اوضاع سیاسی ایران در دوره تیموریان چگونه بود؟

عصر مغول در ایران با حمله چنگیزخان در سال ۶۱۶ آغاز شد و دوران اقتدار آنان در سال ۷۳۶ با مرگ ابوسعید بهادر‏خان به پایان رسید.

درآمد

در اوضاع آشفته و پر‌هرج‌و‌مرج ایران، تیمور از ماوراءالنهر (آسیای مرکزی) برخاست و روسای این حکومت‌ها به استقبالش رفتند و وی را به ایران دعوت کردند؛ در نتیجه به خاطر اوضاع آشفته‌ای که به وجود آمده بود، تسخیر ایران برای آن جهان‌گشا به‌سادگی میسر شد و تیمور با از بین بردن سلسله‌های محلی بر سراسر ایران مسلط شد؛ بنابراین مطالعات انجام‌شده به روش تاریخی، نشان می‌دهد که تیموریان در چه زمانی ایران را مورد حمله قرار دادند و چگونه این سرزمین را تصرف کردند؛ هم‌چنین در مقاله به این موضوع اشاره خواهد شد که در قرن نهم هجری دو طایفه ترکمن به نام‌های «قراقویونلو» و «آق‌قویونونلو» در صحنه سیاسی ایران چگونه ظاهر شدند.

روی کار آمدن تیموریان (۷۷۱ ـ ۹۱۱)

تشکیل حکومت
تیمور کورکانی[۱] ازآن‌سوی آمودریا (ماوراءالنهر) به ایران آمد و تمامی سلسله‌های بزرگ و کوچک را از بین برد و بر سراسر ایران مسلط شد و بعد از سوختن‌ها و کشتن‌ها و ویرانی‌های بسیار، در برابر عظمت فرهنگ و تمدن ایران زمین، سر تعظیم و تسلیم فرود آورد و در همین زمان، بود که هنر و دانش و علوم ایران دوباره شکوفا شد.
تیمور بعداز به دست آوردن موفقیت‌ها در ماوراءالنهر در سال ۷۸۲، متوجه اوضاع آشفته ایران شد و به قصد تصرف سرزمین‌های شرقی و بخشی از شمال ایران به این سرزمین حمله کرد و با دوبار حمله به ایران (یورش سه‌ساله (۷۸۸ تا ۷۹۰) و یورش پنج‌ساله (۷۹۴ تا ۷۹۹)) توانست قسمت زیادی از ایران را فتح کند و بعد از فتح ایران، کشور را به دو قسمت تقسیم کرد: خراسان، گرگان، مازندران و سیستان نصیب شاهرخ که هرات را به عنوان پایتخت انتخاب کرد و مغرب ایران، آذربایجان و ارمنستان تحت فرمانروایى میرزا میران‌شاه درآمد و زمانی که امیرتیمور درگذشت، امپراتوری بزرگ تیموری به سرعت، رو به زوال رفت.
تیمور قصد داشت برای به دست آوردن ثروت هندوستان، به آن‌جا حمله کند؛ اما برای رسیدن به هدف خود، به این لشکرکشی رنگ و بوی مذهبی داد[۲] و به بهانه مبارزه با مذاهب برهمنی، به هندوستان رفت، اما تمام ضربات وی در هندوستان بر پیکر اسلام وارد شد؛ بنابراین امیرتیمور در سال ۸۰۰ به قصد تسخیر هند به آن سرزمین تاخت و تمام دولت‌هاى ضعیف محلى را از بین برد و تا سال ۸۰۱ کشمیر و دهلى را از آن خود کرد.
تیمور بعد از یک‌سال جنگ و خونریزی در هندوستان، با شنیدن اخبار ناگوار از ایران و آذربایجان، از راه کابل به سمرقند رفت و بدین ترتیب، طولانی‌ترین سفر خود را که هفت سال طول کشید و به یورش هفت‌ساله (۸۰۷ ـ ۸۰۲)[۳] معروف است آغاز و در این مدت، گرجستان، سیواس، آبلستان و ملاطیه را به تصرفات خود درآورد.
در زمان فرمانروایی ایلخانان، سلاطین ایلخانی نتوانستند ممالک مصر را شکست دهند و شام و فلسطین و لبنان را تصرف کنند؛ اما در زمان حکومت امیرتیمور، سلطان‌الملک‌الناصر فرج که مصر و سوریه را تحت فرمان خود داشت، حاکمیت تیموریان را پذیرفت و تیمور توانست سراسر آسیای‌میانه را تصرف کند و فقط دولت عثمانی در مقابل حکومت امیرتیمور باقی ماند؛ اما تیمور با تلاش‌های فراوان توانست ترکان عثمانى را در آنقوره (آنکارا) در ۱۹ ذیحجه سال ۸۰۴ شکست دهد و سلطان بایزید عثمانى را اسیر کند و به امپراتوری عثمانی پایان دهد.
سلسله پادشاهی چین (مینگ) خاندان مغولی را از تخت سلطنت پایین کشید و به همین منظور، امیرتیمور تصمیم گرفت مملکت چین را به تصرف خود دربیاورد و به پادشاهی مینگ در چین خاتمه دهد. وی سپاه بزرگی فراهم کرد و در سال ۸۰۷ برای فتح چین حرکت کرد، اما امیرتیمور هرگز موفق به فتح چین نشد و در هفدهم شعبان همان سال در سن ۷۱ سالگی و بعد ۳۶ سال سلطنت در مسیر حمله به چین درگذشت.[۴]

