گورستان انگلیسی در بوشهر و داستان آن

بوشهر قبرستان معروفی در جنوب خود دارد که هر کدام از سنگ قبر‌های شکسته آن، خود دفتر تاریخی است که دولتمردان انگلیسی، باید درس‌های آن را خوب از بر کرده باشند، قبرستان متجاوزین انگلیسی. این نام را مردم، خود روی این مکان گذارده‌اند و ماجرای آن برمی‌گردد به روز‌هایی که انگلیسی‌ها برای چندمین بار به بوشهر حمله کردند و مثل هر بار با مقاومت مردم محلی آن رو‌به‌رو شدند. بر تابلوی نصب شده در این قبرستان نوشته شده: «این مکان موسوم به قبرستان انگلیسی‌ها می‌باشد که اجساد افسران و سربازان انگلیسی مربوط به جنگ‌های ۱۸۵۶ و (جنگ) جهانی اول و برخی از ارامنه در آن دفن شده‌اند. شایان ذکر است که کشته‌شدگان انگلیسی دفن شده در این قبرستان، در نبرد با سرهنگ باقرخان تنگستانی در قلعه ریشهر و همچنین شبیخون‌های رئیس علی دلواری به هلاکت رسیده‌اند….» در نوشتار پی آمده، در حین معرفی دو شخصیت فوق، به تاریخچه مختصری از دست‌اندازی انگلستان به بوشهر می‌پردازیم. 

علت انتخاب بوشهر

 انگلیسی‌ها قرن‌ها در اندیشه تصرف بوشهر و جزایر اطراف آن بوده‌اند. بوشهر بیش از ۶۰۰ کیلومتر مرز دریایی با خلیج‌فارس دارد و از این لحاظ در طول تاریخ، اهمیت سوق الجیشی و اقتصادی قابل توجهی داشته است. اینکه اسم باب‌الابواب خلیج‌فارس را روی بوشهر گذاشته‌اند، از این جهت بوده که معتبر‌ترین بندر تجاری ایران و قلب اقتصادی آن در قرن بیستم، این شهر بوده است. از پیش از جنگ جهانی اول، بیش از ۱۰‌کنسولگری در بوشهر فعالیت می‌کرده‌اند و بسیاری از کمپانی‌های خارجی، در این شهر دفتر داشته‌اند. انگلیسی‌ها می‌دانستند که اگر بوشهر را از دست بدهند، شریان اصلی اقتصادی‌شان را در ایران از دست داده‌اند. این شریان اقتصادی، «راه شاهی» نام داشته و بوشهر را به تبریز و کشور‌های شمالی متصل می‌کرده است. 

 در حالات و مقامات سرهنگ باقرخان تنگستانی

یکی از حملات انگلستان به بوشهر، در سال ۱۸۵۶ میلادی رخ داد. این حمله در زبان محاوره، چیزی شبیه خفت‌گیری قلمداد می‌شد، چراکه انگلیسی‌ها با لحاظ این موضوع که بوشهر نبض اقتصادی ایران است، تصرف آن را به مثابه اهرم فشاری قرار دادند تا نیرو‌های ناصرالدین شاه هرات را تخلیه و افغانستان را به انگلستان واگذار کنند. آن‌ها با حمله گسترده دریایی از بوشهر تا خوزستان را اشغال کردند و این همان عاملی شد که دولت ایران را پای معاهده پاریس کشاند و افغانستان از ایران جدا شد. 

آنکه در میانه میدان و به هنگام اشغال بوشهر، در برابر اشغال انگلیسی‌ها به شکل نظامی ایستاد یکی از خوانین محلی به نام باقرخان تنگستانی بود. او به محض اطلاع از حمله نیرو‌های انگلیسی، به همراه چهارصد تفنگچی و دو عراده توپ به سمت بوشهر حرکت کرد و در راه برای پسرش احمد خان – کدخدای اهرم- پیغام یاری فرستاد تا او نیز به پدرش ملحق شود. نیرو‌های باقرخان و پسرش در مکانی به نام قلعه ریشهر، در نزدیکی بوشهر موضع گرفتند، اما قلعه از سوی کشتی‌های انگلیسی بمباران شد و پیاده نظام انگلیسی پس از زد و خورد با نیرو‌های باقرخان، سرانجام قلعه را تصرف کردند.  سرهنگ باقرخان تنگستانی پیش از این نیز در برابر حملات گاه و بیگاه نیرو‌های انگلیسی‌ها ایستاده و از آن‌ها تلفات گرفته بود. او آخرین لحظه‌های مقاومتش را در کنار پسرش احمدخان رقم زد و بعد از شهادت پسرش تاریخ نشانی از قیام دوباره او به ما نمی‌دهد. 

