آیا می دانید پدرِ رضاشاه چه کسی بود+ عکس

به عکس قاتل ناصرالدین شاه یعنی میرزا رضای کرمانی که در صحن شاه عبدالعظیم در شهر ری، ناصرالدین شاه را به گلوله بست، نگاه کنید. این عکس را همه دیده اند. میرزا رضا در حالی که زنجیر شده است، سر زنجیر را یک امنیه سیه چرده به دست دارد.این امنیه سیه چرده، پدر رضا شاه است که از بادکوبه به ایران مهاجرت کرد و مدت‌ها جزو عساکر قزاق بود.

اما بعدها به علت اعتیاد به مواد مخدر از سپاه قزاق اخراج شد و به خدمت کامران میرزا نایب السلطنه درآمد.در تمام دوران خدمت ۱۷ ساله رضا شاه و در طول ۳۷ سال سلطنت محمدرضا شاه هیچ تاریخ نگار و نویسنده‌ای حق نداشت به این مطلب اشاره کند و هیچ عکسی از پدر رضا شاه به چاپ نرسید و هر وقت این عکس معروف به مناسبت‌های تاریخی در نشریات چاپ می‌شد، فقط زیر آن می‌نوشتند: «میرزا رضا کرمانی» قاتل ناصرالدین شاه و هیچگونه اشاره ای به نام امنیه ای که زنجیر میرزا رضا را در دست داشت نمی‌کردند.

«نقل قول از فرح پهلوی در کتاب دختر یتیم»

منبع تمدن ما

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
1 نظر
  1. یک انسان عادی می گوید

    با کمال احترام خدمت عزیزانی که گرداوری این مطلب را عهده دار بودند. ایشانی که در عکس هستند پدر رضاشاه نیستند. و به چند دلیل این مطلب کذب تلقی میشود.
    1. نسب وی طبق اسناد خطی کتابخانه مجلس شورایملی در ۱۳۸۸ خورشیدی (سند به دست خط آقا بزرگ تهرانی که از فقهای شیعی بوده) تا سه نسل قبلش، شناسایی شده و طبق این سند. پدر وی یاور عباسعلی خان داداش‌بیگ هستند که در پنجم آذر ۱۲۵۶ (یعنی ۱۸ سال قبل از واقعه ترور ناصرالدین میرزای قاجار) فوت میکنند. سنگ قبر وی هم در صحن آرامگاه ناصرالدین میرزا واقع در باغ توتی شاه عبدالعظیم هست.
    2. بنا بر مصاحبه ای که با خانم فرح پهلوی با شهرام میریان انجام داده (پیوست به بولتن رادیو فردا). ایشون به صراحتا اعلام میکنند که نه کتاب “دختر یتیم” و نه کتاب “دخترم فرح”. هیچکدام نزدیک به خود ایشان هم نیستند و اصلا از زبان خود ایشون نوشته نشدند که بخواهند برچسب “خاطرات” زد.
    3. قوای قزاق که در ابتدا حکم یک بریگارد را داشت و بعد ها تبدیل به یک دیویزیون گشت، در سال ۱۲۵۸ خورشیدی به درخواست ناصر الدین میرزا و در پی قراردادی مابین دولت علیه ایران و روسیه تزاری تشکیل شد. یعنی دو سال بعد از فوت یاور عباسعلی داداش‌بیگ. طبق این مسئله اگر بخواهیم این روایت را قبول کنیم میبایست این مسئله را که “یاور عباسعلی داداش بیگ اهل بادکوبه بوده که پس از مهاجرت در دیویزیون قزاق خدمت میکرده منتهی بعد مرگ هم گویا ایشان هر روز صبح خروس خوان، ملبس در این دیویزیون خدمت میکرده تا وقتی که استخوان های وی را اخراج نمودند” را هم قبول کنیم که واقعا نوبر است!!!

    بعد از این ادعاها میتوان بیشتر به این حرف پی برد که “تاریخ را فاتحان می نگارند”. اما تا مادامی که پژوهش در این مرز و بوم زنده باشد، جلوی این جعلیات و خزعبلات گرفته خواهد شد.

    با تشکر

ارسال یک پاسخ