آداب و اخلاق زرتشتی

آدمی میدان جنگ خیر و شر است – آتش جاودانی – جهنم و اعراف و بهشت – آیین مهر پرستی – مغان – پارسیان

چون پیروان دین زردشت جهان را به صورت میدان مبارزه میان خیر و شر تصور می‌كردند،‌ با این طرز تصور خویش، در خیال، محرك نیرومندی بیرون از قوانین طبیعت مقرر می‌داشتند كه فردا را به كار نیك تشویق می‌كرد و ضامن اجرای آن بود. نفس بشری ر ا نیز، مانند صحنة جهان،‌نبردگاه ارواح پاك با ارواح پلید می‌دانستند؛ به این ترتیب،‌هر كس در نظر ایشان سربازی بود كه خواه‌نا‌خواه در صف خدا یا در صف شیطان می‌جنگید،‌ و هر كار كه به آن برمی‌خواست یا از آن خودداری می‌كرد، خود به خود،‌به تقویت دستگاه اهورمزدا یا دستگاه اهریمن می‌انجامید. با این فرض كه انسان برای رسیدن به اخلاق نیك محتاج به تكیه‌گاه فوق طبیعی باشد، باید گفت كه جنبة اخلاقی دین زردشت عالیتر و شگفت‌انگیز تر از جنبة‌ دینی و الاهی آن است؛ این طرز تصور به زندگی روزانة آدمی شرافت و مفهومی می‌بخشد كه از دید قرون وسطایی نسبت به انسان، كه او را چون كرم ناتوانی تصور می‌كرد، یا از دید جاری در این ایام،‌كه او را دستگاه مكانیكی متحرك خود به خود تصور می‌كند، هرگز چنان شرافت و مفهومی برای آدمی فراهم نمی‌شود. انسان، مطابق تعلیمات مذهب زردشت، همچون پیادة صحنة شطرنج نیست كه درجنگ جهانگیر دائمی بدون ارادة‌ خود در حركت باشد، ‌بلكه آزادی اراده دارد، ‌چه اهورمزدا چنان خواسته است كه انسانها شخصیتهای مستقلی باشند و با فكر و اندیشة‌خود كار كنند، و با كمال آزادی در طریق روشنی، یا در طریق دروغ،‌ گام نهند. چه اهریمن،‌ خود، دروغ مجسم و جاندار،‌ و هر دروغگو و فریبكار بنده و خدمتگزار وی به شمار می‌رفت.
از این طرز تصور كلی قانون اخلاقی مفصل و در عین حال ساده‌ای به وجود آمد كه بر این قاعدة ‌طلایی تكیه داشت كه: «تنها كسی خوب است كه آنچه را بر خود روا نمی‌دارد، بر دیگران نیز روا ندارد.» به گفتة‌ اوستا، انسان سه وظیفه دارد: «یكی اینكه دشمن خود را دوست كند؛ دیگر اینكه آدم پلید را پاكیزه سازد؛ و سوم آنكه نادان را دانا گرداند»، بزرگترین فضیلت تقواست، و بلافاصله پس از آن، شرف و درستی در كردار و گفتار است. در میان پارسیها رباخواری رایج نبوده، ولی باز پس دادن وام را امر واجب و مقدسی می‌شمردند. در شریعت اوستا (مانند شریعت یهود) بدترین همة گناهان كفر و الحاد بود. از روی تنبیه‌های سختی كه دربارة‌ ملحدان اجرا می‌شد،‌ می‌توان حدس زد كه شك در دین درمیان پارسیان وجود داشته است؛ كسانی را كه از دین باز می‌گشتند بدون درنگ اعدام می‌كردند. بخشندگی و مهربانی،‌كه پروردگار همه را به آن فرمان داده بود، عملا شامل حال كفار،‌ یعنی بیگانگان، نمی‌شد،‌ چه آنان گروه پس افتاده‌ای از مردم تصور می شدند كه اهورمزدا تنها محبت سرزمین خودشان را به دلشان انداخته بود تا از هجوم و حملة‌ بر ایران زمین غافل بمانند. به گفتة‌ هرودوت، پارسیان، «خود را از هر جهت بهتر و والاتر از همة مردم روی زمین می‌دانستند»؛ چنان باور داشتند كه ملتهای دیگر به آن اندازه به كمال نزدیكترند كه مرز و بوم ایشان از لحاظ جغرافیایی به سرزمین پارس نزدیكتر باشد، و: «بدترین مردم كسانی هستند كه از پارس دورترند.» این سخنان نغمه‌هایی را به خاطر می‌آورد كه این روزها نیز به گوش می‌خورد و تقریباً همة ملتها چنین تصوری دارند.
