وضعیت جامعه و جمعیت ایران در زمان قاجار
در این نوشته به بررسی وضعیت جامعه و جمعیت ایران در زمان قاجار می پردازیم.
جامعه ی ایران در دوره ی قاجاریه، یک جامعه ی تقریباً قرون و وسطایی و واجد قسمت عمده مشخصات قرون وسطی بود و تعصبات ملی و مذهبی شدید بر روح و فکر اکثریت قریب به اتفاق این جامعه حکمفرمایی داشت. افراد این جامعه سخت پابند آداب و سنن و رسوم ملی و شعائر مذهبی خود و بدون تردید از هر گونه نفوذ و تاثیر شیوه ی جدید زندگی و تمدن غرب بر کنار مانده بودند.
طبقات و سلسه مراتب اجتماعی
در ایران، اوایل سده نوزده، مردم به چهار طبقه عمده تقسیم شدند. یکم، طبقه ملوک الطوایف شامل نخبگان مرکزی و محلی. نخبگان مرکزی عبارت بود از سلسله قاجار، شاهزادگان، درباریان، تیولداران، مستوفیان، وزرا، فرمانروایان و مقامات لقب دار، مثل السلطنه ها، الدولهها، الملکها، و الممالک. نخبگان محلی متشکل بود و از اعیان، اشراف، خوانین و میرزا های موسی لقب دارد و معمولا متمول. افراد نزدیک به طبقه بالا هم عبارت بودند از اند که مقامات مذهبی منصوب دولت، مانند امام جمعه، شیخ الاسلام و قضات دادگاههای محلی. این نخبگان مرکزی و محلی بعدها به آریستوکراسی، بزرگان، هیئت حاکمه و طبقه حاکم معروف شدند.
دومین طبقه عمده، طبقه متوسطه مرفه متشکل از تجار و پیشهوران بود. از آنجا که نیازهای مالی مساجد، بازار، مکتب ها، مدارس و تکایا و سایر موقوفات را بسیاری از بازاریان،ُ و بازرگانان و پیشه وران را تأمین میکردند، این طبقه متوسط تجاری پیوندهای محکمی با علما – وعاظ، آخوندها، طلاب، ملا ها و حتی مجتهدان – داشت. این همبستگی اغلب از طریق ازدواج تقویت میشود و بیشتر سادات، حجج اسلام و حتی آیت الله ها با تجار بازار پیوندهای فامیلی داشتند. سومین طبقه نیز مزدبگیران شهری، به ویژه صنعتگران اجیر، شاگردان، کارگران مزدور، باربران، عمل ها و کارگران ساختمانی را در بر میگرفت. چهارمین طبقه عمده هم از رعایایی لات و دهقانان تشکیل میشد. (آبراهامیان، ۱۳۷۷: ۴۳ تا ۴۴)
گروه ها و اصناف
در دوره ی قاجار انجمنهای سری و سیاسی متعددی وجود داشت که انجمن های سری مانند فراموشخانه، انجمن مخفی، انجمن ملی، کمیته انقلاب بود و انجمنهای سیاسی مانند انجمنها، مجموعه سری فراماسونها، مجمع آدمیت در جامعه فعال بودند.
انتخاب شغل در دوره قاجار آزاد بود. فقط به خانواده و یا ملاحظات مالی محدود میشد. هر صنف به دستور حکومت یک طبقه مالیاتی تشکیل می داد. بنابراین هیچ کاسب یا پیشه وری اجازه نداشت که در خارج صنف کار کند. این قانون پیوسته اجرا میشد. غالب اعضای اصناف تحصیلات رسمی نداشتند. زیرا در آغاز کودکی برای کسب پول به یاد گرفتن حرفه کار خود را به صورت یک آدم همه کاره از پادوی شروع کرده بودند. بسیاری از اصناف دورهای را برای شاگردی لازم می دانستند.
سازمان داخلی هر صنف در دست رئیس صنف و استادان بسیار بانفوذ که آنها را ریش سفید میگفتند، بود این هیئت حاکمه اصناف را تشکیل میدادند و جلسات مرتبی داشتند. در این جلسات درباره امور مربوط به صنف بحث و اتخاذ تصمیم می شد. منصب استادباشی در بسیاری از اصناف موروثی بود، فقط رابطه و واسطه بین حکومت و اصناف نبودند. مقدار زیادی از حیثیت و نفوذ آنها ناشی از این بود که میتوانستند، جلوی اخاذی حکام حریص را بگیرند.
