۴ افسانه خواندنی درباره اساطیر رومی
۴.تاریخ آئنیاس!
آینیاس قهرمان اسطوره ای روم و تروی می باشد. هومر در ایلیاد از او به عنوان پسر عموی اول پادشاه پریام و تروی یاد می کند. آئنیاس یکی از تروجان هایی بود که بعد از شکست تروی ، نه کشته شد و نه به بردگی کشیده شد. بعد از دستور خدایان به ایتالیا فرار کرد تا پیشگام رومیان شود. او با خود مجسمه خدایان تروجان را به ایتالیا برد. بالخره در کارتاژ مستقر شد و عاشق ملکه کارتاژ، دیدو ، شد. سپس به او پیشنهاد داد تا با یکدیگر بر کارتاژ ها و تروجان ها سلطنت کنند. آفرودیت (الهه رومی و مادر آئیناس) به کمک ژوپیتر انگیزه آیناس را بر ملا کرد و باعث شد از آنجا فرار کند. به همین دلیل دیدو با روم دشمن شد. سپس خود را با شمشیر کشت. مورخان برای این داستان درباره تروجان ها و آئناس ، احترام زیادی قائلند.
۳.داستان آپولو و کاساندرا!
آپولو یکی از برجسته ترین خدایان رومی و یونانی بود. او تنها خداییست که هم در افسانه های یونانی هم رومی حضور دارد. کاساندرا زیباترین دختر پادشاه پرایم بود. آپولو عاشق او شد و به او قول بخشیدن قدرتی ماورا طبیعه داد. کاساندرا بعد از دریافت آنچه میخواست، از تشکیل اتحاد با آپولو سر باز زد. آپولو او را نفرین کرد تا کسی قدرت او را باور نکند. از آن پس مردم کاساندرا را زنی دروغگو و دیوانه میشناختند و پدرش او را در قلعه ای زندانی کرد. با وجود هشدارهایی که به تروجان ها داد، کسی حرفش را باور نکرد در نهایت تروی سقوط کرد.
۲.افسانه ژوپیتر و یو!
لو یکی از معشوقه های ژوپیتر بود. از آنجایی که ژوپیتر (مشتری) عاشق لو بود، خود را به شکل ابری سیاه در آورد تا بتواند به لو نزدیک تر باشد و از همسرش جونو پنهان نگهش دارد. جونو زنی نبود که فریب بخورد. او متوجه ابر سیاه شد و تشخیص داد که او همان همسرش می باشد. وقتی که جونو به زمین رسید، ژوپیتر خود را شکل گاوی سفید تبدیل کرد تا از لو در مقابل خشم همسرش حمایت کند.با وجود تمام تلاش های ژوپیتر برای پنهان ساختن لو، جونو او را پیدا کرد. جونو گاو سفید را تحت نظارت آرگوس قرار داد که صدها چشم بود که به سختی بسته می شد.
ژوپیتر برای آزاد کردن لو، پسرش مرکوری را به نزد آرگوس فرستاد تا او را بخواباند. مرکوری موفق شد و آرگوس را خواباند و او را کشت و لو را آزاد کرد. ژوپیتر به جونو قول داد که سراغ لو نرود و پس از آن لو به مصر رفت و الهه مصر شد.
۱.پلوتو و رودخانه استیکس
سیاره پلوتو پس از مرگ خدای روم به این نام انتخاب شد. با توجه به افسانه های رومی، هر کسی پس از مرگ باید به عالم اموات برود. مرده ها باید اول از استیکس عبور کنند که به رودخانه مردگان معروف بود. مرده ها با یک سکه دفن می شدند تا بتوانند برای عبور از رودخانه سکه پرداخت کنند. آب رودخانه به قدری بدشانسی می آورد که حتی خدایان نمیتوانستند از شرش خلاص شوند. اگر کسی به این رود نزدیک میشد، تا ۹ سال صدایش را از دست میداد!