دیو و دیوپرستی در باور ایرانیان باستان

دیو، دکتر علی نیکویی

دکتر علی نیکویی

دیوان گروهی از خدایان آریایی بودند پس از جدائی ایرانیان از هندیان و ظهور زرتشت پیامبر؛ خدایان مشترک قدیمی یعنی دائوا که مورد پرستش هندوان بودند، نزد ایرانیان گمراه‌کنندگان و شیاطین خوانده شدند. در آیـین زردشتی پرستندگان دیو را دئویـسن مـی‌خواندنـد. [عموما موبدان زرتشتی پرستندگان دین‌های دیگر را دیو پرست و دین خود را بهی‌دین می‌نامیدند] مطـابق وندیـداد ، دئوه‌ها و پرستندگانشان، پس از غروب آفتاب در گورستان‌هـا و دخمـه‌هـا یکدیگر را ملاقات می‌کردند و در آنجا به صرف غذای آیینی نفرت‌انگیز خود که جسد مردگان بود، می‌پرداختند و در جای دیگر وندیداد به آدمخواری و پسرخواری متهم می‌شوند؛ زرتشتیان دیوپرستی را بدعتی بسیار زشت می‌دانستند.
طبق دینکرد، دیوپرستان مراسم خود را پنهان اجرا می‌کردند، اما ذکـر مکـرر نـام آنها و نقد عقایدشان در کتاب‌های پهلوی نشان از آن است ایشان در عهـد ساسانیان نیز وجود داشتند؛ زرینکوب معتقد است نام “دیـوداد” در خانـدان ساجیان آذربایجان که با افشین خویشاوند بوده‌، نشان از آن دارد که احتمـالا در اوایل عهد عباسی نیز هنوز پرستش دیو در گوشه و کنار ایران رواج داشته اسـت. چرایی پرستش دیوان به علت ترس از ایشان بود و تـلاشی بـرای خرسند کردن [و شاید در خدمت گرفتن دیوان] و تمام نیایش‌ها و نذرها و قربانی‌های تقـدیم شـده بـه اهریمن و دیوان برای رسیدن به این هدف صورت می‌گرفت. در اواخر هزاره‌ی دوم و اوایل هزاره اول پیش از میلاد قبایل ایرانی از هم جدا نشده بودند، اما در میان ایشان نام اهورامزدا شـکل گرفتـه بود. پس از تثبیت موقعیت والا برای اهورامزدا، بخشی از خدایان کهن هند و ایرانی “اهوره‌ها” صورت فرشتگان و یاوران اهورامزدا را یافتند و گروه دیگر خدایان که “دئوه‌ها” بودند مظهر شر گشتند؛ سپس در مرحله پیشرفته‌تری در فرهنگ اوستایی اهورامزدا به خدایی یکتـا تبـدیل شد و خدایان دیگر حذف شدند و اهریمن مظهر شر و سرور دیوان گردید.
متون اوستایی، صحنه نبرد و ستیز دائمی نیروهـای اهـورایی و اهریمنـی است، در جهان‌بینی زرتشتی در برابر هر کار نیک، شرارتی و در مقابل هـر ایـزد یـک دیـو وجود دارد هر چند خیر و شر هر دو ازلی امـا هـر دو ابـدی نیـستند و سرانجام غلبه نهایی از آن هرمزد است و قـوای شر و اهریمن را نابود می‌سازد. در این جهان‌بینی اهریمن در برابر آفرینش اورمزدی دست بـه آفـرینش جهـان بدی می‌زند و در برابر امشاسپندان، کماریگان یا سردیوان و در برابر ایزدان، دیوان را می‌آفریند. چکونگی آفرینش دیوان در کتاب‌های زرتشتی به روشنی آفرینش اهورامزدا و موجودات اهورایی وصف نگردیده است، شاید در این امر تعمد نیز بوده! زیرا این نوشته‌ها باید در ذهن مخاطب خود این نکته را القا نماید که از خصایص بارز نیروی شر، بی‌نظمی و ناهماهنگی است.
اهریمن، دیوان را از عمل لواط خود می‌آفریند، حال آنکه آفریـدگان اهوره مزدا، محصول روشنی اویند دین اهریمن، جادوگری و سلاحش دروغ است گوهر او سرد و خشک و جایش تاریک و گنده است اهریمن مردمان را به افراط و تفریط و شک و بدعت و حرص بیشتر مـی‌فریبـد و خوشیاش از دشمنی مردمان و خوراکش از ناتوانی و ناپیدایی آنان و مکانش در میـان کینه‌ورزان است و رفت و آمدش با خشمگینان بیشتر است، او کمتر می‌تواند به مـردم خردمند و خرسند آسیب برساند.
دیوان در رده موجودات بد مینوی پس از اهریمن، کماریگان یـا سـردیوان قرار دارند که آفریده اهریمن‌اند کماله در پهلوی Kamalag و در اوستایی Kamərəsa به معنای “چه سری” و به مفهوم” چه سر نفرت انگیزی” است این‌ها دشمن و رقیب امشاسپندان هستند و فقط در ادبیات زردشتی دیده می‌شوند و گویا وجود آنها مثل وجود اهریمن و امشاسپندان در اوستا از نوآوری‌های زرتشـت است.
تعداد سردیوان شش عدد است و عبارتند از:
شماره نام دیو وظیفه‌ی دیو در مقابل امشاسپند
1 اکومن دیو دیو اندیشه‌ی دیو بهمن امشاسپند
2 اندر/ ایندر/ ایندره دیو دیو ضد نظم اردیبهشت امشاسپند
3 ساوول دیو دیو پادشاهی بد ، ستم و بیداد شهریور امشاسپند
4 ناهیه دیو دیو نارضایتی و ناسپاسی سپندارمذ امشاسپند
5 تیریز /تئیری دیو دیو زهرآگین کردن گیاهان و دامان خرداد امشاسپند
6 زَیریز / زئیری دیو زهر امرداد امشاسپند

