تخت مرمر و فتحعلی شاه
تخت مرمر و فتحعلی شاه
حجاری هایی که به دستور فتحعلی شاه ساخته شده بسیار متنوع و دارای ابعاد، مضامین و اشکال مختلف است. در این میان یکی از شاخص ترین این آثار،تخت مرمر است که جزو معدود آثار تمام مجسمه در هنر دوره قاجاری است.
گو اینکه تخت مرمر یک سریر پادشاهی است اما حجاری ها و مجسمه هایی که در آن کار شده ، آن را متفاوت از دیگر تخت های سلطنتی کرده است. مجسمه های تخت مرمر را پس از مجسمه های چهل ستون،باید جزو اولین مجسمه های تمام گِرد ایران شمرد. این مجسمه ها هرچند به قصد “مجسمه صرف” ساخته نشده اند و حامل تخت هستند ، اما چیزی از “مجسمه صرف” کم ندارند. قبل از بررسی و توصیف این مجسمه ها ، بد نیست ابتدا تاریخچه مختصری از این تخت داده شود.
تاریخ ساخت تخت مرمر
یحیی ذکاء جامع ترین تحقیق را درباره تخت مرمر انجام داده ، در این باره می نویسد: ” زمانی پیش از سال ۱۲۲۱ هـ.ق (و شاید سال ۱۲۱۹هـ.ق) فتحعلی شاه به حجاران و سنگ تراشان معروف اصفهانی امر کرد که تختی از سنگ مرمر زرد معادن یزد، برای جلوس “قبله عالم” بسازند تا همیشه در وسط ایوان (کاخ گلستان) نصب و برقرار گردد.
طرح ریزی تخت خاقان از میرزابابای شیرازی نقاشباشی و سرپرست حجاری آن با استاد محمدابراهیم اصفهانی، حجارباشی دربار بود. عده ای از حجاران دیگر، از جمله استاد محمدحسین، استاد محمد باقر، استاد مرتضی، استاد غلامعلی نیز در ساخت و پرداخت تخت یاری کردند.” ۱
هرچند طراحی تخت به میرزا بابا واگذار شده بود اما، خالق اصلی آن در حقیقت خود شاه بود. فتحعلی شاه از جلال و شکوه و ادوات سلطنتی بسیار خوشش می آمد و می خواست تختی مطابق تخت سلاطین و شاهنشاهان معروف ایران که در شاهنامه و کتاب ها خوانده بود داشته باشد. وی همچنین به “تخت سلیمان نبی” که آن را دیوان و فرشتگان بر دوش داشتند و به آسمان می بردند، آگاهی داشت. لذا دستور داد تختی مطابق با تخت سلیمان برای او بسازند و آن را “تخت سلیمانی” نام نهاد. این تخت بعدها به “تخت مرمر” معروف شد.
تحلیل مجسمه های تخت مرمر
تخت مرمر متشکل از چندین قطعه سنگ حجاری شده است. برخی از این قطعات به اشکال هندسی تراشیده شده و تعدادی از آن ها که مجسمه سازی شده و در قالب انسان و حیوان ساخته شده اند. تعداد مجسمه های تخت مرمر جمعا به نوزده عدد می رسد.
شش تای آن ها به شکل فرشته اند، سه تا در هیات دیو و ده تای بقیه به شکل شیر ساخته شده اند. هر نوزده مجسمه ، نقش تکیه گاه را دارند و تخت را با دوش یا با سر نگه داشته اند علاوه بر مجسمه های حامل تخت ، تعداد ده مجسمه کوچک زن، هر یک به ارتفاع ۳۵ سانتی متر نیز روی دیواره های دور تخت و روی دو ستون انتهایی آن نصب بوده که اکنون جز یکی، بقیه از بین رفته اند.
این مجسمه ها از هر لحاظ مستقل بوده و هیچ گونه نقش حامل یا پایه نداشته اند؛ صورت فرشتگان حامل تخت در قالب صورت شاهزادگان آن عصر ساخته شده اند. چهارتای آن ها تاجی کنگره دار بر سر گذاشته و دوتای دیگر بدون تاج هستن.
دست ها و انگشتان دست نیز به شیوه آن زمان است و تحرک زیادی ندارد. لباس فرشتگان بالای تخت با اندک تفاوتی شبیه به هم هستند؛ اما لباس فرشگان پایینی با هم فرق کلی دارند. دو فرشته جلوی تخت ، چکمه ای بلندبه پا کرده و شلوار پف کرده ای که انتهای آن داخل چکمه رفته به تن دارند. هر دو پای این دو فرشته به حالت نیمرخ است و برای ایستایی بیشتر داخل دیواره ای سنگی قرار داده شده اند، اما چهار فرشته بعدی دامن بلندی داردندکه تا بالای کفش هایشان آمده است.
این مجسمه ها شباهت اندکی به مجسمه زن چهل ستون دارند. در همه مجسمه ها صورت های زیبا و صاف و صیقلی به چشم می خورد و به تزئینات البسه آن ها بدون توجه زیاد به ریزه کاری، پرداخته شده است.
نکته جالب توجه در این مجسمه آن است که صورت این مجسمه ها تقریبا مسطح است و بُعد لازم را ندارد و اگر از نیمرخ دیده شود ، جز خطی صاف ، بُعد و حرکت دیگری ندارد. در مورد بدن نیز همین مشکل وجود دارد. پیکره ها از جلو و پشت گویا هستند اما از نیمرخ ، بیانگری کافی را ندارند. علت این امر را باید در ابعاد سنگ و محدودیت های آن پیگیری کرد. ارتفاع مجسمه ها ۱۱۵ تا ۱۲۰ سانتی متر است.
هر سه دیو حامل تخت، ۱۰۰ سانتی متر ارتفاع دارند و شبیه به هم هستند. این دیوها که بسیار شبیه نقوش دیوهای نگارگری ایرانی هستند، خلاف اوصاف بیان شده در متون، ترسناک نیستند و به جز دندان های گرازمانند و تناسبات کوتاه و پاهای بزرگ، فرقی با دیگر آدمیان ندارند.
بی آزارتر از دیوها، شیرهای تخت هستند . برخلاف شیرهای دوره صفوی، این شیرها چنان دوست داشتنی و اهلی می نمایند که می توانند هر کودک مظلومی را سرگرم کنند. دو شیر جلوی تخت به حالت خوابیده و هشت شیر پشت تخت چمباتمه زده و روی دو پای جلو ایستاده اند و حامل ستون های تخت هستند.
همانطور که اشاره شد سازنده اصلی مجسمه ها محمد ابراهیم اصفهانی است که لقب حجارباشی دربار داشته است. وی نام خود را چهار بار بر گوشه وکنار آثارش حک کرده، سه بار روی تبر و تیشه و قداره دیوان و یک بار روی آرنج دومین زن دست راست.
این بار او نام خود را ضمن شعر زیر آورده است:
فرهاد کمین چاکر ابراهیم است چون بنده پادشاه هفت اقلیم است
نتیجه ای که از بررسی مجسمه های این تخت حاصل می شود گویای آن است که مجسمه های تمام گرد در این دوران هم ، مثل ادوار قبلی و بیش از همین چند مجسمه ، مورد استقبال نبوده و در مورد آن ها با احتیاط عمل شده است؛ اما همین تعداد اندک که از آن ها ساخته شده ، نشانگر سبکی ویژه و هم گون با نقاشی های هم عصر خود است.