چون دینداری و تقوا بزرگترین فضیلت بود، نخستین وظیفة آدمی در زندگی آن بود كه خدا را بپرستد و تطهیر و قربانی كند و نماز بگزارد. در دین زردشتی روا نبود كه معبد بسازند یا بت بتراشند، بلكه قربانگاههای مقدسی را بر قلة كوهها و در داخل كاخها و مركز شهرها بنا می‌كردند و، برای ادای احترام به اهورمزدا، یا مقدسات پایینتر از وی، بر بالای آنها آتش می‌افروختند. خود آتش نیز به عنوان خدایی پرستش می‌شد و آن را به نام «اتر» می‌نامیدند، و عقیده داشتند كه فرزند خدای روشنایی است. آتشدان مركز اجتماع خانواده بود، و سعی داشتند كه آتش خانوادگی هیچ‌گاه فسرده نشود، چه این كار یكی از واجبات دین به شمار می‌رفت. آتش خاموشی ناپذیر آسمان، یعنی خورشید، را به عنوان مظهر تجسد یافتة اهورمزدا یا میترا پرستش می‌كردند؛ این درست مثل كاری بود كه اخناتون در مصر كرد و پرستش خورشید را رواج داد. در كتاب مقدس زردشتیان چنین آمده است كه: «خورشید صبحگاهی باید كه تا نیمروز تقدیس شود، و خورشید نیمروز را باید كه تا هنگام پسین تقدیس كنند، و خورشید پسین تا شامگاه تعظیم شود… و آنان كه به بزرگداشت خورشید بر نخیزند، كارهای نیكشان در آن روز به حساب نخواهد آمد.» برای خورشید و آتش و اهورمزدا، چیزهای گوناگون، از قبیل گل و نان و میوه و مواد خوشبو و گاو و گوسفند و شتر و اسب و خر و گوزن، و در زمانهای قدیمتر، مانند ملتهای دیگر، آدمیزاد را قربانی می‌كردند. تنها بوی قربانیها مخصوص خدایان بود، و گوشت آنها نصیب كاهنان و پرستندگان می‌شد؛ چه، بنا به گفتة‌ كاهنان، خدایان جز روح قربانی به چیزی احتیاج نداشتند. عادت قدیم آریایی، كه عبارت از تقدیم كردن شیرة ‌مستی‌آور هومه به خدایان بود، پس از ظهور دین زردشتی نیز تا مدت درازی باقی ماند، گر چه خود زردشت این عادت را ناخوش داشت، و نامی از آن در اوستا نیامده است. كاهنان مقداری از این شراب را می‌چشیدند و بازماندة‌ آن را میان مؤمنان، كه برای ادای نماز جمع شده بودند، تقسیم می‌كردند. در آن هنگام كه فقر مانع آن بود كه مردم چنین قربانیهای اشتهاآوری به خدایان پیشكش كنند، از راه دعا و نماز به خدایان تقرب می‌جستند. اهورمزدا نیز، مانند یهوه، حمد و ثنا را دوست داشت و آن را می‌پذیرفت؛ به همین جهت،‌ برای بندگان مؤمن فهرست باشكوهی از صفات و نیكی‌های خود فراهم كرد كه تلاوت آنها به عنوان دعا مورد كمال علاقة پارسیها بود.
هر پارسی پارسا، كه با تقوا و درستی زندگی كرده بود، از روبه‌رو شدن با مرگ باكی نداشت؛ این مطلب، خود، یكی از رازهای نهفتة دین و دینداری است. چنان عقیده داشتند كه استیویهاد، خدای مرگ، هركسی را درهرجا كه باشد خواهد یافت؛ وی همچون جویندة مطمئنی است كه هیچ انسان فانیی نمی‌تواند از چنگ او فرار كند حتی كسانی كه مانند افراسیاب ترك به زیر زمین پناه برده بودند، از او درامان نماندند؛ وی برای خود قصری آهنین در زیرزمین به بلندی هزار قامت آدمی ساخته، و صدها ستون در آن به كار داشته بود؛ در آن قصر، ماه و خورشید و ستارگانی ساخته بود كه بر بالای آن می‌گشتند و مانند روز آن را روشن نگاه می‌داشتند. افراسیاب در آنجا هر چه می‌خواست می‌كرد و زندگی را به خوشی می‌گذرانید. با همة قدرت و جادوی خود نتوانست كه از دست استیویهاد بگریزد و جان به سلامت برد… نیز كسی كه این زمین گرد و پهناور را، كه كرانه‌های آن بسیار دور است، حفر كند و مانند ضحاك در خاور و باختر عالم در جستجوی زندگی ابدی تلاش كند، هرگز نتیجه‌ای به دست نخواهد آورد: وی، با همة قوت و قدرتی كه داشت، نتوانست از چنگ استیویهاد فرار كند… استیویهاد غافلگیر و پنهانی به دیدار همه كس می‌آید، و از هیچ كس مدح و ثنا نمی‌پذیرد و گول نمی‌‌خورد، و به هیچ كس ابقا نمی‌كند و جان همه را می‌ستاند.
