اسلام در محدوده‌ی آسیای صغیر

در قرن اولیه《بلاد روم》اصطلاح عمومی بود که بر کشورهای مسیحی که مجاور و نزدیک‌ سرزمینهای اسلامی بودند، اطلاق می گردید. بعد از فتح ملازگرد و پیروزی سلجوقیان بر امپراتوری روم شرقی، عملاً سرزمین های پهناور آسیای صغیر به حوزه ممالک اسلامی اضافه گردید و از آن پس در آثار جغرافیایی مسلمانان اصطلاح روم صرفاً به سرزمین آسیای صغیر اطلاق گردید.[۱]

سلجوقیان روم

آلب ارسلان، فاتح ملازگرد، پسر عم خود سلیمان بن قتلمش، را به آسیای صغیر فرستاد. وی قونیه را به عنوان مرکز حکومت خود برگزید. حکومت سلجوقیان در روم بیش از دو قرن پایید و شاخه‌ای از خاندان سلجوقی حتی تا مدتها بعد از فروپاشی پیکره اصلی امپراتوری سلجوقیان بر آسیای صغیر فرمانروایی کردند.

همزمان با حمله مغولان به ممالک اسلامی در سال ۶۱۶ هجری سلطان علاءالدین کیقباد اول به تخت سلطنت روم نشست. وی بدون توجه به حمله مغولان مملکت خود را از شمال و جنوب تا سواحل بحراسود و دریای مدیترانه توسعه داد.

با این همه مرگ زودرس او در سال ۶۳۴ هجری و فقدان سلطان نیرومندی در میان جانشینان و عامل مهمی در انحطاط دولت سلجوقیان روم بود. کیخسرو دوم پسر و جانشین سلطان متوفی، پادشاهی بی‌کفایت بود و اطرافیان آزمندش بر وی تسلط کامل داشتند. بر اثر سوء مدیریت در کشور و رفتار خشن عمال حکومت و اشتهای سیری ناپذیر مأمورین مالیات، مردم به رهبری شیخ ترکمنی به نام بابا اسحاق سر به شورش برداشتند.  دامنه شورش چنان وسیع بود که ارتش سلجوقی قادر به اتطفای آن نبود. فقط در اثر خوش اقبالی کیخسرو، سلجوقیان در ضمن عقب‌نشینی توانستند رهبر متهور جنبش را بکشند و پس از آن نیروهای حکومتی در سال ۶۳۸ هجری به زحمت شورش مزبور را مهار کردند.[۲] اما مصایب دولت سلجوقیان روم به این ختم نشد و هنگامی که نشانه های ضعف دولت سلجوقی در نتیجه شورش مزبور هویدا گردید، مغولان حمله خود را به  آناطولی آغاز کردند. مغولان در اولین اقدام خود در سال ۶۳۹ هجری  شهر ارزروم را فتح کردند و بعد از آن به رهبری بایجو نویان عازم فتح نواحی دیگر آناطولی شدند. تلاش سلطان کیخسرو دوم همراه با هشتاد هزار نفر از  سپاهیانش در جلوگیری از ارتش مغولان بی‌نتیجه ماند. مغولان عاقبت در سال ۶۴۱ هجری در کوسع داغ در حوالی قونیه سلجوقیان را به طور قطع شکست دادند. بعد از آن کیخسرو و امیران آناطولی سلسله مغولان را پذیرفتند و دولت سلجوقیان روم خراجگزار مغولان شد.[۳]

آلب ارسلان

مرگ کیخسرو و رقابت و دسیسه کاری سیاستمداران جاه طلب  دولت سلجوقی زمینه را برای دخالت مغولان و اشغال نظامی آناطولی هموار ساخت. در این دوره برجسته ترین سیاستمدار آنآناطولی معین الدین سلیمان پروانه بود. که توانسته بود نظر مغولان را به خود جلب کند. سلاطین بعدی سلجوقی عمدتاً دست‌نشانده او محسوب می شدند. در سایه درایت معین‌الدین برای مدتی آرامش نسبی در آناطولی برقرار شد. ترکان مسلمان که فرصت مناسبی برای مقابله با مغولان مشرک به دست آورده بودند با سلطان مسلمان مصر علیه مغولان متحد شدند. کار تا جایی پیش رفت که بنا به دعوت معین الدین، بایبرس در سال ۶۷۵ هجری به آناطولی آمد و بعد از اخراج مغولان بر تخت سلطنت آناطولی جلوس کرد. اما مصریان بعد از مدت کوتاهی آناطولی را ترک کردند. پس از این حادثه در سال ۶۷۶ هجری اباقاخان، فرمانروای مغولان ایران، به آناطولی لشکر کشید و یاغیان را به سختی تنبیه کرد.  معین الدین پروانه معزول و کشته شد.[۴]

پس از مرگ وی آناطولی مستقیماً زیر نظر فرمانداران و سرداران مغول قرار گرفت. با اینکه ظاهراً سلسله سلاجقه ایران تا سال ۷۰۸ هجری به حیات خود ادامه داد، اما دستگاه اداری و ارتش سلجوقی عملاً از بین رفت.

علی رغم همه این مسائل آناطولی در طول قرن هفتم و هشتم هجری در مقایسه با دیگر نواحی و بلاد اسلامی که تحت تهاجم و سیطره مستقیم مغولان قرار گرفته بودند، شرایط مناسب‌تری داشت.[۵] آناطولی در این دوره از شرایط مناسبی برای پرورش حیات شهری برخوردار بود. منطقه آناطولی در دوره تهاجم مغول نسبتاً از تاخت و تاز و آسیب مغولان در امان مانده بود.  در دوره‌ای که اکثر شهرهای خراسان، جبال و آذربایجان گرفتار مناقشات نظامی و ویرانگر بودند در شهرهای آسیایی صغیر زندگی عادی جریان داشت و آرامش حکم‌فرما بود. به همین  علت بسیاری از سرمایه های اقتصادی، علمی و فرهنگی به شهرهای آناطولی منتقل شد تا موجبات رونق شهرهای این ناحیه را فراهم آورد. از این گذشته در دوره استیلای مغولان تجارت بین‌المللی و کلان، رونقی تمام یافته بود. اکثر شهرهای آناطولی در کنار جاده‌های اصلی تجاری قرار داشتند که به بنادر مهمی در دریای سیاه یا دریای مدیترانه منتهی می شد. علاوه بر این رشد تجارت باعث  ایجاد و توسعه صنایع و تولیدات کالایی شهرهای این ایالت شده و جریان زندگی مدنی رونقی تمام بخشید. به طوری که مهمترین مشخصه شهرهای آناطولی در قرون هفتم و هشتم هجری قوت تشکیلات اصناف در این شهرها می‌باشد که غالباً در جماعت های فتیان و اخیان و فرق مختلف صوفیه بروز یافته بود. در همه شهرهای آناطولی بدون استثنا چنین گروه‌های فعال بودند و قدرتی تمام یافته بودند.  اداره امور اکثر شهرهای آناطولی در دست این گروه ها بود و حتی در برخی از شهرها و حکومت شهر نیز در اختیار رهبران این گروه ها قرار داشت.

با این همه عواملی هم موجبات اختلال حیات شهری را در آناطولی فراهم می‌آورد. معمولاً در اکثر شهرهای آناطولی دسته بندی های اطلاعاتی مذهبی،  صنفی، عمومی وجود داشت. رقابت و دشمنی این گروه ها گاهی اوقات تا حدی پیش می‌رفت که باعث ایجاد جنگ‌های خونین و ویرانی شهرها می گردید.

