بهداشت و درمان ایرانی با دیپلماسی امیرکبیر

یکی از مهم‌ترین راه‌های نفوذ دولت‌های استعماری در کشور‌های استعمارزده، سوءاستفاده از نیاز‌های درمانی مردم این کشورهاست. طی چندسده اخیر، بسیاری از گروه‌های میسیونر مسیحی که کار اصلی آن‌ها، تبلیغ مسیحیت در جوامع اسلامی بود، با استفاده از ظرفیت درمانی و ایجاد مریض‌خانه و بیمارستان، سعی در نفوذ فرهنگی در میان مردم ایران داشتند.
ظاهر مهربان و انسان‌دوستانه‌ای که این گروه‌ها به خود می‌گرفتند، در کنار بی‌تدبیری و فقدان حس مسئولیت در رجال سیاسی ایران عصر قاجار، شرایط را برای تکاپو‌های بیشتر استعمارگران در عرصه فرهنگ فراهم کرد.
یک نمونه قابل اعتنا
به عنوان نمونه، در شهر مشهد، طی دهه ۱۲۷۰ تا ۱۲۹۰ خورشیدی، مریض‌خانه‌هایی توسط روس‌ها، انگلیسی‌ها و سپس آمریکایی‌ها در این شهر ساخته شد که متصدیان آن‌ها، عموماً کشیش‌هایی بودند که مأموریت‌های تبلیغی داشتند.
شاید یکی از دلایلی که برخی از متدینان مشهد، به فکر ایجاد مریض‌خانه مدرن و رسیدگی به امور مردم در این عرصه افتادند، تکاپو‌های گسترده گروه‌های تبشیری و تبلیغی اروپایی بود.
در این زمینه، ذکر یک گزارش مفید به نظر می‌رسد؛ طبق گزارش دکتر یوسف متولی‌حقیقی در جلد نخست کتاب «تاریخ معاصر مشهد»، در دهه ۱۲۷۰ خورشیدی و در پی زلزله وحشتناک قوچان، تمام شهر ویران شد؛ حاکم خراسان که ظاهراً برای سرکشی به این خطه رفته بود، از منازل سالم مانده، مالیات گرفت و بدون رسیدگی به وضع زلزله‌زدگان به مشهد بازگشت!
اما روس‌ها با استقرار کمپ درمانی در نزدیک شهر، خدمات پزشکی رایگان به مردم ارائه می‌دادند و با این روش، بر نفوذ خود می‌افزودند. جالب این‌جاست که کمتر رجل سیاسی ایران در این دوره، نسبت به اقداماتی از این قبیل، احساس خطر می‌کرد.
با این‌حال، میرزاتقی‌خان امیرکبیر، با توجه به نگاه تیزبین و تجارب سیاسی و اجتماعی فراوانی که داشت، به این روش مزورانه برای نفوذ پی برد و درصدد جلوگیری از آن برآمد.
بهداشت و درمان ایرانی با دیپلماسی امیرکبیر

