فریدون (ثریتونه)
در اوستا قهرمانی است که شخصیتی نیم دایی دارد و لقب او اژدها کُش است. او پسر آبتین (اثفیان) است، دومین کسی که هوم را مطابق آیین میفشارد و این موهبت بدو میرسد که پسری چون فریدون داشته باشد. فریدون کسی است که بر ضحاک غالب میشود، ولی او را نمیکشد بلکه دربند میکند؛ زیرا اورمزد به او هشدار میدهد که اگر ضحاک را بکشد، زمین پر از مار و کژدم و چلپاسه و وزغ و مور خواهد شد. پیروزی فریدون بر ضحاک او را به مقام پیروزمندترین مردمان(بهجز زردشت) میرساند و این پیروزی به فریدون این فرصت را میدهد که بخشی از فرّه جمرا که گریخته به دست آورد.
فریدون در متنهای پهلوی با دیوان مازندر نیز روبهرو میشود و چنان با آنان نبرد میکند که چون دم بیرون میدهد از بینی راست او تگرگ به سردی زمستان و از بینی چپ او سنگ به بزرگی خانهای بر سر دیوان فرومیبارد و آنان را به شکل سنگ درمیآورد.
در شاهنامه، فریدون از نژاد جمشید است و پدرش از قربانیان ضحاک. مادرش فرانک او را دور از چشم ضحاک به کمک گاو ناموری به نام«بَرمایه»یا «پُرمایه» در بیشهای میپروراند تا زمانی که کاوه با مردمان بهسوی فریدون میروند و او را به نبرد با ضحاک میکشانند. او چرم پارۀ کاوه را با پرنیان و زر و گوهر میآراید و آن را درفش کاویانی نام مینهد و به کین خواهی برمیخیزد. برادران فریدون بهفرمان او پیشه وران را وامیدارند که گرزی برای او تهیه کنند که بالای آن شکل سر گاوی باشد. چون گرز گاوسر آماده میشود، فریدون روی به کاخ ضحاک مینهد. فرستادهای ایزدی راز گشودن طلسمهای ضحاک را به او میآموزد. سرانجام فریدون وارد کاخ میشود و از شبستان ضحاک که خوبرویان در آنجا گرفتار هستند شهرنواز وارنواز، دختران جمشید، را نجات میدهد. هنگامیکه سرانجام با ضحاک روبهرو میشود گرز گاوسی را بر سر او میکوبد و چون پیک ایزدی او را از کشتن ضحاک بازمیدارد، با بندی که از چرم شیر فراهم میکند دست و پای ضحاک را میبندد و در غاری در دماوند او را زندانی میکند. سپس فریدون بر تخت مینشیند و داد و دهش میکند. برخی جشن مهرگان را یادبودی از به تخت نشستن فریدون میدانند.
فریدون اثر حاجی آقاجان
فریدون پس از غلبه بر ضحاک برای آخرین بار با دیوان روبهرو میشود، یا بهعبارتدیگر با غولها مبارزه میکند و پسازاین مبارزه، همهچیز بهاندازه های انسانی سوق داده میشود.
فریدون در ادبیات ایران با نوعی جادوگری و پزشکی نیز ارتباط دارد و همیشه مقبولیتی عامه داشته است؛ هرچند که در متنهای پهلوی جزء گناهکاران محسوب شده و حتی آمده است که او نخست بیمرگ۱ آفریدهشده بود، ولی به دلیل ارتکاب گناه میرا شده است.
- ۱.بی مرگان یا جاودانان در سنت کهن ایران، نامداران و بهخصوص قهرمانی هستند که نمیمیرند و چون زمان معمول زندگیشان به سر میرسد یا به خواب فرو می روند یا درجایی پنهان میمانند و در هنگام لازم و در زمان فرش گرد(دوران بازسازی جهان) به یاری بزرگان دین و مردم میشتابد. نام این جاودانان بنا به روایتها مختلف فرق میکند. از میان آنها به شخصیتهای ذیل میتوان اشاره کرد: گرشاسب، توسو گستَهم پسران نوذر؛ کیخسرو، گیو و فریبرز از پهلوانان دوران کیخسرو؛ اوروتَت نَرَه(urvatat nara)پسر زردشت که در وَرِجمکرد به سر میبرد؛ گوبدشاه یا اَغریرث برادر افراسیاب که به دلیل یاریدادن به ایرانیان به دست برادرش کشته میشود جزء جاودانان درمیآید؛ یوشت فریان(دانایی که به پرسشهای اَخت، جادوگر اهریمنی پاسخ میدهد و با سؤالات خود او را به نابودی میکشاند)؛ پشوتن پسر گشتاسب و غیره. برای فهرست تعدادی از این جاودانان نک: کرستن سن، آرتور؛ کیانیان؛ ترجمۀ ذبیحالله صفا؛ ص۲۱۹ به بعد. جمشید فریدون کیکاووس هم بنا به روایتها بیمرگ آفریدهشده بودند، ولی به دلیل ارتکاب گناه از ردۀ جاودانان بیرون آمدند. در بندهشن آمده است که در فرشگرد، پانزده مرد پارسا و پانزده زن که از بی مرگان هستند به یاری سوشیانس میشتابند.