و چون اساس دین بر آن است كه با وعده و وعید همراه باشد، و بیم و امید هر دو كار كند، فرد متدین زردشتی آن گاه می‌توانست از مرگ نترسد كه همچون سرباز امینی در صف طرفداران اهورمزدا جنگیده باشد. در ماورای مرگ، كه ترسناكترین معما به شمار می‌رفت، دوزخی و تطهیر گاهی (اعراف) و بهشتی وجود داشت. همة ارواح ناچار بودند كه پس از مرگ از پلی بگذرند كه پلید و پاكیزه را ازیكدیگر جدا می‌كرد: ارواح پاكیزه در آن طرف پل به «سرزمین سرود» فرود می‌آمدند و «دوشیزة زیبا و نیرومندی با سینه و پستان برآمده» به آنان خوش‌آمد می‌گفت، و در آن جایگاه جاودانه با اهورمزدا در نعمت و خوشبختی به سر می‌بردند؛ ولی ارواح پلید نمی‌توانستند از این پل بگذرند، و در گودالهای دوزخ سرازیر می‌شدند؛ هر چه بیشتر گناه ورزیده بودند، گودال دوزخی آنان ژرفتر بود. این دوزخ تنها عنوان جهان سفلا را نداشت، كه بنا بر غالب دینهای قدیم همة مردگان، از خوب و بد، بدون تفاوت به آن فرو می‌رفتند، بلكه گودال تاریك و ترسناكی بود كه ارواح گناهكار تا ابد در آن شكنجه می‌دیدند. اگر نیكیهای كسی بر بدیهای او می‌چربید، آن اندازه شكنجه می‌دید كه از گناهان پاك شود، و اگر گناه فراوان و كار نیك كم داشت، دوازده‌هزار سال عذاب می‌دید و پس از آن به آسمان بالا می‌رفت. بنا به عقیدة زردشتیان، پایان جهان نزدیك است و ظهور زردشت آغاز دورة سه هزارسالة اخیر جهان است؛ پس از آنكه، درزمانهای مختلف، سه پیغمبر از صلب زردشت ظهور كنند و تعلیمات او را در سراسر جهان منتشر سازند، روز بازپسین فرا می‌رسد؛ دورة سلطنت اهورمزدا می‌شود، و اهریمن و تمام نیروهای بدی وی از میان می‌رود. در آن هنگام ارواح پاكیزه زندگی تازه‌ای را، در جهانی كه خالی از شر و تاریكی و درد و رنج است، آغاز می‌كنند. «مردگان برانگیخته می‌شوند و جان به تن‌های مرده می‌آید و نفس به سینه‌ها باز می‌گردد… سراسر عالم مادی از پیری و مرگ و تباهی و انقراض رهایی می‌یابد و برای همیشه چنین می‌ماند.»
در اینجا نیز، مانند مرده‌نامة مصری، به تهدید روز عظیم رستاخیز و حساب برمی‌خوریم؛ چنان به نظر می‌رسد كه این فلسفة روز محشر، در آن زمان كه پارسیان بر فلسطین تسلط پیدا كردند، به یهودیان انتقال پیدا كرده باشد. این خود وسیلة بسیار مؤثری بود كه كودكان را می‌ترسانید تا پیوسته در فرمان پدر و مادر خویش باشند؛ چون یكی از هدفهای دین آن بوده است كه وظیفة دشوار اطاعت خردسالان از سالخوردگان را آسانتر سازد، به همین جهت، باید قبول كنیم كه علمای دین زردشتی در وضع قواعد و اصول دین خود مهارت فراوان داشته‌اند. به طور كلی، باید گفت كه دین زردشتی دینی عالی بود كه، نسبت به سایر دینهای معاصر، با خود كمتر جنبة جنگ‌طلبی و خونخواری و بت‌پرستی و خرافه‌جویی داشت، و به همین جهت روا نبود كه به این زودی از جهان برافتد.

