اوضاع اقتصادی کاشان در دوره قاجار چگونه بود؟
مالیات و کشاورزی (زمینداری) از عمدهترین بحثهای اقتصادی تواریخ محلی است. این هر دو مقوله با تاریخ جوامع بشری همزاد بودهاند، اما به این سبب که مورخ محلی مجال بیشتری دارد تا وارد جزئیات امر شود، بیش از مورخان عمومی به این دو مقوله پرداخته است. به این سبب مورخی مانند لمبتون برای نوشتن کتاب «مالک و زارع در ایران» بیش از همه به منابع تواریخ محلی تکیه داشته است (لمبتون، ۱۳۶۲).
کشاورزی و زمینداری و مالیاتهای بسته به آن و نیز انواع زمینهای دولتی (تیول و خالصه)، خصوصی (اربابی) و نیمهخصوصی (وقفی)، برای مورخ محلی جذابیت زیادی داشت چراکه اصولا نوع معیشت ایرانیان وابسته به زمین بود. مالکیت زمین مقولهای پیچیده و ظریف است که در هر منطقه رنگ و بوی خاص خود را دارد. از سوی دیگر فراز و فرود قیمت زمین در مناطق مختلف به دلایل گوناگون اقلیمی و اقتصادی نیز جزوی از تاریخ هر ناحیه است که در کتب تاریخ محلی به آن توجه میشود. کسی مثل احمدعلیخان وزیری به سال ۱۲۹۱ق/ ۱۸۷۴م که «جغرافیای کرمان» را مینوشت بسیار مشعوف و متعجب بود از اینکه قیمت زمین و ملک در آن خطه در سه دهه اخیر چند برابر شده است. او اعلام میدارد که بهواسطهگران شدن پنبه، روناس و گندم، ملکداری بسیار پر رونق شده است «اکنون قریب به سی سال است در همه ایران قیمت و منفعت مزارع و دهات روزبهروز در تزاید است. این قاعده در همه کرمان جاری است. ملکی که آن زمان یک صد تومان ارزش نداشت، یومنا هذا [امروز]به هزار تومان نمیدهند» (وزیری، ۱۳۸۵: ۲۸۰). بر این سیاق میرزاحسنخان جابریانصاری که خود از زمینداران اصفهان بود، در اثر خویش بسیار به موضوع زمینداری و مالکیت زمین و مالیات آن در قرون متاخر توجه داشته، تصمیمات و رفت و آمد مستوفیان و ممیزان زمینها و نیز خالصه و اربابی و وقفی بودن آنها را خصوصا درعصر نادر که همه از وقف به خالصه تبدیل شدند و عصر ناصری که از خالصه به اربابی فروخته شدند، به دقت زیر نظر دارد (جابریانصاری، ۱۳۲۱: ۲۴).
اما کتابی که بیش از دیگران به برشمردن محصولات و نحوه و آلات کاشت، داشت و برداشت نظر دارد «تاریخ کاشان» است. کلانتر ضرابی حدود چهل صفحه با حوصله تمام برای یک یک محصولات منطقه حتی گلها و باغات این روند منطقه سخن گفته است (کلانتر ضرابی، ۱۳۴۱: ۱۹۸ـ ۱۵۸). رابینو از پژوهشگران کشاورزی و زمینداری گیلان است. او چندین رساله در اینخصوص به رشته تحریر درآورده است و در کتاب خود «ولایت دارالمرز گیلان» چندین صفحه را به برشمردن انواع گیاهان، محصولات کشاورزی و طرز کاشت و موضوع مالکیت آنها اختصاص داده است (رابینو، ۱۳۵۷: ۱۵ـ۱۲). موضوع تامین آب و آبیاری در سرزمین خشکی مانند ایران آنقدر اهمیت داشت که در بیشتر کتب تواریخ محلی فصلی را به خود اختصاص دهد. نادرمیرزا یکی از نخستین فصول کتابش را «فی تقسیم قنوات تبریز» قرار داد. او در این فصل به برشمردن و بیان شرحی از تکتک قناتهای منطقه پرداخته و حدود پنجاه قنات را نام برده و برای هرکدام بانی قنات، مسیر قنات، مزارع مرتبط و جز آن را شرح داده است.