جانشینان تیمور

با مرگ امیرتیمور، فروپاشی حکومت تیموریان، کم‌کم آغاز شد. از میان نوادگان امیرتیمور، خلیل سلطان (که از لحاظ کثرت فتوحات و پیروزی‌ها بی‌نظیر بود) در سال ۸۰۷ در سمرقند بر تخت پادشاهی تکیه زد.[۵]
اما سلطان شاهرخ (پسر چهارم و آخرین فرزند ذکور امیرتیمور) در سال ۸۱۱ به‌طور رسمی سلطان ممالک تیموری شد.[۶] شاهرخ در ۳۸ سال سلطنت خود، در سال ۸۱۳ سلطان احمد جلایر را از میان برداشت و چندین بار با امیران قراقویونلو (قرایوسف و قرااسکندر) که به آذربایجان دست‌درازی کرده بودند به جنگ پرداخت و آذربایجان را تصرف کرد؛ اما با مرگ شاهرخ در سال ۸۵۰ دوره اقتدار حکومت تیموری به پایان رسید.
سال قتل میرزاالغ‌بیک (پسر شاهرخ‌خان) سال شروع تجزیه ممالک و زدوخورد بین شاهزادگان تیمورى بود؛ بنابراین از زمان قتل الغ‌بیک در سال ۸۵۳ تا روی کارآمدن سلطان ابوسعید تیموری در سال ۸۵۵ که حدود دوسال طول کشید، پنج شاهزاده به ترتیب در هر گوشه از ایران به دنبال کسب قدرت بودند که عبارتند از:
1. عبداللطیف، پسر الغ‌بیک که شش ماه (رمضان ۸۵۳ تا ربیع‌الاول ۸۵۴) بیشتر سلطنت نکرد؛
2. میرزاعبدالله، پسر ابراهیم سلطان‌بن‌شاهرخ که یک‌سال (۸۵۴ تا ۸۵۵) حکومت کرد[۷]؛
3. ابوالقاسم بابر، پسر بایسنقربن شاهرخ که بعد هفت‌سال سلطنت در سال ۸۶۱ درگذشت[۸]؛
4. میرزاعلاءالدوله، پسر دیگر بایسنقربن‌شاهرخ که در سال ۸۷۵ فوت کرد؛
5. ابراهیم، پسر علاءالدوله در سال ۸۶۳ از دنیا رفت.
بعد از شاهزادگان نام برده، سلطان ابوسعید پسر سلطان محمدبن‌میرانشاه‌بن‌تیمور است، پس از کشتن میرزاعبدالله، در سال ۸۵۵ به سلطنت ماوراءالنهر رسید و هرات را به پایتختی انتخاب کرد. ابوسعید به مدت هجده سال بر قسمت‌های وسیعی از ماوراءالنهر، خراسان، ترکستان و افغانستان حکومت کرد. بعد از فوت ابوسعید و دست‌به‌دست شدن سلطنت در دست دیگر شاهزادگان، سرانجام سلطان حسین‌بایقرابن‌عمرشیخ‌بن‌تیمور بر تخت پادشاهی تکیه زد.[۹] وی از سال ۸۷۵ تا ۹۱۱، یعنی ۳۷ سال سلطنت کرد و مهم‌ترین حوادث سیاسی زمان وی، تصرف هرات به دست یادگارمحمد، پسر سلطان‌محمدبن‌بایسنقربن‌شاهرخ بود.[۱۰]
بعد از مرگ سلطان حسین‌بایقرا، بنا به پیشنهاد بزرگان قرار شد دو فرزند بایقرا (بدیع‌الزمان‌ میرزا و مظفرحسین‌میرزا) با هم و در کنار هم سرزمین‌های تیموری را اداره کنند؛ اما کم‌کم اختلافات دو برادر باعث شد تا ازبکان[۱۱] در سال ۹۱۲ متصرفات دولت تیموری، در ماوراءالنهر و خراسان را به دست آورد و به این ترتیب پس از گذشت بیش از یک قرن، نسل چنگیزخان توانست نسل امیرتیمور را شکست دهد.