جمعیت
جمعیت ایران در زمان قاجار : جمعیت شناسی تاریخی شعبه ای از علم جمعیت، یا دموگرافی است و هدف آن شناخت پدیده های جمعیتی، خصایص و تحولات آن پدیده هاست. فقدان آمار دقیق جمعیت شهرهای مختلف ایران در عصر قاجار، یکی از مشکلات و معضلات پژوهشهای تاریخی در سده ی نوزدهم میلادی یا سیزدهم هجری است. که این مشکل در آثار سفرنامه نویسان، مورخان عصر قاجار و محققان به چشم میخورد.
سیاحانی که در این دوره از ایران دیدن کرده اند، در ذکر میزان جمعیت این کشور به سه شیوهی متفاوت عمل کردند: یا خود به حدس و گمان توسل جسته عددی تقریبی را متذکر گردیده اند، یا تنها به ذکر گفتار دولت مردان ایرانی در این باب بسنده کرده اند، یا با مقایسه گمان خود به گفتار حکام ایرانی، به عدد تخمینی بینابینی دست یافتهاند. آثار مورخین و پژوهندگان اخیر نیز گواه تکیه ای آنان است بر ارقامی که سیاحان در سفرنامههای خود یا مأمورین در گزارش های خویش ذکر کرده اند و یا پارهای اعداد تخمینی که در برخی متون، از جمله کتاب جغرافیایی و تواریخ رسمی دوره ی قاجار آمده است.
پیشینه احصاء نفوس و بیوتات در دوره قاجار به عصر میرزا تقی خان امیرکبیر، اصلاحگر بزرگ ایرانی برمیگردد. نخستین احصائیه در بدو صدارت میرزا آقاخان نوری به انجام آمد. که می تواند مرحله و پیامدی باشد از آن اصلاح نظام مالیاتی و ممیزی املاک که در اواخر عمر میرزا تقی خان آغاز گشته. (سعدوندیان، ۱۳۷۹: ۳۶) این احصائیه نخستین تظاهر امضاء بیوتات و خانوار در عمل است.
بیشتر احصائیه های بازمانده از دوران قاجار، در مجموعه ی ناصری موجود در کتابخانه ی اسبق وزارت دارایی و کتابخانه ی ملک مندرج و تعدادی نیز در سایر کتابخانهها پراکنده است. اکثر احصائیات بازمانده از عصر قاجار به زمان مجلس تنظیمات حسن تعلق دارند. از دستورالعملهای میرزا حسینخان سپهسالار بوده است. این احصائیه تابع سلیقه و پسند و یا تلقی کدخدای قریه یا محلات و حاکمان شهر و ایالات بوده، از همین روست که گاه کدخدای محله ای در یک شهر تنها به احصاء بیوتات و خانوار ساکن در آنان بسنده کرده، و دیگری به شمارش نفوس و ذکر جنسیت آنان نیز پرداخته است.
جمعیت ایران در دوره حکومت قاجار در ابتدای دوره قاجار، ایران از نظر ساختار اجتماعی، متشکل از شهرهای جدا از یکدیگر طایفه های چادرنشین پراکنده و دهکدههای پراکنده بود. بیشتر ساکنان ایران را روستاییان و عشایر تشکیل میدادند، جمعیت کشور حدود پنج میلیون نفر در دهه ی ۱۲۱۰ ق/ ۱۸۵۰ م ملکم که در سالهای اول قرن نوزدهم به ایران سفر کرد، کل جمعیت را ۶ میلیون نفر تخمین زد. (ملکم ،۱۳۲۷: ۲/۲۳۷)
واتسن جمعیت ایران را در عصر محمد شاه و ناصرالدین شاه، در اواسط قرن نوزدهم میلادی، سیزدهم هجری حدود ۵ تا ۱۰ میلیون نفر ذکر می کند، از این تعداد جمعیت، دهقانان، شصت درصد از کل جمعیت را تشکیل میدادند، که در بین ۱۵۰۰۰ دهکده تقسیم می شدند.