اصناف و صنایع
طبقات شهرنشین، پیش از تشکیل طبقه کارمند یا کارگزار دولت، عمدتا معیشت خود را از طریق حرف و صنایع میگذرانیدند. هر منطقه بنا به شرایط اقلیمی و جغرافیایی خود، صنعتی خاص را در دل خویش میپرورانید. چنانکه در اصفهان صنایع فلزکاری و در کرمان صنعت شالبافی و در کاشان صنعت فرش و نساجی صنعت غالب بودند. مورخان محلی در هرجا توجهی خاص به صنعت و معیشت غالب مردم داشته، آن را با جزئیات زیاد در اثر خویش مذکور داشتهاند. کتاب جغرافیای اصفهان اثر میرزا حسین تحویلدار از معدود آثاری است که بهشدت رنگ و بوی بازار میدهد. او در فصل عمدهای از کتابش، ۱۹۹ صنف مختلف شهر را که به نوعی با کسبوکار و صناعت ارتباط داشتهاند برشمرده، محل استقرار آنها را در بازار شهر گفته و وضعیت رونق یا کساد کارشان را بازگو کرده است (تحویلدار، ۱۳۸۸: ۱۵۰ ـ ۸۰). کلانتر ضرابی دو صفحه را به برشمردن صنایع کاشان اختصاص داده و نتیجه گرفته است که در عمل نساجی و شعربافی این شهر سرآمد است. علاوه بر آن چندی است عمل مسگری نیز بسیار رونق گرفته بهخصوص آنکه دو سالی است «امینالدوله» بازاری مخصوص این کار با ۱۲۰ دکان برپا کرده، در آن حجرات همه استادان «سوهانگر و سفیدگر و چرخساز و کندهکار و گدازنده و غیره که همه از ملزومات و متفرعات عمل نحاس(مسگری) است سال به دوازده ماه مشغول ساختن و پرداختن انواع و اقسام مسینهآلات هستند» (کلانتر ضرابی، ۱۳۴۱: ۲۲۸)
مسگری در کاشان رونق یافت، اما پارچهبافی این شهر در عصر قاجار بهدلیل ورود پارچههای خارجی راه نزول یافته بود. پس بیمناسبت نیست اگر کلانتر ضرابی احساس نگرانی کرده، بنویسد صنف شعرباف و نساج کاشانی «چندی است بهواسطه کسادی بازار به کلی از کار برکنارند و قریب ربع مردم این شهر اجزای این صنعتند که همه شکسته و متفرق و پریشان شدهاند» (کلانتر ضرابی، ۱۳۴۱: ۴۴۸). چند دهه پیش از او در سال ۱۲۴۵ق/ ۱۸۲۹م که خودزکو در گیلان خدمت میکرد هشدار داد بهواسطه ورود پارچههای ارزان خارجی «تولید صنایع محلی به نحو روزافزونی رو به کاهش و انحطاط نهاده است» (خودزکو، ۱۳۸۸: ۹۱). این کنسول روسیه در رشت، فصلی از کتابش را به «تولیدات کارخانهای» گیلان اختصاص داده و با برشمردن ۹ نوع پارچه ابریشمی ساخت مردم گیلان، داستان مبارزه پنهان پارچههای خارجی و داخلی در گیلان را شرح میدهد. چنانکه در اینجا دیدیم مورخ محلی نقطه عطف افول یک صنف به حرفه را به ظرافت ترسیم میکند. این چند ارجاع نمونههایی بودند از هزاران نوع داده و اطلاعاتی که در باب صنعت و پیشه میتوان در آثار تواریخ محلی یافت.