مروری بر سیاست یأس انگلیسی ها در جریان کودتای ۱۲۹۹
یک سال پس از استقرار کابینه وثوقالدوله، «لرد جرج کرزن» برای عقد قرارداد سیاسی، نظامی و بازرگانی برای همکاران خود در کابینه لوید جورج در یادداشتی مذاکرات خود را با دولت ایران تشریح و قرارداد ۱۹۱۹ را تعریف کرد.
در عمل وثوقالدوله نشان داده بود که به ظاهر مقتدر است و در مجموع بعد از سالها هرج و مرج سیاسی و اجتماعی و انفعال حکومت، به ثبات نسبی رسیده است، اما مشاهده موفقیت دولت وثوق الدوله، کرزن را که علاقهای خاص به هندوستان داشت، بار دیگر به موضوع کهنه و قدیمی ضرورت استقرار دولت حایل در ایران متوجه ساخت.
او با اشاره به اهمیت سوق الجیشی ایران، نقش این کشور در حفاظت از هند را به صورت مشروح گوشزد کرد. از هرج و مرج پس از مشروطه در ایران صحبت کرد و اینکه آلمانها و عثمانیها در دوره جنگ برای بهرهبرداری از وضع موجود به تحریک احساسات مسلمانان دست زدهاند و جهاد علیه منافع بریتانیا را در خاورمیانه سرلوحه کار خود قرار داده بودند.
او پس از ذکر مطالب مذکور، بالاخره موضوع اصلی خود یعنی بحث منافع بلندمدت بریتانیا در ایران را مطرح و طراحی کرد.
کرزن خاطرنشان کرد که دیگر تهدیدی از سوی آلمانها متوجه ایران نیست. بریتانیا از شعلههای جنگ خارج شده و باید دور جدیدی در مناسبات این کشور با ایران پیریزی شود. به واقع این سیاست جدید با مذاکرات مربوط به قرارداد ۱۹۱۹ شکل نهایی یافت. کرزن از فرصت بدست آمده بعد از انقلاب روسیه حداکثر بهرهبرداری کرد و کوشید تا پایههای نفوذ اقتصادی و سیاسی بریتانیا در ایران را مستحکمتر از گذشته بنا نماید.
در اصل وزارت خارجه بریتانیا و شخص لرد کرزن در پی ایجاد ایرانی وابسته و طرفدار انگلیس بودند که راه دستیابی به آن را در تجدید سازمان مالیه و ارتش البته با دخالت مستقیم و مشارکت تقریبا انحصاری انگلیس میدانستند، اما ایجاد سیاست نظم نوین طرح شده در ایران با مخالفتهای بسیار شدیدی روبرو گردید که مانع از اجرای قرارداد ۱۹۱۹ شد.
پس از به زیر کشیدن دولت وثوقالدوله توسط مخالفان و مردم ایران، مشیرالدوله سوار بر دولت شد و تصویب قانون موقوف الاجرا شدن قرارداد ۱۹۱۹ را انجام و اجرایی نمود که انگلیسیها پس از شکست سنگین در اجرای قرارداد مذکور، نسخهای جدید با نام تاسیس حکومت مقتدر مرکزی از راه کودتای سیاه ۱۲۹۹ رضاخانی برای ایران صادر کردند.
اجرای «سیاست یاس» قبل از برنامه عملی کودتا
اما انگلیس پیش از اجرای کودتای سوم اسفند نقشهای با نام «سیاست یاس» در دستور کار خود قرار داد و اجرایی کرد که بنا به یادداشتهای روزانه ژرژ دوکرو وابسته نظامی سفارت فرانسه در تهران در سال ۱۹۲۱ م / ۱۲۹۹ ش عنوان شده است: «بنابراین نقشه تشکیل سیاست یاس را در قبال ایران اجرا کردند. از آنجایی که انگلیسیها شاهد شکست نقشههای خود بودند، لجاجت به خرج دادند و خواستند شیوه جدید بکار بندند.»
وی در ادامه توضیح داده است: «اجرای تمایل به ایجاد آشوب و هرج و مرج در ایران و ممانعت از استقرار دولتی با عزم راسخ، بیثبات کردن کابینهها، تطمیع قبایل و شوراندن آنها و کلیه اعمال مخفیانهای که افسران اداره اطلاعات بریتانیا ترتیب میدادند، آنان اقدامات بلشویکها را در شمال ایران تسهیل و در جراید نیز در این خصوص مبالغه میکردند… سفر خارجیها را به ایران مختل و یا غیرممکن میساختند، همگان را از آمدن به ایران دلسرد و تجارت را فلج میکردند (در واقع ایران هراسی انجام میدادند) و هدفشان این بود که دولت وحشتزده و شاه را به آغوش انگلستان بیاندازند.»
ژرژ دوکرو اطلاعاتی بدست آورده بود که انگلیسیها کردستان و خوزستان را هم میخواستند از ایران جدا کنند. طبق اطلاعات بدست آمده از مشاهدات شاهزاده فیروز بیان داشته که او نقشه طراحی شده ماژور نوِئل و سروان ویلسون را که در آن کرند از ایران جدا شده تا تبدیل به ییلاق اهالی بین النهرین شود و در عین حال نفت این منطقه را برای بین النهرین محفوظ بدارد؛ و حال قطعاً میبایست تکرار تاریخ را پس از صد سال به وضوح هرچه بیشتر رصد کرد. در پایان باید به این مطلب از فصلنامه Middle Eastern Studies نوشته استیو مارچ ریاست بخش مطالعات اتحادیه اروپا در دانشگاه کاردیف انگلستان در سال ۱۹۶۴ اشاره کرد که خوانش آن بر هر ایرانی لازم و ضروری است: «جهان غرب به هیچ عنوان برای رهائی ملتها تلاش نمیکند، بلکه الزام و سعی در آمادهسازی آنها در خدمت بیشتر به جهان غرب دارد.»