تاریخ تمدن زندیان

نحوه شکل گیری حکومت زندیه

پس از آنکه حکومت افشاریان نابود شد و پیش از آنکه حکومت قاجار در ایران شکل گیرد، زندیه به مدت ۴۶ سال بر ایران حکومت کرد. این سلسله توسط کریم خان زند ، معروف به وکیل الرعایا در سال ۱۱۶۳ میلادی آغاز به کار کرد. کریم خان زند یکی مقام لشکری در سپاه نادرشاه بود و پس از آنکه نادرشاه افشار می‌میرد، کریم خان زند نیز به کشور بازمی‌گردد. کریم خان زند به همه اعلام کرده بود که او را وکیل الرعایا بنامند و از این که لقب شاه را با خود داشته باشد، خوشحال نبود.

او شهر ملایر را بطور موقت، پایتخت و مقر فرماندهی خود نمود، تا توانست بر کل ایران مسلط شود و سپس شهر شیراز را پایتخت خود کرد.از جمله بناهایی که از وی به یادگار مانده‌ ارگ کریم‌خان، بازار وکیل، حمام وکیل و مسجد وکیل در شهر شیراز است.

کشورگشایی‌های وکیل الرعایا

وکیل الرعایا در سال (۱۱۹۳ – ۱۱۶۳ ه‍.ق) توانست پس از فروپاشی حکومت نادرشاه افشار، تمام بخش‌های مرکزی، شمالی، غربی و جنوبی ایران را تحت حکومت خود دربیآورد. در سال ۱۱۸۹ ق. برادر وی، صادق‌خان زند، نیز موفق شدبصره را از امپراتوری عثمانی جدا کرده و به ایران پیوست نماید و از این طریق، نفوذ ایران را بر سراسر اروندرود، بحرین و جزایر جنوبی خلیج فارس مسلم گرداند. طایفه زند از نژاد لر و از ایلات لک هستند که ۴۳ سال بر ایران حکومت کردند.

 

بعد از مرگ نادر کریم‌خان نیرویی جمع آوری کرد و پس از چندی با دو خان لر بختیاری به نام‌های ابوالفتح‌خان بختیاری و علیمردان خان بختیاری ائتلافی فراهم ساخت و کسی را که از سوی مادری از خاندان صفوی می‌دانستند، به نام ابوتراب میرزا (شاه‌اسماعیل سوم) را به شاهی برگزیدند. در این اتحاد علیمردان خان بختیاری وکیل‌الدوله (نایب‌السلطنه) بود و ابوالفتح‌خان بختیاری حاکم اصفهان و کریم‌خان زند نیز سرلشکر سپاه بود.

مبارزات کریم خان

کریم خان پس از شانزده سال مبارزه دایمی توانست بر تمامی حریفان خود از جمله محمدحسن خان قاجار و آزاد خان افغان غلبه کند و صفحات مرکزی و شمالی و غربی و جنوبی ایران را در اختیار بگیرد. وی به انگلیسی‌ها روی خوش نشان نداد و همواره می‌گفت آن‌ها می‌خواهند ایران را مانند هندوستان کنند. برادر وی، صادق خان، نیز موفق شد در سال ۱۱۸۹ ه‍.ق بصره را از حکومت عثمانی منتزع نماید و به این ترتیب، نفوذ اوامر دولت ایران را بر سراسر اروندرود و بحرین و جزایر جنوبی خلیج فارس مسلم گرداند.

درگذشت کریم خان

بعد از در گذشت کریم خان زند دوباره جانشینان وی به جان هم افتادند و با جنگ و نزاع‌های فراوان، زمینهٔ تقویت و کسب اقتدار آغا محمد خان و سلسلهٔ قاجار را فراهم آوردند. لطفعلی خان در سال ۱۲۰۹ هجری قمری آخرین فرمانروای زند پس از رشادت‌های بسیار، به دست آغا محمدخان قاجار کشته شد. آغامحمدخان با فتح شهر شیراز دست به کشتار کسانی که از دودمان زند بودند زد، پسران لطفعلی خان را اخته کرده و دستور تجاوز جنسی به زن باردار و دختر لطفعلی خان زند و دیگر زنان این طایفه را داد و گروهی از افراد طایفهٔ زند نیز به اطراف متواری شدند تا از دست آقامحمد خان در امان باشند.

