پیش از شروع جنگ و تحرکات روسیه:
در سال ۱۸۵۰ احتمالا روسها بیش از هر کشور اروپایی دیگری به ارتش خود افتخار میکردند. با وجود اینکه
روسیه کشوری دهقانی و طبیعتا توسعه نایافته بود، ارتش بزرگ و مدرنی داشت. در واقع تهدید به استفاده از این ارتش نیرومند بود که به امپراتوری روسیه قدرت سیاسی میبخشید. از زمان پیروزی بر ناپلئون در سال ۱۸۱۲ تا دهه ۱۸۵۰ روسیه از قدرت و نفوذ خود برای سرکوب شورش های دموکراتیک در سراسر اروپایشرقی و مرکزی استفاده کرد. بطور مثال در سال ۱۸۴۹ سرابازان روسی به سرکوب شورش مجارستانیهای امپراتوری
اتریش کمک کردند. لایوس کوسوت رهبر شورشیان خواستار حق خودمختاری در داخل امپراتوری بود. نیکلای اول، تزار روس، امیدوار بود که با استفاده از ارتش قدرتمند روسیه به گسترش امپراتوری روسیه ادامه دهد.
شروع جنگ
تزار در سال ۱۸۵۳ نیروهای نظامی خود را به مناطق والاشی و مولداوی فرستاد، با این بهانه که از
مسیحیان تحت فرمانروایی
عثمانی حفاظت کند. با این همه، این حرکت کوچک با واکنش شدید ابرقدرت های زمان روبرو شد. بریتانیای کبیر و
فرانسه و اتریش از تسلط روسیه بر خاورمیانه وحشت داشتند، به همین دلیل شروع به حمایت از
ترکها کردند این مجادله به جنگ کریمه منجر شد.
برای روسیهای که با اعتماد به نفس وارد این جنگ شد، نتیجه چیزی جز یک فاجعه نبود. ارتش به ظاهر قدرتمند روسیه در نبردها یکی پس از دیگری، شکست خورد. به نقل قول از ویرجینیا کوولز(نویسنده کتاب «خنجر روسی»):
«روس ها تحقیر شده بودند. جادههای کریمه پر گل و لای و انباشته از لاشه اسبهایی بود که بر اثر تشنگی و گرسنگی تلف شده بودند، و جسدهای در حال گندیدنشان موجی از بیماری های مسری را پراکنده میکرد.
لوازم پزشکی تقریبا وجود نداشت،
نان ها کپک زده بود، در گوشت نمک سود شپشک وجود داشت، پوتین های سربازان تکه پاره شده بود، با این حال همه در گوشی از منافع سرشاری که نصیب سررشتهداری ارتش شده بود که وظیفهاش تغذیه سپاه بود، حرف می زدند.»
لئو تولستوی (نویسنده بزرگ روس) مشکلاتی که روسها با آن مواجه بودند را اینگونه توصیف کرد:
«آموزش بیمعنی، جنگ افزارهای بی فایده، بدرفتاری، تعلل همگانی، نادانی، تعذیه و بهداشت بسیار بد آخرین ذره غرور و عزت نفس را در انسان نابود می کند»
پایان جنگ و معاهده پاریس
نیکلای اول در فوریه ۱۸۵۵ به ذات و الریه مبتلا شد و درگذشت. پسر و جانشنش،
الکساندر دوم، به سرعت به این جنگ خسارتبار پایان داد. حدودا ششصد هزار نفر در این جنگ از بین رفتند یعنی تقریبا به میزان تلفات جنگ داخلی در ایالات متحده. پیمانی که در مارس ۱۸۵۶ به امضا رسید، برای روسیه به بهای از دست دادن بخش عمده سرزمینی که در امتداد رود دانوب به تصرف درآورده بود تمام شد. افزون بر آن روسیه پذیرفت که در بنادرش در کرانه دریای سیاه استحکامات نظامی برقرار نکند.
این معاهده آنقدرها هم سختگیرانه نبود. با این حال به گفته
واسیلی فلورینسکی(دانشمند برجسته روس):
«این جنگ افسانه قدرت شکست ناپذیر ارتش روسیه را باطل ساخت»
در نهایت در روسیه عده زیادی از روشنفکران به طرح سوالاتی از این قبیل پرداختند:
- -چرا کشور در این جنگ تحقیر شد؟
-چرا آموزش سربازان روسیه اینقدر ضعیف بود؟
-چرا تجهیزاتشان چنان ناچیز بود؟
-چرا بسیاری از صاحب منصبان کشور فاسد بودند؟
-عیب کار روسیه در کجا بود؟
احتمالا پاسخ به این سوال ها بود که در آینده موجب بزرگترین تغییرات در تاریخ روسیه شد.
نکته جالب توجه دیگر درباره این جنگ به عنوان اولین جنگ صنعتی تاریخ این است که هنگامی که جنگ کریمه در سال ۱۸۵۳ آغاز شد ، عکاسان فناوری جدید خود را به خط مقدم بردند تا برای اولین بار به جهانیان نشان دهند که جنگ واقعاً چیست.
در ادامه برخی از عکس های ثبت شده: