پادشاهی بکجه
بکجه (۱۸ قبل از میلاد – ۶۶۰ بعد از میلاد) پادشاهی بود که درجنوب غربی کره قرار داشت. آن به همراه گوگوریو و شیلا یکی از سه پادشاهی کره ای به شمار می رفت. بکجه توسط اونجو ( سومین پسر موسس گوگوریو جومونگ و همسرش سوسونو) در ویریه سونگ (جنوب سئول امروزی) تاسیس شد. این پادشاهی به مانند گوگوریو در مورد جانشینی بویو، دولتی که در منچوری کنونی در زمان سقوط گوچوسون بنیان گردیده بود، ادعاهایی داشت. این کشور ۳۱ پادشاه به خود دید و جمعیت آن در قرن هفتم میلادی به ۷۶۱۵۰۰ نفر می رسید.
بکجه به طور متناوب در حال نبرد و اتحاد با گوگوریو و شیلا به سر می برد زیرا سه پادشاهی در حال توسعه کنترل خود بر شبه جزیره بودند. این پادشاهی در اوج خود در قرن چهارم میلادی بر بیشتر نواحی غربی شبه جزیره کره تا پیونگ یانگ در شمال کنترل داشت و ممکن است قلمروهایی در چین به مانند منطقه لیائوژی نیز داشته باشد، اگرچه این دیدگاه محل بحث و جدل است. بکجه به قدرت دریایی منطقه ای مهمی بدل گشت در حالیکه روابط تجاری و سیاسی با ژاپن و چین داشت.
بکجه قدرت دریایی بزرگی بود و مهارت های ملوانی آن باعث شده بود به این کشور لقب فنیقیه شرق آسیا داده شود. این قدرت بحری در ترویج بودائیت و فرهنگ اقلیمی از طریق دریای شرقی به ژاپن مفید به فایده بود.
این پادشاهی با حسن تاثیر خود بر ایجاد فرهنگ کره و ژاپن در تاریخ کره جایگاه محنصر به فردی را دارا می باشد. تاثیر کره بر مدنیت ژاپن در میان محققین کره و ژاپن به شدت مورد مشاجره می باشد. اما مدارکی که از اسناد و مکان های باستان شناسی به دست آمده است، این ادعا را که بکجه و به طور کلی کره تاثیر عمیقی بر بودائیت و هنر ژاپن داشته است را مورد حمایت قرار می دهد. بکجه به طریقی مشابهه تاثیر ژرفی بر فرهنگ و دین سلسله شیلا متحد داشته است.
بکجه در سال ۶۶۰ مغلوب نیروهای متحد شیلا و سلسله چینی تانگ شده و ضمیمه خاک شیلا متحد گردید.
تاریخ:
پیدایش:
بکجه در سال ۱۸ قبل از میلاد توسط پادشاه اونجو که گروهی از مردم را از گوگوریو به سمت حوضه رودخانه هان در جنوب هدایت می کرد شکل گرفت. بر اساس کتاب چینی یادداشت های سه پادشاهی، یکی از خانسالاران اتحادیه ماهان در خلال دوران موسوم به سامهان، بکجه نامیده می شد.
سامگوک ساگی جزئیات بیشتری در مورد تاسیس بکجه را به اطلاع ما می رساند. جومونگ پسرش یوری را در زمانی که وی به قصد تاسیس امپراطوری جدید گوگوریو بویو را ترک می کرد، در این پادشاهی جا گذاشت. جومونگ به پادشاه دونگ میونگ الهی تبدیل شد در حالیکه دو پسر دیگر از سوسونو به نام های اونجو و بیریو داشت. زمانی که یوری بعدها به گوگوریو رسید، جومونگ بلافاصله او را به سمت ولیعهد منصوب کرد. سوسونو که متوجه شده بود یوری پادشاه آینده خواهد شد، گوگوریو را ترک کرده و دو پسرش بیریو و اونجو را به همراه ده پیرو به منظور تاسیس پادشاهی های خودشان به سمت جنوب برد. او به عنوان شخصیتی کلیدی در پیدایش گوگوریو و بکجه در یادها مانده است.
اونجو در ویریه سونگ ( هانام کنونی) ساکن شد و کشور خود را سیپجه (به معنای ده پیرو) نامید در حالیکه بیریو بر خلاف نصیحت پیروانش در میچوهول (اینچون کنونی) سکنی گزید. آب شور و باتلاق های موجود در میچوهول کار را برای زندگی سخت کرده بود در حالیکه مردم ویریه سونگ در بهروزی تمام زندگی می کردند.
سپس بیریو به نزد برادرش اونجو رفت و از وی سلطنت سیپجه را طلبید. زمانی که اونجو این پیشنهاد را رد نمود، بیریو اعلام جنگ کرد ولی مغلوب شد. بیریو با سرافکندگی خودکشی کرد و مردمان وی به ویریه سونگ منتقل شدند، در جایی که پادشاه اونجو از آنها استقبال کرده و نام کشور خود را به بکجه ( ” صد پیرو ” ) تغییر داد.
