جستاری درباره پیشینه نوروز
بیشتر روایات اسطوره ای افسانه ای ایران دوره پیشدادی را زمان پیدایی نوروز و جمشید، چهارمین پادشاه پیشدادی را بنیانگذار نوروز و آئین های نوروزی به شمار آورده اند. دوران جمشید در یشتها دوران طلایی به شمار آمده است. در آن دوران خوردنی ها کاهش نمی یافت چارپایان و مردمان نمیمردند گیاهان نمی خشکیدند. سرما و گرما و پیری و رشک وجود نداشت. جمشید بر هفت کشور زمین فرمان میراند و نیک بختی شهرت گله و رمه خشنودی و حرمت را از دیوان گرفته بود.
فردوسی در داستان پدیدآمدن نوروز نقل میکند که وقتی جمشید از کارهای کشورداری بیاسود بر تخت کیانی نشست و همه بزرگان لشکری و کشوری برگرد تخت او فراهم آمدند و بر او گوهر پاشیدند جمشید آن روز را که نخستین روز اول فروردین و آغاز سال بود «نوروز» نامید و جشن گرفت.
به جمشید برگوهر افشاندند
سر سال نو هرمز فرودین
مرآن روز را روز نــــو خواندنــــد
بر آسوده از رنج تـــن، دل زکین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
چنین روز فرخ از آن روزگار
بمانده از آن خسروان یادگار
روایات مختلف در مورد نوروز
ابن بلخی افسانه به تخت نشستن جمشید در آغاز بهار نوروز خواندن آن روز را نقل میکند و میگوید که به فرمان جمشید همۀ بزرگان به استخر گرد آمدند و در ساعتی که «شمس» به درجه اعتدال رسمی رسید وقت سال گردش، در آن سرای به تخت نشست و تاج بر سر نهاد و آن روز جشن ساخت و نوروز نام نهاد. و آن سال باز، نوروز آیین شد. و آن روز هرمز از ماه فروردین بود و در آن روز بسیار خیرات فرمود و یک هفته متواتر به نشاط و خرمی مشغول بودند. (بلوکباشی، ۱۴).
ثعالبی در تاریخ غرر اخبار ملوک الفرس و سیر هم روایتی دیگر درباره جمشید و اسطوره پدید آمدن نوروز نقل میکند که میگوید:
جم امر کرد تا تختی از عاج و چوب ساج برای او بسازند و آن را با دیبا مفروش کرد و بر آن نشست و به شیاطین (= دیوان) فرمان داد تا او را به روی شانه هایشان در منطقه ای که بین زمین و آسمان است حمل کنند و او را در یک روز از دماوند به بابل بردند و آن روز اورمزد از ماه فروردین بود و روز اول بهار بود که آغاز سال و تجدید هیأت زمان و بیداری زمین بعد از خواب زمستانی است و مردمان میگویند این روزی نو و عیدی میمون با نیرویی بیشمار از پادشاهی خارق العاده است و این روز که آن را نوروز میخوانند عید اصلی شان محسوب می شود و از این که پادشاهان به آن درجه از عظمت رسیده است و به نیک بختی آن پادشاه و توجهات دولت او که راحت و ایمنی و سلامت و ثروت بدیشان داده است خدای تعالی را ستایش میکنند و این عید سعید را با خوردن و آشامیدن و نواختن آلات موسیقی جشن میگیرند و به شادی مینشینند (بلوکباشی، ۱۳۸۴، ۱۵).
بیرونی پیدایش نوروز و جشن گرفتن در آن روز را به گفته برخی از علمای آن زمان به سبب تجدید دین و احیای دین قدیم به فرمان جمشید می آورد، لیکن خود به کهن تر بودن و رسم و آیین نوروزی در پیش از دوره جمشید باور دارد. می نویسد:
سبب نام این روز به نوروز این است که در زمان تهمورت صابئه آشکار شدند و ملک جمشید دین را نو کرد و این روز را روزی بزرگ نامیدند و نوروز روز تازه ای شد و عید گردید. اگرچه پیش از آن هـم نوروز، بزرگ بود.
نویسنده روضه اولی الالباب سده هشتم بنیاد نوروز و برپایی نخستین جشن نوروز را در تخت جمشید که آن را چهل منار مینامند به جمشید نسبت میدهد و می نویسد:
جمشید در تحویل آفتاب به نقطهٔ حمل در آن سرای بر تخت نشست و آن روز را نوروز نام نهاد(بلوکباشی، ۱۶)
بلعمی نیز درباره پیدایش نوروز در دوره جمشید چنین می نویسد:
جمشید بزرگان و عالمان را جمع کرد گفت چگونه حکومتم طولانی تر شود گفتند در میان خلق نیکی کن و داد بگستران گفت روزی مردم و بزرگان به(مظالم:دادگاه مجلس) من بیایند تا هرچه میخواهند برایشان انجام دهم سپس ان روز نوروز نام گشت و تا امروزه(منظور زمان زندگی خود بلعمی) رسم گشت.