جشنی که ایرانیان میزبان غریبه بودند
۵۱سال پیش در چنین روزهایی، محمدرضا پهلوی با برگزاری جشنهای پرهزینه ۲۵۰۰ ساله، سعی داشت در غیاب مردم و در عین نفرت آنان برای خویش به مشروعیتسازی بپردازد، اما این رویکرد به سرعت به ضد خویش مبدل شد و موج انتقادها در داخل و خارج از آن بالا گرفت.
جشنی برای آنان که مهمان امدند
نخستین نکته قابل اشاره در موضوع جشنهای ۲۵۰۰ ساله، ماهیت و هدف آن بود. تا آن زمان این موضوع که رژیمی درصدد مشروعیتسازی برای خویش باشد، اما در این فرآیند برای مردمی که بر آنان حکومت میکند، جایگاهی قائل نباشد، عجیب مینمود. این امر تنها به غیاب مردم نیز منحصر نماند که دستگیریهای گسترده مخالفان از همه اصناف را نیز به همراه داشت. با این اوصاف، در این معرکه هیچ نشانی از ملت دیده نمیشد. در مقاله «عکسالعمل اقشار مختلف مردم به جشنهای ۲۵۰۰ ساله»، مندرج بر تارنمای مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع اینگونه بسط یافته است:
«یکی از مهمترین وقایع ضدفرهنگی در دوران پهلوی دوم، برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی بود که هدف اصلی این جشنها جهت دهی به دیدگاه مردم در راستای حمایت از رژیم پهلوی قلمداد میشد. براساس اسناد، برگزاری این جشنها موجی از نفرت از رژیم پهلوی را بین مردم ایجاد کرد و طبقات مختلف مردم اعم از کارمند و کارگر تا روحانی و دانشجو و حتی بسیاری از وابستگان آن رژیم، به انتقاد از این نمایش مضحک پرداختند. یکی از مسائل مورد تأکید مخالفان این نکته بود که شاه، اصولاً این جشنها را برای مردم ایران برگزار نکرده بود، بلکه نظرش معطوف به رهبران کشورهای دیگر بود و فقط آنها میهمانان شاه بودند. برخلاف ادعای محمدرضا پهلوی که جشنهای ۲۵۰۰ ساله را متعلق به مردم ایران دانسته بود، عملاً از ورود مردم به این جشنها جلوگیری شد. قبل از برگزاری جشنها، رژیم، چون احتمال واکنشهای گسترده مردمی را میداد، دستور بازداشت، توقیف و زندانی کردن بسیاری را داده بود، موضوعی که از چشم رسانههای خارجی پنهان نماند. به عنوان مثال روزنامهلوموند در شماره ۱۲ اکتبر (۲۰ مهر) در این باره نوشت: صدها نفر و به گفته برخیها هزاران نفر، برای مدت جشنها توقیف و زندانی شدهاند یا در معرض اقامت اجباری قرار گرفتند. دانشگاهها و مدارس متوسطه تعطیل شدند تا هنگام جشنها اعتصاب نکنند. تمام وزارتخانهها و بناهای دولتی و تعداد بسیاری از شخصیتها، تحت حفاظت نیروهای انتظامی واقع گردیدند. والدین و خویشاوندان جوانان رزمندهای که پنهان شده یا به عملیات پارتیزانی پیوستهاند، به عنوان گروگان – تکرار میکنیم به عنوان گروگان- بازداشت شدند… اما این اقدامات امنیتی نیز نتوانست جلوی اعتراضات اقشار مختلف مردمی را بگیرد، به طوری که از ماهها قبل از برگزاری جشنها، دانشجویان اعتصاب و اعتراضات زیادی به این موضوع داشتند و مباحث مربوط به آن نقل محافل روشنفکری بود و اغلب آنان، این جشنها را مایه تحقیر و سرافکندگی عنوان مینمودند و در محافل اقتصادی نیز آن را موجب افزایش مالیاتها جهت تأمین هزینههای جشن میدانستند. اعتصابهای دانشجویان بهقدری جدی و گسترده بود که به عنوان نمونه در یکی از گزارشات ساواک آمده است: در مورد مسافرت آقای علم به شیراز، اقوال و شایعات بسیاری در افواه جریان یافته و برخی اظهارنظر مینمایند که مسافرت ایشان به اعتصابات اخیر دانشگاه پهلوی ارتباط دارد و حسب الامر شاهنشاه آریامهر، برای رسیدگی به علل اعتصاب اخیر دانشگاه به شیراز میآیند….»