پادشاه اونجو پایتخت را از جنوب به شمال رودخانه هان منتقل کرد و سپس مجددا آن را به جنوب بازگرداند. احتمالا تمامی این مناطق در سئول کنونی قرار داشتند و این جابجایی ها به خاطر فشار از جانب سایر مناطق اتحادیه ماهان صورت می پذیرفت. اعتقاد بر این است که پادشاه گائرو در سال ۱۳۲ پایتخت را به شمال رودخانه در بوک هانسان سونگ منتقل نمود که احتمالا در گویانگ امروزی در شمال غربی سئول واقع می باشد.
در خلال قرون اولیه بعد از میلاد مسیح که بعضا دوران سه پادشاهی پیشین نامیده می شود، بکجه به تدریج کنترل خود را بر سایر قبایل ماهان اعمال کرد.
این پادشاهی به لطف زمین های کشاورزی حاصلخیز خود به بهروزی رسیده و به خاطر تصرف قلمروهای همسایه به مانند شهرهای محصور ماهان و تکاور ته بانگ (دولت جین بون سابق) در سال ۳۱۴ میلادی رشد کرد.
گسترش:
در خلال سلطنت پادشاه گوی (۲۳۴-۲۸۶)، بکجه به موازات متحد نمودن اتحادیه ماهان به پادشاهی کاملا تکامل یافته ای تبدیل شد. پادشاه گوی در حصول قلمروهای جدید فعال بود؛ پادشاه در سال ۲۴۶ حملاتی را بر حومه فرمانداری چینی نانگ نانگ انجام داده و خود را وارد رقابت با ایالات و کشورهای داخل و خارج چین کرد. در خلال سلطنت این پادشاه بود که یول لیونگ (قوانین و قواعد) انتشار یافت. برای مقاصد دفاعی نیز یک قصر سلطنتی توسط وی برافراشته گشت.
در سال ۲۴۹ و بر اساس منبع ژاپنی باستانی نیهون شوگی، توسعه طلبی بکجه به اتحادیه گایا در شرق آن رسید که محدوده دره رودخانه ناکدونگ را در بر می گرفت. بکجه به عنوان یک پادشاهی برای اولین بار در سال ۳۴۵ در منابع چینی توصیف شده بود. اولین هیئت دیپلماتیک از بکجه در سال ۳۶۷ به ژاپن رسید (بر اساس نیهون شوگی: ۲۴۷).
قرون چهارم تا ششم میلادی رقابتی خونین و طولانی با دو پادشاهی دیگر شبه جزیره یعنی شیلا و گوگوریو را به خود دید. پادشاه گیون چوگو (۳۴۶-۳۷۵) قملرو بکجه را از طریق جنگ با گوگوریو به سمت شمال توسعه داد، در حالیکه جوامع باقی مانده ماهان را نیز در جنوب ضمیمه بکجه کرد. او همچنین بخش هایی از پادشاهی رقیب یعنی گایا را تصرف نمود. در خلال سلطنت گیون چوگو، قلمرو بکجه بیشتر نواحی غربی شبه جزیره کره (به جز دو منطقه پیونگان) را در بر می گرفت و در سال ۳۷۱، بکجه گوگوریو را با سه هزار سرباز در پیونگ یانگ شکست داد. بکجه به تجارت اساسی با گوگوریو تداوم بخشید و به طور فعالانه ای فرهنگ و تکنولوژی چینی را اتخاذ کرد. دوران سلطنت این پادشاه شاهد پایه ریزی ارتباطات دیپلماتیک و فرهنگی با سلسله چینی جین شرقی و وا در ژاپن بود. او همچنین برای مستحکم سازی کنترل بر سرزمین های توسعه یافته اقدام به اصلاحاتی بر سازمان های مدیریتی محلی کرد. بودائیت در سال ۳۸۴ دین رسمی کشور شد.
پادشاه گیون چوگو مکررا فرستاده های به شیلا به همراه هدایایی از اسب ها را گسیل می کرد. در مورد ژاپن نیز وی محققین و کارشناسانی به مانند باکسا را برای انتقال تجربیات فنی و آکادمیکی به این کشور فرستاد. همچنین در داخل بکجه لقب باکسا به آنانی اعطا می گشت که در یک زمینه مشخص فنی یا آکادمیکی سرآمد بودند.
این سلسله به علت نقش مهمش به عنوان مسیر ترابری دریایی به مرکز اقتصاد و داد و ستد شمال شرقی آسیا بدل گشت.
مدارکی وجود دارد که نشان می دهد وا یک دولت فئودالی تحت حاکمیت پادشاهان بکجه به حساب می آمد که در آن زمان دارای یک ناوگان قایقرانی مدرن بوده و مناطق سودآور تجاری حول دریاهای جنوبی و زرد را تحت کنترل خود داشت. همچنین پادشاه گیون چوگو وراثت سلطنت را در نسل پسری بنیان گذاری کرده و رسمی را بنا نهاد که بر اساس آن ملکه ها از میان خاندان جین انتخاب می شدند. وی در سال ۳۷۵ به محققی به نام کوهونگ وظیفه نوشتن سوگی یا تاریخ بکجه را محول کرد. متاسفانه این اثر باقی نمانده ولی در کتاب سامگوک ساگی به آن ارجاع داده شده است.
