وضع اقتصادی و اجتماعی مردم ارمنستان در طول تاریخ
با سلطه اعراب بر ارمنستان و سایر کشورهای زیر سلطه خود خراجهای روزافزونی تحمیل میکردند که میبایست نه به کالا بلکه نقدی به آنان پرداخت شود. خراجهای مهمی که اعراب طلب میکردند عبارت بود از:باجهای سرانه که از همه ساکنان میگرفتند بجز از نجبا و روحانیون؛ و مالیات زمین که جدا از مالیاتهای سرانه به املاک و زمینها تعلق میگرفت. غیر از این خراجها، نجبا و کلیسا نیز میبایست مالیاتهای مخصوص بپردازند. نجبا و دهقانان ارمنی را مجبور کرد سیستم اقتصادی خودکفایی خود را رها کنند و شروع به تولید اضافی محصولات کشاورزی و صنعتی بنمایند تا با فروش آنها در مراکز داد و ستد، پول لازم جهت پرداخت مالیاتها را بدست آورند.ارمنستان براثر کار و تلاش و استعداد ساکنان آن بتدریج تبدیل به کشوری شد که مورخان عرب آن را به عنوان یکی از ثروتمندترین قسمتهای امپراتوری خلفا به ما معرفی میکنند. ارمنستان احشام و اسب به بغداد صادر میکرد بلکه غلات و ماهی و نمک معادن خود را نیز به آن شهر و به کشورهای سوریه ومصر میفرستاد. در زمینه صنعت ارمنستان تبدیل به مرکز تولیدات ظریف نساجی و مواد رنگی شد که از این لحاظ در سراسر خاور عرب گسترش پیدا کرد و به ویژه قالی ارمنی نیز مانند پارچههای پشمی و پارچههای ابریشمی اش بسیار شهرت یافت. مرکز صنایع نساجی ارمنستان شهر دوین بود در حالی که مرکز صنایع شیمیایی آن یعنی جایی که در آنجا مواد رنگی میساختند و پارچههای رنگی را آماده میکردند شهر آرتاشات بود که اعراب آن را به نام «سرخ شهر» مینامیدند.
کشاورزی از امنیتی نسبی برخوردار بود و رونق خوبی پیدا کرد. زمین زراعی به صورت نوین آبیاری میشد از هر محصولی فراوان تولید میکرد. ارمنستان که از حیث غلات بسیار غنی بود گندم به بغداد صادر میکرد. شرابی بسیار عالی تولید میکرد که به کشورهای مختلف صادر مینمود. در باغها سیب گردو در کنار انجیر و زیتون و نیشکر بعمل میآمد. در آن کشور پشم و ابریشم و پنبه و رنگ برای رنگرزی به مقدار زیاد تولید میشد. ارمنستان همچنین دارای چراگاههای فراوانی بود. زنبور عسل و ماهیهای خاص ارمنستان به خارج صادر مینمود. در صنایع باید از صنعت نساجی مانند تولیدات پشمی، ابریشمی، پارچههای لباس زنانه و فرش نام برد. صنعت شیمیایی که برای تولید رنگها و رنگرزی و همه فعالیتهای ضروری و مکمل صنعت نساجی بود رواج داشت. مواد رنگ کننده ساخت ارمنستان و همچنین رنگ منسوجات آن مشهور بود. صنعت فلز کاری در ارمنستان رواج داشت، و ساختن اشیاء مسی و سلاحهای سرد رایج بود. نیکوغایوس (نیکولای) مار در شهر آنی آثاری از ریختهگری و ذوب مس یافته است. صنایع با چرم و زرگری و جواهر سازی در ارمنستان وجود داشت و جواهر سازان ارمنی همواره در رشته کار خود در اوج بودهاند. فرشهای ارمنستان به عنوان بهترین فرش شهرت داشتهاند و اعیان و اشراف دنیای عرب و به ویژه بزرگان قوم همیشه طالب آنها بودهاند. ارمنیان با فلزات خود اسلحه میساختند ولی کار زرگری آنان به عنوان بهترین کار مشهور بود. تجارت چرم و پوست هم بسیار رواج داشت چنانکه چرمهای ساخته و پرداخته به سبک ارمنستان شهرت داشت.
