انوماالیش
انوماالیش/ Enumaleiš/« هنگامیکه در بالا» در اکدی
سطر اول و عنوان یک متن طولانی بابلی چنین آغاز میشود. ترجمههای جدید انوماالیش متکی بر الواح نو_ آشوری و نو _ بابلی است که در آشور، کیش و اوروک یافت شده است.اما متن احتمالاً، مربوط به سلسلۀ دوم ایسین (حدود سدۀ دوازدهم پیش از میلاد) است.
قرائت انوماالیش بخش عمده ای از مراسم سال نو را در بابل، و درنتیجه، در آشور تشکیل میداد که در آنجا، آشور_ خدا، شخص عمده به شمار میآمد. اگرچه آن را یک «سفر پیدایش بابلی» میدانند. بخش عمدۀ موضوع، به اقدامات و تجلیل از مردوک و شهر بابل مربوط میشود. هدف خدا شناسانۀ متن، عبارت از توجیه مقام مردوک بهعنوان بزرگترین خدا، در میان خدایان بزرگ بود. مفهوم سنتی خدا شناسانۀ متن که در آغاز مربوط به دیگر خدایان بود (بهویژه انلیل و نی نورتا) را بهصورتی دوباره ساختند که دنبالۀ منطقه حوادثی را تشکیل میدهد که به تصویب خداوندی و برتری مردوک منجر میشود.
سطور نخستین زمان آغازینی را توصیف میکند که هنوز «آسمان در بالا و زمین در پایین نامیده» نمیشدند و آپسو Apsu نخستین یعنی آفرینندۀ آنها و مومو Mummu و تیامات، که همۀ آنها را زاییده بود. (هنوز) آبهای آنها را مخلوط میکردند. ترکیب آبهای شیرین و شور (مادۀ آفرینندۀ) همۀ نسل های بعدی خدایان است که بهتدریج، نیرومند تر و متفاوت تر میشوند. (لاخمو Lahmu و لاخامو Lahamj_ آن شار Anšar و کیشار kišar سپس آنو که انکی/ ِااَ را آفرید). خدای جوان نا آرام هستند و پیوسته به این سو آن سو به حرکت در می آیند. این امر، آرامش نیاکان آنها بهویژه آپسو را به هم میزند، تصمیم میگیرد فرزندان پر سر و صدای خود را از بین ببرد و حال آنکه تیامات به او توصیه میکند که بردبار باشد. اما مومو، وزیر آپسو، از این عقیده حمایت میکند و در صدد طرح نقشه ای برمیآید که خدایان مزاحم را نابود سازد. اما، ِاآی(دانا) به قصد آنها پی میبرد و دایره ای سحرآمیز در پیرامون آنها میکشد و چنان سحر نیرومندی برای آنها به کار میبرد که وی به خواب عمیق و جاودانی فرو میرود. ِااَ، تاج و«شکوه خداوندی» دشمن سقوط کردۀ خود رابر میدارد و به مطیع ساختن مومو، میپردازد که مقاومتی نشان نمیدهد. ِااَ، سپس خود را در عمق آبی که آپسو بدان صورت درمیآمده است می افکند و در اینجاست که همسرش دامکینا، مردوک «داناترین خدایان» را میزاید.
مردوک نهتنها دانا، بلکه نیرومند است و اعضای حجیم و چهار سر دارد و «ملبس به پرتوهای خورشید» است. اما باعث امواج میشود و تیامات را می آزارد. دیگر خدایان، این الهه را ملامت میکنند که برای کمک با آپسو کاری نکرده است و خود الهه، دربارۀ شیطنت های خدایان جوانتر شکایت میکند، که خواب آنها را آشفته میکنند. تیامات حاضر میشود که بار به نبرد بپردازد و آنها را برای مقابله با آن به آفرینش هیولاها، مارها و اژدهاهایی میپردازد که شکوهی «وحشتانگیز» دارند. آن الهه، کینگو kingu ،نخستین طفل خود را تعیین میکند که رهبر آنان باشد، فعالیت های تیامات ازنظر ااِ، دور نمیماند و او به آنشار گزارش میدهد و آنشار ، ِااَ را بر آن میدارد که در این باره کاری انجام دهد. در اینجا متن به اندازه ای خراب است که امکان باز خوانی آن وجود ندارد، وی ااِ، موفق نشده است زیرا، آنشار اکنون به آنو دستور میدهد که با تیامات سخن بگوید. آنو نمیتواند به اندازه کافی به الهه خشمگین نزدیک شود و خدایان گرد آمده و غمگین میشوند:«هیچ خدایی نمیتواند به جنگ بپردازد و با فرار از حضور تیامات جان خود را نجات میدهد.》 ِااَ اکنون، پسر خود، مردوک را فرا میخواند.