راولینسن، به سال ۱۸۵۰ م جمعیت ایران را ۱۰ میلیون نفر نوشت، اما در سال ۱۸۷۳ م پس از دو بار شیوع طاعون و قحطی به شش میلیون رسید، ارقامی که نویسندگان دیگر در بیست سال اخیر نوشتهاند، بین ۵ تا ۱۰ میلیون نفر است. البته کرزن در کتاب خود – ایران و قصبه ی – ایران به آمار زیر اشاره میکند، اما باز آن را مورد تایید قرار میدهد:
در دوره ی قاجار، بسیاری از اجتماعات به خصوص دهکده ها و طایفه ها از مناطق شهری فاصله داشتند و شبکه های ارتباطی و تجاری ابتدایی و محدود به شهرهای مهم بود، تجارت به علت فقدان جاده های امن و مناسب در معرض خطر قرار داشت و شاهراه های تجاری موجود توسط راهزنان و عشایر مورد تعرض قرار میگرفت.
علت کمی جمعیت ایران در زمان قاجار
– بی ثباتی حکومت، زورگویی و سرکوب و بیتوجهی فرزندان
– وضع نامساعد زنان، ازدواج در سن و سال کم پیری زودرس و طولانی بودن دوره ی شیرخوارگی اطفال که سبب تحلیل رفتن قوه ی تولید نسل آنهاست.
– نابسامانی وضعیت بهداشت و تلفات سنگین حصبه، وبا و طاعون و به خصوص فقدان وسایل تلقیح برای جلوگیری از آبله و تلفات جانبی اطفال در زیر دو سالگی.
– آسیب و تلفات ناشی از جنگ های داخلی و خارجی
– مهاجرت عناصر غیر اسلامی، یعنی زرتشتی، کلیمی، ارمنی، به هند و قفقاز و عثمانی
– شیوه ی نادرست اداره اقتصاد، انهدام نظام های آبیاری به ویژه قنات، پیدایش قحطی و خشکسالی به واسطه ی نقصان باران و برف و شیوع بیماری وبا، وبای بزرگ ۱۲۳۶ ه ق در ایران، بیسابقه بود. در سواحل خلیج فارس روزی ۱۵۰۰ نفر را میکشت، که به ناچار اجساد را به دریا می ریختند. در شیراز ۴۰۰۰۰ نفر در بحرین ۴۰۰۰ نفر قربانی وبا شدند، و آمار تعداد ۲۰۰۰۰ نفر را اعلام نموده است در ۱۲۴۷ ه ق در مازندران و گیلان کشتار عظیمی داشت.
در اردلان ۸۰۰۰ نفر را کشت. ۱۲۶۳ ه ق وبا در آذربایجان، ۶۰۷۷ نفر را به هلاکت رساند. هنگام بروز ناخوشی، حکام راه گریز در پیش می گرفتند. با پنهان ساختن حقیقت و فریبکاری رسما مردم را در میان مهلکه رها می کردند و کارگزاران از بیم مسدود شدن راه ها خبر ناخوشی را به سایر ممالک اعلام نکرده و برقرار کردن قرنطینه، که مستلزم گردآوری آذوقه و غلات و هزینه های گوناگون بوده، مخالفت می ورزیدند.
– انهدام صنایع دستی در ایران، انهدام تدریجی صنایع دستی و عدم جایگزینی آن با صنایع مدرن، موجب شد که عرصه ی کاری که باید در بخش کشاورزی جذب شود، افزایش یابد. آن هم در وضعیتی که در به ظن قالب امکانات آبیاری کاهش یافته بود. در حوزه ی تکنولوژی نیز بهبودی صورت نگرفته بود. افزایش نیروی کار در بخش کشاورزی، در شرایطی که فن آوری تولید بدون تغییر مانده بود، پیامدی جز دامن زدن به فرهنگ عمومی نداشت.
– رواج بیماریهای واگیر مانند وبا هر سال و یا یک سال در میان بروز میکرد، (ناطق، هما، ۱۳۵۶: ۲۳) آبله و بیماریهای دیگر
– در ایران هیچ نوع کارخانهای وجود نداشت، به علاوه، شهرهای ایران با توجه به خدمات و رفاه، نسبت به زندگی روستایی کششی نداشتند.
منبع:
- تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی ایران از آغاز دوره ی قاجار تا انقلاب مشروطیت، دکتر سید حسن قریشی
- تهیه الکترونیکی: سایت تاریخ ما، اِنی کاظمی