از جمله مهمترین آثار و جاذبههای گردشگری استان قزوین منطقهی الموت میباشد که از لحاظ جغرافیایی فاصله چندانی با تهران ندارد و به همین خاطر میتواند یک مقصد سریع و جذاب برای پایتخت نشینان باشد. شما برای رسیدن به این مقصد جذاب که یک روستای زیبا در نزدیکی قزوین است، مسیر خود را در حین رسیدن به قزوین عوض کرده و راهی را میپیمایید که تا قلعه حسن صباح دو ساعت و نیم فاصله دارد. الموت از جمله مناطق گردشگری است که علاوه بر جاذبههای تاریخی، طبیعت دلنشین و چشم نوازی دارد
هیچ گردشگر و رانندهای از طی کردن این مسیر طولانی و کوهستانی خسته نمیشود. چون با جاذبههای شگفتانگیزی مواجه خواهد شد. در فصل بهار هر بخش از این جاده سرسبز با رنگ گلهای متنوع و درختان رنگارنگی پوشیده شده و بوی عطرآگین گلهای بهاری را به مشام میرساند. در ایام پاییز هم که هزاررنگ درختان خودنمایی می کند و هر گردشگری را وادار میکند تا در کنار جاده ایستاده و از این نما عکس انداخته و لذت ببرد.
چندی از اسرارآمیزترین جاذبههای گردشگری ایران در درههای زیبای الموت واقعشدهاند و بقایای نزدیک به پنجاه قلعه در سرتاسر دامنههای البرز آرامیدهاند. این قلعهها، پناهگاه مستحکم یکی از فرقههای مهم مذهبی ایران بودهاند که به واسطهی موقعیت خاص جغرافیایی آنها اسماعیلیان توانستند مدتهای مدیدی با حکومت عباسیان مقابله کنند و شگفتانگیزترین این قلعهها در روستاهای گازر (قلعه الموت) و رازمیان (قلعه لمبسر) واقعشده است.
بقایای قلعه الموت
قلعهٔ الموت یا دژ الموت مقرّ حسن صباح یکی از قلاع تاریخی ایران است. دژ الموت در منطقه الموت قزوین شمال شرقی روستای گازرخان (قصر خان) قرار دارد. موقعیت قلعه بر فراز صخرهای به بلندای ۲۱۶۳ متر از سطح دریا که بلندی صخره از زمینهای پیرامون خود ۲۰۰ متر و گستره دژ ۲۰۰۰۰ متر مربع میباشد. این کوهستان از نرمهگردن شروع شده و به طرف غرب ادامه پیدا کردهاست. صخرههای پیرامون قلعه که رنگ سرخ و خاکستری دارند، در جهت شمال شرقی به جنوب غربی کشیده شدهاند.
تاریخچه قلعه الموت
حسن صباح در قم در یک خانواده شیعی امامی به دنیا آمد ، پدرش علی بن محمد، عرب تباری از مردم کوفه بود که برای خود نسب یمنی ادعا میکرد. او در کودکی و نوجوانی مدتی در نیشابور درس خوانده بود. در تاریخ و ادبیات ایران حسن صباح و خواجه نظام الملک طوسی و عمر خیام نیشابوری به سه یار دبستانی معروف هستند.
در جوانی خانواده صباح از قم به ری که از مراکز فعالیت اسماعیلیه بود رفتند. مردی به نام امیره ضراب، حسن را به کیش اسماعیلی جذب کرد. در سال ۴۶۹ هجری (۱۰۷۶ میلادی) وی به مدت سه سال در قاهره تعلیم یافت، پس از آن به ایران بازگشت و فعالیت خود را با سفر در سراسر ایران آغاز کرد و با رفتن به الموت و استقرار در دژ الموت با عنوان «دهخدا»، شاخه اسماعیلیان نزاری را پایه گذاری کرد. حکومت نزاری ایران را حسن صباح و هفت تن از جانشینان وی که در ادبیات به خداوندان الموت معروفند، اداره می کردند.
معماری قلعه
قلعهٔ الموت را مردم محل «قلعه حسن» مینامند. این قلعه از دو بخش غربی و شرقی تشکیل شدهاست. قسمت باختری که دارای ارتفاع بیشتری است به نام جورقلا (یعنی قلعه بالا) و پیلاقلا (یعنی قلعه بزرگ) خوانده میشود. طول قلعه حدود ۱۲۰ متر و عرض آن در نقاط مختلف بین ۱۰ تا سی ۳۵ متر متغیر است. دیوار شرقی قلعه بالا یا قلعهٔ بزرگ که از سنگ و ملاط گچ ساخته شدهاست، کمتر از سایر قسمتها آسیب دیدهاست. طول آن حدود ۱۰ متر و ارتفاع آن بین ۴ تا ۵ متر است. در طرف جنوب، در داخل صخره اتاقی کنده شده که محل نگهبانی بودهاست. در جانب شرقی این اتاق، دیواری به ارتفاع ۲ متر وجود دارد که پی آن در سنگ کنده شده و پشت کار آن نیز از سنگ گچ بنا شدهاست و نمای آن از آجر میباشد. در جانب شمال غربی قلعه بالا نیز دو اتاق در داخل سنگ کوه کندهاند.