 

 رئیس علی دلواری در آیینه تاریخ

از سال ۱۹۰۷ میلادی، مداخلات انگلیسی‌ها در بوشهر و جنوب ایران جدی‌تر از قبل شد. این همان سالی است که قرارداد معروف تقسیم ایران به سه منطقه نفوذ روس‌ها، انگلیسی‌ها و منطقه بی‌طرف به امضا رسید. براساس این قرارداد، فارس جزو مناطق تحت نفوذ انگلستان نبود، اما انگلستان می‌خواست در عمل فارس را داشته باشد.  رئیس علی دلواری وقتی متوجه می‌شود که انگلیسی‌ها در جنوب در حال افزایش تفنگچی هستند، دست به آغاز یک دوره مبارزات پارتیزانی علیه نیرو‌های آن‌ها زد. در ابتدای اثر «دلیران تنگستان» نوشته رکن زاده آدمیت آمده است که دو نفر وارد بوشهر می‌شوند؛ یکی به نام رئیس علی دلواری و دیگری به نام خالو حسین دشتی است که به خانه یکی از تجار بزرگ بوشهر به نام سیدمحمدرضا کازرونی می‌روند. بعد‌ها مشخص شد که سیدکازرونی در این ملاقات متعهد می‌شود از نظر مالی و تسلیحاتی برای جنگ با انگلیسی‌ها، به این دو نفر کمک کند. از این تاریخ، مبارزات پارتیزانی شروع می‌شود. 

رئیس علی و تفنگچی‌هایش در مناطقی که حضور نیرو‌های نظامی انگلیسی پررنگ بوده است، حاضر می‌شده و فضا را برای آن‌ها ناامن می‌کرده‌اند. در یکی از حملات آنها، دو افسر برجسته انگلیسی به نام رنکینگ و دیگری اولیفان، توسط نیرو‌های او کشته می‌شوند  در پس ناامن شدن فضا برای مداخلات نظامی غیرقانونی انگلیس، آن‌ها به بهانه حفظ امنیت راه‌های تجاری و اتباع‌شان، از سال ۱۹۰۹ مداخله نظامی بیشتری را در بوشهر آغاز کردند. این امر اوضاع فارس را تحت تأثیر گرفت و دسیسه‌گری انگلیسی‌ها، آنطور که در ادامه خواهد آمد، فضا را بیش از پیش آشفته ساخت.  بوشهر به تصرف نیرو‌های تجاوزگر درآمد و با شکست مقاومت اندک ژاندارمری، پس از پنج روز پرچم انگلیس بر فراز دارالحکومه بوشهر، جای پرچم ایران را گرفت. نام رئیس علی دلواری همینجاست که در تاریخ ایران ماندگار می‌شود. او و چند تن از دیگر سران قیام به نام‌های: شیخ حسین‌خان چاه کوتاهی، زائر خضرخان تنگستانی، میرزامحمد خان غضنفر السلطنه و… متحد می‌شوند و هزینه‌های گزافی بر صاحبان پرچم جدید بوشهر وارد می‌کنند. در پی این مبارزات، تفنگداران دریایی انگلیس پس از حمله به بندر دلوار، شکست سختی را تحمل می‌کنند و با باقی گذاشتن کشته‌های‌شان در محل حادثه، مجبور به بازگشت می‌شوند. بعد از آن نیز نیرو‌های دلوار و تنگستان به رهبری رئیس علی با شبیخون‌های پی‌در‌پی، ضربات هولناکی به انگلیسی‌ها وارد می‌کنند. رئیس علی نیروهایش را از دلوار نو به کهنه منتقل کرده و از دو تاکتیک جنگی استفاده می‌کند. او از تک تیرانداز‌های زبر دستی مثل رئیس بوجیکی استفاده و آن‌ها را در نخلستان مستقر می‌کند. رئیس علی به تک تیرانداز‌ها دستور می‌دهد تا می‌توانند سربازان هندی را هدف نگیرند و هدف‌شان افسران عالی رتبه انگلیسی باشد. در همین حین به رئیس علی خبر می‌رسد که ناو جنگی جونو- که ناو انگلیسی‌هاست- به اشتباه موضع اشتباهی را هدف گرفته و دارد خود انگلیسی‌ها را هدف می‌گیرد. شهید دلواری از این فرصت استفاده می‌کند و یکباره به سمت انگلیسی‌ها هجوم می‌برد! انگلیسی‌ها از سه طرف غافلگیر می‌شوند؛ از سویی تک تیرانداز‌ها پی در پی آن‌ها را هدف می‌گیرند و از سویی هم ناو خودی آن‌ها را هدف گرفته و تلفات داده‌اند و از سوی دیگر با حمله ناگهانی رئیس علی و نیروهایش مواجه می‌شوند که کار به شکست و اسارت انگلیسی‌ها می‌کشد. 