ساواک: اکثریت مردم مخالفند
مروری بر پارهای گزارشات که ساواک از شرایط فکری و اجتماعی جامعه در دوره برگزاری جشنها تهیه کرده، نشان میدهد این نهاد، به خوبی از داوری منفی عمومی و نیز عکسالعملهای آن مطلع بوده و آن را به بالا دست منتقل کرده است. با این همه شاه بیتوجه به راپورتهای دستگاههای خویش در برگزاری جشن لجاجت ورزیده و دستور قلع و قمع مخالفان آن را صادر کرده است! در یکی از این اسناد، شرایط جامعه به گاهِ برگزاری جشنها چنین توصیف شده است:
«دسته مخالف که در واقع ترکیبی از قاطبه اجتماع است، روی ملاحظات عدیده، اصولاً برداشتهای دولتی و از جمله تصمیم به برگزاری جشنها را با دیدی مخالف و نهایت بیتفاوت برانداز میکنند. این دسته که اکثراً در شرایط زیستی نامناسب نیز بهسر میبرند، متأسفانه از جهت برخورد مستقیم با پارهای تبعیضات، اجحافات و ندانمکاری مصادر امور، وضع بد خیابانها و کوچههای جنوب شهر تهران، سرعت در مرمت بعضی مسیرهای معین بدون توجه به میزان هزینه آنها و همچنین تأثیرپذیری غیرمستقیم از تبلیغات مسموم در قبال تمامی تظاهرات دستگاههای مسئول، حالتی بهانهجو و در واقع مریضگونه دارند. کارمندان، اصناف و پیشهوران، کارگران، معلمان، روحانیون قشری مسلک و دانشجویان کمبضاعت، اجزای خاص این طبقه هستند. دستهجات مذکور هرکدام بهنحوی و تحت تأثیر شرایطی، عدم تمایل و احیاناً مخالفت خود را با برگزاری جشنها ابراز میدارند. این دسته از مخالفان که از نظر تعداد قابل توجه بوده و در واقع در جمع مذکور اکثریت را واجد هستند، بنای مخالفتشان بیشتر ناشی از سختی معیشت است! و ضمن اینکه دلیل موجهی برای عدم شرکت در انجام تعهدات ناسیونالیستی و وظایف میهنی ارائه نمیدهند. اصولاً رسالتی را که در این زمینه بر عهده دارند، به درستی لمس نمیکنند. مضافاً در شرایطی که افزایش بیتناسب قیمتها، وصول جرائم سنگین تخلفات رانندگی، اخذ عوارض نوسازی با جرائم متعلقه و دهها تضییقات دیگر از یک طرف و تبلیغات رادیوهای بیگانه و انتشار مطالب کذب و اغراقآمیز در خصوص مصارف عظیم جشن از سوی دیگر، بر افکار و سنجش آنها سنگینی میکند. بدون آنکه قائم به عقیده ثابتی باشند، در مسیر هدفهای تبلیغاتی منفی کشیده میشوند و در توجیه نظر خود چنین عنوان میکنند: بهتر است هزینه این جشنها در جهت کارهای ضروری دیگر که بهبود وضع مردم را در بر دارد، صرف شود (مثلاً کمک به مردم قحطیزده سیستان). مستقل از شرایط فکری و روحی طبقات مذکور، در داخل همین دستهجات افرادی نیز وجود دارند که منفک از پارهای توهمات سوء، برگزاری جشنها را مقرون به مصلحت نمیدانند و در این مورد استدلال مینمایند: یادآوری افتخارات تاریخی در شکل موجود، با آنکه موجب تحصیل اعتبار در سطح روابط جهانی است، لیکن اثرات ناشی از انجام آن نیز باید بررسی شود، زیرا که تجلیات جشن چنانچه به نحو مطلوب نیز انجام شود، محدود به زمانی کوتاه است، ولی عوارض آن در شئون اقتصادی کشور، مدتها اثرات نامطلوب برجای خواهد گذاشت….»
