درآمیخته شدن آلمان شرقی و غربی

سوم اکتبر سال ۱۹۹۰ مصادف با روز اتحاد آلمان، رخدادی است که محدود به کشور رازها نبود، بلکه درآمیختن شرق و غرب بود.
دولت کمونیستی که در طول جنگ سرد از سال ۱۹۴۹ تا ۱۹۹۰ تحت اشغال اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت، جمهوری دموکراتیک آلمان، زاییده کنفرانس یالتا که به کنفرانس تقسیم جهان مشهور است و سهم نظام کمونیستی شوروی شد، در هفتم اکتبر سال ۱۹۴۹ اعلام موجودیت کرد.
فرار از برزخ شرق تاوانی داشت تا سر حد شکنجه و زندانی شدن و بسیاری در این فرار جان خود را از دست دادند. اقتصاد در حال سقوط آلمان شرقی و بی‌پولی، آن‌ها را مجاب به تجارت قاچاق انسان می‌کرد. زالوی شوروی سیری‌ناپذیر بود و در حال مکیدن اندک خون باقی‌مانده پیکر زخمی به‌جامانده از جنگ جهانی.
مقامات شوروی سابق طرحی را برای فروختن زندانیان سیاسی به آلمان غربی به تصویب رساندند، آمار‌های هولناکی که خبر از فروخته شدن ۳۳ هزار نفر طی ۲۵ سال به همسایه غربی می‌داد و در ازای آن مبلغی نزدیک به ۳.۵ میلیارد مارک آلمان به جیب زدند.
 البته این معامله‌ای دو سر برد بود. آلمان شرقی به پول و ارز نیاز داشت و آلمان غربی می‌خواست مردم را از زندان‌های ضد بشری آلمان شرقی نجات دهد. اوضاع هر روز بدتر می‌شد و رو به وخامت می‌گرایید. نارضایتی مردم، آزار و شکنجه، برلین شرقی در محاصره اعتقادات فرسوده کمونیست بود.
کارگران و روشن‌فکران و اساتید دانشگاه‌ها به هر طریقی راه فرار در پیش گرفتند. از سال ۱۹۴۹ تا ۱۹۶۱ نزدیک به سه میلیون نفر به دلیل خفقان و نبودن آزادی و سختی معیشت از آلمان شرقی فرار کردند. مستندات حاکی از آن است که در سال ۱۹۶۱ روزانه نزدیک به دو هزار نفر به برلین غربی پناهنده می‌شدند.
از دست دادن نیروی کار ضربه مهلکی به صنعت شرقی‌ها زد و خسارات اقتصادی زیادی به آن‌ها تحمیل کرد، اما با همه این‌ها فوتبال در آلمان شرقی انجام می‌شد و آن‌هایی که در آلمان شرقی بازی می‌کردند، عاشق تیمشان بودند. جالب این‌جاست که بدانید تیم ملی آلمان شرقی در دهه ۶۰ شمسی با تیم ملی فوتبال ایران و حتی باشگاه‌های ایرانی بارها و بارها بازی دوستانه انجام داد.
فوتبال آن سوی دیوار
وقتی آلمان شرقی و غربی با دیوار جدا شد
به دستور نیکیتا خروشچف، رهبر اتحاد جماهیر شوروی، تمامی راه‌های ارتباطی بین برلین شرقی و غربی را مسدود کردند و دیوار برلین با عنوان دیوار حافظ ضد فاشیست با هدف جلوگیری از رفت‌وآمد‌ها بنا شد. دیواری که یک ملت را، یک کشور را دو تکه کرد. ۱۳ اوت سال ۱۹۶۱ (۱۳۴۰ شمسی) ۱۴ هزار نیروی نظامی آلمان شرقی با محاصره خیابان‌های منتهی به مرز، کارگران را مجاب به ساختن دیوار کردند. حصاری به طول۱۵۵ کیلومتر، با ارتفاع دو متر.
سرعت انجام کار به قدری بالا بود که بسیاری از خانواده‌ها مجال دیدن دوباره یکدیگر را از دست دادند. ۲۸ سال ارتباط بین بخش‌های شرقی و غربی کاملا قطع شد. خطوط راه‌آهن و ارتباط تلفنی بین دو طرف به‌طور کامل قطع شد تا جایی که شرقی‌ها در مقابل تمام در‌ها و پنجره‌های ساختمان‌هایی را که در نزدیکی دیوار حائل برلین بودند، پوشاندند و دیوار کشیدند.