و در خلوت، به او میگوید که سرنوشت او در غلبه بر دشمنان آنهاست. مردوک با خوشحالی میپذیرد، ولی تصریح میکند که درازای این اقدام، میبایستی فرماندهی کل خدایان را داشته باشد و تصمیم او از این به بعد، بر سرنوشتها حاکم و آفرینشهای او تغییرناپذیر خواهند بود. نخستین نسل خدایان میبایستی به ستایش از او بپردازند لاخمو لاخامو با توجه به نابود شدن خود آنها توسط تیامات و گروه او، موافقت میکند. مردوک نیروی فرماندهی خود را بر روی قطعهای از پارچه میآزماید که آن را کلمات (وردهای) خود آماده میسازد و بافرمانی از بین میبرد و دوباره بازسازی میکند. سپس خدایان، سلاحهای غیرقابل مقاومت به او میدهند که عبارت از تیر، کمان، چماق و هفت باد است. با این بادها، وی میتواند توفانی سهمگین و سیلابی عظیم برانگیزد. سپس ارابۀ خود را با چهار دندانۀ تیز زهرآلود مسلح میسازد و به تیامات خشمگین نزدیک میشود. در ابتدا، او نیز با دیدن ظاهر خوفناک آن الهه وحشتزده میشود و دستیارانش از این منظره به شگفتی میافتند. اما او سیل را برمیانگیزد و با تیامات سخن گفته واو را به مبارزۀ تنبهتن میطلبد. الهه باخشم فریاد میزند، مطلبی را از بر میخواند و سپس، آنها به هم نزدیک میشوند. مردوک تور خود را میگسترد و او را در آن گرفتار میکند. تیامات دهان خود را میگشاید تا او را ببلعد واو، باد شوم را وارد میکند تا آن الهه نتواند لب هایش را ببندد «بادهای خشمگین شکم او را پر کردهاند.» مردوک سپس، تیری رها میکند که به دل آن الهه فرو میرود و بدن او بر زمین میافتد و بر روی آن، می ایستد، سپاه عظیم آن الهه پراکنده میشوند، ولی مردوک همۀ آنها مانند کینگو را با تور خود میگیرد. از او، الواح سرنوشت را میستاید و به سینۀ خود می چسباند و با مهر خود آنها را، ممهور میسازد.
سپس به تیامات دشمن مغلوب خود، روی میآورد و با گرز خود بر جمجمۀ او می کوبد و رگ های او را قطع میکند و سپس، بدنش را میشمارد. «نیمی از آن را بهجای میگذارد و با آن آسمان را بهصورت سقف میسازد» نگهبانانی به کار می گمارد و به آنها دستور میدهد که نگذارند که آبهای تحت فرمان الهه روان شوند. سپس، آپسو را اندازه گیری میکند و شریک آسمانی او یعنی اشارا Ešarra را که اقامتگاه آنو انلیل و ِااَ است، برقرار میسازد. مردوک همچنین ستارگان و علائم منطقهالبروج را میآفریند و بدان وسیله، سال را به دوازده ماه تقسیم میکند. ماه را در اوج آسمان ثابت نگه میدارد و دورۀ ماهانه آن را نسبت به خورشید تعیین میکند. سپس توجه خود را به زمین معطوف میدارد که آن را از بخش سفلای بدن تیامات به اضافۀ گرد و خاکی که بهوسیلۀ آنو ایجاد شده، میسازد.
سپس از سر او کوهی بلند بر پا میدارد و از دو چشم او، دو رود دجله و فرات جاری میشوند. منکرین آن الهه، بهصورت مخازن و سینه های او یک سلسله تپه را تشکیل میدهد. دم تیامات را بهصورت گروهی میسازد و آن را به شکل یک گوی برای آپسو درمیآورد و بدین وسیله، مانع از آن میشود که آبهای دریا، زمین را فرا گیرد. میان آسمان و زمین ستون های محکمی برپا میدارد و سپس، روی به آنو میکند تا نگه دارندۀ «لوحهای سرنوشت» باشد. خدایان، مردوک را بهعنوان پادشاه خود می پذیرند و اعطای منصب رسمی در پی میآید. بعد از یک افتادگی کوتاه در متن، موضوع ادامه مییابد. مردوک میخواهد خدای گناهکار را به او بسپارند و خدایان کینگو را متهم میکنند که تیامات را تحریک کرده و به شورش وا داشته است. آنها او را میبندد و روده هایش را میبرند و ِااَ ، نوع بشر را از خون او مخلوط با خاک میآفریند و«آزاد ساختن خدایان را به او میسپارد.» سپس مردوک به تقسیم آنوناکی ها میپردازد و سیصد تا را در آسمان و سیصد تای دیگر را در زمین و جهان فرودین به آنو میسپارد. آنو ناکی ها در سپاسگزاری از نجات یافتن از کار دشوارشان، به مردوک پیشنهاد میکنند که جایگاه مقدس مناسبی بسازند و او، با کمال خرسندی میپذیرد و آن را «بابل» می نامد. سپس آنو ناکی ها بیدرنگ، به کار میپردازند و در یک سال معبد اِ_ سگیله E_ sagila و جایگاههای مقدسی را برای خود میسازند. سپس خدایان به ضیافت می نشینند تا جشن بگیرند و سرنوشتها و تفأل ها را به طرزی باشکوه تعیین کنند. بقیۀ متن عبارت از شرح پنجاه نام مردوک است که وظایف کلی خدا را مقرر میسازد.