در زمان داریوش اول، این دین نمایندة روحی ملتی بود كه در اوج عزت و اقتدار خویش به سر می‌برد. ولی مردم، بیش از آنكه دوستدار منطق باشند، به شعر عشق می‌ورزند، و اگر اساطیر و افسانه‌هایی در كار نباشد ملتها از میان می‌روند. به همین جهت بود كه میترا و آناهیته، خدای خورشید و ماه، خدای رویش و حاصلخیزی و تناسل و روابط جنسی نیز برای خود پرستندگانی داشتند، و در كنار اهورمزدا خدای رسمی باقی ماندند؛ اسامی آنها در زمان اردشیر دوم دوباره در نوشته‌های سلطنتی پیدا شد. از آن به بعد نام میترا روز به روز بزرگتر و نیرومندتر می‌شد، و نام اهورمزدا رو به زوال می‌رفت. چون قرن اول میلادی فرا رسید، پرستش میترا (= مهر)، خدای جوان و زیبا، كه برگرد صورت او هاله‌ای از نور تصور می‌شد و نمایندة یكی بودن اصل قدیمی آن با خورشید به شمار می‌رفت، در سراسر امپراطوری روم رواج یافت؛ انتشار همین آیین مهرپرستی بود كه سبب برپا داشتن عید میلاد مسیح در میان مسیحیان گردید. اگر زردشت فناپذیر بود، در آن هنگام كه مجسمه‌های آناهیته یا آفرودیتة ایرانی را، چند قرن پس ازوفات خود، در بسیاری از شهرهای شاهنشاهی ایران می‌دید، بسیار شرمنده می‌شد. نیز بدون شك بر وی سخت ناگوار بود كه ببیند بسیاری از كتابهای وحی شده به وی را مغان و بزرگان دین به صورت طلسمهایی برای شفای بیماران و اسباب غیبگویی و جادو درآورده‌اند. پس از مرگ زردشت، دستگاه كهن مذهبی «مردان حكیم» یا مغان بر وی و تعلیماتش مسلط شدند، و با وی همان كاری كردند كه روحانیان همة مذاهب، در پایان كار، با زندیقان و گردنكشان می‌كنند، و آنان را در تعلیمات و اصول دین خود حل می‌كنند؛ در ابتدا زردشت را وارد سلسلة مغان كردند و پس از آن وی را به دست فراموشی سپردند. آن مغان با زهد و تحمل سختی، و بس كردن به یك زن، و پیروی از صدها آداب و شعایر مقدس، و خودداری از خوردن گوشت و قناعت كردن به لباسهای ساده و دور از خودنمایی چنان شدند كه، حتی در نظر بیگانگان، و از جمله یونانیان، به حكمت اشتهار پیدا كردند و تأثیر كلام و نفوذ نامحدودی نسبت به هموطنان عید میلاد مسیح در آغاز جشنی بود كه برای خورشید، در هنگام انقلاب شتوی (اول دی ماه یا حوالی 22 دسامبر)، بر پا می‌داشتند، كه از آن هنگام به بعد روزها دراز می‌شد و علامت پیروزی خورشید بر دشمنان خود به شمار می‌‌رفت؛ بعدها این جشن به صورت عید میترا درآمد، و سپس یكی از روزهای مقدس مسیحیان شد. خود به دست آوردند. شاهان پارسی شاگرد ایشان بودند، و تا با آنان مشورت نمی‌كردند به كارهای مهم بر نمی‌خاستند. مغان به چند طبقه قسمت می‌شدند؛ طبقات بالا مردان حكیم بودند، و طبقات پایینتر به كارهای غیبگویی و جادوگری و ستاره بینی و خوابگزاری می‌پرداختند؛ كلمة انگلیسی «Magic» كه به معنی جادوگری است، از نام آنان مشتق شده است. عناصر زردشتی دین پارسی سال به سال رو به زوال بود. گرچه در زمان سلسلة ساسانیان (226-651 میلادی) این دین از نو رونقی پیدا كرد، ظهور اسلام و حملة تركان به ایران بكلی آن را از میان برد. اكنون آیین زردشتی، جز در میان گروه اندكی در ایران، و نزدیك نودهزار پارسیان هندوستان، در جای دیگر دیده نمی‌شود. این مردم باقیمانده، با كمال اخلاص، كتابهای مقدس خود را حفظ می‌كنند و به مطالعه و تحقیق در آنها می‌پردازند؛ آتش و آب و خاك و باد را به عنوان چیزهای مقدس ستایش می‌كنند، و برای آنكه مردگانشان، با دفن‌شدن در زمین یا سوخته شدن در هوا، سبب پلیدشدن خاك و هوا نشوند، آنها را در «دخمه‌ها» به اختیار مرغان شكاری می‌گذارند. این زردشتیان اخلاق عالی و سجایای نیكو دارند، و خود گواه زنده‌ای هستند بر اینكه دین زردشتی چه تأثیر بزرگی در تكامل تمدن نوع بشر داشته است.

