اوزون حسن آق‌قویونلو

اوزون حسن آق‌قویونلو (۱۴۲۳–۱۴۷۸) یکی از مقتدرترین سلاطین سلسله آق قویونلو بود که به ایران، عراق و شرق آناتولی بیست و پنج سال حکومت کرد. وی پدر بزرگ شاه اسماعیل صفوی از طرف مادری بود.

دستیابی به قدرت

پس از قراعثمان هیچ‌کدام از فرزندان به شجاعت و شهامت پدرشان نبودند و چنین می‌نماید که خاندان حاکمه آق‌قویونلو به مدت یک دهه گرفتار آشفتگی و نابسامانی ناشی از منازعات و دسیسه‌های بی‌پایان شدند.[۳] اما وقتی جهانگیر فرزند علی‌بیک فرزند قراعثمان به قدرت رسید شرایط عوض شد. در زمان حکومت او زمینهایی که به دست قراقویونلوها افتاده بود، کمابیش بازپس گرفته شد. وی در منازعات خانوادگی با دو عمویش قاسم بیک که از سوی ممالیک مصر حمایت می‌شد و شیخ حسن که تحت حمایت قراقویونلوها بود، وارد جنگ شد. از این زمان بود که اوزون حسن علیه شیخ حسن گسیل شد و این نبرد با شکست شیخ حسن و مرگ وی همراه بود.[۴] اما در تابستان ۱۴۵۳[۴] هنگامی که جهانگیر در اردوی تابستانی خود در آلاداغ به سر می‌برد، اوزون حسن مخفیانه دیاربکر و کمی بعد ماردین را تسخیر کرد. سپس نوبت جهانگیر بود که با حمایت جهانشاه قراقویونلو درصدد بازپسگیری قدرتش برآید. این مناقشات چند سالی بین دو برادر ادامه داشت و حتی با دخالت مادرشان، ساره خاتون، مرتفع نشد.[۵] سرانجام جهانگیر به‌رغم تلاش‌های سخت نتوانست موقعیت خویش را برگرداند و تا پایان عمرش در سال ۸۷۴ق/۱۴۶۹م در ماردین به سر برد.

احیای آق‌قویونلوها

اوزون حسن به رسم دیگر رهبران آق‌قویونلو با تئودورا دختر امپراتور ژان چهارم، امپراتور ترابوزان، ازدواج کرد. اوزون حسن همچنین خواهرش، خدیجه بگم را به عقد ازدواج شیخ جنید، سرکرده جسور طریقت صفوی در اردبیل، درآورد.[۶]

بعدها اوزون حسن، دخترش، حلیمه (مارتا) را به عقد خواهر زاده‌اش، حیدر درآورد که حاصل این ازدواج اسماعیل، نخستین پادشاه صفوی بود.[۷]

پس از فراغت از کشمکش‌های خانوادگی، که ذکرش رفت، و بین سال‌های ۸۶۱–۸۵۸ق/۱۴۵۷- ۱۴۵۴م روی داد، ستاره بخت اوزون حسن درخشیدن گرفت به‌طوری‌که نفوذش بر سرزمین‌های مجاور گسترش یافت.[۵] وی دست به لشکرکشی‌های متعددی زد از جمله شکست اعقاب ایوبیان و فتح حصن کیفا در ساحل دجله (۸۶۶ق/۱۴۶۲م) و قویولوحصار در ساحل رود کلکیت (۸۶۳ق/۱۴۵۹م)، تسخیر قلعه شابین قراحصار در نخستین لشکرکشی وی به گرجستان (۱۴۵۹م)، اخراج ذوالقدرها از خالپوت (۸۶۳ق/۱۴۶۵م)[۶] و در نهایت فتح بغداد (۸۷۲ق/۱۴۶۷م) که حاکم وقت آن، پیرمحمد طواشی دست نشانده فرمانروایان قراقویونلو بود.[۵] طبیعی بود که این موفقیت‌ها بدگمانی همسایگان مقتدر او یعنی عثمانیان در غرب، قراقویونلوها در شرق و نیز ممالیک مصر را در جنوب برانگیزد.[۶] نزدیکترین همسایگان آق قویونلو، قراقویونلوها بودند که حتی پیش از قدرتگیری اوزون حسن، بین این دو رقیب برخوردهایی صورت گرفته بود. لاجرم در بهار سال ۸۷۱ق/۱۴۶۷م، یعنی بعد از فتح بغداد، جهانشاه تصمیم گرفت تا در بین‌النهرین لشکری علیه آق‌قویونلوها راه بیندازد، اما بنا به دلایل مختلف این امر را موقتاً وانهاد و اکثر سپاهیان خود را به قشلاق فرستاد. اوزون حسن که مترصد فرصت بود، هنگامی که جهانشاه در نزدیکی سنجاق در منطقه چپقچور اردو زده بود، به او شبیخون زده و موفق شد آنان را غافلگیر کند. جهانشاه کشته شد و دو فرزندش محمدی (ولیعهد جهانشاه) و ابویوسف اسیر شدند که ابویوسف را کور کرده و محمدی را نیز چندی بعد کشتند.[۸] با مرگ جهانشاه امپراتوری قراقویونلو در خاور نزدیک به پایان رسید. چیزی نگذشت که متصرفات آنان به دست اوزون حسن افتاد و ایلات منفردی که با آنان متحد شده بودند، به آق‌قویونلوها پیوستند.

