بحرین چگونه از ایران جدا شد؟

انگلستان پس از خروج از عدن (یمن جنوبی)، نیروهایش را به بحرین منتقل کرد و به این ترتیب پس از عدن، مجمع‌الجزایر بحرین به‌عنوان پایگاه مهم انگلستان در شرق سوئز و خلیج‌فارس مطرح شد. مدتی بعد در ژانویه ۱۹۶۸، پس از اینکه انگلستان اعلام کرد نیروهایش را تا پایان سال ۱۹۷۱ از شرق سوئز خارج خواهد کرد، دولت ایران از این تصمیم استقبال و اعلام کرد که از حق حاکمیت خود بر بحرین منصرف نشده است.
سپس، با طراحی و هدایت انگلستان قرار شد فدراسیونی متشکل از ۹ شیخ‌نشین جنوب خلیج‌فارس از جمله بحرین در قالب یک کشور واحد پس از خروج نیرو‌های انگلیسی از منطقه تشکیل شود، به‌ویژه شیخ بحرین با ابراز ناخشنودی از مساله خروج آتی نیرو‌های انگلیسی و ادعای مالکیت ایران بر بحرین آن را یک مشکل امنیتی برای آینده مجمع‌الجزایر دانست و بنابراین راه‌حل این مشکل را پیوستن بحرین به فدراسیون یاد شده دانست.

عکس‌العمل ایران نسبت به تشکیل این فدراسیون با شرکت بحرین قابل پیش‌بینی بود؛ چراکه بر خلاف موضع‌گیری همه کشور‌های عرب، ایران با تشکیل چنین فدراسیونی مخالفت کرد. اردشیر زاهدی، وزیر امورخارجه ایران در تاریخ ۱۷ تیرماه ۱۳۴۷ در بیانیه رسمی شدیداللحنی اعلام کرد: «ایجاد چیزی به نام فدراسیون امارات خلیج‌فارس با شرکت جزایر بحرین از دیدگاه ایران مطلقا قابل قبول نیست.»

محمدرضا شاه نیز به نوبه خود اعلام کرد ایجاد این فدراسیون چیزی جز یک اقدام استعماری و امپریالیستی و تلاش برای بازگشت انگلیس از «در پشتی» منطقه نیست. او هشدار داد که ایران در صورت لزوم برای حفظ منافع تاریخی و حقوق سرزمینی خود قدرتمندانه اقدام خواهد کرد.

در این میان، مذاکرات آشکار و پنهان میان ایران، انگلستان، عربستان سعودی و آمریکا انجام می‌گرفت. یکی از مواضع موجود بر سر حل مساله بحرین– جدا از سیاست‌های استعماری انگلستان– حمایت عربستان سعودی (به‌عنوان کشور عرب بانفوذ منطقه) از خواسته‌ها و آمال شیخ بحرین و نیز مرز آب‌های سرزمینی و فلات قاره دو کشور بود.

تضاد منافع دو کشور چنان بود که شاه برنامه دیدار رسمی‌اش از عربستان سعودی را در اوایل سال ۱۹۶۸م (۱۳۴۷ش) به خاطر اعتراض به دعوت رسمی این کشور از حاکم بحرین به عنوان رئیس یک دولت مستقل به تعویق انداخته بود. بالاخره با مذاکرات طرفین اولین قدم قابل توجه در حل اختلافات دیرین دو کشور بر سر مرز فلات قاره و مالکیت جزایر فارسی و عربی در تاریخ ۲۴ اکتبر ۱۹۶۸ با امضای یک موافقت‌نامه انجام گرفت.
مذاکرات و توافق‌های پنهانی بین ایران و انگلستان و آمریکا و نیز امضای توافق‌نامه فوق باعث شد ایران در مورد مساله بحرین کوتاه بیاید و تا اندازه‌ای عقب‌نشینی سیاسی کند.