منابع سخن

  • · برگرفته از کتاب تاریخ و تمدن، جلد اول، مشرق زمین،
    اثر مشهور ویل دورانت
  • · منبع این نگاره کتابخانه تاریخ ما به آدرس “Http://Tarikhema.org/story/east” – بخش مشرق زمین – تاریخ پارسیان
ممکن است شما دوست داشته باشید
عضویت
اطلاع از
guest

15 نظرات
پرامتیازترین
جدیدترین قدیمی‌ترین
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها
مرضیه بخشایی

هر یکشنبه با بهترین مقاله تاریخی در سایت رسمی مجیداخشابیwww.majidakhshabi.com

shilan

سلام
خیلی عالی بود .ممنون .
چیز های زیادی یاد گرفتم.لطفا اگه میشه بیشتر در مورد زرتشت و دین زرتشتی بنویسید.بازم مرسی

افر

سلام.ممنون از توضیحات مفید شما در زمینه دین زرتشت.کاش میشد این اطلاعات را به صورتی در اختیار جوانان گذاشت تا شبهاتی که برای انها در ارتباط با این دین وجود دارد از بین برود.

hamed mb77

با عرض سلام خدمت دوستان

امیدوارم روزی برسد خودمان دین خودمان را با شناخت کامل انتخاب کنیم…

نه از روی سنت نیکانمان ک مجبوری شیعه صفوی را برگزیدن وما مجبوری ب این دین روی اوردیم

اهورای مزدا همان کلمه ی است ک ما خدا میگویم و عرب کثیف الله میگوید

ب امید روزی ک اجازه دهیم فرزاندان ما دین خودشان را خودشان انتخاب کنن…………………………….

