تاریخچه روانشناسی همراه با معروف ترین روانشناسان

در حالی که علم روانشناسی امروزی منعکس‌کننده غنی بودن تاریخچه روانشناسی است، خاستگاه این رشته در زمینه‌های مختلف مشاوره روانشناسی و بالینی به طور قابل توجهی با مفاهیم معاصر آن متفاوت می‌باشد. برای به دست آوردن درک کامل از این علم باید مدتی را صرف کاوش در تاریخچه روانشناسی و ریشه‌های آن کنید. روانشناسی چگونه پدید آمد؟ از چه زمانی شروع شد؟ چه کسانی مسئول بنیان‌گذاری روانشناسی به عنوان یک علم جداگانه بودند و معروف ترین روانشناسان هر دوره چه کسانی هستند؟ چنانچه تا انتهای این مطلب همراه ما باشید به این سوالات پاسخ خواهیم داد.

تاریخچه روانشناسی - مشاورمود

سرآغاز تاریخچه روانشناسی: فلسفه و فیزیولوژی

در حالی که روانشناسی تا اواخر دهه ۱۸۰۰ به‌عنوان یک رشته جداگانه تصویب نشد، ظهور آن را می‌توان مربوط به فیلسوفان یونانی دانست. اما چه چیزی روانشناسی را از فلسفه متمایز می‌کند؟ در حالی که فیلسوفان اولیه بر روش‌هایی مانند مشاهده و منطق تکیه می‌کردند، روانشناسان امروزی از روش‌های علمی برای مطالعه و نتیجه‌گیری درباره افکار و رفتار انسان استفاده می‌کنند. فیزیولوژی همچنین به ظهور نهایی روانشناسی به‌عنوان یک رشته علمی کمک کرد. تحقیقات فیزیولوژیکی اولیه در مورد مغز و رفتار تأثیر شگرفی بر تاریخچه روانشناسی گذاشت و در نهایت به استفاده از روش‌های علمی برای مطالعه افکار و رفتار انسان کمک کرد.

ظاهر شدن روانشناسی به عنوان یک رشته مجزا

در اواسط دهه ۱۸۰۰، یک فیزیولوژیست آلمانی به نام ویلهلم وونت از روش‌های تحقیقاتی علمی برای بررسی زمان واکنش استفاده می‌کرد. کتاب او در سال ۱۸۷۳ با عنوان “اصول روانشناسی فیزیولوژیکی”، بسیاری از ارتباطات عمده بین علم فیزیولوژی و مطالعه افکار و رفتار انسان را تشریح کرد. وونت روانشناسی را چگونه می‌دید؟ او این موضوع را مطالعه آگاهی انسان می‌دانست و به دنبال استفاده از روش‌های تجربی برای مطالعه فرآیندهای ذهنی درونی بود. در حالی که امروزه استفاده او از فرآیندی به نام درون‌نگری غیرقابل اعتماد و غیرعلمی تلقی می‌شود، کار اولیه او در روانشناسی به ایجاد زمینه برای روش‌های تجربی آینده کمک کرد.

ساختارگرایی: اولین مکتب در تاریخچه روانشناسی

ادوارد بی. تیچنر، یکی از مشهورترین شاگردان وونت، اولین مکتب فکری عمده در تاریخچه روانشناسی را پایه‌گذاری کرد. به گفته ساختارگرایان، آگاهی انسان را می‌توان به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم کرد. با استفاده از فرآیندی به نام درون‌نگری، افراد آموزش‌دیده سعی می‌کنند پاسخ‌ها و واکنش‌های خود را نسبت به ابتدایی‌ترین احساسات و ادراکات تجزیه کنند.

کارکردگرایی ویلیام جیمز

روانشناسی از اواسط تا اواخر دهه ۱۸۰۰ در آمریکا شکوفا شد. ویلیام جیمز به‌عنوان یکی از روانشناسان بزرگ آمریکایی در این دوره ظاهر شد و با انتشار کتاب درسی کلاسیک خود، به نام “اصول روانشناسی”، خود را به‌عنوان پدر روانشناسی آمریکایی معرفی کرد. ایده‌های او در نهایت به پایه‌ای برای مکتب فکری جدیدی به نام کارکردگرایی تبدیل شد. تمرکز کارکردگرایی بر این بود که چگونه رفتار به مردم کمک می‌کند تا در محیط خود زندگی کنند. کارکردگرایان از روش‌هایی مانند مشاهده مستقیم برای مطالعه ذهن و رفتار انسان استفاده می‌کردند.

ظهور روانکاوی

تا این مرحله، روانشناسی اولیه بر تجربه آگاهانه انسان تأکید داشت. یک پزشک اتریشی و یکی از معروف ترین روانشناسان به نام زیگموند فروید، چهره روانشناسی را به شکلی چشمگیر تغییر داد و نظریه‌ای از شخصیت را ارائه کرد که بر اهمیت ضمیر ناخودآگاه تأکید داشت. روانشناسی بالینی فروید به بیمارانی که از هیستری و سایر بیماری‌ها رنج می‌بردند، او را به این باور رساند که تجربیات اولیه کودکی و انگیزه‌های ناخودآگاه به رشد شخصیت و رفتار بزرگسالان کمک می‌کنند.

