دولت ممالیک مصر
رژیم ممالیک اولین دولت اسلامی بود که نیروهای نظامی آن را تنها و تنها غلامان تشکیل می دادند. البته دولتهای اسلامی پیش نیز دارای لشکرهای متشکل از غلامان بودند، اما در دولت مملوکان نخبگان و حتی شخص سلطان غلام بود. به طور کلی هیچ کس نمیتوانست وارد دستگاه نظامی و اداری رژیم ممالیک شود، مگر آنکه فردی خارجی بوده و به عنوان غلام خریداری و با این عنوان بزرگ شده و برای خدمت در دستگاه اداری و نظامی تربیت گردیده باشد.
این غلامان معمولاً به صورت دسته جمعی توسط امرای بزرگ و یا سلطان خریداری میشدند و آنها را در پادگانهای ویژه اسکان میدادند. این غلامان غالباً با نام صاحبان خود شناخته می شدند و فقط نسبت به آنها وفاداری داشتند. ممالیک معزی را امیر آیبک ترکمانی تاسیس کرده بود. وی با کمک همین موارد توانست به سلطنت ایوبیان دست یابد و به عنوان الملک المعز بر تخت حکومت مصر جلوس کند. ممالیک بحری نیز توسط الملک الکامل ایوبی خریداری و در پادگانی در جزیره الروضه نیل ساکن شده بودند. به همین جهت آنها را بحری می نامیدند. این دسته مشهورترین گروه مملوکی بودند و سلسله مقتدر ممالیک بحری را به رهبری بایبرس در مصر تاسیس کردند.
مورخان مصری و ممالیک را از جهت وابستگی به سلطان یا دولتمردان مصر به سه دسته تقسیم کردند: یکی ممالیک یا غلامان سلطانی که گاهی به آنان غلامان یا جلبان یا اجلاب میگفتند. گروه دوم غلامان امیران و دولتمردان که با آنان سپاه امیر یا اجناد الامراء می گفتند و گروه سوم موسوم به اولاد الناس که بیشتر غلامان امیرزادگان و متولد شده مصر بودند.[۱]
حمله بزرگ مغولان به شرق عالم اسلامی در اوایل قرن هفتم هجری باعث تشدید نفوذ ممالیک و افزایش تعداد آنها در مصر و سوریه گردید. خاندان ایوبی که در این دوره درگیر کشمکشهای نظامی سخت با یکدیگر و همچنین با صلیبیان بودند، معمولاً فراریانی را که در اثر حمله مغول به سرزمین های غربی آمده بودند، وارد سپاه خود می کردند. از طرف دیگر جنگ های مستمر مغولان در شرق، اسرای فراوانی به خود همراه داشت. معمولاً این اسیران را به عنوان برده در شام و مصر فروش میرساندند. بردگان خریداری شده به سرعت جذب سپاهیان امرای شام و مصر می گردیدند.
از نظر نژادی ممالیک و بردگان نظامی به چند دوره تقسیم می شدند. ترکان پرتعدادترین بردگان بودند. اغلب این ترکان از قبایل شرق نظیر قبچاق ها بودند که در جنگ با مغولان اسیر و به عنوان برده فروخته شده بودند. قلقشندی می نویسد: وقتی که باتوخان، نواده چنگیز، به شمال رفت، ترکان قبچاق و قوم تاتار و مغول با آنان در آمیختند، بازرگانانی که به تجارت برده می مشغول بودند آنان را برای فروش به شرق مدیترانه آوردند و شاهزادگان ایوبی برای تاسیس ارتش جدید آنها را خریداری میکردند و هسته اولیه ممالیک بحری همان سپاه بردگان نجم الدین ایوب بودند. اکثر آنها از سرزمین قبچاق بودند.[۲]
دومین گروه از لحاظ تعداد چرکس های قفقازی بودند. چرکس ها در ارتفاعات جنوبی دشت قبچاق میان دو دریای سیاه و خزر زندگی میکردند. خوارزمشاهیان که به جنوب قبچاق حمله کردند، گروه های عظیم از چرکس ها را اسیر کرده در کاروان تجارت برده قرار دادند. سلطان قلاوون گروهی از آنان را خرید و در قلعه ای اسکان داد. سلطانمحمد قلاوون در سال ۶۹۸ به همت همین بردگان چرکسی قدرت مصر را به دست آورد.