شاه در دیدار رسمی خود از هندوستان، در یک مصاحبه مطبوعاتی در «دهلی نو» در تاریخ ۴ ژانویه ۱۹۶۹ اعلام کرد که «اگر مردم بحرین خواهان پیوستن به کشورم [ایران]نباشند ایران از ادعا‌های سرزمینی‌اش نسبت به این جزیره خلیج‌فارس دست خواهد کشید.» وی گفت: چنانچه سیاست بین‌المللی خواهان آن باشد، ایران نیز خواست مردم بحرین را می‌پذیرد. شاه تاکید کرد که ایران مخالف استفاده از زور برای حل مساله ارضی بحرین است.

وی در پاسخ به این سوال که آیا او پیشنهاد انجام یک انتخابات عمومی یا رفراندومی در رابطه با کسب نظر مردم بحرین را دارد یا خیر، پاسخ داد: من نمی‌خواهم دراین زمان وارد جزئیات مربوط به این سوال بشوم؛ ولی هر نوع وسیله‌ای که بتواند به یک روش رسمی و مورد پذیرش شما و ما و تمامی جهان نشانگر خواست مردم بحرین باشد، مطلوب خواهد بود.
وی در ادامه پاسخ به سوال فوق اشاره کرد که بحرین ۱۵۰ سال پیش به وسیله انگلیس از ایران جدا شد و اکنون خودش در حال ترک خلیج‌فارس است، ولی انگلیس نمی‌تواند آنچه را که از ایران بازستانده بدون رضایت این کشور به طرف دیگری بدهد و در عین حال، ایران پس از خروج انگلستان در پی اشغال بحرین نخواهد بود، بنابراین چنین حالت و دوره‌ای یک وضعیت غیرامنیتی ایجاد خواهد کرد.

این سخنان و اظهارنظر‌های رسمی شاه نشان‌دهنده رسیدن به یک نقطه سازش و توافق منطقه‌ای بین شاه و قدرت‌های بزرگ و در عین حال زمینه‌سازی‌های لازم افکار عمومی برای حل نهایی مساله بحرین از طریق جدایی آن از خاک ایران بود. در آن شرایط زمانی ایران نمی‌توانست از طریق نظامی بحرین را بازستانی کند، این اقدام عواقب خطرناکی برای ایران در پی داشت.

مسلما انگلستان به‌عنوان یک قدرت بزرگ استعماری اجازه چنین اقدام جسورانه‌ای را به ایران نمی‌داد، ضمن اینکه این کار تمام کشور‌های عربی را (اعم از تندرو و محافظه‌کار) علیه ایران متحد و هم‌پیمان می‌کرد. این درحالی بود که ایران در آن دوران درگیری‌های ارضی و مرزی و سیاسی گسترده‌ای با عراق داشت.
از طرف دیگر این اقدام نظامی ایران برخلاف اصول سازمان ملل متحد بود که ایران نیز عضو فعال آن به‌شمار می‌رفت؛ بنابراین شاه با توجه به سازش‌های پنهانی انجام شده و شرایط زمانی، راه‌حل سیاسی را برگزید. چنانکه حدود ۹ ماه پس از مصاحبه دهلی‌نو، در زمستان سال ۱۳۴۸ مجددا در مصاحبه‌ای خواستار حل مساله بحرین از طریق کسب‌نظر مردم بحرین به‌طور رسمی به‌وسیله سازمان ملل متحد شد.
بالاخره پیشنهاد رسمی شاه از طریق گفتگو‌های بعدی ایران با انگلستان و دبیرکل سازمان ملل (اوتانت) در اوایل سال ۱۹۷۰ به نتیجه نهایی رسید و ایران در تاریخ ۹ مارس ۱۹۷۰ (۹ اسفند ۱۳۴۸) رسما مساعی جمیله دبیرکل سازمان ملل را برای استعلام نظر‌های واقعی مردم بحرین از طریق انتصاب یک نماینده ویژه برای انجام این ماموریت خواستار شد.

انگلستان در تاریخ ۲۰ مارس موافقت رسمی خود را با انجام پیشنهاد دولت ایران به اوتانت دبیرکل سازمان ملل اعلام کرد. وی نیز در همان روز پس از مشورت با نمایندگان ایران و انگلستان اعلام کرد که «او مساعی جمیله خود را با تاخیر انجام خواهد داد.»

