فرهاد دوم (اشک ششم)
فرهاد دوم درزمانی جانشین پدر شد (حدود سال ۱۳۴۷ پیش از میلاد) که امپراتوری اشکاتی گردنی بسیار افراشته داشت. بااینهمه بازگرداندن دمتریوس بر تاجوتخت سوریه دیگر بههیچعنوان مصلحت نبود. حتی فرهاد ناگزیر بود که مهرومومها از برنامه مهرداد برای حمله به سوریه چشم بپوشد. ظاهراً فرهاد در سن نوجوانی بر تخت نشسته است و در آغاز کار مادر او رینو نیابت سلطنت را داشته است. در زمان فرهاد نیز با دمتریوس پادشاه سلوکی سوریه که اسیر محترم دربار اشکانی بود، به امید کمک او در حمله به سوریه که همواره در مدنظر بود، رفتاری دوستانه پیش کشیده شد. درعینحال مشق دمتریوسر به همسر خود دختر مهرداد آنقدر عمیق نبود که او را دو بار به فکر فرار ناکام از دربار اشکانیان نیندازد. فرهاد هر دو بار بهحکم خویشاوندی و یا برنامههای پیش روی خود از گناه او درگذشت و اجازه داد تا او با خانواده خود در هیرکانی با آسودگی به زندگی خود ادامه دهد.
سرانجام در سال ۱۳۰ یا ۱۲۹ پیش از میلاد آنتیوخوس هفتم (سیدتس) بیام آزاد کردن برادر خود دمتریوس با پیشدستی بر اشکانیان در سوریه سر به جنگ برداشت. پیداست که آزادسازی برادر بهانهای بیش نبود. آنتیوخوس کمتر از هرکسی میتوانست در فکر رهایی دمتریوس باشد. او در جای دمتریوس فرمان میراند و حتی همسر او را به زنی گرفته بود.
فرهاد برای بازگرداندن آنتیوخوس هفتم سیاست خوبی را به کاربست. او دمتریوس را با سپاهی اشکانی به رویارویی آنتیوخوس فرستاد. آنتیوخوس نخست دلیرانه جنگید و به موفقیتهایی دستیافت و ظاهراً بسیاری از قلمرو اشکانیان را درنوردید، اما، بهرغم ضعف سپاه فرهاد دوم، سرانجام به سبب شکوه دست و پاگیر سپاهش کشته شد و یا به عبارتی خود به زندگی خود پایان داد. فرهاد جسد او را در تابوتی سیمین به سوریه فرستاد و با دختر زیبای او ازدواج کرد و از رفتاری شایسته با پسر او دریغ نکرد. در این هنگام موقعیت آنتیوخوس آنقدر خوب بوده است که حتی به گزارش دیودور در مذاکره با سفیر فرهاد، برای صلح سه شرط تعیین کرده است:| تحویل دمتریوس، چشم پوشیدن از سوریه و پرداخت باج. دیودور تعداد اسیران سپاه آنتیوخوس را به اغراق ۳۰۰ هزار نفر مینویسد. دمتریوس پس از کشته شدن آنتیوخوس از فرصت استفاده کرد و مانند مرغی از قفس پرید و به سوریه شتافت، اما همسر او کلئوپاترا، که خشمگین از ازدواج او با رود گونه کینه او را در دل پرورانده بود، او را کشت.
پسازاین وقایع فرهاد که در این هنگام در سلوکی بود، به سبب ناآرامیهایی سکاها به سبب عدم دریافت حقوق فراهم آوردند، ناگزیر از بازگشت به شمال شرقی ایران شد. به گزارش یوستین فرهاد برای جنگ با آنتیوخوس سکاها را به کمک خوانده بود، اما سکاها هنگامی به جبهه رسیده بودند که جنگ پایانیافته بود دیگر نیازی به آنان نبودوفرهاد به بهانه تاخیر آنها در حضور از پرداخت حقوق به آنها خودداری کرده بود و در نتیجه سکاها از شدت آزردگی سر به شورش و چپاول برداشته بوند.فرهادپس از پیروزی بر آنتیوخوس هفتم شماری از سپاهیان سوری او را نیز به سپاه خود افزوده بود. این سپاهیان، که جنگ با سکاها برایشان جذابیتی نداشت، از سر کینهای طبیعی که به سبب شکست از فرهاد داشتند، به شورشیان سکایی پیوستند و چنان بلوایی را پدید آوردند که در جریان آن فرهاد شاید در سال ۱۲۸ پیش از میلاد کشته شد. از مدت حکومت او اطلاع درستی نداریم.
منبع:
- تاریخ ایران در دوره سلوکیان و اشکانیان ، نوشته دکتر پرویز رجبی
- انتشارات پیام نور، چاپ شده در بهمن ۱۳۸۶
- تهیه الکترونیکی: سایت تاریخ ما، اِنی کاظمی