ماجرای مزدک از تولد و تا مرگ(زندگینامه )
از این رو شاه برای تضعیف موبدان زرتشتی آیین مزدک را پذیرفت و به گسترش آن همت گماشت و این بود موبدان با شاه صحبت کردند و او را بسی پند و اندرز دادند ولی قباد نپذیرفت و در نتیجه موبدان انجمنی برپا کردند و شاه را از سلطنت خلع و حبس کردند و برادرش جاماسب را به تخت نشاندند ولی سیاوش یکی از نجبای ایرانی او را نجات داد و او بی درنگ خود را به دربار پادشاه هتالیان رساند و دخترش را به زنی گرفت و لشکری بدو داد.
قباد بدون جنگ ایران را گرفت و دوباره بر تخت نشست اما به مزدکیان اعتنایی نکرد و پس از قباد پسرش خسرو انوشیروان (۵۳۱ – ۵۷۹ م) که بر تخت نشست مجلس مباحثه ای مذهبی تشکیل داد و موبدان زرتشتی و اسقف عیسویان و مزدکیان در آن شرکت کردند و اسقف عیسویان هم با موبدان همداستان شد و پس از بحث های فراوان مزدکیان محکوم و مغلوب شدند و سربازان که مزدکیان را احاطه کرده بودند به آنان یورش بردند و آنان را از دم تیغ گذراندند و تمام سران مزدکی و خود مزدک را در هفتاد و پنج سالگی به سال ۵۳۱ میلادی به قتل رساندند.
آموزههای آیین مزدک
مزدک در آیین خود بر این عقیده بود که نور بر ظلمت تفوق دارد و سرانجام یزدان که نور است بر اهریمن ظلمت پیروز خواهد شد و عقیده او پیروزی یزدان کامل نیست زیرا جهان مادی که از اختلاط دو اصل اساسی تشکیل شده است بر جای مانده و مقصد نهایی از تحول و تطور عالم این است که ذرات نور از ترکیب با تاریکی برهاند و مزدک می گفت که خدا در عالم برین، بر تختی نشسته و در برابر او چهار نیرو وجود دارد و آن عبارتند از: دریافتن، هوش، حافظه، شادمانی،
شهرستانی می گوید: در آیین مزدک هفت وزیر و دوازده وجود روحانی هست همانطور که هفت سیاره آسمان در دایره علائم دوازده گانه منطقه البروج می گردند وزرای هفتگانه نیز در میان دایره وجود روحانی گردش می کنند و چهار نیرو در وجود انسان مقمرند و هفت و دوازده کار جهان را زیر سلطه خود دارند و نور از ظلمت عاقبت رهایی خواهد یافت و انسان باید به وسیله اعمال خود یا امساک بدین رهایی یاری کند.
اساس آیین مزدک
اما اساس آیین مزدک در حقیقت مساوات و برابری بود و او می گفت نعمتهای مادی را اهورامزدا یکسان در دسترس مردم قرار داده است و همه چیز باید مشترک در اختیار مردم قرار گیرد و از آن بهره ببرند و از این راه آثار و علائم طبقاتی از بین می رود و اجتماع از کلیه نابرابری های اجتماعی و از ستمگریها و بیدادگریها رهایی خواهند یافت و هیچگاه جنگی هم در میان آنان رخ نخواهد داد و به آزادی و آمال انسانی خود خواهند رسید.
بنابراین ثروت جامعه به عموم مردم تعلق دارد و آن باید در راه عامه مردم صرف شود و هر مردی حق دارد با زنی ازدواج کند و ازدواج گروهی عملی نارواست و مزدک نوعی اصلاحات در مسئله زناشویی را خواستار بوده است و اعیان هم الغاء حرم و تعدد زوجات را در حکم آن می دانستند که همراه اموالشان توسط اراذل غارت شده و تقسیم گردد و مزدک خواستار این بود که همه مردم اعم از فقیر و ثروتمند باسواد شوند و با کشتن و آزار رساندن دیگران مخالف بود.
محمد اقبال لاهوری در کتاب سیر فلسفه در ایران درباره مزدک گوید: اکنون نگاهی به مزدک، مردم گرای (کمونیست) نام بردار ایران باستان می افکنیم، این پیغمبر مردم گرای کهن که در عصر انوشیروان ساسانی می زیست، در برابر یک گرایی زروانیان عصر خود واکنشی کرد و نظری دوگرای آورد، مانند مانی بر آن شد که گوناگونی اشیاء معلول آمیزش دو اصل مستقل جاویدان است.
یکی از این دو اصل شید یا روشنایی و دیگری تار یا تاریکی نام گرفته است. مزدک برخلاف پیشینیان، باور داشت که آمیزش یا جدایی نهایی این دو به عمد و اختیار مقرون نیست، بلکه محصول تصادف است. خدا در نظام فکری مزدک از احساس برخوردار است و در حضور سرمدی خود چهار نیروی اصلی دارد: تمییز و حافظه و فهم و سرور. نیروهای چهارگانه در چهار تن متجلی می شوند و این چهار تن به یاری چهار تن دیگر، به جهان داری می پردازند، خصایص موجودات که باعث جدایی آنها از یکدیگر می شوند، زاده نسبت آمیزش نیروهای چهارگانه اند.