در اتاق اول، چاله آب کوچکی قرار دارد که اگر آب آن را کاملاً تخلیه بکنند، دوباره پرآب میشود. احتمال میدهند که این چاله با حوض جنوبی ارتباط داشته باشد. در پای این اتاق، دیوار شمالی قلعه به طول ۱۲ متر و پهنای ۱ متر قرار دارد که از سطح قلعه پایینتر واقع شدهاست و پرتگاه مخوفی دارد. در جانب جنوب غربی این قسمت قلعه، حوضی به طول ۸ متر و عرض ۵ متر در سنگ کندهاند که هنوز هم بر اثر بارندگیهای زمستان و بهار پر از آب میشود. در کُنج جنوبغربی این حوض، درخت تاک کهنسالی که همچنان سبز و شاداب است، جلب توجه میکند.
این قسمت از قلعه، به احتمال زیاد، همان محلی است که حسن صباح مدت ۳۵ سال در آن اقامت داشته و پیروان خود را رهبری مینمودهاست. در جانب شرقی قلعه، پاسداران قلعه و افراد خانوادههای آنها ساکن بودهاند در حال حاضر، آثار کمی از دیوار جنوبی این قسمت باقیماندهاست. در جانب شمال این دیواره، ۱۰ آخور برای چارپایان، در داخل سنگ کوه کنده شدهاست. گذشته از آثار دیوار جنوبی، دیوار غربی این قسمت به ارتفاع ۲ متر هم چنان پابرجاست؛ ولی از دیوار شرقی اثری دیده نمیشود. در این سمت، سه آبانبار کوچک در دل سنگ کندهاند و چند اتاق نیز در سنگ ساخته شده که در حال حاضر ویران شدهاند. بین دو قسمت قلعه؛ یعنی قلعهبالا و پایین، میدانگاهی قرار دارد که بر گرداگرد آن، دیواری محوطه قلعه را به دو قسمت تقسیم کردهاست. در حال حاضر، در میان میدان آثار فراوانی به صورت تودههای سنگ و خاک مشاهدهمیشود که بیشک باقیمانده بناها و ساختمانهای فراوانی است که در این محل وجود داشته که اکنون ویران گشتهاند.
بهطور کلی باید گفت، قلعهالموت که دو قلعه بالا و پایین را در بر میگیرد، به صورت بنای سترگی بر فراز صخرهای سنگی بنا شده و دیوارهای چهارگانه آن به تبعیت از شکل و وضع صخرهها ساخته شدهاند؛ از اینرو عرض آن بهخصوص در قسمتهای مختلف فرق میکند. از برجهای قلعه، سه برج گوشههای شمالی و جنوبی و شرقی همچنان برپایاند و برج گوشه شرقی آن سالمتر است. دروازه و تنها راه ورود به قلعه در انتهای ضلع شمالشرقی قرار دارد. مدخل راه منتهی به دروازه، از پای برج شرقی است و چند متر پایینتر از آن واقع شدهاست. در این محل، تونلی به موازات ضلع جنوبشرقی قلعه به طول ۶ متر و عرض ۲ متر و ارتفاع ۲ متر در دلسنگها کنده شدهاست. با گذشتن از این تونل، برج جنوبی قلعه و دیوار جنوبغربی آن، که روی شیب تخته سنگ ساخته شدهاست، نمایان میگردد.
کلیپ مستند از قلعه الموت
راه رسیدن به قلعه الموت
معمولا افراد در روستایی بزرگتر به نام معلم کلایه توقفی دارند تا مایحتاج خود را تامین کنند از آن به بعد تا قلعه حسن صباح نیم ساعت بیشتر راه نیست. اما در همین مسیر میتوان راه حدودا ده دقیقه ای را به سمت دریاچه اوان کج کرد و به جایی رسید که دریاچهای پس از گذراندن چند تپه پشت سر هم خودنمایی میکند. دور تا دور این دریاچه را نیهای بلند پوشاندهاند و همیشه چند قایق کوچک منتظر سوار کردن گردشگرانی است که در اطرافش زیراندازی پهن کرده و نشستهاند.
وجود درختان متعدد در این منطقه و آب و هوای خنکی که دارد موجب شده همیشه حتی در وسط هفته گردشگران در این مکان اقامت هر چند کوتاهی داشته باشند. خودروهای شخصی زیادی در اطراف دریاچه پارک می شود که چادرهای مسافرتی به همراه دارند. در فصل پاییز که درختان رنگارنگ می شوند بر زیبایی این منطقه اضافه می شود و به تبع آن تعداد گردشگران بیشتر.
در منطقه و روستای الموت میتوان به محض وارد شدن و گذشتن از باغهای گیلاس، بافت روستایی را مشاهده کرد. خانههایی که همه دارای یک بالکن چوبی هستند و با گلهای شمعدانی تزئین شده اند اما در کنار همین خانهها، برخی از افراد خانه ای جدید ساختهاند و با کاشی و سرامیکهای قرمز و یا آبی نمای بیرونی آپارتمانهای خود را تزئین کردهاند. این یک نوع عدم ناهماهنگی در بافت تاریخی روستا را نشان میدهد که دست به گریبان اهالی شده است. آنها هر کدام درصدد هستند تا خانه های خشتی خود را با چارچوبهای چوبی رنگ تخریب کرده و ساختمانی سیمانی و جدید بسازند به همین دلیل پرسه در روستا نشان میدهد که این رقابت و میل به داشتن آپارتمانهای سیمانی چقدر در میان مردم نفوذ پیدا کرده است.