دوران شکوفایی آق‌قویونلوها

اوزون حسن با پیروزی غیرمنتظره بر جهانشاه در کانون صحنه تاریخ ایران قرار گرفت. او همچنین هم‌مرز تیموریان گردید. اگرچه وی و پیشینیانش از متحدان تیموریان به‌شمار می‌رفتند، در این زمان این اتحاد و وفاداری با ظهور او در صحنه در بوته تردید و تعویق افتاده بود. شایان ذکر است که توسعه متصرفات جهانشاه به سمت شرق در بلبشوی پس از مرگ شاهرخ (۸۵۰ق/۱۴۴۷ م) صورت گرفته بود و حتی موقتاً هرات را نیز دربرگرفته بود؛ لذا استمداد حسنعلی، پسر دیگر جهانشاه، از ابوسعید، بهانه‌ای به او می‌داد تا برای بازپس‌گیری مناطق متصرفه ترکمانان به سمت غرب براند.[۹] مذاکرات برای جلوگیری از پیشرفت ابوسعید نتیجه‌ای نداد اما سرنوشت به روی اوزون حسن لبخند زد. ابوسعید که با سواره‌نظام خود در جلو می‌تاخت بدون توجه به خطوط ارتباطیش و نیز سرمای سخت آذربایجان، پس از اینکه در دشت مغان در حاشیه شعب سفلای رود ارس محاصره شد، در ۱۴ رجب ۸۷۳ق/۲۸ ژانویه ۱۴۶۹م شکست سختی از اوزون حسن خورد. ابوسعید اسیر شد و پس از ده روز به قتل رسید. پس از سقوط ابوسعید، حاکمیت تیموریان در شرق ایران، افغانستان و ترکستان تا چند دهه ادامه یافت اما خطری که شایسته نام آنان باشد برای آق‌قویونلوها به‌وجود نیامد و لاجرم آق‌قویونلوها قدرت بلامنازع ایران شدند. اوزون حسن پایتختش را از دیاربکر به تبریز منتقل کرد. او با این انتخاب اقامتگاهی را برگزید که به‌طور سنتی پایتخت قراقویونلوها و مرکز عملیاتی ایلخانان و بازماندگانشان آل جلایر بود.

ایجاد رابطه با دول اروپایی

خبر ظهور شگفت‌انگیز اوزون حسن نه فقط در میان همسایگان شرقی، بلکه در بین قدرت‌های غربی نیز پیچید. پاپ نیکلاس پنجم که از زمان سقوط قسطنطنیه منافع خود را در شرق مدیترانه در خطر می‌دید، در سال ۱۴۵۴م هیأتی را به ایران گسیل داشت. اوزون حسن در وهله اول برای انعقاد پیمانی علیه عثمانیان اعلام آمادگی نکرد، ولی چندی بعد در سال ۱۴۶۰م گروهی از سفیران شاهان آناتولی وارد رم شدند و از آنجا به دربار سایر شاهان اروپایی رفتند که ایلچی ترکمانان نیز در این هیئت بود. سرانجام ونیز به عنوان سخنگوی اصلی کشورهای غرب و اوزون حسن هم با موقعیت مشابهی در شرق به سال ۱۴۵۸م به توافق‌های مقدماتی رسیدند که منجر به پیمان سال ۱۴۶۴م شد و زمانی که مسئله هیئت سیاسی کاترینو زنو پیش آمد، این روابط قوت بیشتری یافت. زنو مدت زیادی در تبریز بود و از طریق همسرش که می‌گویند دختر برادر دسپینا خاتون بود با اوزون حسن نسبت داشت. هدف تمام این مذاکرات عملیات نظامی مشترک و یکپارچه برای از هم‌پاشی امپراتوری عثمانی بود. اوزون حسن درخواست مصرانه داشت که ونیز باید او را مجهز به توپخانه و سایر اسلحه گرم سازد تا بتواند بر عثمانیان که پیشتر به این سلاح دست یافته بودند، برتری یابد. این سلاح‌ها طبق تصمیم مجلس سنا در ۴ فوریه ۱۴۷۳م برای اوزون حسن ارسال شد

