این شاه قاجاری، آخرین پادشاهی بود که در خاک ایران درگذشت
مظفرالدین کلاً شاه جالبی بود در میان قاجارها. از کودکی بدنی ضعیف و بیمار داشت و حدود ۴۰ سال هم ولیعهد بود و بالاخره در سال ۱۲۷۵ شمسی با عصا بر تخت سلطنت نشست و حکیمالملک، پزشک مخصوص وی گفته بود ۴ سال بیشتر دوام نمیآورد، اما بیش از ۱۰ سال دوام آورد؛ تا سال ۱۲۸۵ شمسی. عادات عجیبی داشت و رنجور بود و وقتی هم که پادشاه بود همچنان از رعد و برق و تاریکی میترسید و خلق و خوی کودکانه داشت و خلاصه داستانی بود برای خودش.
حالا بپردازیم به کارهای جالب و تاریخیاش و اول از همه ورود نخستین اتومبیل به ایران. مظفرالدین در سفر فرنگ یک خودرو رنو مدل ۱۹۰۰ نفتسوز خرید و بنا به روایت تاریخ، حاضر نشد آن را هدیه بگیرد؛ چون بهقول خودش: «ما عادت نداریم از بیگانگان چیزی رایگان بگیریم، خواهند گفت رشوه گرفتهایم».
در نهایت یک اتومبیل آبیرنگ که نخستین خودرو ایران شد بهقیمت ۴ هزار تومان خرید و بههمراه یک راننده فرنگی به تهران رساند و خودش گاهی سوار آن میشد و تا مدتها این اتومبیل را در میدان مشق تهران حرکت میدادند و نمایش میدادند و اینطوری شد: «مردم پایتختنشین که تاکنون خودرو ندیده بودند برای دیدن این خودرو فرانسوی هر روز از راههای دور و نزدیک خود را به میدان مشق میرساندند.
جالب اینکه تهرانیها این خودرو را با تصورات خود به نامهای مختلف ازجمله گردونه بخار، گردونه فرنگی و کالسکه آتشین میخواندند. برخی هم آن را ارابه شیطان یا خر دجال لقب میدادند و این اختراع عجیب را نشانه آخرالزمان میدانستند».
مظفرالدین سوار بر نخستین اتومبیل در ایران؛ رنو مدل ۱۹۰۰ نفتسوز
نخستین آرتیست سینمای ایران
یکی از کارهای تاریخی مظفرالدین این بود که سینمارا به ایران آورد! سال ۱۲۷۹ شمسی در سفر فرنگ این اختراع عجیب را دیده بود و خودش روایت کرده است: «روز شنبه… به تالار جشن رفتیم که در آنجا سینموفتوگراف [وی بهاشتباه سینماتوگراف را سینموفتوگراف تلفظ میکرد] که عکس مجسم و متحرک [است] نمایش میدهند…
اول ورود به تالار جشن که نمودیم خیلی از نظر ما بزرگ جلوه کرد… پرده بسیار بزرگی در وسط تالار بلند کردند و تمام چراغهای الکتریک را خاموش نموده عکس [تصاویر فیلم] را به آن پرده بزرگ انداختند.
خیلی تماشا دادند؛ منجمله مسافرین آفریقا و عربستان را که در صحرای آفریقا راه میپیمایند که بسیار دیدنی بود… انواع چیزهای دیگر دیده شد که خیلی تماشا داشت. به عکاسباشی دستورالعمل دادهایم همه قِسم آنها را [اسباب فیلمبرداری و نمایش سینما را] خریده و به طهران بیاورند که انشاءالله همانجا درست کرده به نوکرهای خودمان نشان بدهیم. بهقدر سی پرده امشب تماشا کردیم.»
مظفرالدین هنگام بازدید از برج ایفل
مظفرالدین همانجا به ابراهیم خان عکاسباشی دستور میدهد که اولین دوربین فیلمبرداری را برای ایران بخرد و کار با آن را یاد بگیرد و در سفر فرنگ هم از مراسم «جشن گُل» در بلژیک فیلم بگیرد که همین شده نخستین فیلم ایرانی و مظفرالدین دربارهاش نوشته: «امروز عید گل است و ما را دعوت به تماشا نمودند.
