افلاطون
ارسطو در کنار افلاطون
پس از مرگ سقراط در راه احیای دموکراسی به سال ۳۹۹ قبل از میلاد، افلاطون به دلیل ترس از نداشتن امنیت جانی بطور موقت از یونان به کشورهای ایتالیا و مصر مهاجرت کرد. پس از بازگشت به آتن در سال ۳۸۷ یک آکادمی تاسیس کرد که از آن بعنوان اولین دانشگاه اروپایی یاد می شود. آکادمی افلاطون شامل دوره های آموزشی در رشته هایی مانند ستاره شناسی، زمین شناسی، ریاضی، سیاست و فلسفه بود. ارسوط (Aristotle) نمونه ای از شاگران ممتاز این آکادمی بود که حدود بیست سال نزد افلاطون به فراگیری علم و فلسفه پرداخت. آکادمی افلاطون تا سال ۵۲۹ میلادی مشغول به فعالیت بود تا اینکه جاستینیان اول (Justinian I) امپراطور وقت روم آنرا تعطیل کرد.
سعی افلاطون در ترکیب فلسفه و سیاست منجر به این شد که در سال ۳۶۷ قبل از میلاد به سیسل (ایتالیا) سفر کند تا بتواند با قوانین جدید فلسفه آشنا شود که متاسفانه این سفر حاصلی را به همراه نداشت. او بار دیگر در سال ۳۶۱ قبل از میلاد به همانجا سفر کرد و اینبار توانست دست آورد اندکی به هنگام بازگشت به یونان به همراه خود داشته باشد. در در تمام مدت زندگی خود در حال فراگیری، آموزش و نوشتن کتاب بود. افلاطون حدود ۳۴۸ قبل از میلاد در سن ۸۰ سالگی از دنیا رفت.
نوشته های افلاطون
اغلب نوشته ها و کارهای او حالت محاوره ای دارد، از ایده های فلسفی او گرفته تا نقدهای مختلفی که در زمینه های گوناگون تهیه کرده است، تماما” بصورت محاوره دو یا چند شخص تهیه شده است. از میان نوشته های برجای مانده تاریخی می تواند به جرات گفت که ۳۵ محاوره و ۱۳ نامه یقینا” به افلاطون تعلق دارد، این در حالی است که در اعتبار بسیاری دیگر از آنها که به افلاطون تعلق دارد یا نه شک و تردید وجود دارد.
نوشته های اولیه تلاشهای او برای برقرار ارتباط با فلسفه و منطق سقراط بوده است. اغلب آنها به این صورت می باشند که سقراط وارد محوطه ای می شود که شخصی علاقه دارد تا راجع به موضوعی زیاد بداند و سقراط شروع به پاسخگویی به سئوالات او می کند. محاوره های بعدی که در اواخر عمر او تهیه شده است و بیشتر در رابطه با ایده های خود افلاطون در زمینه فلسفه و غیره است، اگر چه هنوز سقراط بعنوان فیلسوف در این محاوره ها به پاسخگویی می پردازد.
نوشته های افلاطون در زمینه هایی مانند سیاست، اخلاق، روانشناسی، علم، فلسفه، ریاضیات و هنر از جمله مطالبی است که امروزه نیز مورد توجه تمامی دانش پژوهان قرار دارد. او در زمینه ریاضیات نظریه ذات فرمها (Nature of Forms) را بیان می کند و بعنوان مثال می گوید که یک دایره از تعداد زیادی نقطه تشکیل شده است که تمام آنها شکل هم بوده و از یک نقطه به یک فاصله می باشند. سپس در راه ایجاد ارتباط میان این اشکال هندسی و جهان واقعی می گوید که هر جسمی در جهان واقعی می تواند وضعیت ظاهری خود را از شکلهای ریاضی گرفته باشد. او همچنین با گسترش دادن این نظریه می گوید یک اصطلاح مانند “عدالت” می تواند در زمینه های مختلف مانند حکومت، اخلاق و … کاربرد داشته باشد، چرا که همه آنها در بسیاری از موارد وجوه مشترک زیادی دارند.
در جایی دیگر نگاه افلاطون به هنر بیشتر از بعد اخلاقی و مذهبی است، در اینجا نیز نظریه ذات فرمها را برای تشریح هنر و زیبایی بکار می برد. او معتقد است یک گل زیبا از تعداد زیادی واحد های زیبایی و گل بودن (Flowerness) تشکیل شده است و این گل زیبایی که مشاهده می کنیم یک پله با واقعیت این واحد ها – ذات گل – فاصله دارد و البته تصویر گلی را که یک نقاش میکشد، دو پله از این واقعیت ها فاصله دارد.
در زمینه انسان شناسی، افلاطون انسان را به سه قسمت تقسیم می کند، سر که مظهر عقل و تفکر است. نیمه میانی بدن که مظهر خواست و اراده است و نیمه پایینی بدن که مظهر میل و تمنا. بیشی و کمی قدرت در هریک از این قسمتها شخصیت خاص انسانی را رقم می زند و اگر همه آنها در یک اندازه فعال باشند نتیجه یک انسان معتدل خواهد شد.
نظریه های سیاسی و فلسفی افلاطون بقدری عمیق هستند که امروزه در قرن ۲۱ وی را معمار اصلی فلسفه و سیایت در جهان می دانند.
امروز بیست و یکم می به روایتی سالزو تولد این فیلسوف بزرگ یونان است.