معروف ترین روانشناسان

فروید در کتاب خود “آسیب‌شناسی روانی زندگی روزمره” توضیح داد که چگونه این افکار و انگیزه‌های ناخودآگاه، اغلب از طریق لغزش‌های زبان (معروف به “لغزش‌های فرویدی”) و رویاها بیان می‌شوند. به عقیده فروید، اختلالات روانی نتیجه شدید یا نامتعادل شدن این تعارضات ناخودآگاه هستند. نظریه روانکاوی ارائه شده توسط زیگموند فروید تأثیر شگرفی بر اندیشه قرن بیستم داشت و بر حوزه سلامت روان و همچنین حوزه‌های دیگر از جمله هنر، ادبیات و فرهنگ عامه نیز تأثیر گذاشت. در حالی که امروزه به بسیاری از ایده‌های او با شک و تردید نگاه می‌شود، تأثیر او بر روانشناسی غیرقابل انکار است.

ظهور رفتارگرایی

تاریخچه روانشناسی در اوایل قرن بیستم باز به طور چشمگیری تغییر کرد، زیرا مکتب فکری دیگری به نام رفتارگرایی در این دوره توسعه یافت. رفتارگرایی تغییر عمده‌ای نسبت به دیدگاه‌های نظری قبلی بود که تاکید بر ذهن خودآگاه و ناخودآگاه را رد می‌کرد. در عوض، رفتارگرایی تلاش کرد تا با تمرکز صرف بر رفتار قابل مشاهده، روانشناسی را به یک رشته علمی‌تر تبدیل کند. رفتارگرایی اولین بار با کار یک فیزیولوژیست روسی به نام ایوان پاولوف معرفی شد. تحقیقات پاولوف در مورد سیستم گوارشی سگ‌ها منجر به کشف فرآیند شرطی‌سازی کلاسیک او شد، که پیشنهاد می‌کند رفتارها را می‌توان از طریق مشارکت‌های شرطی یاد گرفت. پاولوف نشان داد که از این فرآیند یادگیری می‌توان برای ایجاد ارتباط بین یک محرک محیطی و یک محرک طبیعی استفاده کرد.

نیروی سوم یا انسان‌گرایی در روانشناسی

در حالی که نیمه اول قرن بیستم تحت سلطه روانکاوی و رفتارگرایی بود، مکتب فکری جدیدی به نام روانشناسی انسان‌گرا در نیمه دوم قرن ظهور کرد. این دیدگاه نظری که اغلب در روانشناسی به‌عنوان «نیروی سوم» از آن یاد می‌شود، بر تجربیات آگاهانه تأکید داشت. کارل راجرز، روانشناس آمریکایی را اغلب یکی از بنیان‌گذاران این مکتب فکری می‌دانند. در حالی که روانکاوان بر انگیزه‌های ناخودآگاه و رفتارگرایان بر علل محیطی تمرکز می‌کردند، راجرز به قدرت اراده آزاد و تعیین سرنوشت اعتقاد داشت.

روانشناسی شناختی

در طول دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، جنبشی به نام انقلاب شناختی در تاریخچه روانشناسی شکل گرفت. در این زمان، روانشناسی شناختی جایگزین روانکاوی و رفتارگرایی به‌عنوان رویکرد غالب در مطالعه روانشناسی شد. روانشناسان همچنان به بررسی رفتارهای قابل مشاهده علاقه‌مند بودند، اما به آنـچه در درون ذهن می‌گذشت نیز توجه داشتند. از آن زمان، روانشناسی شناختی به‌عنوان یک حوزه غالب روانشناسی باقی مانده است زیرا محققان به مطالعه چیزهایی مانند ادراک، حافظه، تصمیم‌گیری، حل مسئله، هوش و زبان ادامه می‌دهند. معرفی ابزارهای تصویربرداری مغز مانند اسکن MRI و PET به بهبود توانایی محققان برای مطالعه دقیق‌تر عملکرد درونی مغز انسان کمک کرده است.

مشاوره روانشناسی با مشاورمود

چرا به مشاوره روانشناسی نیاز داریم؟

مشاوره روانشناسی می‌تواند به افراد کمک کند تا با طیف وسیعی از تجربیات کنار بیایند. هرکسی می‌تواند از مزایای این درمان بهره ببرد؛ چه بخواهید برای زندگی خود اهدافی تعیین کنید یا روابط سالمی برقرار نمایید، مشاوره روانشناسی به کمک‌تان خواهد آمد. مشاورمود یکی از بزرگ‌ترین ارائه‌دهندگان خدمات مشاوره است که در زمینه‌های حقوقی، درسی، خانوادگی، بالینی و … فعالیت می‌کند. با کمک پشتیبانی قوی این سایت، دیگر نگرانی‌های مرتبط به دریافت خدمات مشاوره را نخواهید داشت. 

منبع : مشاورمود

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
1 نظر
  1. زهرا می گوید

    من کتاب آسیب‌شناسی روانی زندگی روزمره از فروید رو مطالعه کردم و بی نظیره این محتوا به قسمتی از اون اشاره کرده بود و اهمیت مشاوره بالینی رو تو زندگی بیان می کنه.

ارسال یک پاسخ