روابط ایران و عثمانی در دوره قاجار
پیشینه روابط ایران و عثمانی
تاریخ روابط سیاسی ایران و عثمانی پیشینه ای طولانی دارد و آغاز آن در اوایل سده نهم هجری، یعنی یک سده قبل از تاسیس سلسله صفویه، باز می گردد. در اواخر سده نهم – ۸۵۷ ق/ ۱۴۵۳ م – سلطان محمد فاتح، امپراتوری عثمانی، قسطنطنیه را فتح کرد و به حیات هزار ساله امپراتوری روم شرقی – بیزانس – خاتمه داد و وارث امپراطوری نیرومندی شد که داعیه کشورگشایی و سیاست آن در غرب، تصرف بخشهایی از ممالک اروپایی و در شرق، تصرف کلیه کشورهای مسلمان از جمله ایران بود.
به همین جهت ترکان عثمانی پس از تصرف آسیای صغیر، شام و فلسطین، مدیترانه شرقی و تسلط بر بالکان متوجه ایران شدند. دوره صفویه و افشاریه اوج تنش روابط ایران و عثمانی بود، از زمان مرگ نادر در سال ۱۱۶۰ ق تا حدود دو دهه بعد که ایران در دوره عثمانی بر سر بندر بصره در برابر هم صفآرایی کردند، جنگی بین طرفین روی نداد. در دوره زندیه روابط دو کشور بیشتر از جنبه سیاسی اهمیت یافت و بر خلاف دورههای صفویه و افشاریه بر اختلافات عقیدتی تاکید نشد.
سیر تاریخی روابط ایران و عثمانی در دوره ی قاجار
در دوره فتحعلی شاه قاجار (۱۲۱۲ – ۱۲۵۰ ق) وقوع حوادث تلخی چون حمله وهابیون به کربلا و قتل عام عده زیادی از شیعیان مقیم آن، ستیزه جویی پادشاهان بغداد با دربار ایران و تحریک برخی از ایالات و عشایر مرزنشین مانند اعراب بنی کعب و بنی منتفج، بار دیگر دو کشور را به تقابل با هم واداشت.
در این دوره قلعه ی سلیمانیه را ابراهیم پاشا حاکم ناحیه شهر زور در مغرب آن شهر بنا نهاد و عدهای از قبایل کرد بابان را به آنجا کوچ داد و این قلعه با تمامی قراء و قصبات مجاور آن به موجب عهدنامه ای که نادر شاه افشار در سال ۱۳۵۹ هجری قمری با دولت عثمانی منعقد ساخت به ایران تعلق داشت. بعد از ابراهیم پاشا حکومت سلیمانیه و شهر زور به برادر وی عبدالرحمن واگذار شد، وی حاکم بغداد علی پاشا با انتصاب او به حکومت مخالفت ورزید و در سال ۱۲۲۰ هجری قمری به قوه قهریه او را از شهر زور بیرون راند. از فتحعلی شاه استمداد نمود. در نهایت شاه به قوه قهریه عبد الرحمن را در شهر زور مستقر گردانید و خالد پاشا دست نشانده ی پاشای بغداد را از آنجا راند و این مسئله مقدمات لشکرکشی و جنگهای ممتدی را بین قوای ایرانی و عثمانی در غرب فراهم ساخت.
فتحعلی شاه برای حفظ سر حدات غرب از تجاوز قوای عثمانی و سرکوب کردن شورش ها و طغیان های محلی پسر دوم خود محمدعلی میرزا دولتشاه را با چند تن از سرداران لایق به غرب کشور فرستاد و حکومت کلیه ولایات غربی ایران را از مغرب آذربایجان تا بصره به فرزند خود واگذاشت. دولتشاه در جمادی الاول سال ۱۲۲۱ ق به طرف کرمانشاه حرکت کرد و پس از مدتی با علی پاشا حاکم بغداد که با ۳۰،۰۰۰ نفر سپاهی تا زهاب پیش رانده بود در همان سال در دشت مریوان جنگ سختی بین طرفین در گرفت و سرانجام شکست در سپاه ترک رخنه یافت و سه هزار تن از آنان به قتل رسیدند و بقیه با بینظمی و پریشانی به اردوگاه علی پاشا گریختند و سوارن ایران فراریان را تا نزدیک سراپرده علی پاشا تعقیب کردند.
علی پاشا بعد از آن که شکست، شیخ محمد جعفر لحساوی را به شفاعت نزد محمد علی میرزا دولتشاه فرستاد. دولتشاه اسرای عثمانی را که بیش از ۴۰۰۰ تن بودند بنا به شفاعت شیخ آزاد کرد و سلیمان کهیا فرماندهی جناح راست عثمانی که اسیر سپاه ایران شده بود، جزء آزاد شدگان بود. فتحعلی شاه فرمان حکومت بین النهرین را برای او صادر کرد که مورد موافقت سلطان قرار گرفت. بدین ترتیب ظاهراً اختلافات سیاسی دولتی برطرف و روابط دوستی بین طرفین برقرار گردید و تا ۵ سال بین دو کشور آرامش برقرار بود.
