از کار اجباری تا عقیم شدن؛ مصائب سیاهپوستان در آلمان نازی
ظهور جمعیت آفریقایی – آلمانی در آلمان در دوره کوتاه مدت امپراطوری این کشور اتفاق افتاد؛ وقتی ملوانها، خدمتکارها، دانشجویان و هنرمندان اهل کامرون، توگو، تانزانیا، رواندا، بوروندی و نامبیای امروزی به آلمان رفتند.
به گفته دکتر رابی آیتکن، تاریخشناس، با شروع جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴، آفریقاییهایی که به طور موقت به آلمان رفته بودند، در این کشور ماندنی شدند. برخی سربازان آفریقایی که برای آلمان جنگیدند هم برای زندگی به این کشور مهاجرت کردند.
اما یگ گروه دوم از مهاجران آفریقایی هم وجود داشت که بعدها باعث ترس و واهمه نازیها از اختلاط نژادی شد. بر اساس معاهدهای که بعد از شکست آلمان در جنگ جهانی اول امضاء شد، ناحیه رینلاند در غرب آلمان به اشغال نیروهای فرانسوی در آمد.
فرانسه دست کم ۲۰هزار سرباز از مستعمرات خود در آفریقا را به این منطقه فرستاد. سربازانی که بیشتر از شمال و غرب آفریقا می آمدند.
دکتر آیتکن که در مورد زندگی سیاهپوستهای آلمان تحقیق میکند، میگوید آنها هم هدف نازیها بودهاند، البته نه به شکلی سازمانیافته. به گفته این تاریخشناس آنها هم گرفتار “افراطگرایی فزاینده سیاستهای نژادی” نازیها شدند. او میگوید سیاستهای نازیها در قبال نژادهای بیگانه از هدف آنها برای از میان برداشتن این نژادها حکایت داشت.
“حس میکنم تنها نیمی از من انسان است “
در سال ۱۹۳۵، قوانین نورنبرگ (قوانین ضدیهودی) که ممنوعیت ازدواج یهودیان با سایر آلمانیها را هم شامل میشد، به تصویب رسید. کمی بعد سیاهپوستها و کولیهای اروپا هم در این قانون در کنار یهودیان قرار گرفتند.
با این حال ترس از اختلاط نژادی همچنان ادامه داشت و در سال ۱۹۳۷ نازیها عقیم کردن کودکان رینلاندی که نژاد مختلط داشتند را آغاز کردند.
در سال ۱۹۴۲ هاینریش هیملر، فرمانده اس اس خواستار سرشماری سیاهپوستانی شد که در آلمان زندگی میکردند
هانس هاوک در این مستند گفته که چطور او را مخفیانه برای وازکتومی بردند. بعد از عمل به او گواهینامه عقیمسازی دادند تا اجازه کار داشته باشد. او علاوه بر این باید با امضاء یک توافقنامه تعهد میداد که هرگز با “زنانی از خون آلمانی” ازدواج نخواهد کرد : ” خیلی ناراحت کننده و آزاردهنده بود. حس میکردم فقط نیمی از من انسان است. ”
توماس هولتزهاوزر یک قربانی دیگر است. او در این مستند میگوید: ” گاهی اوقات از این که نتوانستم بچهدار شوم خوشحالم. دست کم آنها شرمی که من با آن زندگی کردم را تجربه نکردند. ”
تنها عده بسیار کمی از این افراد در دوران حیات خود در مورد تجربیاتشان حرف زدند. دکتر آیتکن به عنوان یکی از معدود تاریخ شناسانی است که روی این موضوع کار میکند، میگوید: “سرنوشت بیشتر این افراد مشخص نیست و هیچ تلاشی برای یافتن این که در نهایت چه بلایی سرشان آمد، صورت نگرفته است.
