سونگ بین اوی
سونگ بین اوی:
همسر نجیب سلطنتی بانو “اوی ” از خاندان سونگ ( ۶ آگوست ۱۷۵۳ – ۴ نوامبر ۱۷۸۶ ) یکی از صیغه های سلطنتی پادشاه جونگ جو بود.
زندگی نامه:
وی در ۶ آگوست ۱۷۵۳ به دنیا آمد. نام او دوک ایم بوده و دختر “سونگ یون یو” و بانو ایم می باشد. پدرش برده هونگ بونگ هان ( پدر ملکه هه گیونگ ) بود. در سال ۱۷۶۲ و در سن ده سالگی، بانو سونگ برای آموزشات لازم جهت پیشخدمتی وارد قصر شد. سپس او پیشخدمت شخصی ملکه هه گیونگ ( مادر پادشاه جونگ جو ) گردید.
در سال ۱۷۶۶، پادشاه جونگ جو از وی خواستگاری نمود اما او این پیشنهاد را رد کرد. در سال ۱۷۷۳، او به همراه دو تن از خواهران کوچکتر پادشاه جونگ جو یک رمان کره ای را بازنویسی نمود. در سال ۱۷۸۲، جونگ جو مجددا به وی پیشنهاد ازدواج داد ولی او دوباره نپذیرفت.
در سال ۱۷۸۲، پادشاه جونگجو سونگ را با لقب”سانگ گانگ ” صیغه خود کرد. در سپتامبر ۱۷۸۲ بعد از به دنیا آوردن یک پسر به نام شاهزاده یی هیانگ ،بانو سونگ به مرتبه ” سو یونگ” (صیغه مرتبه دوم) ارتقا یافت.در نوامبر ۱۷۸۲ شاهزاده هیانگ لقب “شاهزاده جانشین مانهیو” را دریافت کرد و بانو سانگ به مرتبه”بین” با پیشوند “اوی” که معنی شایسته را می دهد ترفیع یافت. در بیستم مارس ۱۷۸۴ بانو سونگ یک شاهزاده خانم با نام نامشخص به دنیا آورد که مدت کوتاهی بعد از تولد فوت کرد.
در دوم جولای ۱۷۸۴، شاهزاده مانهیو به عنوان ولیعهد چوسون منصوب شد. در یازدهم می ۱۷۸۶، ولیعهد مانهیو در سن چهار سالگی فوت کرد. بانو سونگ چهار ماه بعد از پسرش در دهمین ماه از سومین بارداری اش از دنیا رفت. فرزند به دنیا نیامده هم به همراه وی درگذشت. پادشاه جونگ جو شخصا وفات نامه وی را نوشت.
بانو سونگ در منطقه “هیو چانگ وون” در کنار پسرش ولیعهد مانهیو به خاک سپرده شد. مقبره وی در اصل در منطقه “یونگ سان” واقع بود اما در سال ۱۹۴۴ و در خلال حکومت استعمار گران ژاپنی توسط دولت ژاپن منتقل شد.
منبع: ترجمه شده از ویکی پدیا انگلیسی
همون صیغه فیلم ایسان خیلی بیچاره بوده 😭 چیزی که خیلی ناراحت کننده سن هنگام مرگ بانو ۳۳ سالگی فوت میشن امپراطور ۴۸
اونقدر بخاطرش گریه مردم که خودت پادشاه هم واسش گریه نکرده
اخ این سریال سر استین قرمز منو نابود کرد اخر😭😭😭این چ سرنوشتی بود اخه
ببین چه عشقی داشته پادشاه که یه بار خواستگاری کرده اویی بین هم چه شجاعتی که پادشاه رو رد کنه
نمیدونم فقط من گریه کردم یا شما هم😭😐ولی واقعا هم سرنوشت ناخوش ایدندی داشت
من سر سریال سر آستین قرمز چقدر عر زدم وقتی فهمیدم که داستانش هم واقعی بوده دیگه بدتر
ول اگه سان نپذیرفتن دوک ایمُ قبول میکرد اینطوری نمیشد…