شاه سمبات یکم یک قرارداد بازرگانی با بیزانس بست. صادرات ارمنستان به مقصد قسطنطنیه بیشتر از راه ترابزون میرفت و صادرات به مقصد بغداد از طریق وان – بتلیس – موصل، با دوین –نخجوان – تبریز فرستاده میشد. ارمنستان به علت موقعیت خاص جغرافیایی خویش یکی از چهارراههای مهم جریانهای بزرگ دادوستد و مبادلات بود. قسمت عمده راههای بازرگانی که مغرب زمین را با آسیای مرکزی و با خاور دور مربوط میکرد از ارمنستان میگذشت. محصولات کشور چین مانند ابریشم خام، پارچههای ابریشمی و روغن چینی و چای را از طریق ارمنستان یا از بندر ترابزون یا از راههایی که از آسیای صغیر میگذشتند و به قسطنطنیه یا کیلیکیه منتهی میشدند به سمت خاور نزدیک و مغرب زمین حمل میگردید. محصولات هند نیز مانند ادویه و مروارید از طریق ایران به ارمنستان میرسید و از آنجا به مغرب زمین صادر میشد.
پادشاهی ارمنی کیلیکیه از نقطه نظر اقتصادی نقشی اساسی در اقتصاد و در مبادلات دنیای سده وسطایی بازی کرده است. موقعیت جغرافیایی این کشور، دلبستگی به کار و کوشش، استعداد و قابلیت ساکنانش و سیاست خردمندانه پادشاهانش دست به دست هم داده و از این کشور یکی از بزرگترین مکانهای مبادلات بازرگانی و همچنین میتوان گفت محل اصلی و عمده داد و ستد بین شرق و غرب را بوجود آوردهاند.
با ورود ارمنیان به کیلیکیه میزان تولیدات آن کشور به سرعت رو به افزایش نهاد. ویلهلم هه ید مینویسد:
«تولیدات کشور بسیار متنوع بود. کشت پنبه که به وسیله ارمنیها تبدیل به بهترین منبع تولید مملکت شده بود بسیار شکوفا شده بود و یک ماده اولیه بسیار عالی و مرغوب برای صنعت نساجی به دست میداد. در همه جا پشم گوسفند و به خصوص پشم بز ارمنستان درخواست بسیار داشت. جنس اخیر در خود محل برای ساختن پارچههای پشم بلند از جنس مخمل کرک دار (پشم بسیار باریک و نرم) بسیار مرغوب بکار میرفت. از معادن کوههای توروس فلزات مختلف مانند آهن استخراج میشد و جنگلهای واقع در آن کوهستانها چوب به مقدار زیاد تولید میکردند. دشتها گندم و شراب و کشمش برای صادرات تولید مینمودند، و اسبها و قاطرهای ارمنستان در خارج از کشور بسیار مرغوب بودند و خریدارهای زیادی داشتند.»
پادشاهی کیلیکیه تبدیل به مرکز صنعت نساجی بسیار مهمی به ویژه برای ساختن پارچههای پشمی و ابریشمی شده بود. ویلهلم هه ید مینویسد:
«ونیزیها ساختن پارچههای پشمی کرک بلند را از ارمنیها آموختهاند. ونیزیها در خود کیلیکیه تأسیساتی دایر نمودند که برای شهر خود پارچه درست میکردند.»
جدا از تولیدات کشور و از صادرات آن، اهمیت اقتصادی پادشاهی کیلیکیه به مسیر تجارت ترانزیتی بود که طولی نگذشت کیلیکیه را تبدیل به یک محل داد و ستد و یکی از مراکز عمده تجارت بین شرق و غرب نمود. پادشاهی کیلیکیه با توجه به مساحتش سواحل وسیعی داشت. بنادر مهم آن عبارت بودند از:لاژازو، گوریگوس و تارس.کیلیکیه با واقع بودنش در راس زاویهای متشکل از سوریه و آسیای صغیر، نقطهای بود که کاروانها ناگزیر بایستی از آنجا عبور کنند. شاهراه تجارتی که آسیای مرکزی را از طریق ایران و ارمنستان بزرگ به دریای مدیترانه متصل میکرد از طریق ملطیه ومرعش به کیلیکیه منتهی میشد. آخرین جاده ارتباطی مهم جادهای بود که کیلیکیه را از طریق سوریه شمالی و بغداد به خلیج فارس وصل میکرد. از دو جاده اخیر بود که تولیدات آسیای مرکزی و هند به ارمنستان جدید میرسید تا از آنجا به مغرب زمین و به بنادر دیگر مدیترانه شرقی صادر شود.