برلین میراث رایش سوم دو تکه شد. برلین غربی تحت سیطره آمریکا، انگلیس و فرانسه بود و آلمان شرقی زیر سلطه سیاه قوای کمونیستی آلمان شرقی و شوروی اداره می‌شد. فوتبال اما ادامه داشت. فوتبال اما نفس می‌کشید. بازیکنان آلمان شرقی و غربی در مسابقات مختلف شرکت می‌کردند، اما با هم روبه‌رو نمی‌شدند.

دیواری که خراب‌شدنی نبود

محافظت از دیوار گسترش یافت و سیم خاردار مجهز به الکتریسته و برج‌های مراقبت برای حفاظت از مرز تعیین‌شده مستقر شدند. به شعاع ۱۰۰ متری دیوار هر خانه‌ای بود ویران کردند، به آن‌جا دیوار مرگ می‌گفتند. خاک آن منطقه را کوبیدند و سراسر با شن پوشاندند تا رد پای کسانی که قصد فرار از مرز را داشتند، به‌راحتی مشخص باشد. به نگهبانان اجازه شلیک به سوی فراریان داده شده بود. قطعه آخر پازل حصر در سال ۱۹۷۵ کامل شد، ۴۵ هزار قطعه بتنی به ارتفاع ۳.۵ متر بالای دیوار گذاشته شد تا امکان فرار به حداقل برسد.
همه فرار می‌کردند، اما بازیکنان فوتبال در آلمان شرقی برای فوتبال جان می‌دادند و هیچ‌کدام به فرار فکر نمی‌کردند. تغییر سیاست‌های مجارستان و اتریش برای گشودن مرزهای خود و از آن‌جایی که مهاجرت بین کشورهای کمونیستی مانعی نداشت و ساکنان آلمان شرقی به آن کشور‌ها نیز مجاز به تردد بودند، موجب شد بسیاری از ساکنان شرق با ورود به این کشور‌ها و از آن طرف از راه چکسلواکی، به آلمان غربی یا سایر کشور‌های منطقه پناهنده شوند.
اعتراضات مردمی در سال ۱۹۸۹ به اوج خود رسید تا درنهایت منجر به این شد که اریک هونکر رهبر آلمان شرقی مجبور به کناره‌گیری شد. با جانشینی ایگون کرنس، دولت جدید تمهیدات جدیدی هم اندیشید. به ساکنان برلین شرقی اجازه داده شد تا برای سفر به برلین غربی تقاضای مجوز کنند.
این چراغ سبز از سوی مقامات حاکم، سیل مردمی چند هزار نفری را به سوی محل‌های اخذ مجوز سرازیر کرد. کنترل جمعیت از دستشان خارج و هم‌چنین آماده نبودن سربازان برای هدایت ماجرا موجب شد ماموران امنیتی مرز را گشود و مردم توانستند از مرز عبور کنند. آن طرف مرز اهالی برلین غربی برای استقبال از هم‌شهری‌های سابقشان جمع شده بودند.

روزی که دیوار فرو ریخت

روزی که باید برای همیشه در تاریخ ثبت و یادآوری شود. ۹ نوامبر سال ۱۹۸۹، روز فروپاشی دیوار برلین. این دیوار روزها و هفته‌های بعد توسط دیگر ساکنان آلمانی شرقی که خود را به برلین شرقی رسانده بودند، به‌تدریج کاملا تخریب شد. اولین قدم در راه اتحاد دو آلمان برداشته شد. گورباچف، رئیس جمهور سابق شوروری، سال‌ها بعد اذعان کرد که طی توافق‌های صورت‌گرفته برداشتن دیوار برلین در قرن ۲۱ مقرر شده بود، اما مردم آلمان تصمیم دیگری گرفته بودند و با فشار روی برچیدن دیوار، رهبری تاریخ را به‌دست گرفتند. دو آلمان پس از ۴۶ سال به یکدیگر پیوستند.
در این قحطی‌زدگی سیاست و چند تکه شدن آلمان، ورزش هم آسیب جدی متحمل شد. تیم ملی فوتبال آلمان شرقی از سال‌های ۱۹۵۲ تا ۱۹۹۰ در حوزه اتحادیه فوتبال اروپا فعالیت داشت و تنها یک بار فرصت حضور در جام جهانی را به‌دست آورد. دست بر قضا جام جهانی در همسایگی خودشان و به میزبانی آلمان غربی برگزار می‌شد. در سال ۱۹۴۸ لیگ فوتبال آلمان شرقی با نام اوبِرلیگای جمهوری دموکراتیک آلمان شرقی پایه‌گذاری شد که تیم فوتبال دینامو برلین باکسب ۱۰ عنوان قهرمانی پرافتخارترین تیم ادوار اوبرلیگاست.