روی کارآمدن ترکمانان

در قرن نهم هجری علاوه بر ظهور دولت تیموری و تسلط آنان بر ایران، دو طایفه ترکمن به نام‌های قراقویونلو و آق‌قویونونلو نیز در صحنه سیاسی این کشور ظاهر شدند. حاکمیت قراقویونلوها در ایران، نسبتا کوتاه و پر از آشفتگی‌های سیاسی بودف اما دوران کوتاه فرمانروایی ترکمانان آق‌قویونلو، بسیار درخشان بود.

ترکمانان قراقویونلو (۸۱۰ ـ ۸۷۳)

تشکیل سلسله ترکمانان قراقویونلو در دوره میان زوال ایلخانیان و برآمدن عثمانى‏ها، صفوى‏ها و اوزبک‏ها بود.
ترکمانان قراقویونلو یا «سیاه‏گوسفندان»، اتحادیه‏اى از ترکمانان بودند که در زمان ارغون‌خان ایلخانی از ناحیه ترکستان به طرف غرب کوچ کرده و در دشت‌های شمالی دو رود دجله و فرات ساکن شدند. ترکمانان قراقویونلو نزدیک به نیم قرن زودتر از آق‏قویونلوها روى کار آمدند و همیشه با امیرتیمور در حال جنگ بودند. بزرگ‌ترین فرمانرواى این سلسله، قرایوسف بود که با امیرتیمور به مخالفت برخاست، اما چون نتیجه‌ای بدست نیاورد، ناچار به فرار شد. وى در ابتدا، به عثمانى‏ها و سپس مملوکان شام پناه برد و پس از مرگ امیرتیمور، در سال ۸۰۹ به تبریز بازگشت و به قدرت جلایریان در آذربایجان و عراق خاتمه داد و بعد با ترکمانان آق‏قویونلو در دیاربکر و با گرجیان و با شروانشاهان در قفقاز و امراى دست‏‌نشانده تیمورى در مغرب ایران به جنگ پرداخت. زمانی که شاهرخ (سلطان قدرتمند تیموریان) وفات یافت، جهانشاه قراقویونلو سلطه خود را بر عراق، فارس، کرمان و حتى عمان گسترش داد و قدرت ترکمانان قراقویونلو را به یک قدرت جهانى تبدیل کرد و براى خود عنوان خان و سلطان اتخاذ نمود و به اوزون حسن، حکمران قوى‏ پنجه ترکمانان آق‏قویونلو در دیاربکر حمله کرد؛ اما از او شکست خورد و کشته شد و هم‌چنین پسرش، حسن‌على، نتوانست مقام خود را به عنوان رهبر ترکمانان قراقویونلو حفظ کند و در سال ۸۷۳ خودکشی کرد و سرزمین‏‌هاى قراقویونلو به دست ترکمانان آق‏قویونلو افتاد.

