بلاش اول (اشک بیست و دوم)

بلاش اول، پسر ونن دوم از همسری یونانی ، آخرین شاهنشاه بزرگ اشکانی است که از ۵۱ تا ۷۷ یا ۷۸ میلادی فرمان رانده است. بلاش، که با رضایت برادران خود به سلطنت رسیده بود، برخلاف پیشینیان، که برای خالی کردن میدان از رقیب احتمالی،برادران خود و دیگر شاهزادگان خاندان را از میان‌برمی داشتند، همین‌که بر تخت نشست با آگاهی تمام برای برانداختن نفاق از خاندان اشکانی، ساتراپی آتروپاتن و ارمنستان را به برادران خود پاکور و تیرداد سپرد. بلاش بر این باور بود که میراث نیاکان را باانصاف تقسیم کند و زیان بردباری را با دلاوری جبران کند. تعداد پسران ونن را همین سه تن نوشته‌اند.

پاکور بدون دردسر در آتروپاتن جابه‌جا شد، اما چون پیش از اینکه بلاش تیرداد را به ساتراپی ارمنستان بگمارد، رادامیستوس، پسر شاه ایبری (گرجستان)، از سال ۵۴ میلادی به تزویر حکومت ارمنستان را از برادر خود مهرداد ربوده بود، ارمنستان نخست می‌بایست به تصرف نیروهای پارت درمی‌آمد. بلاش به‌محض رسیدن به قدرت به‌منظور نشاندن تیرداد بر تخت به ارمنستان حمله برد. ارمنستان با چند جنگ سخت و پرخطر برای شکوه حکومت پارت‌ها، به خاطر عدم همکاری مردم با رادامیستوس و فرار گرجی ها، به تصرف درآمد و تیرداد به سلطنت آنجا دست‌یافت، اما دیری نپایید که پارت‌ها به سبب شیوع بیماری ناشی از سرمای سخت و کمی آذوقه در ۵۱-۵۲ میلادی‌تر از ترک ارمنستان شدند و رادامیستوس که مترصد فرصت بود دوباره به ارمنستان بازگشت.

عکس بلاش یکم %d8%a8%d9%84%d8%a7%d8%b4-%d8%a7%d9%88%d9%84-%d8%a7%d8%b4%da%a9-%d8%a8%db%8c%d8%b3%d8%aa-%d9%88-%d8%af%d9%88%d9%85 Tarikhema.org
بلاش یکم

بلاش که برخلاف اسلاف خود از اختیارات شاهک آدیابنه کاسته بود، سرگرم خوب ایزد دوم شاهک دست‌نشانده آدیابنه بود که خبر شورش قوم سکایی داهه را و بی‌درنگ به شمال شرقی ایران روی آورد. شورش در هم شکست و بلاش. دوباره متوجه آدیابنه شد در اینجا هم مسئله با درگذشت شاهک آدیابنه بدون جنگ پایان گرفت.

در ارمنستان نیز رادامیستوس که با مخالفت مردم روبه‌رو شده بود ۵۱-۵۴ میلادی ناگزیر از فرار شده و در سال ۵۴ میلادی زمینه برای تسلط درباره پارت‌ها فراهم آمد. در این میان شورش وردان، پسر بلاش، نیز که سه سال دوام آورد تا حدودی تثبیت حکومت تیرداد در ارمنستان را به تأخیر انداخت. باروی کار آمدن نرون امپراتور جدید روم، کوربولو مأمور تصرف ارمنستان شد. بلاش به سبب شورش پسرش وردان ۵۵-۵۸ میلادی ناگزیر از ارمنستان عقب نشست. جنگ و اختلاف بلاش با رومیان بر سر ارمنستان از سال ۵۴ تا ۶۳ دوام یافت. در این میان شورش هیرکانی نیز بلاش را سخت با خود مشغول داشت تا سرانجام توانست در سال ۶۱ این شورش را بخواباند و همه تلاش خود را صرف ارمنستان و غرب کشور بکند.