گاه خود اهریمن و گاه اَئِشمه ( دیو خشم) را بر شش دیو فوق می‌افزایند تا رقم هفت گانه شود . دیوان و دروجان علاوه بر سَردیوان ، همه جلوه های زشت و صفات پلید نیز به صورت دیوان و دورجان در برابر ایزدان شخصیت می‌یابند.
دروج نامی برای ماده دیوان است، دیوها نیز مانند ایزدان سلسله مراتب دارند و از نظر اهمیت و قدرت عمل در مقام های بالا و پایینی قرار می‌گیرند ، ولی شخصیت وجودی آن ها به اندازه ایزدان روشن و واضح نیست. تعداد دیوزنان به نسبت دیوان مذکر کمتر است، اماجنسیت دیوان کمتر از ایزدان مشخص است.
تعدادی از این دیوان عبارتند از :
1. جِه / جَهی: نماد همه پلیدی ها و آلودگی های زنانه و نماد روسپی گری است .
2. اَستویداد / استوِهات: دیوی که مفهوم نام او در هم شکننده و از هم جدا کننده استخوان‌هاست . او دارای کمندی است که آن را بر گردن قربانی مورد نظر خود می‌اندازد . اوست که برای نخستین بار مرگ را بر کیومرث ، پیش نمونه انسان ، مستولی می‌کند . دیوی است که چون دست بر مردم زند ، خواب آورد و چون سایه بر آنان افکند ، تب چون دیده بر آنان دوزد ، مرگ.
3. ویزَرِش : همکار استویداد دیو است که با روان گذشتگان در آن سه شبانه روزی که هنوز در گیتی هستند نبرد می‌کند و آنان را می ترساند . او نیز بر دوزخ می نشیند و روان گناهکاران را با زنجیر تا پل چینود می‌کشد .
4. وایِ بد : بخشی از فضا را در اختیار دارد که روان درگذشتکان از آن می گذرد . اوست که جان را از تن جدا می‌کند.
5. نَسو / نسوش: دیوی است که به بدن انسان ، در حالی که هنوز زنده است ، یورش می برد و آن را می گنداند و چون بدن فاسد و گندیده شد ، روان دیگر نمی‌تواند در آن بماند، در حقیقت نخستین عامل مرگ این دیو است.
6. بوشاسب ( بوشیانستا): دیو خواب مفرط و تنبلی. هنگامی که خروس در بامداد می خواند او همه کوشش خود را به کار می برد که جهان را در خواب نگه دارد . سحرگاهان پلک ها را سنگین می کند و بدینسان مردم را از برخاستن و رفتن به سرکار باز می‌دارد .
7. خشم (اَئِشمَه): دیوی است که با نیزه خونین ظاهر می شود او نیز از پیام آوران اهریمن است.
8. آز : دیوی است که صفت سیری ناپذیر دارد و در پایان جهان ، اهریمن او را می‌بلعد .
9. سیج / سیز: دیو درد و بلاست.
10. هیز ( هیچه ): دیو قحطی و خشکسالی است.
11. اپوش ( اَپوشه ): دیو خشکی و خشکسالی است.
12. سِپَزگ دیو: دیو سخن چینی و غیبت است.
13. وَرَن: دیو شهوت است و همراه با دیو آز در متون اخلاقی از بزرگترین دیوان به شمار می‌رود.
