گوهر قاجار منجم و شاعر
ایران، ستاره شناسان بنام و مشهوری دارد اما میدانید یک ستارهشناس زن هم بین همه این چهرهها بوده است؟ گوهر قاجار ملقب به شمس الشعراء یا شمسهالشعرا زنی است که از دل خانواده قاجار هم با نجوم و ستارهشناسی آشنا شد و هم طبع شاعرانهاش او را به سمت شعر و شاعری برد. تاریخ تولد او مشخص نیست اما آنطور که واضح است در اصفهان زندگی میکرد و مادرش طیغون خانم دختر فتحعلی شاه قاجار بود. پدرش هم موسی خان قاجار نام داشت.
گوهر در همان دوران کودکی با معلمهای خانگی و مکتبخانههای قاجاری باسواد شد و به دلیل علاقهاش به علم نجوم در این باره مطالعه کرد و صاحب نظر شد. البته الان از کارهای او در این زمینه سند و مدرکی در دست نیست و همه چیز وابسته به خاطراتی است که از او در کتابهای آن زمان نقل شده است.
شاعر بودن او بیش از منجم بودنش مورد توجه قرار گرفته. گفته میشود که گوهر در مکتب شاعر بزرگ قاآنی شعر گفتن را آموخت و قصیده سرایی کرد و در همین قالب شعری هم به شهرت رسید.
او در قصیده پیرو سبک عراقی و در غزل بیشتر پیرو سبک سعدی و گاه حافظ بود. بعضی از قصایدش در ستایش ائمه و نیز در مدح ناصرالدین شاه و مادر و بعضی از دختران او هستند.
اعتمادالسلطنه در کتاب خیرات حسان که شرح حال حدود ۹۱۲ زن مشهور اسلام و نمونه اشعار گویندگان زن است، از او به عنوان زنی با دانش، نویسنده، باکمال، پاکدامن و دارای خصایل نیکو نام برده است.
از گوهر «دیوان» شعر یا «گوهریه» به جا مانده که ۶ هزار بیت دارد و شامل قصیده، غزل، رباعی، قطعه، مثنوی و یک تضمین از غزل سعدی است.
این غزل یکی از آثار اوست:
پیغمبری که اشرف اولاد آدم است
یک پایهای ز منبر او عرش اعظم است
ختم رسل شفیع جزا فخر کاینات
مخلوق حق و خالق مخلوق عالم است
یا رب آن شمع شب افروز که جانان من است
ز چه رو در طلب سوختن جان من است
آنکه دارد به رخش مجمع زیبایی را
چه غم از حال دل زار پریشان من است
به تماشای گل و لاله مرا حاجت نیست
چون خط طلعت او سوری و ریحان من است
با رخ انور او شمع به محفل مفروز
زانکه شمع رخ او شمع شبستان من است