در ابطال انگاره‌ای نخ نما

برخی می‌خواهند تاریخ اینگونه نوشته شود که رئیس علی دلواری، به تشویق واسموس سرکنسول آلمانی‌ها به مبارزه علیه انگلیسی‌ها روی آورده است. در پاسخ به این گزاره باید گفت که این نسبت، نسبت جدیدی نیست که به رئیس علی داده می‌شود. در اثنای مبارزات خود او نیز سخن از تشویق‌های کنسول آلمان جاندار می‌نمود. رئیس علی در همان زمان، این اتهام را بی‌پاسخ نمی‌گذارد. او در نامه‌ای به آیت‌الله شیخ محمدحسین برازجانی می‌نویسد: «فدای وجود باهرالنورت گردم…‌ای کاش چند تن مثل تو داشتیم… انگلیسی‌ها شایع کردند که فلانی حمایت به کنسول ژرمن دارد، من از هیچ کس باکی ندارم، خوش بود گر محک تجربه آید به میان/تا سیه روی شود هر که در او غش باشد….»

این اتهامات در خدعه انگلیسی‌ها، از بین نرفت و تنها شکل آن تغییر یافت! آنجا که مستر چیک در گزارش‌هایش می‌نویسد: «من میرزا رحمت لیلکی را خواستم و به او گفتم که رئیس علی برای ما شری شده، باید فکری کرد. میرزا رحمت گفت تنها کسی که می‌تواند شر رئیس علی را از سر ما بکند، غلامحسین است. گفتم برو با او صحبت کن. روز بعد برگشت و گفت که شر رئیس کنده شد، دیشب رئیس علی به قتل رسید. چیک می‌نویسد اینقدر خوشحال شدم که می‌خواستم میرزا رحمت لیلکی را در بغل بگیرم و قهقهه بزنم….» وی ادامه می‌دهد: «فردی کشته شد، من هم به هدفم رسیدم، تاریخ در مورد من (آمر) و آن کسی که این کار را کرده (عامل)، چه قضاوتی خواهد کرد؟….» 

 

 مردی که تطمیع را به هیچ گرفت

در نامه‌های به دست آمده از حسین چاه کوتاهی به حکمران بوشهر نیز حرف از تطمیع و خیانت انگلیسی‌هاست. انگلیسی‌ها قبل‌تر به دست نمایندگان حیدرخان حیات داوودی خواسته بودند تا رئیس علی را با پیشنهاد ۴۰ هزار پوند از قیام رو گردان کنند، اما او پاسخ می‌دهد: چگونه بی‌طرفی اختیار کنم، در حالی که استقلال ایران در معرض خطر جدی قرار گرفته است.  انگلیسی‌ها حسین چاه کوتاهی را نیز تطمیع می‌کنند و به او می‌گویند: اگر دست از مبارزه بردارد، تمام معاملات‌شان را به سوی او سوق می‌دهند و حتی پیشنهاد واگذاری کامل منطقه احمدی را علاوه بر چاه کوتاه به او می‌دهند. او در پاسخ می‌گوید: من وظیفه ملی و دینی دارم و در مقابل شما می‌ایستم. در جریان مبارزات، او و دو پسرش شهید می‌شوند.  در یکی از این نامه‌ها می‌خوانیم که حکمران بوشهر با انگلیسی‌ها هم دست می‌شود تا قیام تنگستان در هم بشکند. او تا جایی پیش می‌رود که بعد از مدتی، سران آن را آشکارا جزو اشرار قلمداد می‌کند. 