در این فاصله ارمنستان روزگار سختی را تجربه کرده بود. به هنگام ورود کوربولو به صحنه مردم ارمنستان جانب پارت‌ها را گرفتند، که به مذاق کوربولو خوش نیامد. او در بهار سال ۵۸ به نیروی تحت امر خود دستور داد تا زمانی که یورشی از سوی دشمن انجام نگرفته است از دست زدن به حمله پرهیز کنند. تیرداد مردم ارمنستان را دعوت به قیام کرد و سرزمین‌هایی را که از همکاری سرباز می‌زدند به ویرانی کشاند. اینک آنتیوخوس گماژنی نیز خود را به میدان کشاند و فراسمن نیز که از کشتن پسر خود رادامیستوس فارغ شده بود دوباره وارد میدان جنگ شد و به تحریک او اقوامی از قفقاز نیز سر به شورش برداشتند. به‌این‌ترتیب تیرداد از هر سو در تنگنا قرار گرفت و به‌ناچار از پیمان‌شکنی رومیان شکایت کرد. کوربولو با اشاره به اینکه بلاش در هیرکانی سرگرمی‌های دیگری دارد و قادر به کمک برادرش نخواهد بود به تیرداد پیغام داد که تنها کرم روم است که می‌تواند او را نجات بدهد.

سرانجام، پس از مدتی کشاکش تبلیغاتی، کوربولو دست به حمله زد. تیرداد ناگزیر از ترک آرتاکساتا شد، که پس از او به دست کوربولو افتاد و به خاکستر تبدیل شد. سردار رومی در سال ۵۹ تصمیم گرفت به پایتخت دوم ارمنستان تیگرانوکرت حمله کند. کوربولو پس از پشت سر گذاشتن بحرانی بزرگ که ناشی از گرما و کمبود آذوقه بود،سرانجام به تیگرانوکرت نیز دست‌یافت. در این هنگام (۵۹ میلادی) سفیرانی از هیرکانی نزد کوربولو آمدند و بار پیشنهاد پیمان دوستی علیه بلاش را دادند. به دستور کربولو این سفیران را برای اینکه از پارت‌ها در امان باشند از بیراهه‌ای در پیرامون دریای سرخ به هیرکانی بازگرداندند، اما ظاهراً پیمانی میان دو طرف بسته نشد. ظاهراً کوربولو علاقه‌ای به رخنه در آسیا را نداشت. اما کوشش تیرداد در حمله‌ای جدید به ارمنستان خنثی شد و تیرداد ناگزیر موقتاً دست از فعالیت کشید. نرون فردی به نام تیگران را که از مدت‌ها درروم به سر می‌برد و سرسپرده روم بود به فرمانروایی ارمنستان تعیین کرد، که تنها بخشی از مردم ارمنستان را راضی می‌کرد. بخشی دیگر حکومتی پارتی را ترجیح می‌دادند. در این میان قسمت‌هایی از ارمنستان به متحدان کوربولو داده شد و کوربولو که مأموریت خود را به‌خوبی انجام داده بود در سال ۶۰ میلادی به سوریه بازگشت.

عکس بلاش یکم شاه اشکانی %d8%a8%d9%84%d8%a7%d8%b4-%d8%a7%d9%88%d9%84-%d8%a7%d8%b4%da%a9-%d8%a8%db%8c%d8%b3%d8%aa-%d9%88-%d8%af%d9%88%d9%85 Tarikhema.org
بلاش یکم شاه اشکانی

تیگرآن‌که تازه به حمایت رومیان بر تخت شاهی ارمنستان نشسته بود به آدیابنه حمله برد و این سرزمین را ویران کرد. مونوبازو، شاهک آدیابنه، به دربار اشکانی اطلاع داد چنانچه کمکی فوری نشود ناگزیر از پذیرفتن حمایت روم خواهد بود؟.بلاش مجلس بزرگی ترتیب داد و در این مجلس تاج سلطنتی ارمنستان را بر سر برادر خود تیرداد نهاد و بی‌درنگ به سپاهی گزیده به فرماندهی موناسس مأموریت داد تا با کمک سپاهی کمکی از آدیابنه و به فرماندهی مونوبازو به تیگرانوکرت یورش ببرد و تیگران را از ارمنستان براند. سپس خود بلاش تقریباً در ۵۰ کیلومتری تیگرانوکرت به نصیبین رفت، تا ناظر تهدیدکننده ارمنستان و سوریه باشد. کوربولو که به‌موقع از این برنامه  یافته بود، درحالی که نیرویی را به کمک تیگران فرستاد به امپراتور پیشنهاد داد تا سرداری ویژه را به دفاع از ارمنستان تعیین کند. او همچنین خود را برای دفاع از حمله احتمالی پارت‌ها به سوریه آماده کرد. روم در پاسخ درخواست کوربولو فرماندهی به نام پائتوس را به سرداری ارمنستان فرستاد. این سردار برخلاف کوربولو بر این باور بود که باید ارمنستان را با خشونت گرفت و مردم را مجازات و غارت کرد و به جای نشاندن پادشاهی دست نشانده ارمنستان را مانند یکی از استانهای روم اداره کرد.