۳۰ بار آمد و رفت به تهران، برای پرو یک لباس
شاهدان وقایع مربوط به این جشن، هریک خاطرات متنوعی از آن را به تاریخ سپردهاند. به واقع در آن روزها مروری کوتاه در شهرها به ویژه شهرهای بزرگ، کافی بود تا هر رهگذر آگاهی را متوجه شرایط سازد. زندهیاد آیتالله احمد صابری همدانی از علمای حوزه قم در این فقره در خاطرات خویش آورده است:
«در سال ۱۳۵۱ و در آستانه اخراجم از استانبول، براى اولین بار جشنهاى ۲۵۰۰ ساله در ایران جریان پیدا کرد. ما اطلاع و اخبار این جشنها را از طریق روزنامههاى ترکیه مىخواندیم. هزینه و مخارج این جشنها، سرسامآور و به نظر من در تاریخ ساسانیان و خلفاى عباسی هم نظیر نداشته و دیده نشده است. حساسیت و واکنش فوقالعاده حضرت امام را نیز همین ولخرجىها و حیف و میل بیتالمال برانگیخت. از جمله اخبار تعجبآور جشنهاى ۲۵۰۰ ساله این بود که خیاط فرانسوى فرح دیبا حدود ۳۰ بار مسیر پاریس و تهران را با هواپیما براى پرو لباس مخصوص ملکه مىپیماید. براى تهیه ریش و سبیلهاى سربازان و نامهرسانهاى دوران هخامنشى و ساسانى، هزاران دلار و چند سال وقت صرف شده بود. غذاهاى مخصوص این ضیافت، در سوئد و سوئیس تهیه مىگردید و با هواپیما به ایران آورده مىشد. علاوه بر این در همه شهرها و مناطق ایران با هزینههاى گزاف طاق نصرت برپا شده و همه خیابانها و محلهها، چراغانى و آذینبندى شده بود. خود ما موقعى که از ترکیه آمدیم و وارد مرز بازرگان شدیم، طى مسیرمان تا تهران از زیر طاق نصرتهاى متعددى رد شدیم. آذینبندى و چراغانى افراطى کوى و برزن، بعضى از توالتها را نیز بهرهمند کرده بود. خوشبختانه از تهران که گذشتیم تا قم چندان خبرى از این بازىها نبود. مطلب جالب این بود که دستگاه پهلوى، مردم را براى چراغانى و تزئین خیابانها و میدانهاى اصلى شهر، بهخصوص مسیر عبور توریستها و میهمانان ویژه این جشنها مجبور کرده بود جمع شوند. به همین دلیل و براى فریب میهمانان خارجى از روستاییان اطراف شیراز و تخت جمشید خواسته بود دیوار خانههایى را که کنار جاده و در معرض دید قرار داشت، تعمیر و رنگآمیزى نمایند. درباره تاجى که شاه در این جشن بر سر گذاشت، ذکر این نکته کافى است که من در بازدیدى که قبلاً از موزه آستان قدس رضوى کرده بودم، طلا و جواهر و مرواریدهاى فراوانى دیده و یادداشت کرده بودم که در سفر بعدى نشانى از آنها ندیدم. وقتى از مسئولان موزه پرسیدم که آن همه جواهر و سنگ قیمتى چه شد؟ گفتند همه را براى استفاده در تاج شاه بردند! آن وقت دیدم در گوشهاى، پردهاى که با مرواریدهاى مصنوعى تزئین شده بود، آویزان کرده و کنارش نوشتهاند: اهدایى فرح پهلوى به آستان قدس، به مناسبت جشنهاى ۲۵۰۰ ساله! یک قیچى طلایى نیز که بعداً براى افتتاح خط راه آهن تهران مشهد مورد استفاده قرار گرفت، از هدایاى رژیم به موزه بود که در برابر تاراج آن همه جواهر و طلا و مروارید، خودنمایى مىکرد….»