منطقه آناطولی از لحاظ نظامی وضعیت بخش خصوصی داشت.  این منطقه در سرحدات غربی ایلخانان قرار داشت و معمولا از جانب همسایگان غربی مورد تهدیدات و تهاجمات دشمنان قرار می‌گرفت. شهرهای این ایالت بارها از طرف لشکریان مصر و شام مورد توجه تهاجم قرار گرفتند. درگیری پایان ناپذیر مغولان با مسیحیان صدمات بسیاری به شهرهای این ناحیه وارد آورد. معمولاً در لشکرکشی های متقابل شهرهای آناطولی در معرض عبور لشکریان قرار می‌گرفت و یا حتی به عرصه کارزار تبدیل می‌شدند.  به همین جهت مغولان و لشکریان آنان در این منطقه حضور دائمی داشتند و اغلب حاکمان این ایالت و شهرهای آن از میان نظامیان مغول انتخاب می‌شدند. در اکثر شهرهای این ناحیه قلعه ها و ساختارهای نظامی وجود داشت و شهرها عمدتاً حصارهای مستحکم و متعددی داشتند.

 

از طرف دیگر عشایر و طوایف بخش عمده‌ای از ساکنان آناطولی را تشکیل می‌دادند.  این طوایف گروه‌های نظامی پرقدرتی را تشکیل می دادند و همه آنها مدعی کسب قدرت و حکومت در نواحی مختلف این ایالت بودند. گذشته از ضربات و صدماتی که حضور این طوایف به مناطق مسکونی و شهرها وارد می آورد؛ رقابت ها و درگیری های نظامی بین طوایف مدعی قدرت باعث ایجاد آشفتگی های دائمی در این ایالت می‌شد و جریان عادی تجارت و زندگی شهری را به ویژه در مناطق غربی این ایالت مختل می‌کرد. با این حال حیات شهری در منطقه آناطولی رشد چشمگیری کرد.

نقاشی فرانسوی، تحقیر امپراتور روم توسط آلپ ارسلان پس از نبرد ملازگرد
نقاشی فرانسوی، تحقیر امپراتور روم توسط آلپ ارسلان پس از نبرد ملازگرد

آناتولی بعد از برچیده شدن بساط حکومت سلاجقه به وسیله یک خط فرضی از مجرای رود قزل ایرماق از شمال به جنوب به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شد. بخش شرقی مستقیماً زیر سلطه ایلخانان باقی ماند. در حالی که سرزمین های غربی بین  امیرنشین های دهگانه ترکمن تقسیم گردید. ترکمن‌ها مهاجران تازه واردی بودند که در اثر یورش مغولان از سرزمین های شرقی به آناطولی مهاجرت کرده بودند.  بای‌ها یا بیگ ها  رهبران این طوایف ترکمن با پذیرش سیادت و تابعیت سلاطین سلجوقی روم عمدتاً در مرزها و نواحی کوهستانی همجوار با امپراتوری در حال سقوط بیزانس استقرار می‌یافتند. بیگ های ترکمن به سرعت تحت تعلیم و تلقین باباهای صوفی که عقاید افراطی، مذهبی داشتن به دین اسلام مشرف شدند. این تازه مسلمانان ترکمن که لبریز از ایمان خالصانه و بی پیرایه اسلامی شده بودند به جهت ترویج اسلام در بلاد کفر، به جهاد علیه دولت – شهرهای ثروتمند، اما ناتوان و مبتذل امپراتوری بیزانس پرداختند. به همین جهت فتوحات ترکمن‌ها عنوان غزا یا جنگ برای ایمان پیدا کرد و آنان را “اوج غازی” یعنی جنگنده برای ایمان خوانده اند. هر کدام از این طوایف با ثروت کلانی که از راه غلبه بر دولت – شهرهای تجاری و ثروتمند بیزانسی به دست آورده بودند، در مرزهای آناطولی اساس امیرنشین های مستقلی را پی افکندند. این امیرنشین ها عموماً به توافق سلاطین سلجوقی و شاهان ایلخانی ایران معترف بودند و به عنوان امیران تابع از آنان خلعت و پرچم منظور قاضی دریافت می‌کردند. اما در حقیقت مستقل بودند. به طوری که گاهی از اوقات اتفاق می‌افتد که با سلاطین مسلمان مصر علیه ایلخانان ایران همکاری می‌کردند و فراریان سیاسی، رهبران جنبش های دینی و مخالفان ایلخان را پناه می دادند.[۶]

در ابتدای قرن هشتم هجری و با فروپاشی قطعی دولت سلاجقه روم، ده امیرنشین مستقل ترکمن در آناطولی تشکیل شد‌.

 امیرنشین قرامان

ایالات قرامان بزرگترین و قویترین و بادوام ترین امارت از امیرنشین های دهگانه آسیای صغیر بود. قلع شهر لارنده کرسی این ایالت به مناسبت نام ایالت بود که به مناسبت نام ایالت  قرارمان نیز نامیده می‌شد.[۷]

بنیانگذار این دودمان کریم الدین قرامان بن نوره یا《نور صوفی》بود.  وی که در سال ۶۲۵ هجری توسط سلطان سلجوقی، علاءالدین کیقباد اول، به حکومت سرزمین‌های تازه تسخیر شده گماشته شده بود.پس از در گذشت قره مان در سال ۶۶۰ هجری پسرش محمد بای جانشین او شد. محمد بای علیه سلاجقه روم طغیان کرد و موفق شد در سال ۶۷۵ هجری قونیه را تصرف نماید. در زمان تسلط وی زبان ترکی به جای زبان فارسی برای نخستین بار در آناطولی رسمیت یافت.[۸] عاقبت محمد بای به دست غیاث الدین کیخسرو سوم سلجوقی شکسته و کشته شد.[۹]

با سقوط دولت ایلخانان در ایران قره مانیان تحت رهبری محمود بیگ دوباره قدرت گرفتند و توانستند در سال ۷۳۶  هجری مجدداً قونیه را تصرف نمایند. ابن بطوطه در این زمان از ایالت قرامان دیدن کرده و با سلطان آن ملاقات نموده است. وی این ایالت را در کمال آبادی و سلطان آن را در نهایت حشمت و قدرت توصیف می‌کند.[۱۰] تا سال ۷۹۳ هجری قرامانیان در اوج قدرت بودند. به طوری که اغلب فرمانروایان این امیرنشین لقب سلطان الاعظم و سید سلاطین العرب و العجم را داشتند. امرای قرامانی خویشاوند سلاطین عثمانی بودند و در ابتدا روابط بسیار نزدیکی با آنها داشتند. علاءالدین بیگ امیر قرامان در سال ۷۸۳ هجری با دختر سلطان مراد اول عثمانی ازدواج کرد. اما این روابط باعث نشد که قرامان از سیاست توسعه طلبی عثمانی ها در امان بماند.  در سال ۷۹۳ هجری این ایالت توسط عثمانیان تصرف شد و همه اعضای خاندان قره مان اسیر شدند. شکست عثمانی در نبرد آنکارا به دست تیمور باعث احیای مجدد سلسله قره مانیان گردید. تیمور در سال ۸۰۵ هجری محمد قره مانی را از زندان بروسه آزاد کرد و به قلمرو پیشین بازگرداند. از این زمان به بعد تاریخ این سلسله مشحون از یک سلسله اتحادها و درگیری‌های نظامی بین این امیرنشین با دولت عثمانی، مصر و امیرنشین های همجوار است. در این دوره قره مانیان جدی ترین رقیب عثمانی ها در آناطولی محسوب می شدند. آخرین حکمران بزرگ قره مانی تاج الدین ابراهیم دوم، به جرگه قدرت‌های مخالف توسعه‌طلبی دولت عثمانی پیوست. بدین ترتیب اتحادیه ای متشکل از پاپ،  اوزون حسن آق قویونلو و امیر قره مان علیه دولت عثمانی به وجود آمد. بعد از مرگ ابراهیم و با شیوع منازعات داخلی در درون حکومت قره مانی قدرت این امیرنشین  رو به افول گذاشت. اختلافات داخلی باعث مداخله عثمانی در این حکومت گردید و عاقبت سلطان محمد دوم عثمانی در سال ۸۸۰ هجری سلسله قره مان را برانداخت و سرزمین‌های آن دولت جذب مستملکات دولت عثمانی گردید.[۱۱]