خانم آسانته میگوید بسیاری از این افراد درگیر بحران هویت بودند. یکی از والدین آنها آلمانی بود و به همین دلیل خودشان را آلمانی میدانستند با این حال در انزوا قرار گرفته بودند و جامعه به طور کامل آنها را نمیپذیرفت: ” این بچه ها به طور همزمان در دو مکان مختلف زندگی میکردند. آنها هم خودی به حساب میآمدند و هم بیگانه. ”
با وجود تجربیات متفاوت، همه سیاهپوستان آلمان طبق قوانین نازی در معرض آزار و شکنجه قرار داشتند. دوران استعمار آلمان، به ویژه تلاش برای نسل کشی ساکنان هررو و ناما در نامیبیا، دیدی منفی نسبت به آفریقایی ها بوجود آورده بود.
با روی کار آمدن هیتلر، آنها در ملا عام مورد آزار و اذیت و تحقیر قرار میگرفتند، تحصیل و همینطور فعالیت در برخی مشاغل برایشان قدغن شد و ذاتا فاقد ملیت شناخته میشدند.
البته عدهای جلوی این برخوردها ایستادند. برای مثال هیلاریوس گیلگز که نژاد مختلط داشت، یکی از آشوبگران کمونیست و ضد نازی بود. او سال ۱۹۳۳ ربوده شد و به قتل رسید.
با شروع جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۳۹، اوضاع برای این افراد خطرناکتر هم شد و آنهایی که با سفیدپوستان رابطه داشتند ممکن بود هدف عقیمسازی قرار بگیرند، زندانی شوند و یا به قتل برسند.
تلاش برای نامریی شدن
تئودور وونیا مایکل که سال ۱۹۲۵ از پدری کامرونی و مادری آلمانی به دنیا آمد، با چنین ترسهایی بزرگ شد. او سال ۲۰۱۷ در مستند تلویزیون دویچه وله به نام “آلمان سیاه” (Afro- Germany) درباره حضورش در نمایشگاههایی حرف زد که به “باغ وحش انسانی” معروف بودند و در آن سیاهپوستان آفریقایی را به نمایش میگذاشتند.
گفته میشود فرد سمت راست در این تصویر ژان ووست است که در کنگوی بلژیک به دنیا آمد، تنها زندانی سیاهپوست در ارودوگاه کار اجباری داخائو
با به قدرت رسیدن نازیها، او میدانست باید تا جایی که امکان دارد از دیدها پنهان شود، به خصوص وقتی به دوران نوجوانی پا گذاشت: ” البته که با چهرهای که داشتم نمیتوانستم کاملا ناپدید شوم، اما تلاشم را کردم. از هر تماسی با زنان سفیدپوست پرهیز کردم. این کار میتوانست عواقب وحشتناکی داشته باشد. ممکن بود من را عقیم کنند و علاوه بر این به آلوده کردن نژاد سفید متهم شوم. “
در عوض مدارکی وجود دارد که ثابت میکنند دست کم ۲۴ نفر از سیاهپوستان آلمان از اردوگاههای کار اجباری در این کشور سر درآوردند.
الیزابت مورتن که والدینش یک گروه سرگرمی آفریقایی را اداره میکردند در مستند قربانیان فراموش شده هیتلر میگوید: “آدمها به سادگی ناپدید میشدند و معلوم نمیشد چه بلایی سرشان آمده.”
آما آسانته از طریق ساخت “جایی که دستها به هم میرسند” سعی کرده ابعاد تازهای از داستان زندگی این افراد را روشن کند. او به عنوان یک بریتانیایی- غنایی، معتقد است نقش و تأثیر مردم آفریقا در تاریخ اروپا اغلب نادیده گرفته میشود.
او میگوید فیلمش انکار رنجهایی که سیاهان در دوره نازی تحمل کردند را سخت میکند: ” به نظر من بیاطلاعی نسبت به این موضوع بسیار زیاد است و در حال حاضر خیلیها برای آنچه به سر این افراد آمده، اهمیت چندانی قائل نیستند.