عناصر دیگر تشکیل دهنده دولت ممالیک خوارزمیان بودند. وحشتی که از مغولان پیدا شده بود، قبل از آمدن خود آنها به سرزمین های غربی رسیده بود. قبایل پراکنده و سپاهیان شکست خورده که از مقابل مغولان مهاجم از شرق می گریختند به جانب غرب روان می شدند به صورت مهاجمان و غارتگرانی درآمده بودند که در برابر گرفتن مزد حاضر به خدمت برای هر کسی بودند. این دسته که عموماً به نام خوارزمیان خوانده می شدند در ربع دوم قرن هفتم به عنوان متحد ملک الصالح علیه دشمنان فرانکی و ایوبی وارد مصر شدند.[۳]
ترکیب ناهمگون و تعدد مراکز قدرت نظامی از اصلی ترین مشکلات داخلی دولت مملوکان محسوب می شد. دولت تازه تاسیس مملوکی در بیرون از مصر نیز با مشکلات فراوانی روبرو بود. امرای ایوبی سوریه آنها را به چشم غاصبان حکومت ایوبی مینگریستند. دول فرانکی فلسطین و سوریه با متحدان غربی خود از مهم ترین دشمنان دولت مصر محسوب می شدند.
اما همه اختلافات و درگیری ها در برابر حمله بزرگی از شرق به همه نیروهای درگیر در مصر و سوریه را تهدید میکرد، می بایست کنار گذاشته شود. مغولان که در ربع اول قرن هفتم هجری توانسته بودند دولت خوارزمشاهی ایران را سرنگون کنند به سرعت به طرف غرب پیشروی می کردند. در سال ۶۰۴ هجری آنها به رهبری بایجونویان آناطولی را فتح کرده سلطنت مغولی را در مجاورت مرزهای شمال سوریه تاسیس نموده بودند. در سال ۶۴۵ هجری امیر ارمنی کیلیکیه هیتوم با مغولان متحد شده بود و بیم آن میرفت صلیبیان را مغولان با یکدیگر از شرق و غرب به دشمن مشترک مسلمان حمله کنند. نهایتاً هلاکوخان مغول در سال ۶۵۵ هجری بغداد را فتح و دستگاه خلافت عباسی را منهدم کرد. بعد از این هیچ مانعی برای فتح سوریه در پیش روی مغولان قرار نداشت. سپاه مغولان متحدان مسیحیان و امیر ارمنستان و داماد فرانکی او بوهمند امیر انطاکیه – در سال ۶۵۸ هجری به سوریه حمله کردند. الناصر یوسف امیر ایوبی سوریه شکست خورد و کشته شد. مغولان به راحتی حلب و دمشق را فتح و به طرف نابلس و غزه حرکت کردند. دول فرانکی فلسطین از آسیب مغولان در امان نماندند. سفیری از جانب مغولان به مصر فرستاده شد تا از سلطان تازه به قدرت رسیده مملوکی – قطوز، بخواهد که یا تسلیم شود و یا مهیای جنگ با مغولان گردد.[۴]
اینک مصر کانون فعالیتها و اجتماعات ضد مغولی در جهان اسلامی گشته و چشم امید به آن دوخته شده است. هنگامی که ایلچی مغول به نزد قطوز رسید همه فرمانروایان و فرماندهان و بزرگانی که از شامات گریخته بودند، نزد او پناهنده شده بودند. این اولین باری بود که فرماندهان ایوبی و سلاطین مصر که همواره در رقابت و نفاق به سر میبردند دست اتحاد به دیگر میدادند. در این زمان صلیبیان فلسطین و سوریه که از گزند مغولان در امان نبودند به طور ضمنی با اتحاد ضد مغول اعلان همکاری کردند. قطوز بعد از مشورت با متحدان به این نتیجه رسید، که باید ایلچی مغولان را کشت و اعلان جنگ داد.
این بار مسلمانان پیش دستی کردند. سپاه متحد از مصر حرکت کرد و در اولین برخورد در غزه دسته ای از مغولان را شکست داد. صلیبیون که عکا را در اختیار داشتند راه را گشودند تا سپاهیان مسلمان سوری و مصر از آنجا عبور کنند. در عین الجالوت واقع در فلسطین – قریه ای بین نابلس و بیسان – جنگ سختی در گرفت. کیتبو قانویان فرمانده مغول آن با ده هزار سپاهی تحت فرمانش با اینکه مردانه جنگیدند اما شکست خوردند. فرمانده مغول اعدام شد و سر او را به قاهره فرستادند. به دنبال این پیروزی مصریان و متحدان آنها در شام پیشروی کردند و عمال و کارگران مغولی را از سوریه اخراج نمودند. استیلای مغولان بر سوریه تنها هفت ماه به طول انجامید.[۵]
پیروزی عین الجالوت نتایج آنی و دراز مدت فراوانی را به دنبال داشت. اما مهمترین نتیجه آن نجات دنیای اسلام از پرتگاه نابودی بود. اگر این پیروزی به دست نمیآمد چه بسا کل دنیای اسلام مسخر مغولان شمنی و بودایی شده بود.