 

برای مطالعه

سلسله قرامان ۸۸۰ – ۶۵۴ هـ – ق
قرامان

محمد اول پسر قرامان

محمود پسر قرامان

یخشی پسر محمود

ابراهیم اول پسر محمود

احمد پسر ابراهیم اول

شمس الدین پسر ابراهیم اول

سلیمان نوه محمود

علاءالدین

انضمام به دولت عثمانی

محمد دوم

امیران متعدد در شهرهای مختلف

انضمام قطعی به مملکت عثمانی

۶۵۴

۶۶۰

۶۹۹

۷۰۷

۷۱۷

۷۴۵

۷۵۰

 

۷۵۳

۷۶۲

۸۰۰

۸۰۴

۸۲۴

 

۸۸۰

 

 

 امیر نشین تکه یا بنی تکه

امیر نشین تکه در کنار بحر روم قرار داشت. ظاهراً در قلمرو امیر تکه مهمترین شهرهای دو بندر مشهور علایا و انطالیه بودند. این دو بندر مهمترین و بزرگترین بنادر آسیای صغیر برای ارتباط و داد و ستد با اسکندریه بود.[۱۲] ابن بطوطه از این دو شهر دیدن کرده و آنها را به بزرگی، زیبایی و رونق اقتصادی ستوده است.[۱۳] بنیانگذار این سلسله یکی از امرای سلاجقه به نام تک بک یا تک یاسا بود و در زمان حکومت سلاجقه روم در انتاکیه علم استقلال بر افراشت. اطلاعات مورخان درباره این سلسله  مختصر و مبهم است. گویا بعد از تک بک اولاد او تا مدتها تحت عنوان《سلطان سواحل و امیر سواحل》در این ناحیه حکومت می‌کردند. مطابق مورخین یونس بک، خضر بک، محمود بک، و محمد بک از جمله این حکام این خاندان بوده اند.[۱۴] گویا امرای تکه از لحاظ اهمیت و اعتبار نسبت به دیگر امیرنشین های آناطولی در درجه دوم اهمیت قرار داشته اند[۱۵] و غالباً تحت تابعیت دیگر امرای بزرگتر نظیر امیرنشین قره مان قرار داشته اند. به طوری که ابن بطوطه که در سال ۷۳۳ هجری از این امیرنشین دیدن کرده است آن را تحت تابعیت امیر قره مان ذکر می‌کند. بنا به قولی بایزید اول در سال ۷۹۵ بنا به قول دیگری عثمان چلبی در سال ۸۳۰، قلمرو تکه را به تصرف عثمانی‌ها در آورده‌اند. و این سلسله را منقرض ساخته اند.[۱۶]

 

 

برای مطالعه

سلسله بنی تکه ۸۳۰ – ۷۲۱ هـ – ق
یونس پسر الیاس

محمود پسر یونس

خضر پسر یونس

محمد پسر محمود

الحاق به مملکت عثمانی

احیای مجدد سلسله

انضمام قطعی به قلمرو

عثمانی

۷۲۱

نامعلوم

۷۲۷

۷۷۴

۷۹۵

۸۰۵

۸۳۰

 

 امیر نشین حمید یا بنی حمید

امیر نشین حمید در شمال امارات تکه قرار داشت. شهر اگریدور مرکز آن و شهرهای انطاکیه، بقشهر، بردور، آق شهر از دیگر شهرهای آن محسوب می شدند.[۱۷] حمید بک  موسس این سلسله، رئیس یکی از قبایل ترکمان بود که بعد از انقراض سلجوقیان روم اعلام استقلال کرد. پس از مرگ وی پسرش فلک الدین دنداربک توانست حوزه قلمرو خود را توسعه بخشیده، شهر اگریدور را فتح نماید. وی این شهر را به عنوان مرکز حکومت خود نوسازی و تجدید عمارت نمود. به طوری که بعد ها این شهر به فلک آباد مشهور گردید. تاریخ این سلسله همانند دیگر امیرنشین های درجه دوم آناطولی آشفته و مبهم است گویا تیمورتاش چوپانی والی آناطولی در زمان ایلخانان برای مدتی این امیر نشین را متصرف شده است،  اما بعد از شورش تیمورتاش و فرار او به مصر، خضربک پسر دنداربک  در سال ۷۲۸ هجری مجدداً بخش اعظم مستملکات خود را پس گرفته است. جانشین وی به نام نجم الدین اسحاق که ابن بطوطه با وی ملاقات کرده است،[۱۸] چند بار مورد تهاجم امرای قرامان  گرفت. تهدید دائمی قرامانیان باعث گردید امرای بنی حمید خود را تحت حمایت سلاطین عثمانی قرار دهند. گویا حسین بک آخرین امیر بنی حمید در سال ۷۹۳ هجری به دست ایلدرم بایزید عثمانی به قتل رسیده باشد. با انقراض این سلسله مستملکات آن بین عثمانی ها و قره مانیان تقسیم گردید.[۱۹]

 

برای مطالعه

سلسله بنی حمید ۷۹۳-۷۰۰ هـ . ق
حمید بک

دندار بک پسر حمید

انضمام به قلمرو چوپانی

خضر بک پسرت دندار اسحاق پسر دندار

مصطفی نوه دندار

الیاس پسر مصطفی

حسین پسر الیاس

انضمام به قلمرو عثمانی

۷۰۰

نامعلوم

۷۲۴

۷۲۸

۷۲۸

۷۴۵

نامعلوم

۷۷۶

۷۹۳

 

 امیرنشین گرمیان

امیرنشین گرمیان یا جرمیان در شمال و غرب امارات قرار داشت. مرکز این امیرنشین شهر کوتاهیه بود که به زمان امیر گرمیان تجدید امارات شده بود.[۲۰] اما مهم‌ترین و بزرگ‌ترین شهر این ناحیه لاذق بود که به دلیل نحر های فراوانی که در آن شهر جاری بود ترکها به آن دینزلو می‌گفتند. ابن بطوطه هر دو شهر کوتاهیه و لاذق را دیده است، می گوید برخلاف کوتاهیه که در زمان وی ویران و مسکن راهزنان بوده است، شهر لاذق شهری بزرگ با بازارهای نیکو  و هفت مسجد زیبا است. وی صنایع این شهر به ویژه پارچه بافی آن را ستوده است.[۲۱]

