تاثیر انقلاب های ۱۸۴۸ اروپا بر سرزمین تزارها
تنش های ابتدایی
روسیه در اواسط قرن نوزدهم کشوری پرتنش بود. انقلاب ۱۸۴۸ که قاره اروپا را تحت تاثیر قرار داده بود، اثر چندانی در روسیه نداشت. در نتیجه تبلیغات روس برای مهار ناپلئون بود که پای ایدههای غربی به روسیه باز شد. این ایدهها در قالب درخواست یک قانون اساسی حامی حقوق بشر، حکومت منتخب، و دموکراسی تبلور یافت.
دسامبریست ها
وقتی تزار (آلکساندر اول) در سال ۱۸۲۵ مرد، گروهی از افسران از ادای سوگند به پادشاه جدید خودداری کردند و جای حکومت تزار خواستار تاسیس مشروطه روسیه شدند. این روسهای غرب زده مخصوصا به این دلیل سرپیچی میکردند که تزار به مستعمره لهستان خود مختاری داده بود. این گروه از افسران که آنها را دسامبریستها مینامند سرکوب شدند و به عنوان نماد امکان تغییر اجتماعی در تاریخ ماندند.
جنگ کریمه
جانشین آلکساندر برادرش نیکولای اول پادشاهی مستبد و خودکامه بود. او به مدت سی سال با ترکیبی از پلیس مخفی (رکن سوم)، سانسور، ناسیونالیسم و مستعمره بر روسیه حکم راند. روسیه بعد از شکست در جنگ کریمه از نیروهای متحد عثمانی، بریتانیایی و فرانسوی، در وضعیتی قرار گرفت که یا باید دست به اصلاحات گسترده میزد یا از صحنه قاره اروپا حذف میشد. این شکست نظامیروسیه هم زمان با مرگ نیکولای اول شد.
دوره اصلاحات
پسرش آلکساندر دوم سلطنت را به عهده گرفت. شروع سلطنت او همراه با مذاکرات صلح با قدرتهای اروپایی و اصلاحات گسترده داخلی بود. آلکساندر دوم در شش سال سلطنتش بردهها را آزاد کرد. یعنی طبقه بردهها «به طبقه مستقل مالکان اجتماعی» تبدیل شد که به معنای این بود که اکنون از هر دهقان دیگری در اروپا حق و حقوق بیشتری دارند. این اصلاحات همراه با تغییرات سیستم نظامی، قضایی و حکومت بود. این روح تغییر نه با مقایسه تحولات نسبت به گذشته، بلکه با مقایسه آن با وضعیتی آرمانی و رویایی تضعیف میشد. این موضوع بود که صحنه را برای ظهور تفکراتی مانند نیهیلیسم روسی آماده کرد.