در سال ۱۲۲۶ هیئتی از عثمانی وارد تهران شدند و در نتیجه مذاکراتی که با میرزا شفیع صدراعظم ایران به عمل آوردند، قرار شد که حاکم شهر زور همیشه از طرف دربار ایران تعیین شود و ولایت بغداد نیز به شخصی که مسالمت جو و مورد اعتماد دولتین باشد تفویض گردد و حاکم عثمانی در کربلا و نجف از آزار زوار ایرانی خودداری کنند و هر دو دولت در ابراز دشمنی با روسیه پافشاری نمایند، هنوز اندک زمانی از عقد پیمان نگذشته بود که مجدداً پاشای بغداد به اشاره ی سلطان عثمانی آتش اختلاف و جنگ را دامن زد.
عبدالله پاشا، حاکم جدید بغداد که بدون موافقت قبلی فتحعلیشاه از طرف سلطان عثمانی به این سمت منصوب شده بود، در اواسط سال ۱۲۲۷ ق شهرزور را از عبدالرحمان پاشا دست نشانده ی ایران گرفت. فتحعلی شاه به محمد علی میرزا دستور داد که علیرغم تمایلات سلطان و پاشای بغداد عبدالرحمان را به حکومت شهر زور برقرار سازد و این امر موجب بروز جنگ جدید گردید. سپاه ایران سال ۱۲۲۷ ق به بغداد حمله کرد. عبدالله پاشا شیخ محمد جعفر نجفی از علمای شیعه ساکن نجف را به شفاعت نزد دولتشاه فرستاد و خواستار رفع محاصره بعداد شد و بغداد از خطر محاصره نجات یافت و تا سال ۱۲۳۶ ق آرامش موقت در مرزهای غربی ایران برقرار گردید.
ارزنه الروم اول
در آغاز سال ۱۲۳۶ ق سلیمان پاشا والی بیارید و موش (شیز) مداخلاتی در نواحی مرزی ایران نمود، این امر فتحعلی شاه را بر آن داشت که گوش مالی سختی به نیروی عثمانی بدهد و سلطان را به عقد قرارداد و قبول نظریات خود وادار سازد. فرمان حمله به سپاه ترک در اواخر سال ۱۲۳۶ هجری صادر شد و دو سپاه بزرگ در آذربایجان و کرمانشاهان آماده ی حمله شدند و توپراق قلعه را تصرف و پس از فتح قلعه آق سرای پیروزمندانه وارد بایزید شدند و در حمله ای دیگر عباس میرزا سال ۱۲۳۷ ق قلعه ملازگرد، قلعه ی موش را متصرف شد و ترکان را تا کرکوک عقب راندند. دولتشاه سلیمانیه را متصرف شد و از راه سامرا به طرف بغداد حمله برد. پاشا حاکم بغداد در محاصره افتاد و شیخ موسی پسر شیخ جعفر نجفی را برای شفاعت نزد دولتشاه فرستاد. اتفاقاً دولت شاه در همان اوقات بیمار شد و در محل طاق کسرا در صفر ۱۲۳۷ قمری وفات یافت.
عباس میرزا در جنگ توپراق قلعه شکست نهایی را به سپاه عثمانی وارد ساخت و در نزدیکی آن اردو زد، در این زمان سردار عثمانی تقاضای صلح کرد، میرزا نقی خان فراهانی را که مردی مدبر و سخنور بود به ارزروم فرستاد تا با دشمن مغلوب در باب قرار متارکه جنگ و عهدنامه ی صلح و حل اختلافات سرحدی گفتگو کند.
در اوایل سال ۱۲۳۷ ق، مذاکره صلح بین نمایندگان دولت در تهران و ارزوم – ارزنه الروم – آغاز شد. سرانجام عهدنامه ی ارزروم در یک مقدمه و ۷ ماده و یک خاتمه در ارزروم ابتدا به وسیله ی میرزا تقی خان فراهانی نماینده ی ایران و محمد امین پاشا نماینده ی عثمانی امضا و به استانبول فرستاده شد. سلطان محمود خان آن را در تاریخ ذی القعده ۱۲۳۸ هجری امضا کرد و به وسیله ی سفیر خود به تهران فرستاد. فتحعلی شاه با حضور سفیر عثمانی بعضی از مواد عهدنامه را تغییر داد و در ربیع الثانی ۱۲۳۹ هجری نسخ آن را که به فارسی و ترکی نوشته شده بود، امضا کرد. مواد عهدنامه ی ارزروم از لحاظ تعیین خطوط مرزی و نقاط سرحدی چندان واضح و قطعی نبود، زیرا فقط در مقدمه اشاره شده بود به اینکه حدود دولتین همان حدی باشد که در عهدنامه ی سال ۱۱۵۹ ق/ ۱۷۴۷ م در زمان سلطنت نادرشاه افشار معین شده بود.