برخورد با عثمانی‌ها

خصومت اوزون حسن با عثمانیان بی‌سابقه نبود. در واقع اوزون حسن با ازدواج خود با دسپینا پاره‌ای از پیمانی شد که حاکمان ترابوزان، گرجستان و قرامان علیه عثمانیان منقعد کرده بودند. اوزون حسن تنها یک سال پس از آن با گسیل هیأتی به باب عالی، از سلطان خواسته بود که از باج و خراج سالانه ترابوزان چشم پوشد. در ضمن به سلطان هدایایی را یادآوری کرده بود که باب عالی هر سال ارسال می‌کرد و مدت پنجاه سال بود که قطع شده بود. کمی بعد اوزون حسن بر امارت‌نشین کوچک قویلوحصار حمله برد که بر راه‌های مرکزی تا شرق آناتولی و ترابوزان مسلط بود. هنگامی که محمد دوم در سال ۸۶۵ق/۱۴۶۱م آماده حمله به ترابوزان شد، اوزون حسن سپاهیان خویش را گسیل داشت تا بین ارزنجان و کماخ با او مواجه شوند؛ گو اینکه او پس از چندین برخورد بی‌حاصل، دریافت که نمی‌تواند اهداف سلطان را مهار کند و بالاجبار ناظر فتح ترابوزان به دست عثمانیان بود.[۱۲] از دیگر سو اوزون حسن برای حفظ تماس مستقیم با متحدان اروپایی درصدد استیلا بر پاره‌ای از سواحل آناتولی روبروی جزیره قبرس بود. راهی که از سرزمین قرامان می‌گذشت. هنگامی که در سال ۸۶۸ق/۱۴۶۴م بین اسحق و برادرش پیراحمد بر سر جانشینی پدر اختلاف بروز کرد، استمداد اسحق از اوزون حسن فرصت مقتضی را به دست داد. همه چیز آماده شد و اسحق به کمک ترکمانان تاج و تخت خود را به دست آورد. اما این وضعیت پایدار نبود و با دخالت باب عالی، در بهار همان سال قونیه، پایتخت قرامان‌ها، به وضع پیشین بازگشت.[۱۲] پس از آن اوزون حسن درصدد دخالت و تلاقی برنیامد تا اینکه در سال ۱۴۷۲م نیروی مجهزی را بظاهر علیه ذوالقدرها در ابولستان، ولی در واقع علیه قرامان‌ها گسیل داشت. در ماه اوت، سپاهیان ترکمان توقات را غارت کردند و از طریق سیواس به قیصریه و قرامان فشار وارد آوردند. البته هدف اصلی اوزون حسن ارتباط با متحدان غربی و در ساحل مدیترانه و تحویل گرفتن اسلحه گرم بود که از ونیز بدانجا وارد می‌شد.[۱۳] هنگامی که خبر ویرانی و غارت توقات به سلطان محمد دوم رسید، دریافت که موقع عمل فرا رسیده‌است؛ لذا اردوی شاهی را به ساحل آسیایی بسفر منتقل کرد تا بتواند در بهار بی هیچ وقفه‌ای به سمت شرق آناتولی رهسپار شود. در نخستین برخورد میان دو نیرو در ارزنجان، پیروزی ازآن سپاهیان اوزون حسن بود اما در نبرد سرنوشت‌سازی که در ۱۶ ربیع‌الاول ۸۷۸ق/۱۱ اوت ۱۴۷۳م در نزدیکی روستای باشکنت در اوتلوق‌بلی رخ داد و هر دو سلطان حضور داشتند، عثمانیان پیروز شدند. نتیجه این کشمکش پیمان صلحی بود که به وسیله آن رود فرات مرز غربی امپراتوری ترکمانان شد.

آخرین کشمکشها

از وقایع مهم پس از آن شورش پسران او اوغورلو محمد در شیراز و مقصود در بغداد (۸۷۹ق/۱۴۷۴م) و طغیان برادرش اویس در روحاً (۸۸۰ق/۱۴۷۵م) شایسته ذکر هستند که با مهارت نظامی اوزون حسن سرکوب شدند.[۱۵]

مرگ

هنگامی که اوزون حسن در اول شوال ۸۸۲ق/۵ ژانویه ۱۴۷۸م در سن ۵۳ سالگی آخرین نفس‌هایش را کشید، پشت سر خود امپراتوری ترکمانی بجا گذاشت که بسیار وسیعتر از امپراتوری جهانشاه قراقویونلو در یازده سال پیش بود.[۱۶] اوزون حسن در کنار خصلتهای نظامی دارای توانمندی چشمگیر سیاسی بود. این توانمندی به خصوص در مقطع نهایی سلطنت او (یعنی از سال ۸۷۵ق/۱۴۷۱م تا ۸۸۲ق/۱۴۷۸م) آشکار شد. قانون نامه حسن پادشاه که نوعی قانون اساسی بود به این دوره تعلق دارد و دربرگیرنده مسائلی است پیرامون امور مالی بخش‌های متفاوتی از امپراتوری ترکمانان که به احتمال فراوان از ایام کهن در آن‌ها رواج داشته و بیشتر با این هدف تنظیم و گردآوری شده که با عدم اخذ مالیات‌های افزوده بر مالیات موجود از اجحاف بر مردم جلوگیری کند.[۱۶] گویا در زمان وی کتاب‌های زیادی به ترکی ترجمه شد. اوزون حسن حتی دستور داد تا قرآن مجید را به ترکی ترجمه کنند.

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