واکنش دانشجویان شیراز، استیصال دستگاههای امنیتی
آغازین واکنشها به برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی، از شهر شیراز و عمدتاً از سوی دانشجویان آن آغاز شد. آنان با پخش اعلامیههای فراوان در محافل مذهبی و غیر مذهبی، ماهیت این حرکت را برای مردم تبیین کردند. زندهیاد مهندس رجبعلی طاهری از فعالان مبارزاتی آن دوره در شیراز در «لبخندهای زمستانی» میگوید:
«برنامههای ما برای بر هم زدن نظم جشنهای ۲۵۰۰ ساله، در واقع به شکل مخالفت با شاه و ایجاد مانع برای برنامه ریزیهای رژیم بود. یکی از برنامههای مهم رژیم در دانشگاه شیراز، مسابقهای تحت عنوان انتخاب دختر شایسته بود که همزمان با این جشنها صورت پذیرفت. هدف از این مسابقه، انتخاب برهنهترین و در عین حال زیباترین دختر دانشگاه بود که پس از گزینش توسط داوران به امریکا اعزام میشد و آنجا هم دختر شایسته جهان را انتخاب میکردند! ما که میدانستیم هدف اساسی و نهایی چنین مراسمی، ایجاد فضایی مملو از فساد و فحشا در محیط دانشگاه است، ابتدا با انتشار اطلاعیهای از دانشجویان خواستیم در این اجتماع شرکت نکنند و تهدید کرده بودیم چنانچه کسی در آن جمع حضور یابد، مجازات خواهد شد… در جریان مبارزه با برگزاری مراسم جشنهای ۲۵۰۰ ساله نیز حرکتهای مختلفی انجام شد که در جریان یکی از این برنامهها احمد توکلی دستگیر و از دانشگاه اخراج شد. قطع برق بسیاری از اماکن، انفجارهای متعدد در زمان برگزاری مراسم و پخش اعلامیههای ضد رژیم، از جمله اقداماتی بود که ما برای برهم زدن جشنهای شاهنشاهی صورت دادیم. پخش اعلامیه در مراسم دعای کمیل، نماز جمعه، بازار وکیل و همچنین در مساجد انجام میگرفت. روش توزیع اعلامیه در مساجد به گونهای بود که برای عدم شناسایی اعضای گروه، اعلامیهها از دریچههای پشت بام روی سر مردم میریختیم و مأمورانی که بین جمعیت قرار داشتند، قادر به شناسایی یا دستگیری افراد ما نمیشدند. نوع فعالیت ما در این ایام، شرایطی را به وجود آورده بود که ساواک گیج و منگ شده بود و در همان حال برای دستگیری انقلابیون، از ساواک تهران به ساواک شیراز فشار آورده میشد. در تهران مشخص شده بود گروهی به نام گروه مهندس طاهری، مسئولیت این اقدامات را بر عهده دارد و عدم شناسایی گروه ما را از ناتوانی ساواک شیراز میدانستند. چندی پس از آن، با توجه به استفتایی که از مرحوم آیتالله محلاتی صورت گرفت و منتشر شد، تصمیم گرفتیم در مسجد ولیعصر شیراز، مجلس ترحیمی به مناسبت تجلیل از مرحوم سعید محسن، اصغر بدیعزادگان و محمد حنیفنژاد که توسط رژیم اعدام شده بودند، برگزار کنیم. البته همزمان با دستگیری این سه نفر، تعدادی از علما و مراجع تلاش زیادی به عمل آوردند تا شاید از اعدام آنها جلوگیری نمایند، اما فعالیت آنها به جایی نرسید و رژیم هر سه نفر را اعدام کرد. مجموعه این حرکتها به علاوه برگزاری جلسات هفتگی سیاسی ـ مذهبی گروه که روزهای جمعه در مسجد شمشیرگرها برگزار میشد، دست به دست هم داد و فعالیت عوامل ساواک – که شدیداً در پی یافتن مدرک یا سرنخی برای شناسایی و دستگیری اعضای گروه ما بودند – را بسیار تشدید میکرد. فعالیت ما در آن دوران نسبتاً زیاد شده بود. از پخش اعلامیه در محکوم ساختن مراسم جشن هنر شیراز و جشنهای ۲۵۰۰ ساله تا انفجار مراکز فساد و مشروبفروشیها و تلاش برای برهم زدن مراسمی مانند انتخاب دختر شایسته….»