در مجموع موضوعات اختلاف برانگیز میان ایران و عثمانی در این دوره عبارت بود از:
– وضع نامشخص مرزهای دو کشور .
– برخوردهای میان عشایر مرزنشین (از سرحد آذربایجان تا خوزستان) و حمایت شاهزادگان ایرانی از برخی روسای آنان.
– مسئله تابعیت برخی از ایلهای سرحدی و مشکلات ناشی از ییلاق و قشلاق آنها.
– مسئله پناهندگان ایران و عثمانی.
– رفتار خشن و توهین آمیز عثمانی ها با حجاج و زوار ایرانی.( مشایخ فریدونی، ۱۳۶۹: ۳۳)
– مسائل تجاری ایران و عثمانی.
– حالت مبهم سیاسی سرزمین کردستان و مسائل مربوط به کردها.
ارزنه الروم دوم در روابط ایران و عثمانی
با جلوس محمدشاه قاجار بر تخت پادشاهی اختلاف های ایران با عثمانی دوره قبل از محمد شاه قاجار کمابیش به قوت خود باقی بود. عمدهترین این اختلافات عبارت بودند از : رفت و آمد ایلات و عشایر سرحدی که تابعیت آنها به وضوح مشخص نبود و برحسب موقعیت گاه خود را تابع ایران و زمانی مطیع دولت عثمانی قلمداد میکردند، بدرفتاری عمال دولت عثمانی با زوار و حجاج ایرانی که برای حج و زیارت عتبات عالیات به خاک آن کشور مسافرت می کردند، وضعیت مبهم سیاسی کردستان، ادعاهای واهی عثمانی ها نسبت به برخی از نواحی غربی ایران از جمله قطور و خوی، مسئله پناهندگی شاهزادگان فراری ایرانیان و اقامت آنان در شهر بورسا و بالاخره رقابت تجاری بین محمره و بصره.
در رجب ۱۲۵۳ ق/ اکتبر ۱۸۷۳ م در حالی که محمد شاه قاجار در هرات مشغول ستیز بود، علیرضا پاشا به خرمشهر که رونق بندر بصره را به مخاطره انداخته بود، هجوم آورد. در این حمله که به مدت سه روز ادامه یافت، نیروهای شیخ جابر الصباح امیر کویت نیز با علیرضا پاشا همکاری کردند. دولت ایران با توسل به اقدامات دیپلماتیک، اعتراض رسمی خود را تسلیم باب عالی (دربار عثمانی) نمود. باب عالی معتقد بود که علیرضا پاشا به قصد تادیب طوایف بنی لام و منتفج از شط گذشته، اما حق و اجازه حمله به محمره را نداشته است. یک سال بعد، سلطان محمود خان دستور داد، فورا محمره را به دولت ایران تسلیم نمایند. (نصیری، ۱۳۷۰: ۳۰۹/۲)
اندکی پس از صدور فرمان مذکور، سلطان محمود خان عثمانی در گذشت، با مرگ وی و شکست سخت ارتش عثمانی از ابراهیم پاشا، اوضاع داخلی عثمانی دستخوش بحران گردید. میرزا جعفر خان مشیرالدوله به ایران بازگشت از صدراعظم وقت، حاج میرزا آقاسی، را از وقایع عثمانی مطلع ساخت. دولت ایران در تهیه تدارکات جنگی برای حمله به بغداد بود که باب عالی از تصمیم این کشور برای حمله به عثمانی اطلاع یافت. عثمانیها که هنوز از مشکلات داخلی کشورشان فراغت نیافته بودند، برای ممانعت از وقوع جنگ، صلاح افندی را به ایران فرستادند و مذاکراتی بی نتیجه با ایران نمود.