ترکمانان آق‌قویونلو (۸۷۲ ـ ۹۰۸)

ترکمانان آق‏قویونلو یا «سپیدگوسفندان» اتحادیه‏اى از ترکمانان بودند که مرکزشان در دیاربکر بود. فرمانروایان آن‌ها، از طایفه بایندر از طوایف قدیمى غز بودند. آق‌قویونلوها برخلاف امیران قراقویونلو، با امیرتیمور رابطه بسیار خوبی داشتند و از آن‌جایی که ترکمانان قراقویونلو راه بسط و گسترش قدرت ترکمانان آق‏قویونلو را به سمت مشرق بسته بودند، باعث شد اوزون حسن (نام‏آورترین امیر آق‏قویونلو)، جهانشاه (امیر قراقویونلو) را در سال ۸۷۲ شکست دهد و بسیارى از طوایف قراقویونلو را به تصرف خود درآورد؛ اما دشمن بزرگ اوزون حسن، سلاطین عثمانى بودند و سیاست ضد عثمانى اوزون حسن باعث شد که وى با قره مانیان[۱۲] متحد شود؛ هم‌چنین در دوران سلطنت اوزون حسن، دولت آق‏قویونلو اهمیت بین‏المللى یافت؛ اما بعد از مرگ اوزون حسن و در زمان یعقوب (پسر اوزون حسن) سلسله آق‌قویونلو به علت مشاجرات داخلى و کشمکش‌هاى مربوط به جانشینى رو به انقراض رفت و همین‌طور قره‏‌مانیان از عثمانی‌ها شکست خوردند.
در سال ۹۰۶ الوند (نوه اوزون حسن) از شاه اسماعیل اول صفوى شکست خورد و آخرین سلطان آق‏قویونلو، سلطان مراد (پسر یعقوب، نوه اوزون حسن) مجبور شد به خاک عثمانى فرار کند و به این ترتیب حکومت آق‏قویونلو در سال ۹۰۸ به پایان رسید.[۱۳]
اینک به منظور رعایت اختصار، نسب‌نامه تیموریان و نام امیران تیموری را از نظر می‌گذرانیم.

نسب‏نامه تیموریان

نتیجه‌گیری

همان‌طور که گفتیم، پایه‏گذار دولت تیموریان یا کورکانیان در ایران و ماوراءالنهر، امیرتیمور بود که وی پس از فتح ماوراءالنهر و جند و خوارزم در سال ۷۸۲، به دیگر مناطق ایران لشکرکشی کرد و در این زمان چندین سلسله، چون آل‏چوپان، آل‏جلایر و آل‏مظفر و… در ایران حکومت‏های مستقل برای خود تشکیل دادند که امیرتیمور این سلسله‌ها را ازبین برد و حکومت خود را مستحکم‌تر کرد. امیرتیمور در زمان حیات خود، ولایات فتح‌شده را بین فرزندانش تقسیم کرد؛ بدین‏سان که شاهرخ در خراسان، میرانشاه و دو پسرش عمر و ابوبکر در آذربایجان و ولایت غربی، پیرمحمدبن‌عمرشیخ در فارس و پیرمحمد پسر جهانگیر در کابل و غزنه، رستم‏بن‏عمر‏شیخ در فارس و میرزا‏اسکندربن‌عمر‏شیخ در همدان بر مسند فرمانروایی آن مناطق تکیه زدند؛ بنابراین پاشیدگی درونی دولت تیموریان پس از شاهرخ و عصیان‏های مکرر، زمینه را برای ظهور دولت ترکمان قراقویونلو و آق‏قویونلو در مغرب ایران فراهم ساخت که فرمانروایان قراقویونلو در مجموع به مدت صد سال بر عراق و آذربایجان حکومت کردند. آق‏قویونلوها نیز تا حدود سال ۹۰۸ دوام آوردند و درنهایت به دست شاه اسماعیل صفوی شکست خوردند و بساطشان برچیده شد؛ چنین بود که آخرین ضربات قاطع را برای زوال حکومت تیموری، پس از قیام مدعیان و جنگ‏های خانوادگی، طایفه ازبک و شاه اسماعیل صفوی بر پیکر ناتوان تیموریان وارد آوردند و بساط فرمانروایی آنان در ایران برچیده شد.