گرمیان در اصل نام یک قبیله ترک بود که در خدمت سلجوقیان روم بودند. اعضای این قبیله در اواخر قرن هفتم به غرب آناطولی مهاجرت کرده در کوتاهیه یا حکومت مستقلی را تشکیل دادند. زوال سلجوقیان روم به موسس این سلسله یعقوب بیگ فرصت داد تا وسیع ترین و قدرتمندترین امیرنشین ترک را در این زمان، در آناطولی به وجود آورد.  یعقوب موفقیت‌هایی نظامی زیادی به دست آورد. وی بر امیران مجاور، مانند بنی آیدین سلطه داشت و امپراتور بیزانس به وی خراج می‌داد. اما بعد از مرگ وی دست بنی گرمیان از سواحل دریای اژه کوتاه شد و قلمرو آنها محدود گردید. سلیمان شاه نوه یعقوب دختر خود دولت خاتون را به ازدواج این ایلدرم بایزید عثمانی درآورد و مجبور شد شهر کوتاهیه را به عنوان جهاز دخترش به عثمانیان ببخشد. جانشین سلیمان، یعقوب دوم توسط ایلدرم بایزید عثمانی در نبرد شکسته و اسیر شد. ولی تیمور بعد از پیروزی بر ایلدرم  بایزید عثمانی در نبرد آنکارا مجدداً به قلمرو خود باز گرداند. روابط یعقوب دوم با سلاطین عثمانی بسیار حسنه بود. وی به خاطر خطری که از جانب قرامانیان متوجه متصرفات او بود به عثمانیان پناهنده شده بود. یعقوب دوم آخرین امیر این دودمان محسوب می‌شد. چون فرزند پسر نداشت طبق وصیتش تمام قلمرو  خود را به سلطان مراد عثمانی بخشید. او در سال ۸۳۲ هجری در گذشت و با وفاتش دولت قره مانیان منقرض شد.[۲۲]

 

برای مطالعه

سلسله بنی گرمیان ۸۳۲ – ۶۹۹ ه.ق
یعقوب اول

محمد چخشدان پسر یعقوب

سلیمان پسر محمد

یعقوب دوم (دوره اول)

انضمام به قلمرو عثمانی

احیای مجدد سلسله، یعقوب دوم (دوره دوم)

استیلای قرامانیان

یعقوب دوم (دوره سوم)

انضمام قطعی به قلمروی عثمانی

۶۹۹

۷۲۷

۷۶۴

۷۸۹

۷۹۲

۸۰۵

 

۸۱۴

۸۱۶

۸۳۲

 

امیر نشین منتشا

در غرب امارت تکه و در ساحل بحرالروم، امیرنشین منتشا قرار داشت .حاج بهاءالدین منتشا از طایفه های کردی الاصل بود و حکومت سواحل را در زمان سلجوقیان داشت. منتشا بک پسر وی در سال ۷۰۰ هجری با انقراض سلاجقه روم حکومت مستقلی را تشکیل داد.[۲۳] ابن بطوطه در سال ۷۳۳ هجری از این منطقه عبور کرده است. وی شجاع الدین ارخان بک جانشین منتشا و پسرش ابراهیم بک ملاقات و در این امارت سه شهر مجاور یکدیگر به نام های مغله، میلاس و برجین را توصیف کرده است.  شهر مغله کرسی این امارت و امیر منتشا در آن ساکن بود.[۲۴] تاریخ امرای این سلسله چندان روشن نیست. گویا این امیرنشین نیز سرنوشتی مشابه با دیگر امیرنشین های درجه دوم آناطولی داشته است.

یکی از امرای این خاندان به نام الیاس در سال ۷۹۱ هجری به حکومت رسید. هنگامی که منتشا مورد تهاجم ایلدرم بایزید عثمانی قرار گرفت. الیاس مجبور به فرار شد. اما با شکست ایلدرم بایزید از تیمور،  الیاس بک مجدداً به حکومت بازگشت‌. وی تا زمانی که زنده بود در حکومت منتشا باقی ماند. پس از وفات الیاس در سال ۸۲۴ هجری پسران او به حکومت رسیدند. عاقبت در سال ۸۲۹ هجری سلطان مراد دوم عثمانی، پسران الیاس را شکست داد و آنها را اسیر کرد. بدین ترتیب خاک منتشا ضمیمه قلمرو عثمانی می گردد.[۲۵]

برای مطالعه

سلسله بنی منتشا سال
منتشا بیگ

مسعود پسر منتشا

او خان پسر مسعود

ابراهیم پسر اورخان

تقسیم قلمرو میان پسران ابراهیم

الیاس بک

انضمام به قلمرو عثمانی

بازگشت الیاس بگ به حکومت

حکومت مشترک پسران الیاس

الحاق قطعی به قلمرو عثمانی

۶۷۹

۶۹۵

۷۱۹

۷۴۵

۷۶۱

 

۷۹۳

۷۹۳

۸۰۵

 

۸۲۴

 

۸۲۷

 

 امیر نشین آیدین

در شمال منتشا امیرنشین آیدین قرار داشت. شهر آیدین که به گوزل حصار معروف بود، از حیث اهمیت شهری درجه دوم محسوب می‌شد دو بندر ازمیر و ایاسلوق همان افسوس باستانی – از بنادر مهم این امیرنشین محسوب می‌شدند.[۲۶]

محمد بیگ پدر آیدین در دولت سلاجقه روم مقام امیر سواحل داشت. بعد از او پسرش آیدین بیگ نیز به همین مقام دست یافت. آیدین بیگ موسس این سلسله در سال ۷۰۰ هجری اعلان استقلال نمود. بعد از مرگ وی در سال ۷۳۴ هجری پسرش محمد بیگ به تخت آیدین جلوس کرد.

عمر بیگ معروف به امور بیگ از بزرگترین سلطان آیدین است. وی  در سال ۷۴۱ هجری به حکومت رسید. در طول حکومت خود بارها از طریق دریا به جنوب اروپا حمله برد. حملات او چندان دول مسیحی غرب را در فشار و زحمت انداخته بود که عاقبت سلاطین اروپایی ناگزیر شدند برای مقابله با ناوگان آیدین تحت رهبری پاپ نیروی دریایی صلیبی متحدی تاسیس نمایند. متحدان صلیبی موفق شدند در سال ۷۴۵ هجری ناوگان اموربیگ را شکست دهند و شهر ازمیر را تصرف نمایند.

بعد از این شکست اموربیگ به قلعه ای حصین در نزدیکی ازمیر پناهنده شد و از آنجا به مقابله با صلیبیان پرداخت. عاقبت وی پس از یک سلسله زد و خورد در سال ۷۴۹ هجری در میدان نبرد علیه صلیبیان کشته شد. بعد از مرگ امور بیگ، برادرش عیسی بیگ به تخت حکومت آیدین نشست.

عیسی بیگ در برابر حمله عثمانی ها، ترجیح داد که تسلیم شود و اراضی آیدین را به ایلدرم بایزید عثمانی واگذار نماید. اما پس از شکست عثمانی از تیمور در نبرد آنکارا سلسله آیدین مجدداً احیا شد. امور بیگ دوم آخرین امیر آیدین قدرت دفاع از مستملکات خود را در برابر تهاجم دیگر امیرنشین ها نداشت. در دوره حکومت او بسیاری از اراضی این امیرنشین به تصرف دولت های همجوار درآمد. با مرگ او در سال ۸۰۶ هجری این سلسله منقرض شد.[۲۷]

برای مطالعه

سلسله بنی آیدین ۸۲۹ – ۷۰۰  هـ – ق
آیدین بیگ

محمد بیگ پسر آیدین

امور بیگ

عیسی بیگ

انضمام به دولت عثمانی

امور بیگ دوم

انضمام قطعی به قلمرو عثمانی

۷۰۰

۷۳۴

۷۴۱

۷۴۹

۷۹۲

۸۰۵

۸۲۹

 

 امیر نشین صاروخان

در شمال ازمیر شهر بزرگ مغنیسه قرار داشت. این شهر در سال ۷۱۳ هجری به تصرف امیر صاروخان درآمد. و به عنوان مقر او مرکز امیرنشین صاروخان گردید.[۲۸]

امیر صاروخان توانست یک نیروی عظیم دریایی تشکیل دهد و با شکست دادن دوک نشین های مسیحی که تابع ونیزیها بودند، آنها را وادار به پرداخت جزیه کند. اما صاروخان زمانی که از جانب عثمانی ها تهدید شد و به همراه امیر آیدین با امپراتور بیزانس یک معاهده دفاعی علیه اسمانی منعقد نمود. صاروخان در سال ۷۴۹ هجری در گذشت و جانشینان او به جهت مقابله با تهاجم عثمانی با قرامانیان متحد شدند با پیشروی ایلدرم بایزید عثمانی در آناطولی، امیرنشین صاروخان برای مدتی ضمیمه قلمرو عثمانی شد.

