فراز و فرود های پیاده روی هویت ساز اربعین

عظیم‌ترین تجمع و پیاده‌روی تاریخ، پیش روی ماست.

اولین زائران اربعین حسینی

در عصر عاشورای ۶۱ ﻫـ. ق، آن‌ها که خبر خروج ناگهانی حسین‌بن‌علی (ع) را از مدینه به مکه و سپس حرکت او از مکه به سمت کوفه را شنیده بودند، در بهتی سنگین و جانکاه به سر می‌بردند، اما این حالت بسیار زود جای خود را به مویه‌های دلخراش داد! چه آنکه روزی به ناگاه از اخبار غیبی پیامبر (ص) به ام‌سلمه، خبر شهادت امام‌حسین (ع) در کربلا را شنیدند و گرد خانه همسر پیامبر جمع شدند. جابربن عبدالله انصاری صحابی سالخورده پیامبر به تب و تاب افتاد که به زیارت مشهد و مقتل سید شباب اهل‌الجنه برود.

ما دقیقاً زمان حرکت جابر را نمی‌دانیم، اما آنچه مشهور است، جابر با وجود نابینایی یا کم‌بینایی به همراه عطیه کوفی، مسیر طولانی ۱۲۰۰ کیلومتری مدینه تا کربلا را طی کرد و پس از رسیدن به کربلا، در فرات غسل کرد و در برابر قبر امام حسین (ع) به زیارت ایستاد و در رثای او اشک ریخت و ناله کرد و یاد امام (ع) را گرامی داشت. هنگامی که امام را مخاطب قرار داد و از او صدایی نشنید، گفت: «چگونه تو را جواب دهد، در حالی که بین سر و بدن نازنین او صد‌ها فرسخ فاصله انداخته‌اند!.»

قطعاً جابربن‌عبدالله انصاری و عطیه کوفی، اولین مسافرین زیارت حرم حسینی (ع) نبودند، زیرا پیش از او حسن مثنی (۱) در جریان حرکت به سمت کوفه نیز مانند دیگر جوانان بنی‌هاشم در جنگ با شامیان شرکت جست، ضربتی هولناک خورد و تصور می‌رفت که به شهادت رسیده است، اما زمانی که اشقیای دشت کربلا به قصد جنایتی افزون برای سر بریدن فرزندان علی (ع) و فاطمه (س) مشغول بودند، متوجه شدند حسن مثنی زنده است، چون اسما خارجه یکی از فرماندهان سپاه کوفه در این صحنه حاضر بود. به دلیل نسب فامیلی حسن مثنی از ناحیه مادرش به قبیله اسما خارجه، او با سر بریدن وی مخالفت کرد و کار به درگیری کشید. نهایتاً با داوری عمر بن سعد به نفع اسما خارجه، با این استدلال که جنگ تمام شده و اسما خدمات زیادی به ما کرده است، این مجروح را به او بخشیدند و اسما خارجه، حسن مثنی را بار شتر کرد و به کوفه آورد و به مداوای وی پرداخت. به همین خاطر او توانست اعمال نفوذ دیگری انجام دهد و فاطمه بنت الحسین (ع) همسر او را از جمع اسرا خارج کند و وی به بهانه پرستاری از حسن از ادامه اسارت نجات یابد و به درمان حسن کمک کند. حسن مثنی از معدود فرزندان به جا مانده امام‌حسن (ع) که به‌شدت مورد علاقه امام حسین (ع) بود و به همراه فاطمه بنت الحسین همسرش، جزو اولین کسانی بودند که پس از درمان به کربلا رفتند و به زیارت قبر امام (ع) پرداختند. بلاشک در این میانه، علاوه بر اهالی قبیله بنی‌الاسد (۲)، قبیله حبیب بن مظاهر (۳) نیز توسط حبیب برای کمک امام (ع) دعوت شده بودند، ولی به دلیل حمله جداگانه دشمن در راه ماندند و به کربلا نرسیدند و شهدایی را نیز تقدیم کردند.

در این فاصله مکانی محدود، افرادی زودتر از جابر و حسن به زیارت قبر مطهر حسین (ع) آمدند، ولی ثبت روایی و تاریخی زیارت جابر بن عبدالله انصاری، اهمیت سفر او و نام‌آوری‌اش باعث شد تا سند تاریخی اولین زیارت در اربعین شهادت امام حسین (ع)، به نام جابر باشد و ما را مناقشه‌ای درباره آن نیست. گو اینکه مناقشه پردامنه دیگری جریان دارد که آیا در اربعین اول اهل بیت و اسرا از شام برگشتند و همزمان با جابر بر سر قبر سیدالشهدا (ع) در کربلا رسیدند یا آنکه در اربعین اولین این بازگشت واقع نشد و در اربعین سال بعد این اتفاق افتاد. هر یک از نقل‌های تاریخی را اسناد، شواهد، قرائن و مدارکی است که ما در اینجا درصدد اثبات زمان زیارت و حضور هر یک از زائران اباعبدالله (ع) نیستیم، اما حقیقتی وجود دارد که آن نیز هم نفسی و همذات‌پنداری در زمان زیارت با بازگشت اهل‌بیت (ع) به کربلاست و مهم‌تر دیدن حوادث کربلا از منظر حضرت زینب (س) کبری عقیله بنی‌هاشم (س) بزرگ اسطوره صبر و استقامت و امام سجاد (ع) و اسراست.