امیر

در همین متن نیز اگر دقت کنید نوشته شده است، دقیقا خود مطلب را کپی می کنم (“در شریعت اوستا (مانند شریعت یهود) بدترین همة گناهان کفر و الحاد بود. از روی تنبیه‌های سختی که دربارة‌ ملحدان اجرا می‌شد،‌ می‌توان حدس زد که شک در دین درمیان پارسیان وجود داشته است؛ کسانی را که از دین باز می‌گشتند بدون درنگ اعدام می‌کردند”) پس لطفا عزیزانی که اسلام را به این مورد محکوم می کنند و خیلی دم از آیین ایرانی می زنند دقت فرمایند!

سوشیانت

من زرتشتی هستم و سال هاست که پدر اندر پدر زرتشتی بودیم و هیچ گاه هم کسی رو به این خاطر که دین زرتشت رو دوست نداشته و نپذیرفته اعدام نکردیم ، چون هر کس باید در سن تکلیف خودش قبول کنه زرتشتی هست یا خیر .

amir

سلام دوست زرتشتی من ,آیا ممکنست اگر در اختیار دارید,یک کپی از اوستا کامل،برای من ایمیل بفرما یید,بهره بنده از دانش اینترنتی کمه و موفق نمیشم به دلیل مسائلی که چندین روزه بر من وارد شده که حتم دارم مرحمتی اهوراییست نیازم به دانستن همه چیز بی توصیف گشته.؟؟؟….در پناه نور او باشید

کوروش کبیر

اینها دروغ اند.
من به اشوزرتشت عشق فراوانی دارم!!!
مگه اسلام تحریف نشده؟ همین قران ش تحریف شده است!!!
من خودم به اسم مسلمون ام اما قلبا زرتشت رو دوست دارم!!!
شیعه یکی از مغالطات اسلام است که در هیچ فقه اسلامی از شیعه صحبتی نشده و تمام مسلمانان از این امامان بیزار بودند و این امامان هیچ کاره بودند در اسلام.
.
عمر کرد اسلام را آشکار بیاراست گیتی چو باغ بهار (فردوسی بزرگ)
.
عزیزان خواهشا کمی مطالعه کنید چرا از این مارخوار اهرمن چهرگان(یعنی اعراب و اسلامی که به ایران حمله کرد) طرفداری می کنید؟

amir

دوست من مدتی معنای واقی سخن شریعتی رو درک کردم وچه دیر؟ بخوان بخوان بخوان……وشاعر عزیزمون هم می گه؛ چشمها را باید……..جور دیگر………بخوان یم قران اوستا وانجیل ….نصایح بزرگ ایزد در تتاریخ ایلامی همه یکست,جور دیگر باید دید من تازه شروع کردم

مهدی باقری

با عرض سلام و خسته نباشید مطالبتون واقعا جذاب و خواندنی بود ممنون از زحمات بی اندازه ی شما

امید

با درود فراوان نه سلام عربی
خواستم خدمت دوست مسلمانمان عرض کنم مگر نمیدانی که مالیاتی که از مردم زحمت کش پارس گرفته میشد به جیب حسن وحسین وعلی میرفت و در عوض آنها به طبرستان حمله کردند وکشتند و غارت کردند باز هم میگویی اعراب رستگارند حد اقل ما غارت را غنیمت نمیدانیم که حلال بدانیم و زنی را در جنگ بگیریم وحلال خود بدانیم اهورا مزدا هیچوقت چنین نگفت

امید

در ضمن این حرفها دروغ است که مردم به طرف زرتشت نروند در دین زرتشت قربانی کردن حرام است

م.ر

برای تنگ نظری همه عقب افتادگانی چون شما بی دینان وبی هویتان وخدا نشناسان واقعی از الله پروردگار جهانیان،طلب هدایت ومغفرت دارم.دین زرتشت از کمترین اقلیت دینی جهان محسوب میشود و این یعنی فقط یک مشت بی خرد هرزه گوی سست ایمان به آن دل بسته اند.دیگه حرفی ندارم.

مهسا

شما مسلمانان داعش پرور از انسانيت و خرد چه چيزي ميدونيد واقعا؟