اما بعد از نبرد آنکارا و در اثر سیاست احیای ملوک الطوایف تیمور، این سلسله دوباره احیا شد.آخرین امیر صاروخان خضر شاه نام داشت که در سال ۸۱۳  هجری به دست سلطان محمد چلبی عثمانی اعدام گردید و با مرگ او دولت بنی صاروخان منقرض گردید.[۲۹]

 

برای مطالعه

سلسله بنی صاروخان ۸۱۳-۷۱۳ ه.ق
صاروخان بگ

الیاس پسر صاروخان

اسحاق چلبی پسر الیاس

خضر شاه پسر الیاس (دوره اول)

انضمام به دوره عثمانی

اورخان پسر اسحاق

خضر شاه (دوره دوم)

انضمام قطعی به دولت عثمانی

۷۱۳

۷۴۹

۷۵۸

۷۹۰

۷۹۲

۸۰۵

۸۰۷

۸۱۳

 

 

 امیر نشین قراسی

در شمال امارت صاروخان سرزمین امیر قره سی (قراصی) قرار داشت. دو شهر برغمه و بالیکسرای مرکز این امیرنشین بودند. موسس این دولت، قراسی بیگ یا قراعیسی بیگ یکی از سرداران و فرماندهان نظامی سلجوقیان روم بود.  از تاریخ این سلسله جز گزارش‌های مختصر و تعدادی سکه، اطلاعات روشنی در دست نیست. بیشترین وجه اهمیت این سلسله حملات آنان به اروپا و بالکان است. حملات امرای قراسی به بالکان راه را برای رسوخ عثمانی ها به داخل اروپا هموار کرده است. فرزندان قراسی بیگ با تشکیل نیروی دریایی قوی از سواحلی که در قلمروشان بود استفاده کرده، بارها به بالکان حمله بردند. در زمانی که ابن بطوطه از این  ایالت دیدن می کرد، دو برادر از این دودمان مشترکاً حکومت می کرده اند. به طوری که یغشی خان در برغمه و دمورخان در بالیکسری فرمانروایی داشته اند. ابن‌ بطوطه قدرت نظامی امیران قراسی را ستوده است.[۳۰]

سلطان عثمانی اورخان در سال ۷۴۷ هجری به برغمه حمله کرد و این شهر را بعد از مقاومتی طولانی ناچار به تسلیم نمود. دمورخان بعد از تسلیم برغمه به پروسه تبعید شد و در سال ۷۴۹ هجری در همانجا درگذشت. ایالت قراسی اولین منطقه مسلمان نشینی بود که به دست عثمانیان فتح شد.[۳۱]

 

 

برای مطالعه

سلسله بنی قراسی ۷۴۷ – ۷۰۰ حدود
قراسی بیگ

عجلان بیگ پسر قراسی بیگ

حکومت مشترک یخشی خان و دمور خان

انضمام به قلمرو عثمانی

نامعلوم

نامعلوم

۷۳۰

 

۷۴۷

 

 امیر نشین قسطمونی

(بنی جاندار – قزل احمدلی – آل اسفندیار) امرائی که در قسطمونی و سواحل بحراسود  حکومت می‌کردند توسط مورخین عثمانی به نام‌های مختلف بنی جاندار، قزل احمدلی و آل اسفندیار نامیده شده اند.  به نظر می رسد که هر کدام از اینها دودمان‌های جداگانه ای بوده اند که در دوره ای حکومت داشته اند.

قسطمونی که همان منطقه بافلاگونیهای قدیم است، به وسیله حسام الدین چوپان بک یکی از امرای سلجوقی فتح شد. در سال ۶۹۰ هجری رکن الدین قلیچ ارسلان سلجوقی علیه برادرش غیاث الدین مسعود در قسطمونی اعلان استقلال کرد و با وی وارد جنگ شد .در نهایت در سال ۶۹۱ هجری گیخاتو – حاکم مغولی – ایران حکومت قسطمونی را به شانس ثمرجان یکی از امرای سلاجقه واگذاشت. شخص مزبور که به شمس الدین ثمر جاندار معروف است، بنیانگذار سلسله بنی جاندار محسوب می‌شود. امرای بنی جاندار حکومت مستقلی نداشتند. نام ایلخانان ایران بر سکه‌های این خاندان حک شده است. پس از مرگ ابوسعید ایلخانی گویا شجاع الدین سلیمان اول اولین فرد از این خاندان است که به خود لقب سلطان می‌دهد و مستقلاً سکه ضرب می نماید. در این زمان ابن بطوطه از این امیرنشین دیدن کرده است. وی سلطان قسطمونی را قدرتمندترین امیر آن ناحیه ذکر می‌کند و می‌گوید حاکمان شهرهای دیگر دست نشاندگان و تابعان او محسوب می شوند.[۳۲] حکومت بنی جاندار تا سال ۷۹۵ هجری در قسطمونی ادامه می یابد. در این سال ایلدرم بایزید عثمانی این ایالت رافتح و حکومت آنرا به اسفندیار نامی که شاهزاده شعبه دیگری از خاندان بنی جاندار محسوب می‌شد، واگذار می کند. بدین ترتیب حکومت اعقاب وی تحت عنوان آل اسفندیار شناخته می‌شوند.

روابط دولت آل اسفندیار با عثمانی همواره در نوسان بود. اسفندیار در نبرد آنکارا علیه عثمانی و به همکاری با تیمور دخالت نمود. اما پس از مدتی سلطان مراد دوم عثمانی دختر اسفندیار را به زنی گرفت و خواهر خود را به عقد پسر اسفندیار درآورد.  حکومت آل اسفندیار تا سال ۸۶۴ هجری ادامه یافت. در این سال سلطان محمد فاتح حمله کرد و بعد از فتح آن قزل احمد را که برادر حاکم وقت آل اسفندیار بود به حکومت قسطمونی گماشت. قزل احمد تا سال ۸۶۶ هجری در حکومت قسطمونی باقی ماند در این سال قسطمونی رسماً به خاک عثمانی ملحق شد. بعد از این قزل احمد و پسرانش به عنوان کارگزاران عالی‌رتبه به دولت عثمانی پیوستند. میرزا محمد پاشا، شمس احمد پاشا و مصطفی پاشا از احفاد قزل احمد و از جمله وزرای بزرگ امپراتوری عثمانی بودند.[۳۳]

 دولت عثمانی

درباره آغاز کار دودمان عثمانی ها و پیش از سال ۷۰۰ هجری اطلاعات و روایات تاریخی، استوار و قابل اتکایی وجود ندارد بر اساس روایات و مندرجات در تاریخ قدیم رسمی این سلسله عثمانی ها منسوب به قبیله «قاپی» از قبایل «بوزاوق» غزها هستند. اعضای این طایفه از دشت های آسیای میانه به غرب مهاجرت کرده و در نیمه اول قرن پنجم هجری در منطقه اخلاص ساکن شدن پس از حمله مغول به ایران عثمانی‌ها ناگزیر گردیدند که اخلاص را ترک نموده و بهتر آسیای صغیر مهاجرت نمایند و تابعیت دولت سلاجقه روم را پذیرا گردند در این زمان این طایفه تحت رهبری سلیمان شاه در منطقه میان ارزان و ارزنجان مستقر گردیدند و سپس دامنه نفوذ خود را تا آماسیه گسترش دادند بعد از مرگ سلیمان شاه پسرش ارتقا به ریاست قبیله برگزیده شد ارتقا ل و افراد قبیله او را در این زمان در سل که ارتش سلاجقه روم درآوردن و صلاحیت سلطان علاءالدین سلجوقی در سال ۶۲۸ از این منطقه قرار شده داغ نزدیکی آنکارا به عنوان اقدام به انتقال واگذار نمود.