دنیای اسلامی به خوبی خطر مغولان را احساس کرد و دوباره متحد شده بود. در این دوران مصر به عنوان کانون اتحاد و به صورت نیروی برتر جهان اسلام در آمده بود. مصر این موقعیت را تا دو قرن بعد همچنان حفظ کرد. بغداد جای خود را به قاهره داد. مصر به منزله پایگاه ضد مغولی اذهان جهانیان را به خود معطوف داشته و در ضمن کانون تجمع اندیشمندان و بزرگان دین و دولت جهان اسلام گشته بود. بزرگان و دانشمندانی که از ایران، بین النهرین و شرق و عالم اسلامی میگریختند، به آنجا پناه می بردند.[۶]
پیروزی عین الجالوت شکست قطعی مغولان محسوب نمیشد. هلاکو به همراه نیروی اصلی مغول در این جنگ شرکت نداشتند. آنها ده هزار نفر از سپاهیان مغولی در معرکه جنگیده بودند. مغولان که ایران و بین النهرین را در تصرف داشتند بدون شک در آینده واکنش سختی در برابر این شکست نشان میدادند. سوریه در طول حکومت ایلخانان در ایران همواره در معرض تهدید مغولان قرار داشت. بعد از این برخوردهای مکرر میان قدرت مغول و سلطنت مملوکی مصر رخ داد. اما مغولان هیچگاه موفق به پیشروی در سوریه نشدند. به همین جهت است که عین الجالوت را نقطه پایان جهانگیری مغولان میدانند.
نکته جالب توجه این است که مغولان به دست هم نژادان خود شکست خوردند. در واقع سپاه مملوکی از مردانی متشکل شده بود که همانند خود مغولان از استپها بر خواسته بودند و در شیوه های جنگی و رزمی همانند مغولان بودند. بسیاری از سپاهیان مملوکی پناهندگان فراری بودند که قبلاً نبرد با مغولان را تجربه کرده بودند و شیوه رزم آنها را میدانستند.
پیش از این عده متنابهی از مغولان به مصر آمده بودند. شهرت عظیم سربازان و سلاح های مغولی باعث گردیده بود مغولان فراری و متوالی مورد پذیرایی مصریان قرار گیرند. قطوز خود از جنس مغولان بود. در منابع گزارشهایی مبنی بر پناهنده شدن گروههایی از مغولان به مصر به چشم میخورد. اغلب این گروهها در زمان سلطنت بایبرس به مصر آمدند و در نوسازی سپاه مملوکی کمک شایانی به او کردند.
علی رغم منافع بیشماری که پیروزی پیروزی عین الجالوت برای مصر به ارمغان آورد. فاتح این نبرد چندان از این پیروزی بهره مند نگشت. قطوز که اینک با لقب الملک المظفر بر تخت نشسته بود، تنها چند ماه بعد از این پیروزی یعنی در ذوالقعده ۶۵۸ هجری بر اثر توطئه ای که توسط ممالیک بحری علیه او ترتیب داده شده بود، کشته شد. بایبرس رهبر ممالیک بحری بزرگترین گروه رقیب ممالیک معزی که قطوز به آنها وابسته بود، جانشین او شد. فاتتح عین الجالوت تنها یازده ماه و هفده روز بر مصر حکومت کرد.[۷]
[۱] . هولت، لمبتن، ص ۲۸۹.
[۲] . باسورث، سلسله های اسلامی جدید، ص ۱۵۰ – ۱۴۹.
[۳] . طاهری ناصری، عبدالله، تاریخ سیاسی و اجتماعی شمال آفریقا، ص ۱۵۹.
[۴] . قلقشدی، صبح الاعشی، ج ۴، ص ۴۷۴.
[۵] . طاهری ناصری، عبدالله، تاریخ سیاسی و اجتماعی شمال آفریقا، ص ۱۶۱-۱۶۰.
[۶] . هولت لمبتن، ص ۲۹۰.
[۷] . همان، ص ۲۹۱-۲۹۰.
منبع:
- تاریخ جهان اسلام از قرن هفتم تا دهم هجری ، علیرضا خزائلی، انتشارات دانشگاه پیام نور
- تهیه الکترونیکی: سایت تاریخ ما، اِنی کاظمی