پیرو آن، او «ویتوریو وینتسپیر گیچیاردی» (دیپلمات ایتالیایی) معاون دبیرکل و مدیر کل دفتر اروپای سازمان ملل در ژنو را به‌عنوان نماینده ویژه خود در کسب آرای مردم بحرین منصوب کرد. ضمنا وی از سوی ایران و انگلستان در راه انجام دادن مسوولیت خود و ابراز نظر و تصمیم نهایی‌اش در مورد حل مساله بحرین، اختیار تام گرفت. نماینده ویژه دبیرکل در امور بحرین، در راس یک هیات پنج نفری عازم آن جزیره شد و از ۲۹ مارس تا ۱۸ آوریل ۱۹۷۰ به نظرخواهی گزینشی و گفتگو با گروه‌های منتخب سیاسی– اجتماعی بحرین پرداخت.
ذکر این نکته ضروری است که برخلاف ادعای برخی منابع خارجی مبنی بر مراجعه به آرای عمومی از طریق رفراندوم یا انتخابات عمومی، این امر صحت ندارد، بلکه به همان روش محدود گزینشی یاد شده انجام گرفت. پس از نظرخواهی از مردم بحرین، گیچیاردی داده‌ها و نتایج کسب شده را در گزارشی به دبیرکل تسلیم کرد تا براساس آن تصمیم نهایی درباره سرنوشت بحرین اتخاذ شود.
در گزارش مذکور آمده بود: هیات اعزامی دریافتند که مردم بحرین پیشنهاد و درخواست ایران و انگلستان برای نظرخواهی و مساعی جمیله سازمان ملل را در این راه مورد ستایش و تقدیر قرار دادند، هیچ‌گونه تلخکامی و خصومتی از سوی مردم بحرین نسبت به ایرانی‌ها مشاهده نشد و اظهار امیدواری شده بود که «ادعای [مالکیت]ایران [بر بحرین]یکباره و برای همیشه کنار رود.»

ضمنا آمده بود که مردم بحرین پس از حل مساله بحرین، خواستار روابط نزدیک‌تر خود با سایر کشور‌های عرب و نیز ایران هستند، اینکه خواهان یک «کشور مستقل و با حاکمیت کامل» سیاسی هستند و بالاخره اینکه اکثریت تام مردم احساس می‌کنند که بحرین یک کشور عربی است.

ضمنا در گزارش نوشته شده بود که هیات اعزامی به تفاوت‌های مختصری در نظر جمعیت شهری و روستایی بحرینی‌ها پی برده‌اند، از جمله در مورد ایرانی‌تبارها، افراد دارای تحصیلات بالا و گروه‌های دیگر اجتماعی؛ ولی این تفاوت‌ها از نظر نتیجه‌گیری نهایی اعضای هیات جنبه حاشیه‌ای (و نه اساسی)‌داشتند.

رئیس هیات اعزامی گزارش خود را با این نتیجه‌گیری به پایان رسانده بود که کسب نظر و مشورت‌های وی در بحرین «او را متقاعد کرده است که اکثریت تام مردم بحرین خواهان شناسایی هویتشان در یک شورای کاملا مستقل و دارای حق حاکمیت و آزاد برای ایجاد روابطشان با سایر کشور‌ها هستند.»

گزارش یاد‌شده از سوی دبیر کل به شورای امنیت ارجاع شد و شورای امنیت نیر با استناد به نتیجه‌گیری نهایی گزارش تدوین شده، مفاد آن را راجع به استقلال بحرین و جدایی آن از خاک ایران در تاریخ ۳۰ آوریل ۱۹۷۰ مورد تایید و تصویب قرار داد.
ایران نیز در ماه مه (اردیبهشت ۱۳۴۹) برای شناسایی رسمی قطعنامه شورای امنیت در مورد استقلال بحرین در جدایی از خاک کشور دست زد. چنان‌که هیات دولت قطعنامه‌ای را به منظور تصویب تصمیم شورای امنیت به مجلس شورای ملی تقدیم کرد.

این قطعنامه در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۴۹ با ۱۸۷ رای مثبت و چهار رای منفی (از کل ۱۰۱ نماینده حاضر) به تصویب مجلس شورای ملی رسید.