ممتاز ترین جنبه تعالیم مزدک مردم گرایی اوست و بی گمان گرایش مانویان به جهان میهنی در این مردم گرایی مؤثر بوده است. مزدک می گفت که همه افراد انسان برابرند، ولی دیوان بدخواه که می خواهند جهان خدایی را صحنه رنج بی پایان گردانند، با جعل مفهوم مالکیت انفرادی، مردم را به نامردمی می کشانند. با آن که به اعتقاد پیروان مزدک، آتش مقدس به سخن درآمد و صحت رسالت مزدک را گواهی داد، موبدان زردشتی که مخصوصا جنبه اجتماعی آیین او را خوش نداشتند، او و پیروانش را کشتند.
تفاوت مذهب مزدک و سوسیالیسم
استاد جمال زاده می گوید: تفاوت بسیار مهم مذهب مزدک و سوسیالیسم همین است که مزدک به اسم مذهب و خدا حرف می زند و سوسیالیست ها از دید بشردوستی بدون در نظر گرفتن ایدئولوژی مذهبی و افکار آسمانی. عقاید مزدک فقط مبتنی بر اساس اشتراک زن و خواسته نبود و اکثر نویسندگان از روی تعصب مذهبی و مغرضانه در این باره اظهارنظر کرده اند و او مکتبی آورد که تحت تأثیر اوضاع اقتصادی و سیاسی آن زمان قرار گرفته بود و متأثر از مانویت بود.
از نظر مزدک بدی ها به علت عدم مساوات در میان مردم بوجود می آیند و بنابراین اهورامزدا اینان را دوست ندارد و او بر این عقیده بود که عالم محسوس مانند عالم روحانی است و امور این عالم سایه و عکس حقایق آن عالم است. اساس مذهب مزدک این بوده که تمام بدی ها و دردها عدم مساوت را اهریمن به وجود می آورد و تاریکی نشانه اهریمن است. جسم انسان از عناصر تاریکی مجسم شده است و همه بدی ها تحت تأثیر این عناصر پرظلمت می باشد.
بنابراین جسم را به وسیله ریاضت های شاقه باید کُشت تا روان رها شود و همه اسباب دنیوی که به سبب خواهش و شهوت نفسانی انسان در طبقات محدود متمرکز می شود باید مشترک باشد، زیرا که خود خواهش های نفسانی که در تحت تأثیر تاریکی و اهریمنی می خواهند که خودخواهی را به وجود بیاورند، موجب نزاع بین مردمان می شوند و امن و عافیت نابود می گردد. بنابراین علت العلل ناراحتی و عدم مساوات زن و مالکیت باید در جامعه مردم مشترک باشند.
مزدک مردم را چنین وعظ میکرد که کلیه بدیها ناشی از دیو رشک، حسد، خشم و غضب و آز، حرص می باشد و همین خصایل شیطانی است که برابری و مساوات را که خداوند آفریده است نابود می کند و از مردم مصرا خواستار می گردید که برای بازیافتن این برابری و مساوات نه تنها به ریاضت بپردازند بلکه مایملک خود را که شامل اموال قابل تجارت و کنیزکانشان می گردیدند در دسترس همگان قرار دهند زیرا به عقیده او هر مرد باید فقط یک زن داشته باشد نه اینکه حرمسرا درست کند و زیادی در آن قرار دهد.
مزدک روابط بین خویشاوندان را مجاز دانسته، اما ذبح حیوانات و خوردن گوشت و خون آنها را ممنوع کرده بود، ولی خوردن تخم مرغ را مجاز می دانست و پیروان مزدک جامه های درشت و خشن بر تن می کردند و ریاضت می کشیدند و سراسر زندگی آنها توأم با سختی و کشتن نفس و پرهیز از خوشی های زندگی و توبه بوده است.
مزدک انسان را به تهذیب نفس و تزکیه اخلاق دعوت می کرد و حتی کشتن حیوانات را منع می کرد و دوست داشت همه در مساوات و عدالت و سرور و شادی و صلح و صفا زندگی کنند و اظهار می داشت کسی حق ندارد آن قدر سیم و زر و زن و مال گرد آورد و حق دیگران را پامال کند و از گرسنگی و احتیاج گروه گروه زندگی را از دست بدهند و این وظیفه همه است در این طریق کوشش کنند تا همه در رفاه و آسایش زندگی را بسر برند زیرا اهورامزدا زندگی به همه ارزانی داشته است.
مزدک می گفت: خداوند ارزاق را در روی زمین آفرید که مردم آنها را میان خود بطور مساوی تقسیم کنند و کسی از کس دیگر بیشتر نداشته باشد ولی مردم به خود ستم می کنند و هرکس نفس خودش را به برادرش ترجیح می دهد و من از همه می خواهم که در این کار نظارت کنند و مال مستمندان را از دولتمندان بگیرند و به تهی دستان بدهند و از هر کس که مال و زن و خدم و امتعه زیادی داشته باشد از وی گرفته و بین او و غیر او مساوات بکنیم تا آنکه احدی را امتیاز بر دیگران نمانده.
مقاله مزدک را پسندیدم .