توصیف بانوان قاجاری از زبان زنان فرنگی
«…در اوضاع اجتماعی حاکم بر کشور، شغل و حرفه برای زنان بیارزش است. هر دختری باید ازدواج کند و بقیه عمرش کمابیش گوشهنشین باشد. چنین کسی چگونه میتواند دکتر، کارشناس آموزش و پرورش، هنرمند، نویسنده یا موسیقیدان شود؟ تنها کارهایی که زنان به انجام آن فراخوانده میشوند عبارتند از : امور خانهداری، دلاکی گرمابه عمومی، سوزندوزیهای گوناگون و پاک کردن و رشتن پشم و تنباکو… اما شواهد زیادی در دست است که نشان میدهد زنان ایرانی در حال حرکت آمدند. خدا کند که حرکت آنان در جهت نیل به هدف باشد. عطش آموزش و پیشرفت در زمینههای گوناگون در حال افزایش است و در محافل فرادست دیگر ازدواج در سنین خردسالی عمومیت ندارد. دختران مایلند در مدرسه بمانند و اغلب والدین با این نظر موافقند. این امر روی هم رفته نزد اشخاص بهانهای برای ازدواج نکردن است و از سوی دختران نیز با استقبال فزایندهای روبرو میشود…».
این جملات نظرات یکی از زنان اروپایی بهنام «کلارا کولیور رایس» درباره چگونگی وضعیت زنان در دوره قاجار است که بیش از صد سال پیش چندین مرتبه به ایران سفره کرده بود.
آغاز سفر زنان فرنگی به ایران
جایگاه زن ایرانی در عصر قاجار با توجه به تحولات و تغییرات سیاسی و اجتماعی آن زمان، نسبت به زنان دورههای قبل بسیار قابل توجه و با اهمیت است. این دوره، زمان گسترش مناسبات سیاسی، اقتصادی و فکری با دنیای غرب بود، مناسباتی که یکی از نتایج آن حضور رجال و دولتمردان اروپایی در ایران و از جمله زنان بود که بیشتر آنها به دلیل همراهی با همسران سیاستمدار خود، به ایران سفر کرده بودند.
شاهان قاجار و استعمارگران !
متأسفانه جامعه ایران دوره قاجار در قید و بند حکومتی بود برپایه دیکتاتوری یک شاه، آنهم شاهی بیمسئولیت که دلسوز مردم نبود و بدتر از آن جیرهخوار استعمارگرانی چون انگلیس و روسیه بود. تنها یکی از نمودهای آن اعطای امتیازهای پیاپی به این دو قدرت بود. شاهان قاجار که حکومت و اداره این سرزمین را برعهده داشتند در برابر این دو کشور ناتوانیهای زیادی از خود نشان داده و قدرت ایران را به زمین زدند.
زنان تحت اقتدار خانواده
بهگفته نویسنده کتاب «تاریخ خانمها» که به روایت مفصلی از زندگی زنان در عصر قاجار میپردازد: « در این میان وضعیت زنان چه به عنوان بخشی از خاندان سلطنتی، خاندانهای قدرتمند غیر ایلاتی، ایلاتی، بازاریان، علما و دهقانان با مختصر تفاوتی میان زنان شهری و ایلی، درباری و عوام، همچنان تحت اقتدار و اختیار خانواده بود، بدون تأثیر بر جهان بیرون از خانه و حرمسرا».
روایت زنان فرنگی از زنان ایرانی
اسناد و منابع قابل توجهی به روایت چگونگی وضعیت زنان در دوره قاجار پرداخته است که یکی از این منابع ارزشمند نوشتههایی است که از زنان فرنگی برجای مانده است. زنانی که بنا به دلایلی از جمله همراه شدن با همسران سیاستمدار خود به ایران آمده و سالها در اینجا زندگی کردهاند و بعد از آن تمام خاطرات خود را بهصورت مجموعه کتابهایی منتشر کردهاند. البته قابل تذکر است بعضی از آن نوشتهها خالی از غرض و بدبینی و گاهی شیطنتهای سیاسی نیست، اما هر چه هست بخشی از زندگی زنان ایران در این دوره را از نگاه یک زن غیر ایرانی برای ما روشن کرده است.
«مری شیل» و کتاب خاطراتش!