درباره آغاز کار دودمان عثمانی ها و پیش از سال ۷۰۰ هجری اطلاعات و روایات تاریخی، استوار و قابل اتکایی وجود ندارد. بر اساس روایات و مندرجات در تاریخ قدیم رسمی این سلسله، عثمانی ها منسوب به قبیله《قاپی》از قبایل《بوزاوق》غزها هستند. اعضای این طایفه از دشت های آسیای میانه به غرب مهاجرت کرده و در نیمه اول قرن پنجم هجری در منطقه اخلاط ساکن شدند. پس از حمله مغول به ایران عثمانی‌ها ناگزیر گردیدند که اخلاط را ترک نموده و به آسیای صغیر مهاجرت نمایند و تابعیت دولت سلاجقه روم را پذیرا گردند. در این زمان این طایفه تحت رهبری سلیمان شاه در منطقه میان ارزروم و ارزنجان مستقر گردیدند و سپس دامنه نفوذ خود را تا آماسیه گسترش دادند.

بعد از مرگ سلیمان شاه پسرش ارطغرل به ریاست قبیله برگزیده شد. ارطغرل و افراد قبیله او را در این زمان در سلک ارتش سلاجقه روم درآوردند و سلطان علاءالدین سلجوقی در سال ۶۲۸ هجری از این منطقه قراچه داغ نزدیک آنکارا به عنوان اقطاع به ارطغرل واگذار نمود.

ارطغرل بعد از عمری نسبتاً دراز در سال ۶۸۰ هجری در گذشت و عثمان کوچکترین پسرش به جای پدر به رهبریت قبیله برگزیده شد. در این زمان با توسعه قدرت ایلخانان در آناطولی و زوال حکومت سلاجقه روم عثمانی‌ها ناگزیر گردیدند دشت‌های مرکزی آناطولی را رها کرده، به کوهستان ها در مرزهای امپراتوری رو به زوال بیزانس پناه ببرند. عثمان توانست در منازعات سیاسی و رقابت های نظامی که در مرزهای آناطولی جریان داشت، به عنوان نیروی تعیین‌کننده‌ای دخالت نماید و به سرعت به موفقیت‌های چشمگیری نائل آید. عثمان در مرزهای امپراتوری بیزانس فتوحات درخشانی انجام داد. به طوری که در این زمان وی به لقب پرافتخار غازی نائل آمده است. منابع رسمی دولت عثمانی، به این نکته تاکید دارند که انگیزه های معنوی و مذهبی عثمان. علت اصلی گرایش او به قضات جهادی بوده است. مطابق مندرجات منابع رسمی دولت عثمانی، گرایش عثمان به غزوات جهادی در نتیجه تلقین شیخ زاده بالی، شیخ صوفیه ترکمنی که عثمان مرید او بود، ایجاد شده است. ولی انگیزه هایی که  عثمان  را به جهاد علیه کفار رومی و رهبری غازیان وا داشت، همان انگیزه هایی بود که دیگر گروه های ترکمن در مرزهای باختری آناطولی داشتند. این عوامل و انگیزه ها عبارت بودند از: ۱. فشار جمعیت و احتیاج به گسترش قلمرو که در نتیجه نهضت مهاجرت از آناطولی مرکزی ایجاد شده بود ۲. انحطاط نظام دفاعی بیزانسیان از نواحی مرزی خود ۳. آرزوی ترک آناطولیایی برای گریختن از ستم مغولان و شروع زندگی جدیدی در سرزمین های تازه.[۳۴]

در نتیجه یک سلسله عملیات موفق نظامی، عثمان، مالک سرزمینی شد که اسکیشهر تا دشتهای ازنیق و بروسه  امتداد داشت.  اکنون عثمان به اندازه کافی نیرومند بود که بتواند سلسله مستقلی را ایجاد کند. مورخین برآنند که دولت عثمانی به طور رسمی در سال ۶۹۹ جدید تاسیس شده است. عثمان بیگ در طول حکومت خود که تا سال ۷۲۴ هجری ادامه یافت، توانست بر اراضی وسیعی از قلمرو بیزانسی ها در آسیای صغیر مستولی شود.[۳۵]

اورخان پسر و جانشین عثمان، در ادامه فتوحات پدر موفقیت‌های چشمگیری به دست آورد. او با سازماندهی ارتش عثمانی که به سپاهیان ینچری معروفند، پیشروی نظامی دولت عثمانی را تضمین نمود. سپاهیان وی در سال ۷۲۶ هجری شهر بروسه و در سال ۷۳۱ شهر  ازنیق را از قلمرو بیزانس منتزع نمودند. وی با انتقال مرکز حکومت خود به بروسه می‌توانست به خطوط مقدم جبهه های نبرد غازیان علیه دولت بیزانس نظارت و کنترل بیشتر و بهتری به دست آورد. اورخان بعد از فتح بروسه به نوسازی و عمران این شهر همت گماشت. به طوری که در اندک مدتی بروسه به شهری بزرگ با بازارهای زیبا و کوچه‌های وسیع تبدیل گردید. ابن بطوطه وه در سال ۷۳۳ هجری از امیرنشین عثمانی دیدن کرده است. می‌نویسد: شهر در آغوش باغستانی بزرگ قرار دارد و استخر آبی در مرکز شهر قرار دارد که آب خانه‌های شهر را تامین می‌کند. وی از بیمارستان بروسه ستایش کرده و اذعان می‌دارد که در این بیمارستان محل نگهداری بیماران زن و مرد از هم جدا بود.[۳۶]

اورخان با تصرف و الحاق امارات قراسی به متصرفات عثمانیان، خود را در برابر اروپا دید. غازیان قرلسی به سرعت به خدمت اورخان درآمدند. اورخان، سلیمان پسر خود را به امارات قراسی منصوب نمود. سلیمان اکنون به منصب پر افتخار فرماندهی مرزها دست یافته بود. در واقع وی فرماندهی کل عملیات نظامی غازیان علیه بیزانس را به عهده داشت. تحت رهبری سلیمان، غازیان ترکمن از تنگه دارانل عبور کردند و در سال ۷۵۵ هجری دژ مستحکم گالیپولی را به تصرف خود در آوردند. با تصرف این دژ ترکان جای پای دائمی در اروپا به دست آوردند. در حقیقت گالپولی مرکز اصلی عملیات نظامی عثمانی در اروپا محسوب می‌شد. اکنون افق‌های تازه‌ای در برابر غازیان ترکمن گشوده شده بود که می توانست امکانات نامحدودی را برای آنان تامین کند. از دژ گالپولی بود که عثمانی ها طرح‌های خود را مبنی بر فتح قلمرو رومیان شرقی اروپا به مرحله اجرا در آوردند[۳۷] این پیروزی تا فتح کامل شبه جزیره بالکان توسط عثمانی مدت زمان زیادی نگذشت.

