۸۱ سال زندگی کرد و رمان، نمایشنامه و مقالاتی نوشت که نامش را ماندگار کرد. پدر و مادرش گرایش دینی یکسانی نداشتند و محیط پرورش او متعصابه بود. پس از درگذشت پدرش، هنگامی که او یازده ساله بود، در محیطی زنانه بزرگ شد. سختگیریهای مادرش او را به ستوه آورده بود. در نوجوانی عاشق دختر داییاش شد و این عشق منجر به ازدواجی شد که علی رغم تمایلات دیگرگونه ژید تا زمان مرگ همسرش دوام آورد.
مهستی بحرینی، مترجم آثارش، داستان دلدادگی آندره ژید و دخترداییاش را این گونه بیان میکند: آندره از نوجوانی شیفته دخترداییاش مادلن میشود، اما پس از مرگ مادرش در سال ۱۸۹۵ توانست با مادلن ازدواج کند، چراکه مادران دو عاشق مخالف این ازدواج بودند. آندره ژید خیلی زود عصیان کرد و تقریباً در سن بیست و سه چهار سالگی یا حتی شاید زودتر رابطه و آن وابستگی و اطاعت و فرمانبرداری از مادر را قطع کرد و دیگر به راه خودش رفت.
به میل خودش ازدواج کرد. البته مخالفت مادر را نتوانست از بین ببرد چرا که او بر این باور بود که آندره نمیتواند مادلن را خوشبخت کند، ولی آنها گوش ندادند. البته ازدواجش با مادلن هم درست بعد از مرگ مادرش بود، ولی آندره موافقت و «بله» را از مادر گرفت.
آخر سر مادرش با ازدواج آنها موافقت کرده بود. میگویند آن طور هم نبوده که تا به آخر مخالف باشد. ولی گویا به خاطر روابط همجنسخواهانه ژید زندگی به مادلن خیلی تلخ میشود!
پلاک خانه آندره ژید
مادلن علاقه شدیدی به ژید داشته است. منتها در اواخر عمر نامههایی را از او میبیند که متوجه گرایشهایش میشود، به شدت ناراحت میشود و تمام نامههای عاشقانه خودش را پاره میکند. نامههایی که این دو دلداده در دوران نوجوانی نوشته بودند زمانی که بسیار به هم وابسته بودند. او تمام نامهها را پاره میکند و این کار ضربه روحی شدیدی به ژید میزند.
ولی به هر صورت اواخر دیگر از هم جدا بودند. نه جدایی با اختلاف بلکه با توافق از هم جدا زندگی میکردند. ژید زندگی خودش را داشته و مادلن تا آخر عمر تنها زندگی میکرد و ژید در جای دیگر با دوستانش معاشرت داشت.
آدره ژید و اسکار وایلد
ژید را نویسنده عجیبی میدانند او در آغاز مائدههای زمینی از خواننده کتاب خواهش میکند مطالعه را ادامه ندهد و آن را به دور بیاندازد! «کتاب مرا به دور بینداز، مگذار متقاعدت کند! گمان مبر که حقیقت تو را کس دیگری میتواند برایت پیدا کند … به خود بگو که این کتاب هم چیزی نیست، مگر یکی از هزاران شیوه رویارویی با زندگی. تو راه خویش را بجوی!»
آندره ژید در بیست و چهار سالگی در حالی که به شدت بیمار بود به تونس سفر کرد و پس از دو سال که از آفریقا برگشت تحول روحی بزرگی در او پدید آمده بود. آندره ژید پس از این دوره بود که «مائدههای زمینی» را نوشت. این کتاب که شاید محبوبترین و پر خوانندهترین اثر آندره ژید در ایران و خارج از ایران باشد: به باور بسیاری از منتقدان مائدههای زمینی رسالهای است در ستایش لذتجویی.
در مائدههای زمینی راوی «منالک» از مخاطبانش میخواهد که از مواهب زمینی بهره ببرند. این اثر تلاشی است برای رسیدن تعادل در جسم و روح. ژید در مقدمهای که در سال ۱۹۲۷ بر این کتاب مینویسد آن را چنین توصیف میکند: «برخی نمیتوانند یا نمیخواهند در این کتاب چیزی جز ستایش امیال یا غرایز ببینند. به گمان من چنین نظری تا حدی ناشی از کوتهبینی است. من خود هرگاه این کتاب را میگشایم، بیش از هر چیز در آن ستایشی از وارستگی میبینم.»
سنگ مزار آندره و مادلن ژید
آندره ژید در ۱۹۵۱ درگذشت.