و سپاه اشکانی به فرماندهی موناسسس سراسر ارمنستان را درنوردید و تیگرانوکرت را محاصره کرد. در این جنگ که پای رومیان نیز به آن کشیده شد هیچ‌کدام از طرفین کاری از پیش نبردند. به‌این‌ترتیب بااینکه آدیابنه همچنان دست‌نشانده دولت اشکانی بود، از چنان اعتباری برخوردار بود که پسر مونوبازو به هنگام انعقاد عهدنامه صلح اشکانیان با حکومت روم نقش شاهد را داشت.

در رویدادهای بعدی برتری نهایی با ایرانیان بود و پائتوس با خواری زیاد از سپاه بلاش شکست خورد. بلاش میل داشت با رومیان رفتاری مسالمت‌آمیز پیش گیرد، اما زیر فشار برادرش تیرداد و بزرگان پارت ناگزیر از برخوردهای جدی بود. ظاهراً در میان دو قدرت بزرگ توازن تعیین‌کننده نیرو به نفع هیچ‌یک نبود. سرانجام بلاش در سال ۶۳ میلادی هیئتی را برای حل اختلاف به روم فرستاد. این هیئت به اطلاع نرون رساند که تیگران نمی‌تواند در ارمنستان بماند، اما تیرداد می‌تواند برای تقویت روابط ایران و روم به روم سفر کند و شخصاً به حضور امپراتور برسد. گفتگو بااینکه دست‌خوش سیاست‌بازی‌های مکرر روم بود سرانجامی موفقیت‌آمیز داشت. قرار شد روم پادشاهی تیرداد را بر ارمنستان بپذیرد به‌شرط اینکه تیرداد شخصاً به روم برود و نرون تاج شاهی را بر سر او نهد. پیش از سفر تیرداد به روم تیرداد همراه پسران خود و پسران بلاش و پاکور و ۳ هزار سوار پارتی، درحالی‌که نقابی از طلا بر صورت داشت، راهی روم شد و پس از ۹ ماه سواری در بهار ۶۶ به مقصد رسید.

عکس جنگجوی پارتی %d8%a8%d9%84%d8%a7%d8%b4-%d8%a7%d9%88%d9%84-%d8%a7%d8%b4%da%a9-%d8%a8%db%8c%d8%b3%d8%aa-%d9%88-%d8%af%d9%88%d9%85 Tarikhema.org
جنگجوی پارتی

معروف است که تیرداد برای پرهیز از اهانت به آب، تن به سفر زمینی داده است. به گمان این برداشت نمی‌تواند درست بوده باشد. علاوه بر اینکه اشکانیان به تساهل و تسامح در برابر ارزش‌های دینی شهرت دارند، برای چنین پرهیزی هیچ نوع سابقه تاریخی در دست نیست. امکان دارد که این پرهیز به‌منظور به تأخیر انداختن حضور درروم بوده باشد.

دیدار با نرون در ناپل رویداد. چون تیرداد به هنگام دیدار با امپراتور حاضر به باز کردن شمشیر خود نشد، آن را با سوزن بر لباس او دوختند. تیرداد پس از گرفتن تاج شاهی در مراسمی بسیار باشکوه از راه آسیای صغیر به ارمنستان بازگشت. درروم قرار .شده بود که تیرداد شهر آرتاکساتا را پس از بازسازی پایتخت خود کند. او حتی برای این منظور کارگران ماهری را از روم به ارمنستان آورد. ازاین‌پس پادشاهان ارمنستان از خاندان اشکانی ولی تابع روم بودند. صلح ایران و روم ۱۱۵ سال دوام آورد. در سفر .تیرداد از بلاش شاهنشاه اشکانی نیز دعوت شد که از روم دیدن کند. بلاش این دعوت را رد کرد و دیدار با امپراتور را تنها با این شرط پذیرفت که او به آسیا بیاید. نرون این پاسخ را، بی‌آنکه عکس‌العملی از خود نشان دهد، خیلی توهین‌آمیز یافت. ظاهراً رومیان ناگزیر به حضور تیرداد، که سوم شخص دربار اشکانی بود، درروم و کرنش او در برابر نرون بسنده کرده بودند. آینده نشان می‌دهد که برد اصلی با بلاش بود که توانسته بود، با تاجی که نرون بر سر تیرداد نهاده بود، به‌گونه‌ای انکارناپذیر به سروری بر ارمنستان دست یابد.

