زندگینامه یعقوب لیث نخستین امیر صفاریان
یعقوب لیث نخستین امیر صفاریان بود که دولت مستقل اسلامی صفاریان را بنیاد نهاد.یعقوب لیث با عشق آتشین به تجدید مجد و عظمت ایران بزرگ پرداخت و با آرزوی احیای زبان فارسی و هویت ایرانی و ستیز با حاکمیت ستمگرانه بیگانه و ایادی آن در سال ۲۳۸ هجری در شهر بست از توابع سیستان و به رهبری عیاران قیام بزرگ خود را آغاز نمود.یعقوب در یکی از روستا های سیستان به دنیا آمد و در نوجوانی و جوانی به کار رویگری مشغول بودو در جوانی به عیاران پیوست.
یعقوب در بین عیاران بسیار به جوانمردی و کمک به ضعفا مشهور بود که این باعث شد بعد از چندی به ریاست یکی از همین دسته عیاران برسد.در سال ۲۳۷ طاهر بن عبدالله یکی از پادشاهان طاهریان که در خراسان حکومت میکرد مردی به نام صالح بن نصر کنانی بر سیستان چیره شد و یعقوب به خدمت وی در آمد.
اما طاهر توانست صالح بن نصر را از سیستان بیرون کند اما همین که او را بیرون کرد شخصی به نام درهم سیستان را تسخیر کرد که طاهر این بار مغلوب گشت و سپاهیان درهم سیستان را گرفتند.در ابتدا خود درهم در فرماندهی سپاهیان کم آورد و رهبر سپاه را به یعقوب داد و در اصل یعقوب سیستان را گرفت.سپاهیان چون ضعف فرماندهی درهم را دیدند از فرماندهی یعقوب اسقبال نمودند.ولی بعدها درهم به جهت هراس از قدرت یعقوب توطئه قتل او را ریخت اما یعقوب باخبر شد و او را زندانی نمود.
در همین احوال کار یعقوب نیز بالا گرفت و او به دفع خوارج رفت و در جنگی که در این ایام، با یک سر کرده خوارج محلی به نام «عمار» کرد، او را کشت و اندکی بعد، سر کرده انتخابی جنگجویان ضد خوارج شد و توانست به تدریج آشوبهای محلی را سرکوب و امنیت سیستان را تأمین نماید.یعقوب چون مردی با تدبیر و عیار بود تمام یارانش از وی چنان فرمانبرداری میکردند که برون از تصور بود.یعقوب پس از شکست خوارج به سرزمینهای شرق سیستان، یعنی کابل و هرات متوجه شد. از جمله محمد بن اوس عامل طاهریان را هرات شکست داد و آن شهر را فتح نمود.
ولی با این حال فتوحات یعقوب تا این مرحله با مخالفت و نگرانی خلیفه روبرو نشده بود. چون از سویی بهانه یعقوب در این جنگها دفع خوارج و جنگ با مخالفان اسلام بود. و از سوی دیگر وی هدایای گران قیمتی چون پنجاه بت زرین و سیمین که از کابل آورده بود، سوی معتمد فرستاد.پس از این مرحله بود که یعقوب عزم کرمان و فارس را نموده و از خلیفه درخواست فرمان حکومت بر آن نواحی را نمود، ولی در همین زمان علی بن حسین بن قریشی حکمران فارس نیز حکومت کرمان را از خلیفه درخواست نمودو خلیفه نیز فرمان حکومت کرمان را برای هر دو نفر صادر کرد، با این هدف که آن دو با یکدیگر بجنگند و بلا خره یکی پیروز و دیگری مغلوب میشود و زحمت برداشتن یکی از سر راه توسط خلیفه از بین میرود.
وقتی معتد چنین کرد ، یعقوب از سیستان به سوی کرمان به راه افتاد و از سوی دیگر علی بن حسین نیز سرداری به نام طوق بن مغلس را به کرمان فرستاد که قبل از یعقوب به آنجا رسید ولی پس از رسیدن یعقوب به کرمان در جنگی که بین او و طوق بن مغلس درگرفت، یعقوب با حیله جنگی بر وی غالب شد و طوق را اسیر کرد .وقتی یعقوب بن لیث از کار طوق فراغت یافت. وارد کرمان شد و آنجا را به تصرف درآورد. و این در سال ۲۵۵ بود.پس از فتح کرمان، یعقوب متوجه فارس شد و در آنجا نیز پس از جنگ هایی سخت سپاه علی ابن الحسین قریشی پراکنده و شکست خورد و علی بن الحسین بن قریش نیز گرفت شد و اسیرشد و اموال بسیاری به دست یعقوب افتاد که بسیار زیاد بود.
یعقوب پس از پیروزی در این جنگها برای معتمد هدیه های بسیاری فرستاد خود را مطیع خلیفه اعلان کرد.معتمداز این هدایا شاد شد و برادر خویش ابو احمد الموفق را به سوی یعقوب با منشور ولایات بلخ و تخارستان و پارس و کرمان و سجستان و سند فرستاد. یعقوب نیز از این عمل خلیفه شاد شد و از فرستادگان به خوبی استقبال کرد و آنان را بخوبی بازگردانید.یعقوب پس از پیروزیهایش در هرات، فارس و شرق افغانستان دریافت که آنقدر نیرومند شده است که مستقیماً با امیر طاهری درآویزد. محمد بن طاهر با پناه دادن عبدالله سجزی … که از خشم یعقوب به نشابور گریخته بود، بهانه بدست وی داد.