مجلس سنا نیز در ۲۸ اردیبهشت‌ماه آن را به اتفاق آرا (۶۰ رای کل نمایندگان) تصویب کرد. نمایندگان مخالف از سوی جناح پان ایرانیسم به رهبری محسن پزشکپور رهبری می‌شدند. ۱۳ حاکم بحرین برای اولین بار در آذرماه ۱۳۴۹ (دسامبر ۱۹۷۰) از ایران بازدید کرد و موافقت‌نامه اولیه مربوط به فلات قاره دو سرزمین به امضا رسید.
موافقت‌نامه اصلی و نهایی پس از مسافرت اردشیر زاهدی (وزیر امور خارجه) به بحرین در خردادماه ۱۳۵۰ امضا شد. این موافقت‌نامه هم برای ایران و هم برای بحرین از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود، چراکه تعداد میدان‌های نفتی واقع در مناطق نشانه‌گذاری شده قابل‌توجه بود. از نظر بحرین و ناظران نفتی نیز همکاری‌های ایران و بحرین در زمینه اکتشاف استخراج نفت در مناطق همجوار خط نشانه‌گذاری‌شده اهمیت فراوان داشت.
نتیجه‌گیری
اعلامیه استقلال بحرین در تاریخ ۱۴ اوت ۱۹۷۱ منتشر شد. دولت ایران تنها یک ساعت پس از استقلال بحرین آن را به رسمیت شناخت. یک روز بعد (۱۵ اوت)، بحرین و انگلستان یک قرارداد دوستی با هدف (مشورت) در مواقع ضروری با یکدیگر امضا کردند! به این ترتیب، مساله بحرین پس از یک و نیم قرن منازعه و کشمکش به نقطه حل رسید. دلیل آن نیز از نظر سیاسی، سازش و توافق پنهانی انجام شده بین ایران و قدرت‌های غربی بر سر نقش آتی ایران در منطقه خلیج‌فارس بود. در واقع باید گفت: بحرین قربانی یک بده‌بستان سیاسی شد و آخرین بخش جدا شده از خاک ایران در دوران معاصر بود.
پس از آن دولت ایران در برابر تبلیغات گسترده عراقی‌ها که او را به امپریالیسم و سلطه‌جویی متهم می‌کردند سخت ایستادگی کرد و شاه در اوایل خرداد ۱۳۴۹ اعلام کرد که ایران هیچ‌گونه نقشه امپریالیستی در خلیج‌فارس ندارد و آماده امضای یک پیمان دفاعی با کشور‌های منطقه است تا ثبات آن را پس از خروج انگلیسی‌ها در آذر ۱۳۵۰ تامین کند. ولی در ضمن حق دارد به تقویت نیروی نظامی خود برای رویارویی با رژیم‌های «ماجراجوی» خاورمیانه بپردازد.

موضع سرسختانه ایران مورد حمایت ترکیه و پاکستان و کشور‌های غربی قرار گرفت. اما در عین حال ایران از ترس اینکه مبادا عراق بیش از پیش به‌سوی شوروی کشانده شود، در صدد یافتن راه‌حل مسالمت‌آمیزی برای مساله اروندرود برآمد و از طریق اورخان اورالب، معاون وزارت‌خارجه ترکیه به عراق پیشنهاد کرد حاضر است نیروهایش را از مرز عراق عقب بکشد، مشروط بر اینکه عراق هم عینا چنین کند.

ضمنا درصدد جلب دوستی سایر کشور‌های منطقه خلیج‌فارس بر آمد. هنوز استقلال بحرین اعلام نشده بود که منوچهر ظلی، معاون وزارت امورخارجه ایران در راس یک هیات «حسن‌نیت» به آن کشور رفت و برای نخستین بار در ۲۳ خرداد ۱۳۴۹ یک هیات بحرینی از ایران بازدید کرد. مقررات روادید بین دو کشور لغو شد و یک سال بعد ضمن دیداری که زاهدی، وزیر امورخارجه ایران از بحرین کرد قرارداد مربوط به تعیین حدود فلات قاره بین دو کشور امضا شد.
منبع روزنامه دنیای اقتصاد

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