«کربلا»، نقطه دائمی اجتماع گروه‌های معترض و انقلابی

از آنجا که کربلا آخرین نقطه مفروض نوع مواجهه با حاکمیت جائر بوده و بیشترین ظلم قابل تصور در عقل شیطانی، در برخورد با جریان اعتراضی علیه حاکمیت جائر در آن صورت گرفته، همیشه نقطه اجتماع گروه‌ها و مجموعه‌های سیاسی معترض و انقلابی و ایضاً هم قسم شدن آن‌ها بود، از قیام توابین تا قیام مختار و زید بن علی، ده‌ها قیام و شورش راه خود را راه امام حسین (ع) اعلام کردند. بر همین اساس اجتماع بر سر قبر سیدالشهدا (ع) و زیارت آن امام شهید (ع)، ممنوع شد و با آن برخورد می‌شد. عبدالملک مروان (۴)، حجاج بن یوسف ثقفی اموی (۵)، منصور دوانیقی (۶) و متوکل عباسی (۷) از جمله حاکمانی بودند که مکرر با عزاداری سیدالشهدا (ع) به ستیز برخاستند و افراد بسیاری را نیز در این راه به شهادت رساندند. سختگیری حاکمان علیه عزاداران شیعیان، تبدیل به نقطه تقابل علیه تشیع شد و وجدان عمومی شیعی، به ایستادن در برابر این اراده خطرناک ضد عاشورایی شکل گرفت و در این میانه زیارت اربعین و حرکت عمومی شیعیان برای اجتماع بر سر قبر آن حضرت، معنای جداگانه‌ای پیدا کرد و تبدیل به نشانه ویژه جامعه شیعه شد.

پیامد این جریان و استمرار آن در اواسط قرن سوم هجری قمری، حدود ۲۰۰ سال بعد از شهادت امام‌حسین (ع) است که زیارت اربعین جزء خصوصیات ویژه شیعیان اعلام شده است. امام حسن عسکری (ع) زیارت اربعین را جزء خصوصیات و ویژگی‌های مؤمن (شیعه) اعلام می‌کند و قبل از آن در نیمه اول قرن دوم هجری قمری، امام جعفر صادق (ع) زیارت متعالی اربعین را برای حضرت سیدالشهدا (ع) انشا می‌فرمایند که خود عامل اصلی در ایجاد این جریان و فرهنگسازی برای استمرار نهضت عاشوراست. بررسی تاریخ حیات ائمه (ع)، به خوبی حکایت از محدودیت‌های شدید بر ضد عزاداری برای حضرت سیدالشهدا (ع) دارد. تاریخ زندگی امام سجاد (ع)، امام محمدباقر (ع) و امام جعفر صادق (ع)، سرشار از این محدودیت‌های فراوان است. نحوه شعرخوانی و مصیبت‌خوانی سیدحمیری در محضر امام‌صادق (ع)، به‌خوبی حکایت از محدودیت‌های حکومتی برای اقامه عزای سیدالشهدا (ع) دارد. ابن قولویه در کتاب «کامل الزیارات» (۸) (ترجمه ذهنی صفحه ۴۵۹) مواردی از محدودیت‌ها و نگهبانی‌ها بر سر قبر سیدالشهدا (ع) در کربلا، در زمان امام‌صادق (ع) را روایت کرده است. حتی قبر حضرت امیرالمؤمنین (ع) هم ۱۲۰ سال بعد از شهادت ایشان و در زمان هارون‌الرشید کشف و اعلام شد.