سیاست بهداشت و درمان ایرانی

امیر از همان زمان آغاز تصدی صدارت، فعالیت گروه‌های درمانی خارجی را در کشور محدود کرد. او معتقد بود که ایران باید نظام درمانی و الگو‌های تأییدشده خودش را داشته باشد.
میرزاتقی‌خان به خوبی دریافته بود که فعالیت‌های درمانی بیگانگان، محملی برای نفوذ در طبقات مختلف جامعه ایران است. پیش از آن، تردید‌های جدی رجال وطن‌خواه درباره نقش دکتر کورمیک انگلیسی در قتل احتمالی عباس‌میرزا نایب‌السلطنه، امیر را درباره اقدامات این پزشکان نفوذی دچار نگرانی کرده‌بود.
به همین دلیل، با وجود همه محدودیت‌ها، رشته پزشکی را به عنوان یکی از اصلی‌ترین گرایش‌های تحصیلی دارالفنون تعیین کرد تا بتواند با پرورش پزشکان ایرانی آشنا به علوم جدید، کشور را از زیر بار چنین وابستگی‌هایی آزاد کند.
این یک اقدام جدی برای حفظ استقلال نهاد‌های درمانی جامعه ایران بود. با این حال، وجه دیگر این رویکرد را باید در تقابل جدی میرزاتقی‌خان با میسیون‌های مذهبی که به ظاهر، برای فعالیت‌های درمانی در ایران جولان می‌دادند، دید. او به لطایف‌الحیل و با توجه به وضعیت متزلزل ایران در آن دوره، سنگ پیش پای این گروه‌ها می‌انداخت و می‌کوشید گروه‌های درمانی ایرانی را جایگزین آن‌ها کند.
دست رد به سینه روس‌ها
در یکی از این اقدامات که اسناد آن در تاریخ ایران ثبت و ضبط شده‌است، میرزاتقی‌خان مانع از ایجاد یک مریض‌خانه مدرن در استرآباد (گرگان امروزی) شد؛ درحالی‌که این منطقه به چنین مرکزی نیاز داشت. ظاهراً محمدشاه قاجار در واپسین ماه‌های عمر خود، در سال ۱۲۶۴ هـ. ق (۱۲۲۶ خورشیدی)، طی یک مصالحه یا گفتگو، به روس‌ها اجازه داده‌بود که در استرآباد مریض‌خانه‌ای مدرن برای ملوانان خودشان بنا کنند.
این مرکز، البته به مردم محلی و ایرانیان نیازمند نیز، خدمات ارائه می‌کرد. با درگذشت محمدشاه و افتادن امور به دست امیر، او در صدد برآمد که مانع از این اقدام شود.
باید توجه داشت که ممانعت از خواست روس‌ها در این زمان، چندان ساده و ممکن نبود؛ آن‌ها بر اساس عهدنامه ترکمانچای، حامی سلطنت محمدشاه و ناصرالدین‌شاه بودند و حتی خود را برای دخالت در امور کشور، کاملاً محق و دارای صلاحیت می‌دانستند و می‌توانستند هر زمان، از قدرت نظامی‌شان به ضرر ایران استفاده کنند.
از طرفی، عُمّال آن‌ها و همین‌طور انگلیسی‌ها، در همه جا نفوذ داشتند و کار تقابل را سخت می‌کردند. «دالگورکی» سفیر روسیه، در گفت‌وگویی با امیرکبیر، مجوز احداث مریض‌خانه و فعالیت‌های درمانی را در استرآباد، کاملاً قانونی می‌دانست و مدعی بود که «کلام پادشاهی را جمیع خلایق مقدس می‌شمارند و نقض آن را جایز نمی‌دانند.» کارل نسلرود، وزیرخارجه روسیه تزاری نیز، اظهار کرده بود:
«منشور سلطنت در بنای بیمارستان صادر گردیده و تعهد ناشی از آن، اعتبار عهدنامه را دارد.» ظاهراً حاجی میرزا آقاسی، صدراعظم محمدشاه نیز، قول‌هایی شفاهی در این زمینه به روس‌ها داده و این رویه، آن‌ها را برای فعالیت در این زمینه، گستاخ‌تر کرده بود. اما مسئله‌ای که در این‌جا شانس رد ادعای روس‌ها را به امیر داد، فقدان مکتوب یا سند قابل ارائه بود.
بهداشت و درمان ایرانی با دیپلماسی امیرکبیر
رمز‌گشایی از پشت پرده یک اقدام عام‌المنفعه
امیر در پاسخ به ادعا‌های روس‌ها نوشت: «نه فرمانی از جانب پادشاه صادر گردیده و نه موافقت کتبی رسمی بین دو دولت انجام گرفته و اگر فرمان یا نوشته‌ای در دست دارند، ارائه دهند. دیگر این‌که هر موافقتی شده باشد، زبانی بوده، نه کتبی و آن دستخط شاه حکم عهدنامه دو دولت را ندارد، بلکه امری بوده از جانب دولت به حاکم یکی از ولایات و دولت اختیار دارد که ناسخ آن را صادر کند.»
به این ترتیب، روس‌ها در موقعیت انفعال قرار گرفتند. در این زمان تعدادی از مشاوران امیر، درباره عواقب اقدام وی علیه برنامه درمانی روس‌ها در استرآباد هشدار دادند، اما او، با زیرکی خاص و باریک‌بینی ویژه خودش گفت: «هرگاه این دستخط را تسجیل کنم [و به روس‌ها اجازه فعالیت‌های درمانی و پزشکی در استرآباد بدهم]مقدرات ایالت استرآباد را به دست روس‌ها سپرده‌ام.
زیرا همین‌که عمارتی برپا گردید و تحویل روس‌ها شد، آن را مبدل به قلعه [و فعالیت پزشکی را به عملیات نظامی تبدیل]خواهند نمود.
رفته‌رفته سالدات روسی را آن‌جا می‌آورند. گرچه با تسجیل آن معصوم خواهم بود (یعنی گناهی از این بابت متوجه من نیست)، اما من به این کار گردن نمی‌گذارم … اگر دولت تسلیم گردد … دیگر امیدی به اجرای نقشه ترقی و احیای ایران نمی‌توان داشت و به نابودی آن خواهد انجامید.»
به این ترتیب، تا زمانی که میرزاتقی‌خان در مصدر امور قرار داشت، سوءاستفاده هیئت‌های پزشکی اروپایی را از شرایط ایران محدود کرد و اجازه نداد استقلال ساختار پزشکی و درمانی کشور زیر سوال برود و اطبای حاذق داخلی نسبت به توانمندی‌های خود، تردید کنند.
منبع روزنامه خراسان

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