با اتحاد دو آلمان لیگ فوتبال این دو کشور هم با یکدیگر ادغام شد، بدین ترتیب فوتبال آلمان شرقی در سال ۱۹۹۱ به تاریخ پیوست و پرونده‌اش بسته شد. اما با فروپاشی دیوار برلین، اعتبار باشگاه‌های فوتبال آلمان شرقی هم فرو ریخت و چیزی جز ورشکستگی و گمنامی برای آن‌ها به ارمغان نداشت.
این دیوار نه‌تنها فاصله فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی مابین آن‌ها پدید آورد، بلکه با این تحولات شکاف عمیقی هم میان فوتبال این کشور پدیدار گشت. یورگن نولدنر، بازیکن سابق فوتبال آلمان شرقی که سابقه بازی در تیمی را دارد که پنج عنوان قهرمانی در اوبرلیگا را جشن گرفته، در تحلیل انتقادآمیز، مشکل اقتصادی را دلیل اصلی ناکامی و محو شدن تیم آلمان شرقی دانست.
فوتبال آن سوی دیوار
سطح پایین‌ها، بالا آمدند
هانزا روشتوک، انرگی کوتبوس و لایپزیگ و یونیون برلین، قدرت و توانایی رقابت با بزرگان و همتا‌های غربی خود را نداشتند و همواره در سطوح پایین فوتبال آلمان با رقیبان دست‌وپنجه نرم می‌کنند. یورگن نولدنر که سابقه ۳۰ بازی ملی و پوشیدن پیراهن آلمان شرقی را دارد، اکنون از دبیران هفته‌نامه معتبر کیکر است. در زمان حیات آلمان شرقی، که مشکل اقتصادی مهم‌ترین دلیل فروپاشی حزب حاکم بود، بسیاری از فوتبالیست‌ها برای کسب درآمد بیشتر راه غرب را در پیش گرفتند.
آن طرف دیوار همسایه‌ای خانه داشت که با رویکرد رفاه اجتماعی و اقتصادی بستر مناسبی برای شهروندانش مهیا می‌کرد. موقعیت تیم ملی فوتبال آلمان با آن ستارگان در کلاس جهانی، نام‌های جاودان مستطیل سبز مانند فرانس بکن بائر، گرد مولر، پاول برایتنر، گونتر نتزر، سپ مایر که در اختیار داشت، خود گویای اختلاف طبقاتی میان فوتبال این دو کشور بود. آلمان غربی با قهرمانی در سه جام جهانی ۵۴، ۷۴، ۹۰ تافته جدا بافته قاره سبز به شمار می‌آمد.
با نگاهی به پا به توپان مستطیل سبز در بوندسلیگای آلمان، متوجه می‌شوید بسیاری از ملی‌پوشان ژرمن‌ها متولد شهرهای آلمان شرقی هستند، یا فوتبال خود را در آن مناطق آغاز کردند. قدرت اول فوتبال آلمان، بایرن مونیخ در طول تاریخ خود از بازیکنانی مانند ینس یرمیس که فوتبال خود را از تیم موتور گورلیتز آغاز کرده یا مهاجم توانای مونیخی‌ها، کارستن یانکر متولد مکلن بورگ و توماس لینکه و الکساندر زیکلر هم متولد آلمان شرقی هستند.
هارین ریش‌هافبک چپ ملی‌پوش سابق بورسیا دورتموند که سابقه بازی کردن با پیراهن فیورنتینا ایتالیا را در کارنامه دارد، سال‌ها در تیم فوروارتس فرانکفورت توپ می‌زد. اشتفان باین لیش از هرتا برلین و هم‌چنین میشاییل بالاک که سال‌ها بازوبند کاپیتانی آلمان را بر بازو می‌بست هم فوتبال خود را از شهر چم نیتز آلمان شرقی آغاز کردند که در زمان حکومت دموکرات‌ها با نام مارکس اشتاد شهرت داشته است.
اکثر تیم‌های آلمان شرقی مانند بلوک شرق اروپا با عنوان دینامو به معنی موتور، در میادین فوتبال فعالیت می‌کردند، که این خود برگرفته از اعتقاد و خط مشی کمونیست‌ها بود که به‌خاطر صنعتی بودن و وجود کارخانه‌های بسیار و اقشار کارگر در آن روزگار بود. در روزگار نامعلوم و قحطی‌زده که سایه شومی بر خاک آلمان شرقی سایه افکنده بود، اما داستان برای برخی فوتبالیست‌ها متفاوت بود.