متأسفانه گاهی در میان نوشتههای آنها ردپای تحقیر زنان ایرانی نیز دیده میشود که جای تأمل دارد، یکی از زنان فرنگی که نسبت به دیگر نویسندگان غرضورزیهای بیشتری در نوشتههای وی دیده میشود، «مری شیل» است. این زن همسر «جاستین شیل» سفیر انگلستان در اوایل دوره پادشاهی ناصرالدین شاه است. مری شیل دختر یک بارون ایرلندی بود که در خزانهداری ایرلند کار میکرد. او در بسیاری از سفرها به نقاط مختلف ایران همسرش را همراهی و بعدها کتابی از خاطرات سفر خود به ایران منتشر کرده است.
تحقیر و سرزنش زنان ایرانی
این زن انگلیسی در بخشی از سفرنامه خود به گفته «بنفشه حجازی» پژوهشگر تاریخ زنان، با روایتی از خاطرات خود از ورود به شهر «مرند» موضوعی را برای سرزنش ایرانیان یافته است و مینویسد: «…فراشان با صدای بلند مردم را از سر راه دور میکردند و با فریاد بروید، بروید و استفاده از چوبدستی خود، مردم کنجکاوی را که به تماشا آمده بودند به عقب میراندند و این موضوع درباره زنان با شدت بیشتری اجرا میشد. زنان ایران که مهارت فراوانی در تحمل هرگونه تحقیر و سرزنش را دارند و از دور مثل یک بسته لفاف شده به نظر میرسند، اگر از گوشه در یا بالای دیواری ظاهر میشدند ناگهان عدهای از فراشها به سرشان ریخته و با توهین و دشنام آنها را از سر راه دور میکردند».
برداشتی جدای از بغض و اغراض!
اگر چه این نوع برخورد با زنان در ایران روزگار، حال قاجار کم نبوده است، اما پرداختن به آن، آنهم به نوعی تحقیرآمیز چندان خوشایند نیست و نشان از دلسوزی روایت کننده این داستانها ندارد. در واقع بنا بر نظر «بنفشه حجازی» اظهار نظر این افراد چه زنان، چه مردان اروپایی درباره بعضی از مسائل میتواند مبتنی بر حب و بغض و اغراض سیاسی باشد اما برداشت آنان درباره زنان ایرانی قابل تأمل است. نمونه این نظرات برای مثال این جمله است که: «زنان ایران مهارت فراوانی در تحمل هرگونه تحقیر و سرزنش را دارند.»
روایت«مادام کارلا سرنا» از برگرداندن خانمها !
متأسفانه واقعیت آن است که چنین برخوردهایی با زنان در دورههای مختلف تاریخی شده است. خانهنشینی چه در اندرونی حرمسراها و چه در چهار دیواری خانههای طبقات مختلف اجتماعی سهم اصلی از زندگی برای زنان بوده است. یکی از زنان اروپایی معروف به «مادام کارلا سرنا» جهانگرد ایتالیایی درباره برگرداندن «انیسالدوله» سوگلی شاه از میانه سفر اول ناصرالدین شاه به اروپا نوشته است: « یکی از علل برگرداندن آنان به ایران این بوده است که ناصرالدین شاه در مسکو با دردسرهای تازهای مواجه میگردد. گویا به محض آنکه حکمران شهر از ورود خانمهای همراه شاه به مسکو اطلاع حاصل میکند تا دروازه شهر به پیشواز آنان میرود تا بهعنوان ادای احترام دسته گلی تقدیمشان کند…».
کندن شر زنان از سر شاه !
تقدیم دسته گل به زنانی که تمام زندگی خود را در زندانی اندرونی گذرانده و یک قدم هم از آنجا بیرون نگذاشته بودند، میتوانست برای شاه ایران حرف و حدیثهای بسیاری به همراه داشته باشد به همین دلیل شاه دستور میدهد سوگلی و همراهانش به ایران بازگشته و خود به تنهایی به سفر فرنگستان برود، به گفته مادام کارلا تقدیم گل و ادای احترام به زنان همراه شاه به دور از عرف جامعه ایران بود: «…ابراز نزاکت و ادای احترامی که با سنتها و عرف ایرانی اصلاً سازگار نیست. برای گریز از اینگونه دردسرها، صدراعظم (میرزا حسینخان سپهسالار) بهشاه توصیه میکند تا کار بهجاهای باریک نکشیده است بدون درنگ شر زنان را از سر خود بکند.»
انتقام «انیسالدوله» از صدراعظم
جالب است بدانیم بر خلاف تصور، انیسالدوله مثل یک زن ضعیفه و مغلوب با این ماجرا و البته شخص توصیه کننده آن به شاه برخورد نکرد به این صورت که چون انیسالدوله بازگشت خود به ایران را ناشی از اقدامات صدراعظم میدانست سوگند یاد کرده بود که انتقام چنین عملی را از سپهسالار بگیرد. در نتیجه بعد از رسیدن به تهران به سرعت با دشمنان صدراعظم وارد همکاری شد و حتی عدهای از روحانیون مخالف وی را علیه صدراعظم تحریک کرد و در آخر نتیجه این اقدامات باعث عزل این مرد شد.