با آغاز سال ۱۲۶۰ ق/ ۱۸۴۵ م که دهمین سال زمامداری محمد شاه بود – نجیب پاشا که از طرف عثمانی ها به وزارت بعداد منصوب شده بود، به دلیل کینه ای که نسبت به شیعیان کربلا داشت، به قصد تسخیر آن شهر حرکت نمود و بسیاری از مردم آن دیار را که اهل حرفه و صنعت بودند، قتل عام نمود. سربازان عثمانی زمان مقتول ساختن نه هزار نفر از شیعیان کربلا، اموال و خزانه بقعه سیدالشهدا و حضرت عباس را نیز به یغما بردند و الواحی که در روضه منوره نصب بود، خرد کردند و در هم شکستند. (سپهر ۱۳۷۷: ۲/۸۳۶-۸۳۵)
شاه قاجار به تلافی واقعه محمره و فاجعه کربلا تصمیم گرفت با حکومت عثمانی جنگ کند. آنها که به شدت از درگیر شدن با سپاه ایران دچار بیم و هراس شده بودند، در این زمان نمایندگان سیاسی روسیه و انگلستان مداخله کردند و با پیشنهاد تشکیل انجمن برای رفع اختلافات در ارزنه الروم، خطر برخورد نظامی را خنثی نمودند. به هر حال در پرتو تلاش های دو دولت یادشده کنفرانس ارزروم کار خود را در پانزدهم ربیع الثانی ۱۲۵۹ ق/ ۱۸۴۴ م آغاز کرد. این کنفرانس که در مجموع چهار سال دو ماه و یک روز به درازا کشید، نخستین مجمع بینالمللی بود که در آن با شرکت میانجی گرایانه ماموران انگلیس و روسیه در مورد اختلاف های دیرینه ایران و عثمانی گفت و گو شد. اختیار نامه میرزا تقی خان و انور افندی که به ترتیب نمایندگان ایران و عثمانی بودند.
در ادامه روابط ایران و عثمانی باید بگوییم که به رغم کارشکنی ها و توطئه های دولت مردان عثمانی ایران هرگز ازحقوق حق خود در خصوص محمره دست برنداشت و کنفرانس حاکمیت ایران را بر محمره و کانال حفار و جزیره الخضر (آبادان فعلی) ابرام داشت، حقوق آن را بر فسمتی از ساحل شط العرب شناخت و آزادی کشتیرانی در شط العرب را تایید نمود و این مهمترین کامیابی وزیر نظام در ارزنه الروم بود. بعد از قضیه محمره و شط العرب، مهم ترین مواد دستور کنفرانس مسئله ذهاب و سلیمانیه بود. ایران از امتیازهای خود بر سلیمانیه صرف نظر کرد.
اما مسئله تعیین قطعی سرحدات ایران و عثمانی همچنان بلاتکلیف ماند تا اینکه در ۱۳۳۱ ق نوامبر ۱۹۱۳ م به اصرار دولت انگلستان پروتکلی درباره ی تعیین حدود دو کشور در استانبول به امضا رسید و یک بار دیگر کمیسیون چهارجانبه علامتگذاری سرحدات ایران و عثمانی را شروع کرد. در نتیجه اعمال نظر دولت خارجی و ضعف ایران در آن دوران، حدود هزار کیلومتر مربع از اراضی ایران واقع در شمال و جنوب قصرشیرین به عثمانی واگذار شد. در این اراضی بعدها معادن نفت مهمی کشف کردید. (هوشنگ مهدوی، ۱۳۶۹: ۲۹۹)
به جز روابط سیاسی، روابط فرهنگی بین ایران و عثمانی برقرار بود که تحصیلکردگان ایران در مدارس عالی استانبول، انتشار روزنامه قانون و اختر در استانبول، آشنایی بیشتر دولتمردان در دعوای عثمانی با زبان و ادبیات فارسی و تدریس زبان فارسی در مدارس عثمانی و ترجمه مکرر آثار ادب فارسی به ترکی نشان دهنده رابطه گسترده فرهنگی این دو کشور بود.
روابط تجاری ایران و عثمانی به دلیل، همجواری اقامت بازرگانان ایران در استانبول و معبر بودن عثمانی برای رسیدن به اروپا، دارای اهمیت بود. عثمانی پس از روسیه و انگلستان مقام سوم را در تجارت ایران داشت. ایرانیان مقیم استانبول درامور مختلف بازرگانی فعالیت میکردند. بعد از قالی فروشان، تعداد کتابفروشان و کاغذ فروشان نیز بسیار بود و آنها ثروت و اعتبار بسیاری داشتند.
منبع:
- تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی ایران از آغاز دوره ی قاجار تا انقلاب مشروطیت، دکتر سید حسن قریشی
- تهیه الکترونیکی: سایت تاریخ ما، اِنی کاظمی
سلام یه سوال می پرسم امیدوارم نگارنده به بنده احترام بگذارد و جواب سوالم را بدهد در کل رضا شاه عملکردش خوب بود یانه ؟ خائن بود یا نه؟؟؟
لطفا پاسخ جوابم را بدهید ممنو🙏🙏🙏❤❤❤
درود بر شما
سپاس از نظرتون
به نظر بنده خوب بود . باید شرایط اون سالها رو در نظر گرفت . رضا شاه کشور رو از قاجارها گرفت و قرار نیست عقب افتادگی سالهای سال با ۱۵ سال درست بشه و ایران گلستان بشه .