دینامو درسدن قدرت اول شرق آلمان در دهه ۴۰ در صدر تیم‌های لیگ شرق بود، تیم‌هایی که با سیاست و مدیریت کمونیست‌های حاکم رهبری می‌شدند، فوتبال ابزاری بود برای تئاتر‌های حکومتی و سیاسی. ورزش کورسوی امید جوانان غوطه‌ور در یأس و ناامیدی و خفقان شرق بود. در این شرایط سخت اجتماعی بزرگانی به سطح اول فوتبال آلمان رسیدند که نام آن‌ها یادآوری تاریخ آلمان شرقی است. ماتیاس سامر، جنگ‌جوی خستگی‌ناپذیر، سال‌ها بعد با لباس دورتموند موفق به کسب توپ طلای فوتبال شد.
دوازدهم سپتامبر سال ۱۹۹۰ به‌عنوان روزی تاریخی در فوتبال آلمان ثبت شد. نه به دلیل درخشش ماتیاس سامر در جریان برتری دو بر صفر آلمان شرقی مقابل بلژیک و ثبت دو گل، بلکه به دلیل ثبت آخرین رقابت فوتبالی که تیم ملی آلمان شرقی پای بر زمین نهاد. اولف کرشتن بازیکن سابق بایرلورکوزن و اولاف تون، بازیکن سابق شالکه ۰۴ بار‌ها برای تیم ملی آلمان نقش کلیدی را ایفا کردند.

نفوذ سیاسی در فوتبال آلمان شرقی

پرونده‌های نفوذ قدرت سیاسی در فوتبال آلمان شرقی زمانی جذاب‌تر می‌شود که ماجراهای تیم دینامو درسدن را که ۱۰ سال متوالی قهرمان لیگ فوتبال آلمان شرقی شد، بدانید. به این تیم اتهاماتی مبنی بر حمایت دولت و نفوذ نظامی حاکم، که مالک مالی و معنوی باشگاه بود، وارد می‌شد. تیمی که گفته می‌شد راه‌های سوءاستفاده و خریدن بازی‌ها و غلبه بر حریفان را پیدا کرده بود. ظاهرا روحیات منتسب به آن روزها کماکان در رقابت‌های باشگاهی آلمان به‌جا مانده بود و در میان تماشاگران رخ نشان می‌داد. تیم‌هایی که در دسته‌های سوم و چهارم به چالش نابودی دعوت شده‌اند. دینامو برلین و ماگدبورگ بقایای به‌جامانده از جنگ سرد هستند.
بی‌توجهی دولت آلمان به بخش شرقی به‌ویژه فوتبال و ورزش آن منطقه رنگ و بوی سیاسی و نم‌زدگی تاریخی می‌دهد. سقف پرواز هوادارانِ در تاریخ جامانده آن‌ها تا همین‌جاست. زیرا در رقابت نمی‌توانند با این غول‌های فوتبال، پنجه در پنجه شوند. ۴۰ سال جدایی آلمان‌ها از یکدیگر میراث شوروی برای آن‌ها بود. شرقی‌ها در المپیک توانسته بودند آمریکا را پشت سر گذاشته و هم‌شانه با شوروری در المپیک‌ها افتخارآفرینی کنند. اما در فوتبال داستان متفاوت بود.
اتحادیه فوتبال آلمان شرقی هفت سال پس از پایان جنگ جهانی در سال ۱۹۵۲ برپا شد. اولین و تنها حضور شرقی‌ها در آوردگاه جام جهانی به سال ۱۹۷۴ بازمی‌گردد. چه حضوری و چه رخدادی، فوتبالی با طعم انتقام و کنایه. آلمان شرقی در جام جهانی در خاک آلمان غربی میزبان با آن عقبه سیاسی و اجتماعی در اوج درگیری‌های دو طرف، دیداری که در شهر هامبورگ برگزار شد، با تک گل اشپار واسر، تیم آلمان غربی را در حضور دیدگان هوادارانش شکست داد. در ادامه رقابت‌ها آلمان شرقی با دو گل استرالیا را شکست داد و با تساوی یک بر یک مقابل شیلی جواز صعود به مرحله بعد را دریافت کرد. در ادامه کار، سرگروهی برای آن‌ها گران تمام شد و برای رسیدن به هدف و جایگاه خود با بزرگان دنیای فوتبال سرشاخ می‌شد.