عده‌ای از وابستگان نزدیک خاندان زند را با خود به تهران آورد و در قلعه‌ای قدیمی در یافت‌آباد امروزی زندانی نمود که در اواخر قاجاریه توانستند اراضی اطراف را به دست آورند و همان‌جا اقامت کنند و دیگر وابستگان این خاندان یا کشته شدند یا به عثمانی گریختند یا مهاجرت کردند تا جان زن و فرزندانشان در امان باشد.

 

 

با وجود برکناری حکومت زند بخش اعظمی از لرهای غرب ایران در هواداری از خاندان زند در کشمکش با دولت قاجار بودند.

طایفه زند چون وضعیت را نامناسب دیدند و بزرگان طایفه زند هرکدام برای رسیدن به قدرت دست به کشتار یک دیگر زده بوده‌اند و آقامحمدخان قاجار به شیراز به کررا حمله می‌کرد، شبانه و مخفیانه به سمت کوهستان‌های سخت گذر بویر احمد حرکت کردند تا جان زن و فرزندانشان در امان باشد و تا زمانی که سلسله عوض شد در همان‌جا ماندن و بعد از مرگ آقا محمد خان قاجار که کینه این طایفه را بر دل داشت و قتل‌عام این طایفه به پایان رسید، باز ماندگان طایفه کریم خان به یاسوج کنونی کوچ کردند ودران مکان اقامت گزیدنند و در این مدت صاحب مال و منال خوبی شداند.

پس از سال‌ها مخفیانه زندگی کردن حاج نیاز بزرگ طایفه به سمت اردکان فارس هجرت نمود و ایشان برای همیشه در این مکان اقامت کردند و بعد از حاج نیاز فرزندش حاج علی خان وحاج باباخان و فرزندان ایشان بر بلوکات اردکان فارس خانی و کلانتری کردند و از این طایفه در فارسنامه ناصری یاد شده‌است. ایشان کلیه دهات مجاور را خریداری کردند و خراج سالیانه حکومت را یکجا می‌پرداختند این طایفه برای قدردانی از زحمات حاج نیاز بعدها نام خانوادگی نیازی را برای فامیل خود انتخاب کردند از حاج نیاز قران‌های خطی بر پوست آهو برای وراث آن به جای مانده‌است؛ و در دوره پهلوی که مبارزات علیه خوانین آغاز شده ایشان بدون مقاومت قدرت را به حکومت مرکزی تحویل دادند.

از دیگر بازماندگان طایفه زند که به یافت آباد از مناطق تهران کنونی تبعید شده بودند نیز در اواخر دوره قاجاریه هرمزخان زند، رضا قلی بک میرزا و بعد از او مرتضی خان زند معروف به مرتضی خان یافت آبادی موفق به تملک یافت آباد، اسلام شهر و روستاهای اطراف شدند که البته در رابطه با این مالکیت همواره باعبدالحسین میرزا فرمانفرما معروف به شازده فرمانفرما از شاهزادگان صاحب نفوذ قاجار اختلافاتی وجود داشت که در نهایت پس از نزاعی طولانی و خشونت بار در دوران پهلوی اول با رای دادگاه مالکیت یافت آباد به خوانین زند رسید. مرتضی خان یافت آبادی نیز همچون دیگر اقوام خود جوانمرد و مردم دار بود و به عنوان یکی از پیشگامان اصلاحات ارضی بخش عمده‌ای از زمین‌های یافت آباد را به صورت داوطلبانه به مردم واگذار کرد.مقبره رو به تخریب وی در قبرستان یافت آباد واقع شده‌است.

گروهی از افراد طایفه زند که از تیره زند خراجی می‌باشند در سعید آباد شهریار ساکنمی باشند، که زمان کوچ و اسکان آن‌ها در سعید آباد با توجه به سنگ قبرهای یافت شده در امامزاده عبدالله سعید آباد حدوداً۲۳۰ الی۲۵۰ سال پیش تخمین زده می‌شود که مقارن است با اواخر دوره سلسله زندیه.