نمایش پی نوشت ها:

[۱]. ابوعباس شهاب‌الدین‌ابن‌عرب‌شاه‏، عجائب المقدور، ترجمه محمدعلی نجاتی، ص ۸.
[۲]. نظام‌الدین عبدالواسع شامی، ظفرنامه شامی، تصحیح محمداحمد پناهی‌سمنانی، ص ۱۷۱.
[۳]. این نام‌گذاری از طرف مورخان آن دوره، با واقعیت منطبق نیست و درحقیقت باید آن را یورش پنج‌ساله نامید نه هفت‌سال.
[۴]. شرف‌الدین علی یزدی، ظفرنامه‏، تصحیح سید سعید میرمحمدصادق و عبدالحسین نوایى‏، ج ۲، ص ۴۱۹،۴۵۱،۴۶۹.
[۵]. غیاث‌الدین‌بن‌همام‌الدین خواندمیر، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد بشر، مقدمه جلال‌الدین همایی، ج ۳، ص ۵۴۰،۵۴۲.
[۶]. سرجان ملکم، تاریخ کامل ایران، ترجمه اسماعیل حیرت، ج ۱، ص ۳۲۹.
[۷]. ر.ک. به کتاب: محمدبن‌سیدبرهان‌الدین میرخواند، تاریخ روضه الصفا، ج ۶، ص ۷۷۶.
[۸]. همان، ص ۸۰۵ ـ ۷۸۷.
[۹]. ملکم، همان، ص ۳۳۲.
[۱۰]. میرخواند، همان، ج ۷، ص ۶۳ ـ ۵۴؛ معین‌الدین اسفزاری، روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات‏، تصحیح سید محمدکاظم امام‏، ج ۲، ص ۳۳۴.
[۱۱]. محمدخان شیبانی از اولاد چنگیزخان که بر ماوراءالنهر و سمرقند مسلط شده بود، سلسله خاندان ازبک را تشکیل داد.
[۱۲]. قره‌مانیان بزرگ‌ترین و بادوام‌ترین سلسله ترکان در آناطولیا که همیشه درکنار عثمانی‌ها بودند.
[۱۳]. برای اطلاع از سلسله‌های ترکمان ر.ک. به کتاب‌های: عباس اقبال، حسن پیرنیا، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه؛ فاروق سومر، قراقویونلوها، ترجمه وهاب ولی.

منابع:

– ابن‌عربشاه‏، ابوعباس شهاب‌الدین احمدبن‌محمد دمشقى، عجائب المقدور فی نوائب تیمور، ترجمه محمدعلی نجاتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۲۰.
– اسفزاری، معین‌الدین محمدزمچى، روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات‏، تصحیح سید محمدکاظم امام‏، تهران، دانشگاه تهران‏، ۱۳۳۸.
– اقبال، عباس، حسن پیرنیا، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه‏، چاپ نهم، تهران، خیام، ۱۳۸۰.‏
– خواندمیر، غیاث‌الدین‌بن‌همام‌الدین‌الحسینی، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد بشر، مقدمه جلال‌الدین همایی، چاپ چهارم، تهران، خیام، ۱۳۸۰.
– سومر، فاروق، قراقویونلوها، ترجمه وهاب ولی تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۹.
– شامی، نظام‌الدین عبدالواسع، ظفرنامه شامی: تاریخ فتوحات امیرتیمور گورکانی، تصحیح محمداحمد پناهی‌سمنانی، تهران، بامداد، ۱۳۶۳.
– ملکم، سرجان، تاریخ کامل ایران، ترجمه میرزااسماعیل حیرت‏، چاپ اول، تهران، افسون، ۱۳۸۰.
– میرخواند، محمدبن‌سیدبرهان‌الدین خواندشاه، تاریخ روضه الصفا، تهران، انتشارات کتاب‌فروشی‌های مرکزی، خیام، ۱۳۳۹.
– یزدی، شرف‌الدین علی، ظفرنامه‏، تصحیح سید سعید میرمحمدصادق و عبدالحسین نوایى‏، چاپ اول، تهران، کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شوراى اسلامى، ۱۳۸۷.‏

منبع راسخون

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