اینک چون تماس رومیان با ایران به حداقل می‌رسد درباره منابع تاریخ اشکانیان نیز ناچیزتر از همیشه می‌شوند. آخرین رویداد فرمانروایی بلاش، در سال ۷۳-۷۴ حمله الأنها، ظاهراً با همدستی هیرکانیایی ها، به ایران بود. با این حمله، پاکور ساتراپ ماد کوچک ناگزیر از خالی کردن میدان شد. آلانها از راه ماد به ارمنستان حمله بردند. تیرداد نیز در استانه شکست قرار گرفت و بلاش ناچار از روم کمک خواست. روم اقدامی به

عمل نیاورد،اما آلان ها با غنیمتی بسیار به سرزمین خود بازگشتند. چون از سال ۷۸ میلادی به بعد سکه‌ای از بلاش به چشم نمی‌خورد، ظاهراً باید سال ۷۷ میلادی را سال پایان کار بلاش دانست.

عکس گردنبند طلا از دوره پارت %d8%a8%d9%84%d8%a7%d8%b4-%d8%a7%d9%88%d9%84-%d8%a7%d8%b4%da%a9-%d8%a8%db%8c%d8%b3%d8%aa-%d9%88-%d8%af%d9%88%d9%85 Tarikhema.org
گردنبند طلا از دوره پارت

روایت‌شده است که به‌فرمان بلاش (ولاش ولاشان) پاره‌های پراکنده مکتوب و شفاهی تمام اوستا را با دقت هرچه‌تمام‌تر جمع‌آوری کنند. بااینکه صحت این گزارش غیرقابل‌کنترل است، پردازندگان به تاریخ اوستا، بلاش را گردآورنده اوستا معرفی می‌کنند. بااین‌همه، چون تیرداد انتقال‌دهنده آیین میترا به روم شناخته‌شده است میتراییسم درست نقطه مقابل آموزه‌های اوستا است، جای تردید است که بلاش گردآورنده اوستا باشد. مگر اینکه بپذیریم که تیرداد و بلاش پیرو یک دین نبوده‌اند با پای یک بلاش دیگر در میان بوده است. درهرحال در زمان بلاش برای نخستین بار خط پهلوی بر روی سکه‌ها نقش می‌بندد. بنای شهری در نزدیکی تیسفون به نام بلا شگرد را به بلاش نسبت می‌دهند.

دوره بسیار تاریک تاریخ اشکانیان

پس از بلاش اول دوره طولانی فروپاشی فرمانروایی اشکانی آغاز می‌شود. با بررسی سکه‌های موجود چنین درمی‌یابیم که در این دوره پریشان و آشفته گاهی چندین نفر در یک‌زمان از این خاندان بر ایران حکومت رانده‌اند، که از آن‌ها نشانی جز نام نمانده است. بنابراین، اگر پیرامون سراسر تاریخ اشکانیان را هاله‌ای از ابهام فراگرفته است، در این دوره از هاله هم خبری نیست. الاکورسوی واپسین اردوان پنجم، آخرین شاه اشکانی.

خواهیم دید که این کورسو چه شباهت بی‌مانندی به خاموش شدن آتشی بزرگ دارد!در اینجا به ناگهان با همان فروغ غریبی روبه‌رو می‌شویم که یک‌لحظه، آخرین رمق جان آتش را می‌مکد تا آتش حدود ۴۷۰ ساله در روشنایی بمیرد! همین ویژگی پنهان است که دل کندن از تاریخ اشکانیان را برای مورخ دشوار می‌کند. برای مورخ سخت است که برای چرایی دوام عمر طولانی خاندان اشکانی دست‌هایی این‌چنین خالی داشته باشد!به‌هرحال این‌یک حقیقت است که در طول ۴۷۰ سال هیچ قدرت بیگانه‌ای نتوانست در مصاف با اشکانیان کار مهمی را از پیش ببرد و بااینکه رومی‌ها از خود حرارت زیادی برای برانداختن پارت‌ها نشان دادند، حتی در دوره ضعف این خاندان جز ناکامی به چیزی نرسیدند!

منبع:

 

 

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