رفتیم به تماشا. جناب اشرف صدراعظم و وزیر دربار هم در رکاب بودند. بسیار عید باتماشایی بود. تمام کالسکهها را با گل مزین کرده و توی کالسکهها و چرخها را پُر از گل نموده بودند که کالسکهها پیدا نبود و خانمها سوار کالسکهها شده با دستههای گل در جلوی ما عبور میکردند و عکاسباشی هم مشغول عکس سینموفتوگراف اندازی بود»! و بعد ابراهیم خان در همان سفر فرنگ از شاه قاجار فیلم گرفت که با همان فیلم، مظفرالدین شد اولین هنرپیشه و آرتیست سینمای ایران.
مظفرالدین به همراه شاه و ملکه انگلیس در سفر فرنگ
حکایت مشروطه و عمر مظفرالدین!
با همه این کارهای جالب مظفرالدین که تاریخی بود و اصلا خودش تاریخساز بود اما معروفترین کاری که مظفرالدین انجام داد صدور فرمان مشروطیت و تشکیل مجلس شورای ملی و همچنین امضاء نخستین قانون اساسی ایران در آخرین سال حیاتش بود که او را محبوب کرد.
آن هم البته داستانی مفصل داشت و پس از مبارزه طبقات مردم برای مشروطه بود و کار امضای قانون اساسی که در واقع به نحوه تشکیل و فعالیت مجلس مربوط بود و اوایل «نظامنامه» خوانده میشد به روزهای آخر عمر مظفرالدین کشید و خیلیها نگران بودند که چه خواهد شد.
گویا برخی مفاد این قانون اساسی نیز با سرعت تهیه و تنظیم شد تا به عمر و امضای مظفرالدین برسد و «مخبرالسلطنه هدایت» که از درباریان بود چنین روایت کرده است: «روز به روز حال شاه بدتر و رقتآور[تر میشد]، دکتر… اظهار کرد که شاه هفتهای دیگر دوام نخواهد کرد و قانون اساسی حاضر نبود. دکتر را حاضر کردم که شاه را به هر تدبیر نگاهبدارد و کلاً مشغول نوشتن قانون اساسی شدند… من سعی در انجام کار داشتم که فرصت از دست نرود والا کی در آنموقع به جزییات آشنا بود و اگر به تعلل میگذشت، مظفرالدینشاه از دست میرفت و مشکل بود وسیله انتخابات به دست بیاید».
مظفرالدین کنار گرامافون که آن روزگاران برای خودش وسیله بسیار عجیبی تلقی میشد
نخستین صدای ضبط شده در ایران متعلق به مظفرالدین است. صدایش را در این فیلم بشنوید
مظفرالدین هنگام مرگ از وخامت بیماری ارثی شاهان قاجار یعنی نارسایی کلیه به شدت رنج میبرد و باز همان مخبرالسلطنه روایت کرده است که: «دو روز قبل از فوت، بنا شد شاه را پاشویه کنند. طاس و طشت حاضر شد. حال شاه تنفرآور است. پاها جوشکرده و از همه بدن ادرار[مایعات عفونی] خارج میشود. از چند نفر که حاضر بودند و اولی به تصرف کسی رغبت نکرد. من خجالت کشیدم دست بالا کردم و پای شاه را شستم.»
مظفرالدین عاقبت در ۱۲ دی سال ۱۲۸۵ شمسی و بنا بر برخی روایتها روز ۱۷ یا ۱۸ دی آن سال درگذشت و به تاریخ پیوست و آخرین پادشاه ایران شد که این سعادت را داشت که در ایران بمیرد؛ آنها که از قاجار و پهلوی پس از او آمدند، خلع شدند و از ایران فراری شدند.
مظفرالدین خوشتیپ در فرنگ
نخستین فیلم سینمای ایران از مظفرالدین در سفر فرنگ را در این ویدئو ببینید: