خدایان محتضر/ Dying gods/
ازآنجاکه خدایان بهطورکلی، براثر جاودانگی خود از افراد بشر متمایز هستند، این مقوله ظاهراً یک تضاد منطقی به شمار میآید. اما باید به خاطر داشت که مرگ بهعنوان نابودی کامل، یک مفهوم جدید است و همۀ اقوام باستانی و ابتدایی به حیات مداوم روح (در مصری کا Ka), اعتقاد داشتند که بهصورت «روح» یا «سایه»، در جهان فرودین زندگی خواهد کرد. ارتباط میان این دو قلمرو، یک طرفه بود. هر کسی که وارد جهان فرودین میشد مجبور بود در آنجا، برای همیشه باقی بماند.«سرزمین بدون بازگشت» همانگونه که تمام قواعد دارای استثنایی هستند، مواردی یافت میشود که در آنها، ساکنان جهان فرودین سعی میکردند، که ازآنجا، ولو بهطور موقت،بیرون بیایند. (دربارۀ خروج موقتی، (_) به گفتگوی میان گیل گمش و انکیدو در دوازدهمین لوح حماسۀ گیل گمش همچنین او دوسئوس Odysseus و سائول Saul). در اسطورهشناسی سومری، شرح های بههمپیوسته ای از خدایان محتضر وجود دارد.
طرحی از خدای محتضر
الف) فرود آمدن اینانا و سرنوشت همسرش دوموزی. اینانا، ملکۀ بزرگ آسمان، تصمیم دارد به جهان فرودین برود و با این بهانه که میخواهد در سوگواری برای شوهرش ارش کی گال شرکت کند، تقاضای ورود دارد. اما ارش کی گال «چشم مرگ را خیره میکند» و او بهصورت جسم بدون روح درمیآید و در جهان فرودین گرفتار میشود و او را نمیتوانند به خاک بسپارند. سرانجام، براثر یک حیله، این فرایند دگرگون میشود و بر آن «آب حیات» افشانده میشود. الهه حیات دوباره مییابد. این تنها موردی از یک رستاخیز کامل و غیر قابل تغییر در ادبیات خاورمیانۀ باستان است، اما خروج او از جهان فرودین، تنها بدین وسیله انجام میگیرد که وی قول داده است. جانشینی برای خود تعیین کند. پیچهای گالا Gala او را همراهی میکنند و سرانجام، اینانا باهمترش یعنی دوموزی می گریزد. بهعنوان یک فرد فانی، یا در هر صورت، با جنبۀ کمتر خدایی اینانا، حکم مرگ او تنها تا اندازهای براثر گشتی نانا خواهر فداکار او، تخفیف مییابد. در گونۀ اکدی این حکایت، تاثیرات ناپدید شدن اینانا ایشتار بهطور واضح شرح دادهشده است: «ازآنجاکه ایشتارIshtar به سرزمین بدون بازگشت رفته است، گاو نر با مادهگاو جفت گیری نمیکند. الاغ با ماده الاغ در نمی آمیزد، در کوچه مرد، دوشیزه را آبستن نمیکند.» باروری در میان مردم و جانوران کاملاً آشفته شده و بعد از بازگشت اینانا، همهچیز به حال اول بر میگردد. تصانیف دیگر، نتایج غیبت دوموزی را بر روی تولید شیر، ذکر میکنند. موضوع جانشینی نیز در اسطورۀ انلیل و نین لیل پیش میآید جایی که انلیل به جهان فرودین تبعید میشود و این بهعنوان مجازاتی برای بی حرمتی به نین لیل است. در یک سلسله روابط جنسی، وی چهار خدای دیگر به وجود میآورد که سه تای آنها بهعنوان جانشینان او به جهان فرودین میروند (همچنین_ دامو Damu و نرگال Nergal)
ب) در اوگاریت، بعل بهوسیلۀ موت بلعیده میشود و با او شبنم، باران و توفان ناپدید میگردند. همۀ خدایان نیز در مرگ او زاری میکنند و بیهوده میکوشند کسی را بیابند که جای او را در آسمان بگیرد و (گونه ای از انگیزۀ جانشینی؟) اگرچه آنات Anat با موت میجنگد، بعل البته پس از مدتی، بازمیگردد.
در اسطورهشناختی هیتیایی، گفته میشد که خدایان درواقع، نمی میرند بلکه غیبت موقت آنها دارای همان نتایج است. در سرگذشت تله پینو Telepinu آمده است که چگونه ناپدید شدن این خدا، مصیبت و قحطی عمومی را پیش آورد. ازآنجاکه خشمگین شده بود بهجای دیگر رفته بود و هنگامیکه او را می یابند، میبایستی وی را با تشریفات دینی آرام کنند. بازگشت او باعث حاصلخیزی میشود.
اکثراً اسطورههای ناظر بر خدایان محتضر ظاهراً، وابسته به سنتهای فصلی است که برای جوامع کشاورزی باستانی دارای اهمیت بسیار بودند، زیرا انتقال از یک قسمت دور سالانه همیشه همراه با انتظار و عدم اطمینان بود. اگرچه بعد اخروی نجات براثر خدایان محتضر، ظاهراً بخش مهمی در اسطوره را تشکیل نمیدهد. پیام آن، اطمینان بخش است: در تناوب سالانه بایر شدن اراضی زراعی در حاصلخیزی به معنای تغییر فصول است و اعتقاد به تعادل کیهانی نهایی را تایید میکند.
منبع:
- کتاب تاریخ اساطیری ایران، اثر ژاله آموزگار،
انتشارات سمت، چاپ شده در مهر ۱۳۹۵ - تهیه الکترونیکی: سایت تاریخ ما، اِنی کاظمی