آلمان شرقی با یک گل مقابل برزیل شکست خورد و در دیدار بعدی هم آن‌ها با دو گل در مقابل هلند شکست خوردند و درنهایت با تساوی مقابل آرژانتین از ادامه رقابت‌ها بازماندند و راه خانه در پیش گرفتند. از افتخارات آلمان شرقی در فوتبال باید به سه عنوان قهرمانی جام جهانی فوتبال در رده سنی جوانان در سال‌های ۶۵، ۷۰ و ۸۶ هم اشاره کنیم. حیات باشگاه‌های آلمان شرقی سخت شده بود. تیم‌های دینامو درسدن و دینامو برلین متعلق به پلیس مخفی آلمان و فورواتس برلین متعلق به وزارت دفاع آلمان شرقی بودند.
پرواضح است مشکلات اقتصادی حاکم بر شرق ارتزاق را برای فوتبال‌دوستان سخت کرده بود. پس از اتحاد دو آلمان، اتحادیه فوتبال آلمان از دو باشگاه سرشناس هانزا روشتوک و دینامو درسدن برای حضور در بوندسلیگا دعوت به‌عمل آورد. یک فصل کافی بود تا دو نماینده شرقی در گرداب به‌وجودآمده از شکاف طبقاتی میان کشور همان اول کار زیر چرخ‌های صنعتِ در حرکتِ غول‌های بزرگ آلمان غربی له شوند. سقوط فرجام کار آن‌ها بود. ‌هانزا روشتوک با دو میلیون هوادار در زمره پرطرفدارترین باشگاه‌های فوتبال آلمان شرقی شهرت داشت.
وسع پایین اقتصادی شرق‌نشینیان خیلی زود گریبان‌گیر شد و آن‌ها را از گردونه رقابت با همسایه غربی خود بازداشت و اکثر فوتبالیست‌های باکیفیت و در خدمت تیمِ آن‌ها بار سفر به سوی غرب بستند که در رأس آن‌ها ماتیاس سامر با پوشیدن پیراهن تیم بورسیا دورتموند نماد آلمان شرقی در اردوگاه غربی‌ها بود. سامر تنها بازیکن بزرگ تاریخ فوتبال آلمان است که در هر دو تیم آلمان شرقی و غربی بازی کرده. او علاوه بر ۵۱ بازی ملی برای آلمان در ۲۳ بازی ملی هم پیراهن آلمان شرقی را بر تن داشته است و موفق به ثبت ۶ گل برای شرقی‌ها شده است. ماتیاس سامر در سال ۱۹۹۲ به اینتر میلان ایتالیا ملحق شد و توانست قهرمانی در سری آ را در کلکسیون افتخارات خود به یادگار‌ گذارد.
فوتبال آن سوی دیوار
یاد دیوار هم‌چنان زنده بود
در دهه ۹۰ سکو‌های استادیوم‌ها در آلمان رنگ‌وبویی سیاسی بر خود گرفت که احوالات دهه‌های گذشته و اختلافات میان دو همسایه را در اذهان پدیدار کرد و برخی هواداران باشگاه‌های شرقی با شعار‌هایشان سعی در القای جنبه‌های مثبت کمونیست را داشتند و در بین این اعتراضات، تماشای مجانی تلویزیون و استفاده رایگان از اماکن ورزشی را در شعار‌های تند خود بیان می‌کردند. در برخی از دیدار‌ها هواداران پرچم‌های آلمان شرقی را به اهتزاز درمی‌آوردند و با شعار «دیوار را بر پا سازید» جو استادیوم‌ها را متشنج می‌ساختند.
با گذشت زمان اکثر تیم‌ها نام، نماد و رنگ پیراهن‌های خود را تغییر داده بودند، ولی برخی از متعصب‌ها در تاریخ خوابشان برده بود. هوادارانی با سر‌های تراشیده و بازوبندهایی که صلیب بر آن نقش بسته بود، دائما به مسابقه آلمان شرقی و آلمان غربی که در جام جهانی ۷۴ به برتری شرقی‌ها با گل اشپار واسر منجر شد، اشاره می‌کردند تا اعتراض خودشان را نسبت به این تبعیض نشان دهند.
سرانجام این اتحاد، از بین رفتن تدریجی اعتقادات کمونیستی شهروندان شرق‌نشین بود و آلمان با گذراندن دوران مه‌آلود به‌آهستگی به فطرت خود بازگشت و اتحاد ملی موجب رشد و ارتقای سطح کیفی آن‌ها چه در زمینه سازندگی کشور و چه اقتصاد و صنعت و مهم‌تر از آن فوتبال شد که اکنون آن‌ها با این شعار زندگی می‌کنند: یک کشور، یک تیم، یک هدف!

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