زروان «خدای زمان» در ایران باستان
بنا بر باورهای ایران باستان آفرینش جهان در محدوده دوازده هزار ساله اساطیری انجام می گیرد. این دوازده هزار سال به چهار دوره سه هزار ساله تقسیم می شود .در دوران نخستین ، عالم مینوی و دورانهای بعد مینوی و گیتیی(منظور وجوه مادی و جسمانی می باشد)است.
در سه هزار سال اول که جهان مینویی است و هنوز نه مکان هست و نه زمان ، و جهان فارغ از ماده و حرکت است ، از دو “هستی” سخن به میان می آید که یکی جهان متعلق به اورمزد که پر از نور ، زندگی ، دانایی ، زیبایی ، خوشبویی ، شادی و تندرستی است و دیگری جهان متعلق به اهریمن که تاریک است و زشت و مظهر نابودی و بد بویی و بیماری و غم و مجموعه ای است از هر چه ذهن می تواند راجع به دنیای بدی اندیشد.
محققین و خصوصا متون کهن ریشه این اندیشه را که باعث به وجود آمدن دو همزاد (اورمزد و اهریمن) می شود در اسطوره زروان می دانند که به باور زروانی معروف گردیده است.
زروان در نوشته های پهلوی خدای زمان است ، اما بنا بر آیین زروانی ، زروان خدایی است که در زمانی که هیچ چیز وجود ندارد نیایشهایی به جای می آورد تا پسری با ویژگی های آرمانی اورمزد داشته باشد که جهان را بیافریند. در پایان هزار سال زروان در اینکه این نیایش به ثمر برسد شک می کند و در همان هنگام نطفه اورمزد و اهریمن در بطن او بسته می شود .اورمزد ثمره نیایش و صبر او و اهریمن میوه شک اوست.
زروان در آن هنگام پیمان می بندد که پسری را که نخست زاده شود فرمانروای جهان کند. اهریمن از این نیت آگاه می شود و سعی می کند نخست به دنیا آید . بدین ترتیب اهریمن ، آلوده و بد بو در برابر زروان ظاهر می گردد و اورمزد ، پاکیزه و خشبو و پر از نور و روشنایی پس از او زاده می شود.زروان برای التزام به پیمانش مجبور می شود اهریمن را برای دورانی از نه هزار سال باقی مانده فرمانروا کند ؛ با اطمینان به اینکه در پیکاری که در پایان جهان میان دو همزاد رخ خواهد داد اورمزد پیروز خواهد شد و به تنهایی و تا ابد فرمانروایی خواهد کرد . بدین ترتیب کل آفرینش زروانی در دوازده هزار سال انجام خواهد شد. بُندَهِش پایان نبرد اورمزد و اهریمن را چنین بیان می کند:
«نود شبانه روز کارزار بود . در پایان این مدت هرمزد و یارانش پیروز شدند و دیوان را در هم شکستند و اهریمن را به دوزخ خویش باز پس افکندند و آسمان را گردا گرد جهان حصار کردند تا دیگر دیگر اهریمن به آفریدگان هرمزد دست نیابد. اما آفات اهریمنی در جهان باز ماند و درد و بیماری و نیاز و خشم و دروغ و جانوران زیانکار دامنگیر این جهان شدند.
روان سالار چارپایان که بر دست راست هرمزد نشسته بود بر خاست و شکوه آغاز کرد و چون هزار مرد که یک جا بانگ کنند بانگ بر آورد که : ای هرمزد ، پس کو آن کسی که باید نگاهبان آفریدگان تو باشد و آنان را از آفات اهریمن برهاند. زمین به جانوران زیان بخش آلوده شد و آب آسیب دید و گیاه پژمرد و گله بیمار شد. مردی که گفتی پاسدار جهان خواهد بود کجاست ؟
آنگاه هرمزد فروهر(صورت مینوی) زرتشت را به وی نمود و گفت : این است مردی که به پاسداری جهان خواهد رفت.