 

در اسناد و آداب زیارت انشاء شده اربعین، از سوی امام صادق (ع)

زیارت اربعین، زیارتی است که منقول از امام صادق (ع) است و شیخ مفید در کتاب «مزار»، زیارت‌های ائمه (ع) در اعمال اربعین را به صورت مرسل و بدون سند آورده است. همچنانکه شهید ثانی در کتاب «مزار» خود نیز آن مرسل آورده است، اما شیخ طوسی در کتاب «تهذیب الاصول»، آن را با سلسله سند معتبر ذکر کرده است. همچنانکه سیدبن‌طاووس در کتاب «اقبال» نیز روایت زیارت اربعین را از امام صادق (ع) مستند نقل می‌کند. از نکات ویژه زیارت آن است که آن را به هنگام روز و بالاآمدن چاشت بخوانند، زیرا به نظر می‌رسد ادبیات زیارت اربعین نسبت به زیارت عاشورا یا زیارت وارث، طعن کمتری دارد. به عبارتی زیارت عاشورا از زبان امام باقر (ع) صادر شده که خود از شاهدان و اسرای کربلا بود و به دلیل وجود تضییقات جائران اموی حاکم، بیشتر می‌توان آن را زبان خلوت شیعه دانست و بیشتر بر هدایت و راهنمایی عامه مسلمانان بر درک جنایت و ظلم واقع شده بر امام حسین (ع) در کربلا و تجمیع قلوب همه مسلمانان حول عاشورا و تجزیه و تحلیل نفاق و کفر تأکید دارد، اما زبان زیارت عاشورا، کاملاً واضح و حاوی درد و داغ ناشی از زمان شهادت است و هنوز در فضای شمشیر‌های آخته و داغ و درفش‌های گداخته است! هنوز بوی خون در حال چکیدن از شمشیر دشمن به مشام می‌رسد و صدای شلاق‌ها و قطعه قطعه شدن گوشت‌ها به گوش می‌رسد. بنابراین زیارت عاشورا به مراتب سوزناک‌تر و غمبارتر و در مقابل صریح‌تر و آشکارتر و با طعن و لعن بلیغ‌تر است. این زیارت در زمان عباسیان مدعی خون‌خواهی امام حسین (ع) و اهل‌بیت (ع) صادر شد و امویان به نیست، فنا و هدم کامل در سرزمین اصلی خلافت اسلامی رفته‌اند! امام باقر (ع) هنوز صحنه‌ها را در پیش چشم دارد، هنوز می‌بیند اسب‌های آماده‌شده و همهمه‌های گرگان تشنه خون را؛ هنوز می‌بیند جانیان آدم‌کش اموی کوفی را که اسب‌ها را نعل می‌کنند و تیر‌ها را آماده می‌سازند و شمشیر‌ها را تیز می‌کنند؛ هنوز بعضی از آن جانیان یا فرزندانشان زنده‌اند و نام و نشان از جنایت خود در کربلا دارند و هنوز عبیدالله‌ها و حجاج‌های زمان، شیعه امام‌حسین (ع) را به خاطر زیارت سیدالشهدا (ع) می‌آزارند، زندانی می‌کنند و به شهادت می‌رسانند. بنابراین هر روز داغ عاشورا تازه و تازه‌تر می‌شود و اصرار و توجه امام باقر (ع) بر شناسنامه‌دارکردن قاتلان، عاملان و راضیان از اشقیا، جدی‌تر و عمیق‌تر و شاید هم کمی محرمانه‌تر بوده باشد. از این‌رو زیارت اربعین، جزء سنت‌های آیینی شیعیان شد. در عصر عباسیان که با روی کار آمدن متوکل عباسی سیطره اصحاب جبر به همراه حاکمیت ایجاد شد، پیداکردن اهل حدیث و قبایل و اقوام ترک و روی کار آمدن اقوامی که چندان با گذشته اسلامی آشنا نبودند، سختگیری بر اعمال شیعیان به صورت سازمان یافته و حکومتی ادامه یافت. متوکل عباسی برای رضایت خاطر احمد بن حنبل، چندین بار حرم سیدالشهدا (ع) را تخریب کرد و به آب بست و در آن کشاورزی کرد. این شیوه اگرچه بعد از مرگ فضاحت‌بارش خاتمه یافت، اما در دوره‌های دیگر سختگیری بر شیعیان و ائمه شیعه (ع) سخت‌تر و سخت‌تر شد تا اینکه آل‌بویه در سال ۳۵۵ بر بغداد مسلط شدند. احمد معزالدوله دیلمی (۹) دستور داد تا ابتدا مراسم روز عید غدیر را به جشن بنشینند و سپس در محرم آن سال، فرمان داد تا اهالی بغداد از اول محرم شهر را تعطیل کنند و ظرف‌های بزرگ غذا را فراهم سازند، لباس سیاه بپوشند و در سوگ سیدشهیدان عالم، حضرت اباعبدالله (ع) به عزاداری بپردازند. هر چند بعد از آغاز عزاداری برای سیدالشهدا (ع) در ایام عاشورا، عده‌ای در ۱۸ محرم به مسکن می‌رفتند تا بر سر قبر مصعب به زبیر نوحه کنند تا علمی در برابر علم سیدالشهدا (ع) بیفزایند و به همین خاطر دائماً درگیری‌های خونینی هم به وقوع می‌پیوست.

ادامه دارد.

منبع جوان آنلاین

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