اما فتح نیشابور بوسیله یعقوب در حقیقت بدون جنگ صورت گرفت و یعقوب پس از ورود به نیشابور محمد بن طاهر را برداشت .ولی با اینکه یعقوب پس از این کار با فرستادن رسولانی سعی کرد که رضایت خلیفه را جلب نماید ولی خلیفه در پاسخ رسولان یعقوب گفت که:عمل یعقوب را تأیید نمی کند و دستور می دهد که یعقوب از این کارش برگردد و گرنه همانند مخالفان است.پس از انقراض حکومت طاهریان، یعقوب در تعقیب عبدالله سجزی ـ که قبل از فتح نیشابور بوسیله یعقوب از آنجا فرار کرده و به نزد علویان طبرستان رفته بود ـ
به سوی طبرستان رفته و از حسن بن زید علوی تسلیم عبدالله را خواستار شد ولی وی نپذیرفت و به همین دلیل یعقوب آماده نبرد با وی شد ولی حسن بن زید از جلوی یعقوب شهر به شهر می گریخت، یعقوب پس از مقداری تعقیب ، بر اثر آب و هوای بارانی و مرطوب مازندران و هم چنین وجود کوهستانها و باتلاقهای فراوان، مجبور به عقب نشینی شد و به نقل طبری: چهل هزار سوار و مقدار زیادی اسب و شتر و بنه خود را در این تعقیبات از دست داد و بهر حال یعقوب از طبرستان عقب نشست.یعقوب پس از عقب نشینی از طبرستان به دنبال عبدالله سجزی ـ که به حاکم ری پناهنده شده بود ـ به ری لشکر کشی کرد و از صلابی حاکم آنجا تسلیم عبدالله را خواستار شد که صلابی این خواسته را پذیرفت و عبدالله را تسلیم یعقوب کرد و یعقوب او را کشت و از قلمرو صلابی رفت.
در این مرحله، خلیفه با توجه به سرنگونی حکومت طاهریان بوسیله یعقوب و نیز فتوحات روزافزون وی از او بیمناک شده و به حج گزاران خراسان و ری و طبرستان و گرگان اعلام کرد که سلطان یعقوب بن لیث چون از حکم ما تمرد کرد و به حکومت سیستان بسنده نکرد او را در همه جا لعن کنند. چون این اخبار به یعقوب رسید قصد جنگ با خلیفه را کرد. ولی خلیفه که در این هنگام درگیر شورش زنگیان بود خواست یعقوب را از این خیال منصرف سازد. بنا بر این واگذاری امارت خراسان، ری، طبرستان، گرگان و فارس را به یعقوب داد. ولی یعقوب که اعتقادی به خلیفه نداشت از خیال خود منصرف نگردید. وی سپس قصد فارس کرد و فارس و اهواز را گرفت و سپس قصد بغداد کرد. به سال ۲۶۲ ه . ق یعقوب بن لیث صفار با سپاهی عظیم برای جنگ با خلیفه به سوی عراق آمد.جنگ بین یعقوب و سپاه خلیفه با شکست یعقوب به پایان رسید و درباره علت این شکست، موارد مختلفی ابراز شده است.
از جمله محمد تقی بهار در تصحیح تاریخ سیستان می نویسد که:یعقوب را فریب داده اند. جریان این فریب بدین قرار بوده است که برادر و ولیعهد معتمد خلیفه در نامه ای از یعقوب می خواهد که به بغداد برود تا جهان به تو سپاریم، تا تو جهان بان باشی. به همین دلیل یعقوب به هیچ وجه در فکر جنگ نبوده. بعد از جنگ و شکست یعقوب لیث ابوالساج مر به او گفت: این لشکر کشی تو از خبرگی نبود و اشتباهات او را برشمرد و یعقوب پاسخ داد که من گمان نداشتم جنگی روی دهد و شک نبود که اگر خیال جنگ داشتم فاتح می شدم.
در توضیح علت شکست یعقوب مسعودی می نویسد:گویند سبب شکست یعقوب در آن روز برگردانیدن نهر و به گل رفتن اسبان بود. به هر حال پس از این شکست، یعقوب به جندی شاپور عقب نشست، در این جنگ محمد بن طاهر که در بند یعقوب بود نجات یافت و نیز غنایم زیادی از سپاه یعقوب بدست دشمن افتاد. یعقوب پس از این شکست، نبردهایی نیز توسط سرداران خویش با زنگیان انجام داد و بالاخره حاضر به مصالحه با زنگیان شد ولی هرگز تا پایان عمر مصالحه با خلیفه و یا همکاری با زنگیان علیه خلافت عباسی را نپذیرفت. سرانجام یعقوب در جندی شاپور درگذشت و مرگ او درنهم شوال ۲۶۵ ه . ق .در اثر مرض قولنج روی داد.در زمان یعقوب لیث زبان فارسی برای اولین بار پس از حمله اعراب زبان رسمی شد وتا حدی از نابودی زبان فارسی وریشه ان جلوگیری شد به همین دلیل هم گویش فارسی در شرق ایران پاک تر و زنده تر مانده است.بعد از فوت یعقوب، برادرش عمرو جانشین او شد.