مراد اول که بعد از مرگ سلیمان در سال ۷۵۸ هجری به فرماندهی مرزها منصوب گردیده بود، توانست در سال ۷۶۰ هجری ادرنه را تسخیر کند وی در سال ۷۶۳ هجری با مرگ اورخان به ریاست عالی حکومت عثمانی دست یافت. دوره حکومت مراد اول (۷۹۱ – ۷۶۳) دوره‌ ای سراسر از موفقیت‌های چشمگیری در توسعه و تثبیت دولت عثمانی محسوب می شد.

گذشته از پیروزی‌های چشمگیر مراد اول در اروپا، مراد اول حوزه نفوذ دولت عثمانی را در آناطولی اسلامی نیز گسترش داد. در این دوره دیگر امیر نشین های مستقل ترکمن در آناطولی به تابعیت دولت عثمانی در آمدند. مراد اول در سال ۷۸۹ هجری با فتح قونیه و شکست دادن امیر قرامان که قویترین امیرنشین ترکمان آناطولی محسوب می شد.  قلمرو دولت عثمانی را در شرق تا مرزهای ایران گسترش داد.

در سال ۷۹۱ هجری  مراد اول در جبهه جنگ علیه صربها در کوزوا زخم مهلکی بر داشت که در اثر آن جان باخت و پسرش بایزید اول (ملقب به ایلدرم) جانشین او شد.

بایزید در ابتدای سلطنت با شورش عمومی امارت های دست نشانده در سراسر امپراتوری روبرو شد. وی ناگزیر بود اکثر مناطق که در گذشته توسط مراد اول به تابعیت دولت عثمانی در آمده بودند، دوباره تسخیر  کند. او به این نتیجه رسیده بود که سیاست مراد اول مبنی بر توسعه قلمرو از طریق امارت های دست نشانده کارآمدی ندارد، بلکه باید دولت عثمانی به امپراتوری واقعی تبدیل گردد که تحت اداره قدرتی مرکزی باشد.

وی در اجرای منویات خود ابتدا به آناطولی حمله کرد و در ظرف مدت یک سال هر چه از امیرنشین های مستقل باقی مانده بود برانداخت. امارتهای آیدین، صاروخان، منتشا، حمید، گرمیان، قرامان ضمیمه دولت عثمانی شدند. بایزید در راستای تبدیل دولت عثمانی به یک قدرت جهانی به اروپا حمله کرد و امارت‌های دست نشانده مسیحی را برانداخت و دامنه نفوذ خود را با فتح بلغارستان و برانداختن سلطنت بلغاریان و با تحت اطاعت درآوردن مجارها، در اروپا گسترش داد.

وی موفق شد در سال ۷۹۸ هجری اتحاد مقدسی را که اروپاییان علیه توسعه قلمروی دولت عثمانی در اروپا تشکیل داده بودند با قدرت در هم بکوبد. پیروزی بایزید به عنوان غازی در جهان اسلام شهرت فراوانی  به ارمغان آورد. خلیفه مصر به بایزید لقب سلطان الروم اعطا کرد. در این هنگام بایزید قسطنطنیه را در محاصره خود گرفت و  سراسر جهان مسیحیت را در معرض تهدیدی جدی قرار داد.[۳۸] فقط حمله تیمور، توانست به طور موقت جهان مسیحی را از طریق تهدید مسلمانان نجات دهد.

 

در ۱۹ ذی‌الحجه سال ۸۰۴ هجری (۲۰ ژوئیه ۱۴۰۲ میلادی) بایزید اول در نبردی واقع در《چوپوق اووه》نزدیک آنکارا از تیمور لنگ شکست خورد و بعد از مدت کوتاهی در اسارت جان باخت. شکست آنکارا خلل و شکاف بزرگی در توسعه دولت عثمانی ایجاد کرد. این دولت کلیه متصرفات خود را از دانوب تا فرات را از دست داد. تیمور تمام امیر نشین های آناطولی را تجدید کرد. فقط هسته اولیه قلمرو عثمانیان باقی مانده که آن هم بین سه برادر تقسیم شد. سلیمان در ادرنه، محمد در  آماسیه، عیسی در بروسه، اینان همگی به سلطنت و تفوق تیمور بر خود معترف شدند.

سلیم اول
سلیم اول

با این همه، تبعات حمله و پیروزی تیمور زودگذر بود و بعد از گذشت اندک مدتی با مساعی سلطان‌ محمد چلبی قدرت دولت و وحدت قلمرو عثمانیان در سال ۸۱۶ هجری اعاده گشت. محمد برای حفظ وحدت و تصویب دولت  عثمانی سیاست سازش با امیرنشین های آناطولی را در پیش گرفت.  مهم‌تر از این وی با بیزانسیان راه صلح و صفا را در پیش گرفت. این بدان معنی بود که در سیاست عثمانی تغییر اساسی رخ داده بود. در این دوره عثمانی ها  برقراری روابط دیپلماتیک را به سیاست حمله و تهاجم ترجیح می‌دادند.[۳۹]

عثمانی ها در دوره سلطان مراد دوم (۵۵ تا ۸۲۴ هجری) علاوه بر دنبال کردن سیاست حفظ امنیت و اصلاح محمد چلبی ناگزیر به دفاع از قلمرو خود برابر تهاجم اروپایان شدند. در این هنگام دولت بیزانس بر خلاف عهدنامه ای که با محمد چلبی منعقد کرده بود به اتحاد عمومی صلیبیان علیه دولت عثمانی پیوست. صلیبیان تحت رهبری《هنیاد》به قلمرو مراد دوم حمله کردند. اما نیروهای عثمانی در سال ۸۴۸ هجری شکست سختی را به قوای قدرتمند صلیبی وارد آورده، انتقام نقض عهد آنان را گرفتند.[۴۰]

عثمانیان بعد از این پیروزی سیاست حفظ امنیت و دفاع را کنار گذاشته و مجدداً سیاست کشور گشایی و غزا را در پیش گرفتند.

سلطان مراد دوم در سال ۸۵۵ هجری درگذشت. پسرش محمد دوم به جای او بر تخت سلطنت نشست. سلطان جدید جوانی پرحرارت بود که هواخواه فتوحات تازه بود.

در این زمان قسطنطنیه در میان متصرفات عثمانی قرار داشت. به طوری که بین متصرفات آسیایی و اروپایی این دولت شکاف انداخته بود. از طرف دیگر حکومت مسیحی این شهر همواره عامل اصلی تحرکات علیه عثمانی و راه افتادن جنگ های صلیبی بود، لذا گشودن این شهر برای عثمانیان جنبه حیاتی داشت.

بعد از جلوس محمد دوم بر تخت عثمانی، بی‌درنگ تهیه مقدمات برای حمله به قسطنطنیه آغاز شد و در ۲۵ ربیع الاول سال  ۸۵۷ هجری این شهر به محاصره سپاهیان عثمانی درآمد. محاصره شهر ۴۴ روز طول کشید و شهر در ۲۰ جمادی الاول مطابق با ۲۰ مه ۱۴۵۳ میلادی سقوط کرد.[۴۱]

 

فتح قسطنطنیه محمد دوم را به معروف ترین سلطان جهان اسلام تبدیل کرد. محمد دوم پایتخت خود را از پروسه به قسطنطنیه انتقال داد. اکنون او خود را به عنوان امپراتور روم، وارث یک امپراطوری جهانی تصور می‌کرد. اکنون استیلا بر کلیه مستملکات اروپایی و سیادت بر جهان مسیحی مورد ادعای او بود. هدفی که او در طول سی سال سلطنت، همت خود را برای تحقق بخشیدن به آن معطوف داشت.[۴۲] در ایام حکومت او عثمانیان دولت طرابوزان، کریمه، جزایر مدیترانه و بخش‌هایی از جنوب ایتالیا را به تصرف درآوردند.