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
4 نظرات
  1. صادق می گوید

    لک قومی مستقل از لر هست به منابع زیر بدون تعصب نگاه کنید
    ۱- لر تباری
    گروهی مانند اسکندر بیگ ترکمان مورخ دوره‌ی صفوی، زین العابدین شیروانی نویسنده‌ی بستان السیاحه، میرزا محمد حسین مستوفی صاحب رساله‌ی آمار مالی و نظامی ایران در ۱۱۲۸ و نیز در دوره‌ی معاصر حمید ایزدپناه در فرهنگ لکی، ایرج کاظمی دلفانی در مشاهیر لر، سیامک موسوی در سوگ سرایی و سوگ خوانی در لرستان، سکندر امان الهی در قوم لر، رحیمی عثمانوندی در بومیان دره‌ی مهرگان و علیمردان عسگری در ادبیات شفاهی قوم لر و واژگان لری، تبار لک و لر را یکی پنداشته و دانسته‌اند.
    ۲- کرد تباری
    حمدالله مستوفی در شرف‌خانه بدلیسی، ولادیمیر مینورسکی، هنری راولینسون، لرد کرزن، زولتاریو و شیندلر نیز،رای به کردتباری لک داده‌اند. دهخدا نیز چنین باوری دارد. هم چنین در دانشنامه‌ی جهان اسلام و دانشنامه‌ی ایرانیکا، چنین فرضی را پذیرفته شده است
    ۳- خود تباری
    ماری شیل پژوهشگر نامدار انگلیسی، رومن گیرشمن باستان شناس بزرگ فرانسوی، که ایران را به جهان شناساند، لیدی شل در کتابglimpses of life and manners in persia و هنری فیلد انسان شناس شهره و نیز کارل ریتر، یکی از دو بنیانگذار جغرافیای علمی(به همراه راتزل استادش) و پایه‌گذار جغرافیای خدا شناسی، بر تبار جداگانه و مستقل لک، یکپارچه و همنوایند.
    ۱- هر دو گروه اندیشمندانی که برای لک، تباری کردی یا لری یافته‌اند، دستکم در یک«جا» به هم می‌رسند؛ این که لک‌ها به هر روی نسبت به لر و کرد، متفاوت و گاه بسار متفاوتند.
    ۲- مهمتر این که به تازگی زبانشناسان بر پایه‌ی یک رویکرد علمی نوین، لکی را یک زبان مستقل دانسته‌اند؛
    در این باره مرور کتاب«رده شناسی زبان‌های ایرانی»، تالیف محمد دبیر مقدم بد نیست.
    ۳- ولی مهم‌تر این که امروزه روز نیز، بیشتر روشنفکران و بخش بزرگی از لک‌ها، برای خود هویتی مستقل قائلند؛ از دیدگاه مردمسالاری، همین دلیل آخر هم برای به رسمیت شناختن آن ها کافی و وافی است

    1. بهمن می گوید

      کریم خان لر بوده و در نوشته و شعرهای که از او بجا مانده همگی به لری است و خودش هم همیشه تبار خود را لر خوانده،و ربطی به لکهای امروزی نداشته و حتی لکهای امروزی یکی از دشمنان طایفه زند محسوب میشده که در لشکر کشی قاجارها همراه آغا محمد خان قاجار بودند و باعث قتل عام زندیه شدند

      1. علی می گوید

        کریم خان زند ربطی به لر یا لک ندارد. ایشان ترک تبار بودند از طایفه کشکولی ایل قشقایی نام پدرشان هم به ترکی ایناق بود. با زیرکی اسماعیل خان قشقایی و برای اینکه بعدها برای ایل قشقایی مشکلی پیش نیاید و همچنین بخاطر کور بودن اسماعیل از کریم خان استفاده شده و ایشان شاه نبود وکیل السلطنه شاه اسماعیل سوم صفوی بود. کریم خان در زمان خودش لرهای بختیاری رو بخاطر سرکشی و بی نظمی سرکوب کرد. همچنین در زمان کریم خان بجز قشقایی ها ایل دیگری که بتوان به عنوان نیروی نظامی در فارس استفاده کرد نبود. اگه کریم خان زند بود باید ایل زند رو در فارش مشاهده میکردیم که هیچ اثری از آن نیست

  2. علی می گوید

    کریم خان زند از ایل قشقایی بود و اجداش زمانی به ایل قشقایی پیوسته بودند. نیروهای زند غالبا ترکهای قشقایی بودند. در این خصوص کتابی بنام قوم زند در ایل قشقایی نیز چاپ شده است به تالیف علی اصغر صیاد لک. ایشان به هیچ وجه لر نبود و اجداش تباری از لک ها داشتن که به قشقایی پیوسته بودند و نیمی ترک و نیمی لک. شاید بهترین توصیف برایش باشد.

ارسال یک پاسخ