لوون دوم در سال ۱۲۰۱ میلادی نخستین سفیر دولت جنوا به نام «اوجریو دو پالو» را به حضور پذیرفت و قراردادی با او امضاء کرد که به موجب آن همه حقوق و اختیاراتی را که ممکن بود شهروندان جنوایی را برای اشتغال به فعالیتهای بازرگانی به مملکتش بکشاند به آنان میداد. بدین قرار همه شهروندان جنوایی از پرداخت حقوق گمرکی و حق راهداری یا عبور و از همه عوارض دیگر در سرتاسر خاک ارمنستان جدید معاف میشدند. پادشاه زمینهایی در شهرهای سیس و مامیسترا و تارس در اختیار بازرگانان جنوایی میگذاشت تا آنان در آن زمینها ساختمانهایی برای اقامت نمایندگان دایمی خود (انبارها و دادگاهها و کلیسا) بنا کنند. سفرای جنوا از حق دادرسی و محاکمه همه همشهریان خود که مقیم ارمنستان جدید بودند برخوردار میشدند. شش ماه بعد لوون دوم سفیر دولت ونیز به نام «ژاکوپوبادوارو» را که از طرف رئیس جمهور انریکو داندولو با اختیارات تام فرستاده شده بود به حضور پذیرفت. این سفیر نیز به دریافت همان امتیازاتی نایل آمد که سفیر جنوا گرفته بود. بعدها با افزایش مداوم اهمیت تجارتی ارمنستان جدید، بازرگانان سایر کشورها نیز در آنجا تجارتخانهای برای انجام معاملات خرید و فروش باز کردند. مانند:تجارتخانه فلورانسی موسوم به باردی که هم بانک بود و هم تجارتخانه، شهر پیزا، تجارتخانه بازرگانان جنوب فرانسه. بدین گونه ارمنستان جدید تبدیل به مرکز تجارت همه خاورمیانه شد. بازرگانان مغرب زمین به آنجا میآمدند تا ادویه و عطریات و مواد مخصوص رنگ و پارچههای ابریشمی و پنبهای، فرش، مروارید و ظروف چینی بخرند. برای نخستین بار در تاریخ ناوگان ارمنی بوجود آمدند، ناوگانی که کشتیهای آن ارتباط بین خاورمیانه و ایتالیا را تأمین میکردند.
از آغاز سده پانزدهم به بعد، وضع کشور ارمنستان جدید که مجبور شده بود به تنهایی با حملات سلاطین مصر مقابله کند بسیار مشکل تر شد. به وسیله معاهده ۱۳۲۳ میلادی سلاطین مصر، ارمنستان را وادار کردند که نیمی از درامدهای گمرکی و نمک سازی بنادر خود را به مصر بپردازد. پادشاهان ارمنستان جدید برای جبران زیانهایی که از پرداخت این باجها متحمل میشدند و برای کسب درآمدی جهت تأمین نیازمندیهای کشور مجبور شدند منبع درآمدهای تازهای بدست بیاورند. آنان از دست زدن به قراردادهایی که حقوق گمرکی را به نفع بازرگانان مغرب زمین تقلیل میداد یا به طور کامل حذف میکرد چشم پوشیدند، و مالیاتهای تازهای از قبیل عوارض لنگر اندازی در بنادر و عوارض راهداری مربوط به جادههای داخلی کشور و عوارض حق عبور از رودخانهها و عوارض بر بازارها وضع کردند.
جامعه کشور ارمنستان جدید یا پادشاهی کیلیکیه از پنج طبقه مشخص تشکیل میشد. در راس همه و در زیر دست شاه، طبقه نجبای بزرگ مرکب از بارونهای والامرتبت بودند که بیشترشان از اخلاف آن دسته از نجبای قدیم ارمنی محسوب میشدند که به اتفاق شاهزاده روبن به کیلیکیه آمده و در فتح آن سرزمین شرکت کرده بودند. این طبقه بزرگ شامل تیولداران بزرگی میشد که مستقیم زیر دست شاه بودند. طبقه مورد بحث مرکب از بارونهایی که مالک امیرنشینها و قلعههای مهم بودند و ماموریتهای عمده دربار و اسقفها و مقاماتی که زیر دست شاه بودند به آنان محول میشد. در زیر دست طبقه نجبای بزرگ بارونهای درجه دوم بودند و شوالیهها یا نجیب زادگان و افسران وابسته به شخص شاه و کشیشان صومعهها و به طور کلی همه آن کسانی که نه مستقیم بلکه با واسطه زیر فرمان شاه بودند. این نجبای درجه دوم همگی رئیس یا فرمانروایی داشتند که خودش از نجبای بزرگ و تیولدار شاه بود، لیکن از حقوق و امتیازات اربابی و حق قضاوتی که بطور کلی امتیاز بزرگ طبقه نجبا بود برخوردار بودند. طبقه دیگر سکنه ارمنستان را طبقه بورژوها یا اعیان شهرها تشکیل میدادند. مردمان این طبقه فقط قسمتی ارمنی بودند، زیرا ساکنان ایتالیایی و یونانی ارمنستان بخش مهمی از این طبقه را تشکیل میدادند.
