اقوام ژرمنی یکجا نشین نبودند. قبائل مختلفی در شمال آلپ و دامنههای سرسبز حواشی میزیستند که هر آن چه لازم داشتند، در همانجا میساختند. چوب و استخوان، مهمترین مواد اولیه برای مصارف و ملزومات روزمره بود. از جمله تولید شانه.
به خلاف شهرت رژمنها به بربریت و بدویت، تراشکاریهای باکیفیت و هنرمندانه صنایع فلزی یافته شده، تسلط آنها به فنون پیشرفته را نشان میدهد. نقوش برجسته حیوانات و کندهکاری کله انسان روی این صفحه بیضوی از قلع، شاهدی بر این مدعاست. کارشناسان حدس میزنند که این کار چشمنواز، لبه یک سطل بوده باشد.
آنها پول نداشتند، اما در عوض اهل تجارت و تبادل پایاپای کالا بودند؛ به ویژه با رومیها که اشتیاق زیادی به کهربا نشان میدادند. برای باستانشناسان روشن نیست که ژرمنها به ازای کهربا چه میگرفتند. شاید با ذوب سکههای طلا و نقره که رومیها میدادند، زینت آلات میساختند.
اقوام ژرمن غالبا با رومیها درگیر میشدند؛ به ویژه وقتی رومیها میکوشیدند به کرانههای غربی راین نفوذ کنند. متقابلا، هجوم ژرمنها به قلمرو رومیها به قصد غارت، بدون پاسخ نمیماند. این جنگ و گریز در عین حال موجب آشنایی با هنرورزیهای طرفین میشد. این دیگ سرامیکی، تقلیدی از هنرهای ظریفه رومیها به دست ژرمنهاست.
دست و پای زنجیر شده یک انسان… این کار نشان میدهد که ژرمنها هم برده میگرفتند؛ مثلا از بین دشمنانی که شکست داده بودند. البته آنها بردهها و اسرا را به رومیان میفروختند. مواردی هم بود که خود رومیها را اسیر گرفتند، اما آنها حاضر نشدند اسرا را با چیزی معاوضه کنند.
در مقایسه با فرهنگهای دیگر آن دوران، یافتههای باستانشناسی در باره قبائل ژرمن اندکند. بسیاری از مصنوعات و تولیدات دستی آنها در باتلاق و لجنزار پیدا شدهاند. از قرار آیینی نزد آنها بوده که بعد از پیروزی در هر جنگی، غنائم قوم متخاصم را به باتلاق میانداختند. این سپری است که به خوبی حفظ شده و نشان میدهد که حتی اشیای چوبی نیز از مناسک لجنزار مستثنی نبودهاند.