«مادام ژان دیولافوا» و زندگی در ایران
یکی دیگر از سفرنامه نویسان زن فرنگی «مادام ژان دیولافوا» است، این زن فرانسوی همسر «مارسل اوگوست دیولافوا» مهندس راه و ساختمان و باستانشناس فرانسوی بود که بههمراه همسرش از سوی دولت فرانسه برای انجام کاوشهای باستانشناسی سه بار به ایران سفر کردهاند. این زن در سفرنامه خود بسیار از زنان ایران در دوره قاجار و ناصرالدین شاه نوشته است که جالب و خواندنی است و نسبت به نوشتههای «لیدی شل» منصفانهتر است که درنتیجه واقعیتها را روشنتر میتوان در یادداشتهای وی یافت.
خندیدن، به نظر زن فرنگی!
مادام دیولافوا در بخشی از سفرنامه خود درباره مطالبی که دختران و پسران در کودکی آموزش میبینند به نکتهای اشاره میکند که جالب است: «…اول قرآن خواندن را به آنها یاد میدهند و در ضمن خواندن تقویم را هم به آنها میآموزند تا ساعت خوب و بد را برای اهل خانه معین کنند». جالب است که بهنظر این زن فرانسوی دانستن بخشهایی از تقویم برای کودکان مناسب نیست و حتی این مسأله را بهزنانی که در اطرافش بودند گوشزد میکند، اما آنها در برابر نظر دیولافوا همراه با تعجب با صدای بلند میخندند و میگویند: «…شما چه میگویید؟ عاقبت پسر زن خواهد گرفت و دختر هم در خانه محبوس خواهد شد. چه لازم است که ما آنها را از خواندن تقویم باز داریم. اقلاً ساعت خوب را برای شروع هر کاری برای ما معین میکنند.»
زنان خارجی و حضور در ایران قاجار
حضور زنان اروپایی و به قول آن روزگار زنان فرنگی در ایران عصر قاجار دلایل مختلفی دارد. نویسنده کتاب « تاریخ خانمها» در بخشی با عنوان «گذراندن اوقات فراغت زنان خارجی در ایران» به این موضوع پرداخته است:
«…زنان خارجی یا به علت سفارت و نمایندگیای که شوهرانشان در دربار ایران داشتند به ایران سفر میکردند که از این نظر در بهترین شرایط ممکن به سر میبردند و امکان دسترسی به وسایل رفاهی و بهداشتی و درمانی و کاری به جز دید و بازدید و گردش و همراهی همسرانشان نداشتند». البته در این میان زنی مثل «مادام دیولافوا» را باید جدا کرد که به همراه همسر باستانشناس خود به دور از چنین تشریفاتی در مناطق مختلف ایران با علاقه مشغول به حفاری و کار بودند.
مرگ همسران اروپاییها در ایران
جالب است بدانیم در بخشی از نوشتههای «مادام دیولافوا» به نکتهای اشاره شده است که نشان میدهد زنان فرنگی که بیشتر با همسران خود به ایران سفر میکردند روزهای خوب و خوشی هم نداشتهاند: «…دیروز با معاون تلگرافخانه و دکتر آدلینگ کاملاً آشنا شدیم. هر دو نفر زنهای خود را از دست دادهاند. مالاریا و گرمای شدید و کسالت حاصله از اقامت چندین ساله در شیراز به حیات آنها خاتمه داده بود. بهطوری که نقل میکردند این دو زن که شجاعت به خرج داده و همراه شوهران خود به شیراز آمده بودند به این فکر افتادند که با ورزش، خود را نیرومند کرده و در مقابل بدی آب و هوا و ناملایمات استقامت کنند.»
زندگی در جهلی نهفته
آنچه که از دستنوشتههای ارزشمند این زنان فرنگی سفرنامه نویس جدای از غرضورزیها و گاهی قضاوتهای نادرست آنها میتوان حس کرد این است که آنها نیز مانند تمام زنان جهان نسبت به دیگر همجنسان خود حساس بوده و نگران وضعیت آنها بودند، آنهم نگران وضعیت زنانی که بیش از صد سال پیش با جهلی نهفته در ذهنشان که چارچوبی بهنام اندرونی و خانه شوهر آن را تیره تر کرده بود دنیای خود را ساخته بودند و در آن زندگی میکردند.
منبع: روزنامه ایران