14. چشمَک: دیوی است که موجب گردباد ، زمین لرزه و ویرانی می شود . در اسطوره زندگی زردشت نقش این دیو این است که شهر و ده را ویران می کند و درختان را درهم می‌شکند تا مایع مقدسی را که فروَهر و گوهر تن زردشت در آن است از میان ببرد.
15. زَرمان : دیو پیری است و صفت بد نفس دارد و به عبارت دیگر ، نفس مردمان را بد می‌کند.
16. بوت / بود: دیوی است که نماد بت پرستی است.
17. مَلکوس / مرکوس: دیوی است که سرما و زمستان سخت را در پایان هزاره اوشیدر به وجود خواهد آورد.
18. میتوخت: دیوی است که نماد گفتار نادرست است و به قولی ، نخستین آفریده اهریمن به شمار می‌رود و بدگمانی می‌آورد.
19. اَکَه تَش : دیو انکار است که مردمان را وادار می‌کند که هر چیز خوبی را انکار کنند.
20. اَشموغ / اَهلَموغ : دیو بدعت است
21. اودَگ : دیو زنی است که به قولی هفت سَردیو ( کماریگان ) و ضحاک را به وجود می‌آورد . او جمشید را به سوی لذت های دنیوی می راند و مردم را به سخن گفتن در جایی که باید سکوت کرد وامی‌دارد.
22. ترومد / ترومت / ترومتی : دیو زنی است که نخوت و تکبر و گستاخی می‌آفریند.
23. پِنی ( پِنیه ) : دیو خسّت است که مردمان را وادار می‌کند که انبار کنند و نخورند و به کس ندهند.
24. رشک : به مفهوم حسد ، دیوی است که کینه و بدچشمی می آورد.
25. اِناست : دیو تباهی است.
26. اَگاس / اگاش : دیو شورچشمی است که مردمان را چشم می‌زند.
در این فهرست که متعلق به دیوان مینوی است ، نام دیوانی که در رویدادی های زمینی نقش دارند و همچنین ( پری) ها ، یعنی ماده دیوانی با ظاهر زیبا که غالبا به فریب دادن قهرمانان در دوران گیتی می پردازند نیامده است.

منابع:
1. آموزگار، ژاله (۱۳۸۷) تاریخ اساطیری ایران باستان، انتشارات سمت، تهران.
2. بهار، مهرداد. (۱۳۸۱) پژوهشی در اساطیر ایران (پاره نخست و دویم)، نشر آگه. تهران.
3. رضی، هاشم (۱۳۷۶) وندیداد، انتشارات فکر روز، تهران.
4. زرینکوب، عبدالحسین (۱۳۴۳) تاریخ ایران بعد از اسلام، انتـشارات اداره کـل نگارش وزارت آموزش و پرورش. تهران.
5. فرنبغ دادگی (۱۳۶۹) بندهشن،ترجمه مهرداد بهار، انتشارت توس. تهران.
6. مینوی خرد (۱۳۷۹) ؛ ترجمه احمد تفضلی، به کوشش ژاله آموزگار، نشر توس. تهران

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
2 نظرات
  1. جمشید درخوش می گوید

    سلام

  2. جمشید درخوش می گوید

    برحمودلی حساوه لای دیویش

ارسال یک پاسخ