از نظر اجتماعی همچون در زمان گذشته، زمینها به پادشاه به نجبا یا به کلیسا تعلق داشت و دهقانان به حالت رعیتداری زندگی میکردند. این وضع با طرز فکر متداول در زمان مطابقت داشت. در قانون مدنی ارمنی که شخصی به نام مخیتار گش در سده دوازدهم آن را تدوین کرده است. از باب مثال در این مورد چنین آمده است:
«مملکت متعلق به پادشاه و به نجبا است. این راست که انسان آزاد به دنیا آمده است، ولی باید از یک قدرت مافوق اطاعت بکند تا امر کشت و زرع زمینها و آبیاری آنها تأمین باشد.»
جدا از پادشاه در مملکت پنج طبقه وجود داشتند: ناخارارها، خرده نجبا یا مردان آزاد، روحانیون، بورژوازی و دهقانان. سکنه شهرها که در میان آنان پیشه وران و صنعتکاران زیادی بودند که یک زندگی نیمه شهری و نیمه روستانشینی داشتند، بدین معنی که زمستانها در شهر کار میکردند و تابستانها در ملک خود که در حومه شهر بود به کشت و زرع مشغول میشدند. به تقلید از بیزانس و از دنیای عرب، در ارمنستان نیز صاحبان پیشه و حرفه به صورت یک سیستم یا نظام صنفی متشکل بودند.
زمینها غیر از املاک وسیعی که به کلیسا تعلق داشت متعلق به نجبا (فئودال) بود و دهقانان بی آنکه خود مالک چیزی باشند به حالت رعیتداری وابسته به زمین بودند. ساختار کشور به صورت نظام ارباب رعیت بود. لوران مینویسد:
«حقوق و امتیازات در جامعه ارمنی از مزایای کسانی بود که جزو ارتش فئودال بودند؛ و از آنجا که حقوق هر کس بر مالکیت موروثی زمین پایهگذاری شده بود این حقوق به تناسب وسعت آن مالک فرق میکرد.»
از طرفی زمینها به طور نامساوی بین آن مالکان تقسیم شده بود، و در واقع در تقسیم نجبا سه درجه مشخص وجود داشت:اول خرده نجبا مرکب از مردان آزاد و «سپوهها» که اعضای آنها هر کدام یک ملک کوچک یا یک ده داشتند. بالاتر از آنان ناخارار بود که علاوه برمالکیت برزمینهای خاص خود حق فرمانروایی بر یک بخش را هم داشت و خرده نجبای آن بخش از رعایا و زیردستان او محسوب میشدند، یعنی در واقع نوکران و سپاهیان او را تشکیل میدادند. این ناخارارها هسته مرکزی نظام فئودال ارمنستان بودند. ناخارار در بخش خود قدرت مطلق داشت و بخش او ثروت او بود. او درآن بخش بالاترین مرجع قضایی و داور همه بود و حق زندگی و مرگ رعایایش در دست او بود، چنانکه میتوانست این حق را بر همگان اعمال کند. در میان ناخارارها پسر ارشد وارث قدرت سیاسی پدرش میشد. او همچنین مهمترین بخش یعنی قسمتی را که اقامتگاه خانواده اش در آن واقع بود و مرکز بخش محسوب میشد و مزار اجدادش نیز در آنجا بود برای خود نگاه میداشت. بالاتر از ناخارارها نجبای بزرگ یعنی ایشخانها یا شاهزادگان بودند که هر کدام یک شهر کامل را مالک بودند و بر آن حکومت میکردند. هر شهر از تعداد زیادی بخش تشکیل میشد و در واقع نجیب زاده یا شاهزاده مالک شهر بر ناخارارهای تابعه خود فرمانروایی میکرد. این شهرها امیرنشینهای ارمنستان را تشکیل میدادند که در راس آنها خانوادههای بزرگی مانند: مامیکونیان، رشتونیها، آرتسرونیها و کامساراکانها بودند خانوادههایی که زندگی خودمختاری داشتند و در دوران سلطه ایرانیان و اعراب نیز به حیات خودمختار خود ادامه دادند.