نمادی از مخالفت با جشنها در دیگر شهرها
همانگونه که اشارت رفت، برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله در عمده شهرها با مخالفت مردم مواجه شد. آنها با خلاقیت و بهرهگیری از روشهای گوناگون، انزجار خویش را از این رویداد اعلام کردند. حمید آستی از فعالان انقلاب اسلامی در شهر دزفول، در خاطرات خویش که «فریادی در سکوت» نام گرفته است، اینگونه روایت میکند:
«در ایام برپایی جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و به اصطلاح گرامیداشت این ایام، در یکی از شبها تعدادی از افراد وابسته به حکومت در یکی از میادین اصلی شهر به رقص و پایکوبی پرداختند، اما به لطف الهی و با یک برنامه از پیش طراحی شده، مراسم مذکور تعطیل شد و اهداف رژیم برای برپایی یک جشن مفصل ناکام ماند. همزمان با شروع جشن، خودم را به سرعت لب شط (کنار رودخانه) رساندم و مشغول کار گذاشتن بمب شدم. چند دقیقه به دقت اطراف را نگاه کردم و مطمئن شدم هیچ کس آنجا نیست. مواد منفجره را روی حلب خالی پنج کیلویی روغن نباتی (که درِ آن را محکم بسته بودم، به طوری که روی آب قرار گیرد) گذاشته و طوری تنظیم کردم که به فاصله چند دقیقه منفجر شود. صدای مهیبی که حاکی از انفجار بمب بود، باعث شد تمام جمعیتی که در میدان متمرکز بودند، متواری شوند و بدینسان جشن آنها تعطیل شد. انعکاس این خبر در سطح شهر، از طرفی موجی از نگرانی را بین وفاداران رژیم به وجود آورد و از طرف دیگر قلوب مؤمنین را شاد و مسرور کرد. فردای همان روز ساواک برای سرپوش گذاشتن به اصل موضوع اعلام کرد: شب گذشته تعدادی از خرابکاران قصد داشتند پل مرکزی شهر را منفجر کنند. لازم به ذکر است پل مزبور که به تازگی روی رودخانه دز احداث شده بود و قسمت شرق و غرب دزفول را به هم متصل میکرد، قرار بود در همان ایام جشنهای ۲۵۰۰ ساله به دست شاه افتتاح شود، اما محمدرضا شاه به دلیل تنشهای موجود در منطقه از این سفر منصرف شد. انفجارهایی که در جریان جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی اتفاق افتاده بود، کل تشکیلات ساواک را زیر سؤال برده بود، لذا سریعاً دنبال سرنخها میروند. ماجرای انفجار در شبهای جشن ۲۵۰۰ ساله – که باعث تعطیلی آن شد- طوری طراحی شده بود که به هیچکس آسیبی نرسد، لذا مواد منفجره را روی یک حلب خالی پنج کیلویی روغن نباتی جاسازی کرده و روی آب رها کردم، به طوری که بین پل جدید و پل قدیم منفجر شود. با توجه به اینکه انفجار در شب بود، صدای آن در کل شهر منعکس شده بود و باعث تعطیلی جشنها شد….»