هنگامی که محمد دوم به سن چهل و نه سالگی در سال ۸۸۶ هجری از دنیا رفت، دولت عثمانی طرح ظرف مدت سی سال مالک دو دریا و دو قاره شده بود. فاتح لقبی است که به حق به وی داده شده است. او شالوده فرمانروایی عثمانی را در آناطولی و بالکان چنان بر جای گذاشت که بدون تزلزل مدت چهار قرن دوام یافت. او به نهادها و دستگاه‌های امپراتوری شکل نهایی بخشید و مسیر آینده سیاسی آن را تعیین کرد.

در دوره حکومت بایزید دوم (۹۱۸ تا ۸۸۶ هجری) سیاست توسعه طلبی دولت عثمانی دچار وقفه شد. بایزید برخلاف پدر، سیاستی صلح طلبانه نرم و همراه با تسامح در پیش گرفت.[۴۳]

اما این روش موقتی بود. با مرگ وی سلیم اول مشهور به《یاوز》مجدداً به سیاست حمله و غزای سنتی عثمانیان روی آورد و در طول هشت سال سلطنت به ایران حمله کرد و شاه اسماعیل صفوی را شکست داد و کردستان و دیاربکر را به متصرفاتش افزود. همچنین او در سال  ۹۲۳ هجری سوریه، مصر و عربستان را فتح کرد و ولایت مکه و مدینه را به دست آورد. سپس متوکل علی الله سوم را که به عنوان خلیفه در مصر و مقیم بود، خلع و خود را خلیفه مسلمین نامید. عنوانی که سلاطین عثمانی تا چهار قرن بعد از آن بهره‌مند بودند.[۴۴]

برای مطالعه

سلسله عثمانی ۱۳۴۲- ۸۲۶ هـ.ق
ارطغرل پسر سلیمان شاه

عثمان پسر ارطغرل

اورخان پسر عثمان

مراد اول پسر اورخان

ایلدرم بایزید اول پسر مراد اول

حمله تیمور و تقسیم امپراطوری بین پسران بایزید

اعاده وحدت عثمانی به وسیله سلطان محمد چلبی

سلطان مراد دوم

محمد دوم فاتح

بایزید دوم

سلیم اول

۶۲۸

۶۸۰

۷۲۴

۷۶۳

۷۹۱

 

 

۸۰۴

۸۱۶

 

۸۲۴

۸۵۵

۸۸۶

۹۱۸

 

 

[۱] . . لسترنج، ص ۱۵۶، مستوفی، نزهه القلوب،  ص ۹۴.

[۲] . کامل الشیبی، تشیع و تصوف، ص ۳۵۵- ۳۵۱.

[۳] . هولت، ج ۱، ص ۳۹-۳۳۸

[۴] . همان، ج ۱، ص ۳۴۰.

[۵] . خزائلی، علیرضا، رشد و زوال شهرهای ایران در دوره ایلخانان، ص ۳۴۵- ۳۴۳.

[۶] . مزاوی، ص ۱۳۳ و بعد، هولت، ج ۱، ص ۳۵۶ و بعد.

[۷] . لسترنج، ص ۱۵۷، مستوفی،  نزهه القلوب،  ص ۹۷.

[۸] . هولت، ص ۳۴۲.

[۹] . لین پل، ص ۳۵۳.

[۱۰] . ابن بطوطه، ج ۱، ص ۳۰۷.

[۱۱] . باسورث،  ص ۴۸- ۴۴۵، لین پل، ص ۳۵۷- ۳۵۱.

[۱۲] . لسترنج،  ص ۱۶۰

[۱۳] . ابن بطوطه،  ج ۱، ص ۳۴۶

[۱۴] . لین پل،  ص ۱۴۴.

[۱۵] . ابن بطوطه،  ج ۱، ص ۳۴۶.

[۱۶] . لین پل،  ص ۱۴۴. باسورث، ص ۴۳۷.

[۱۷] . مستوفی، نزهه القلوب،  ص ۹۹، لسترنج، ص ۱۶۱.

[۱۸] . ابن بطوطه،  ج ۱، ص ۳۵۰

[۱۹] . لین پل،  ص ۳۴۶. باسورث،  ص ۴۳۵- ۴۳۴.

[۲۰] . لسترنج،  ص ۱۶۲.

[۲۱] . ابن بطوطه،  ج ۱، ص ۳۵۳-۳۵۲.

[۲۲] . . لین پل،  ص ۳۵۱-۳۴۹. باسورث،  ص ۳۱- ۴۳۰.

[۲۳] . صفی زاده، ص ۵۳- ۵۵۲.

[۲۴] . ابن بطوطه،  ج ۱، ص ۳۵۵- ۳۵۴- لسترنج،  ص ۱۶۴- ۱۶۳.

[۲۵] . . لین پل،  ص ۳۴۳- ۳۴۱، باسورث، ص ۴۲۷- ۴۲۶.

[۲۶] . ابن بطوطه،  ج ۱، ص ۳۶۴- ۳۶۳، لسترنج، ص ۱۶۴.

[۲۷] . لین پل،  ص ۳۳۷، باسورث،  ص ۴۲۵.

[۲۸] . ابن بطوطه،  ج ۱، ص ۳۶۹، لسترنج،  ص ۶۵- ۱۶۴.

[۲۹] . لین پل،  ص ۳۳۶- ۳۳۵، باسورث،  ص ۲۳۱- ۲۲۲.

[۳۰] . ابن بطوطه،  ج ۱، ص ۳۷۱- ۳۷۰ و ۵۵۹، لسترنج، ص ۱۶۵.

[۳۱] . لین پل،  ص ۳۳۳- ۳۳۲، باسورث،  ص ۴۲۲- ۴۲۰.

[۳۲] . ابن بطوطه،  ج ۱، ص ۳۸۲- ۳۸۱.

[۳۳] . لین پل،  ص ۳۶۳- ۳۵۶، باسورث،  ص ۴۴۱-۴۴۰، لسترنج،  ص ۱۶۷، صفی زاده،  ص ۵۴۸- ۵۴۷.

[۳۴] . هولت،  ج ۱، ص ۳۶۱.

[۳۵] . راس، ص۲۷- ۲۵.

[۳۶] . ابن بطوطه،  ج ۱، ص ۳۲۷ – ۳۷۱.

[۳۷] . هولت،  ج ۱، ص ۳۷۲- ۳۶۹.

[۳۸] . راس، ص ۸۱- ۷۹.

[۳۹] . لین پل،  ش۳۷۹.

[۴۰] . هولت،  ج۱، ص ۳۸۰.

[۴۱] . همان، ص ۴۱۰

[۴۲] . همان،  ص ۹۵- ۳۹۴.

[۴۳] . همان،  ص ۴۱۰.

[۴۴] . برای چگونگی شکل گیری دولت عثمانی ر. ک، لین پل،  ص ۸۰- ۳۷۸. باسورث،  ص ۴۶۴- ۴۵۹- راس، ص ۱۸۰ – ۱۴، هولت،  ج ۱، ص ۴۲۹- ۳۵۵..

 

 

منبع:

  • تاریخ جهان اسلام از قرن هفتم تا دهم هجری ، علیرضا خزائلی، انتشارات دانشگاه پیام نور
  • تهیه الکترونیکی: سایت تاریخ ما، اِنی کاظمی

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