امنیت اموال مردم در زمان قاجاریه

گزارش‌هایی از دوران قاجار باقی‌مانده که وضعیت امنیت اموال مردم را نشان می‌دهد و راپورت‌های نظمیه عهد ناصری هم هست درباره میزان وقوع جرائم دزدی.

در دوره قاجار دزدی، پس از دعوا و مرافعه دومین جرم پرتکرار بوده است و به‌گواهی اسناد تاریخی: «دزدی‌ها اغلب ناچیز بود ولی چون اکثر اشخاص مال‌باخته، خودشان هم فقیر بودند از نظر آن‌ها ناچیز محسوب نمی‌شد». گزارش‌هایی نیز از نظمیه عهد ناصری درباره دزدی‌ها باقی مانده که زیاد است و این‌گونه است: «دیروز ضعیفه سارقه به خانه رضاخان قاجار رفته، بعضی اسباب سرقت نموده، می‌خواسته ببرد، اهل خانه ملتفت گردیده، بنای داد و فریاد را گذارده، اجزای پلیس رسیده، وی را دستگیر نموده، به اداره آوردند…

 

محمدعلی که طفل بود یک جفت کفش دزدیده بود که در چهارسوق تحت استنطاق بود… مشهدی حسین زرگر به رییس محله اظهار می‌دارد که بعضی اسباب مرا تقی نام شاگردم دزدیده است… فتح‌الله خان سرتیپ، نوکرش را نزد رییس محله فرستاده، اظهار کرده است که به دفعات چند پارچه اسباب او را دزدیده…

فلان شخص] دزد معروف و مشهور که به کرات گرفتار و… حبس بوده و اخیرا چون به شدت مریض شده بود او را به مریض‌خانه مبارکه فرستاده بودند، در آن‌جا به انواع مختلفه بعد از چند روز فرار کرده مفقودالاثر شده بود. دیروز پلیس‌های مخفی وی را در شهر دیده که با کمال فربه‌ی و قدرت در گوشه و کنار می‌رود و مترصد است که دستبرد بزرگی بزند. دستگیرش کرده به اداره آوردند»

با وجود تکرار جرم دزدی، در آن روزگار وضع جامعه ناامن نبوده و «یاکوب ادوارد پولاک» اتریشی وضعیت را چنین توصیف کرده است: «هرگاه تاجری به مسافرت برود هرچند این سفر ماه‌ها به طول انجامد تنها در مغازه خود را می‌بندد، آن را قفل می‌کند و مهر خود را بر روی نخی که دور قفل پیچیده است، می‌زند… می‌تواند اطمینان داشته باشد که هنگام بازگشت همه چیز را به همان صورت، دست‌نخورده سر جای خود خواهد یافت».

 

در آن روزگار کم‌فروشی هم که نوعی دزدی است، اتفاق می‌افتاد و البته مجازاتی به‌ سنگینی مجازات دزدی داشت. «ارنست اورسل» جهانگرد بلژیکی در کتاب «سفرنامه قفقاز و ایران» دراین‌باره گزارشی برای تاریخ به یادگار گذاشته است: «در محله سرچشمه تهران به داروغه ثابت گردید که یکی از کسبه در ترازوی خود از سنگ‌های تقلبی استفاده می‌کند، بلافاصله مجازات درباره وی اعمال گردید؛ مجرم را در زندان بدبویی انداختند و آن‌گاه گوش او را به تیری که در بالای سکویی در جلوی زندان قرار داشت، میخکوب کردند.

 

منبع فارس

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