 گورستان‌های انگلیسی بوشهر

در مناطق داخلی و خارجی بوشهر، سه گورستان وجود دارد که محل دفن انگلیسی‌هاست: 

۱- کلیسای گریگوری

این کلیسا در اصل برای ارامنه است، اما یک سیاح انگلیسی در سال ۱۹۶۶، از تعدادی قبر بریتانیایی گزارش کرده که در سال ۱۸۵۶ میلادی، در حیاط این گورستان مدفون شده‌اند. او همچنین از الواح سه گانه‌ای در داخل کلیسا نام می‌برد که به رسم یادگاری از افسران کشته شده در جنگ ۱۸۵۶ به دیوار کلیسا نصب شده‌اند. از این الواح، امروز فقط یک لوح باقیمانده است که آن در بخش موزه بنیاد ایران‌شناسی شعبه استان بوشهر نگهداری می‌شود و متن انگلیسی آن چنین است: ستوان وارن واترسون جمعی هنگ بیستم بمبئی که به علت جراحاتی که در هجوم به قلعه ریشهر در ۹ دسامبر ۱۸۵۶ بر آن‌ها وارد شد و کشته شدند. گفتنی است سال ۱۸۵۶ تاریخی است که انگلیسی‌ها بوشهر را تصرف می‌کنند و نیرو‌های باقرخان تنگستانی، در برابر آن‌ها می‌ایستند. شرح ماجرای این درگیری، در ابتدای متن حاضر آمده است. 

۲- قبر ژنرال 

معروف به قبر جرنیل است و در خیابان توحید بوشهر واقع شده است. در این گورستان نیز تعدادی از کشته‌شدگان جنگ سال ۱۸۵۶ دفن شده‌اند که در میان آن‌ها یکی از ژنرال‌های برجسته انگلیسی نیز وجود دارد و انگلیسی‌ها برای او مقبره‌ای ساخته‌اند! این قبرستان محصور است و بعد‌ها مسئولان وقت در اطراف آن پارکی احداث کرده‌اند. 

۳- قبرستان متجاوزین انگلیسی

این قبرستان، در محله بهمنی بوشهر قرار دارد. بیشتر پژوهشگران معتقدند تعدادی از سنگ قبر‌های این قبرستان، متعلق به جنگ ۱۸۵۶ و جنگ رئیس علی دلواری با انگلیسی‌هاست. در سال ۱۳۷۵ هـ. ش، این قبرستان از سه بخش تشکیل می‌شد: «قسمت اول آن بدون حصار بود که در این بخش ۳۱ قبر به چشم می‌خورد. قسمت‌های دوم و سوم دارای حصار و در بود که در قسمت دوم ۱۹ قبر و در قسمت سوم تنها یک قبر دیده می‌شد. جمعاً ۵۱ قبر باقیمانده بود که اغلب با سیمان مشخص شده و تنها چند سنگ قبر از نما بود….»  آنچه عکس‌های قدیمی به جای مانده از این قبرستان نشان می‌دهد، این است که صلیب‌های بزرگی روی قبر‌ها وجود داشته و قبر‌ها سالم بوده‌اند. امروز تنها بخش کوچکی از قبرستان قابل مشاهده است. قبرها، بیشترشان تبدیل به باغچه شده‌اند و صلیب‌ها از جا درآمده است.  نویسنده کتاب فارس و جنگ بین‌الملل، در جلد اول کتاب به نامه‌ای از رئیس علی دلواری اشاره می‌کند که استفاده از آن به عنوان خاتمه و چکیده این مطلب بجاست. 

«مکتوبی از رئیس علی خان رسیده بود (نامه به عنوان میرزا علی کازرونی بوده است) که فرازی از آن چنین است: انگلیسی‌ها پس از آنکه در جنگ خشکی با دلواری‌ها مغلوب شدند، چهار فروند کشتی جنگی آن‌ها در برابر دلوار سنگر انداخته است و چند روز متوالی، علی الاتصال، دلوار را گلوله باران کردند و متجاوز از هزار گلوله توپ به دلوار افکندند و ما یکی از گلوله‌ها را وزن کردیم، ۲۴ من بوشهر (تقریبا ۳۰ منِ تبریز) وزن داشت و، چون از این کار هم فایده نبردند، یک عده هزار نفری تحت فرماندهی یک نفر سلطان انگلیسی پیاده و شروع به جنگ کردند و پس از تلف شدن صاحب منصب مذکور و نصف از قشون، بقیه فرار کرده و به کشتی پناهنده شدند. از ما معودی بیش زخمی و تلف نشده‌اند، حال که آنان در خشکی و دریا مغلوب شده‌اند. دیگر نمی‌دانم این مرتبه از کدام طرف حمله خواهند کرد. چیزی که هست از هر جا حمله آوردند، جز اینکه مغلوب و منکوب شوند، چاره نخواهند داشت. اجساد مقتولین انگلیس در خارج از دلوار در گوشه باغی افتاده، اگر مایل باشید تشریف آورده ببینید. امضا… علی دلواری».

منبع جوان آنلاین

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