بکجه همچنین به یک قدرت دریایی بدل گشته و به روابط دوستانه دو جانبه با حکام ژاپنی دوران کوفون مبادرت ورزید. نتیجه این روابط انتقال تاثیرات فرهنگ اقلیمی به ژاپن بود. سیستم نوشتاری چینی، بودائیت، سفالگری پیشرفته، تشریفات خاکسپاری و دیگر جنبه های فرهنگ به وسیله اشراف، هنرمندان، محققین و راهب ها از طریق روابطشان به ژاپن منتقل شد.
حوضه رودخانه هان در خلال این دوران به عنوان قلب تپنده کشور باقی ماند.
دوران اونگجین:
بکجه در قرن پنجم میلادی به علت تهدید نظامی گوگوریو در جهت جنوب عقب نشینی نمود. پادشاه گائرو (جکومت: ۴۵۵- ۴۷۵) بر متمرکز کردن قدرت در داخل خانواده سلطنتی و پیاده سازی ساخت و سازهایی در مقیاس بزرگ به عنوان وسیله ای برای انباشت قدرت مطلق اقدام نمود. او به عنوان روابط خارجی در تلاش برای ایجاد یک رابطه دیپلماتیک با سلسله چینی وی شمالی برای تحت نظارت قرار دادن گوگوریو برآمد. اما سیاست های وی به صورت تفرقه داخلی و حملاتی از جانب گوگوریو نتیجه عکس داد. پایتخت بکجه هانسونگ در سال ۴۷۵ به دست سربازان گوگوریو تحت رهبری پادشاه جانگسو سقوط کرده و پادشاه گائرو اسیر و کشته شد. دیگر اعضای خانواده سلطنتی به همراه پادشاه اعدام گشته و هشت هزار نفر نیز به اسارت گرفته شدند. پایتخت بکجه در حد فاصل بین سال های ۴۷۵ تا ۵۳۸ در اونگجین (گونگجو کنونی) واقع بود.
پایتخت جدید که در دشت های کوهستانی منزوی بود، در برابر تهدیدات شمالی امن به نظر می رسید ولی موقعیت جدید این مشکل را نیز داشت که ارتباط آن با جهان خارج قطع شده بود. اما این مکان نسبت به ویریه سونگ به شیلا نزدیک تر بود و یک اتحاد نظامی بین شیلا و بکجه در برابر گوگوریو شکل گرفت.
بیشتر نقشه های دوران سه پادشاهی گویای این موضوع هستند که بکجه مناطق چانگ چونگ و جولا را در تصرف خود داشت، این مناطق هسته اصلی کشور را در دوران های اونگجین و سابی شکل می داد.
دوران سابی:
پادشاه سونگ در سال ۵۳۸ پایتخت را به سابی ( شهر بویو کنونی) منقل نموده و پادشاهی خود را به شکل یک کشور قدرتمند بازسازی کرد. نام رسمی کشور از آن زمان به بعد به نام بویو ( ” بویو جنوبی “) تغییر کرد، تغییری که مرجعی به پادشاهی بویو بود که بکجه اصالت خود را در آن ردیابی می کرد. دوران سابی شاهد شکوفایی فرهنگ بکجه به همراه رشد بودائیت در کشور بود.
تحت فشار گوگوریو از شمال و شیلا از شرق، سونگ در جستجوی استحکام روابط بکجه با چین برآمد. موقعیت مکانی سابی که در حوضه رودخانه قابل کشتیرانی گوم قرار داشت، ارتباط با چین را بسیار آسان تر کرده و در خلال دوران سلطنت وی تجارت و دیپلماسی شکوفا گشته و در قرن هفتم میلادی نیز ادامه یافت.
بکجه در حد فاصل بین سال های ۴۳۳ تا ۵۵۳ اتحادی را با پادشاهی شیلا شکل داد و از بزرگترین دوران بهروزی بهره برد. اما در زمانی که شیلا دره پائینی رودخانه هان را اشغال نمود، این اتحاد به پایانی خشونت آمیز و دراماتیک ختم گردید. سپس در نبرد قلعه کوانسان سونگ (اوکچون امروزی) به منظور احیای قلمرو از دست رفته، ارتش سی هزار نفری بکجه شکست خورده و پادشاه سونگ (حکومت: ۵۲۳ – ۵۵۴ میلادی) کشته شد.
در قرن هفتم میلادی با رشد نفوذ شیلا در جنوب و مرکز شبه جزیره کره، سقوط بکجه نیز آغاز شد.
سقوط و جنبش های احیا:
در قرن آتی، پادشاهی های بکجه و گوگوریو نیروهای خود را در برابر شیلا متحد کرده و حالت هجومی به خود گرفتند، نتیجه این اقدام تصرف ته یا سونگ (هاپچون امروزی) در سال ۶۴۲ و تقریبا ۴۰ دژ مرزی از شیلا بود. سال بعد بکجه تانگهان سونگ را تصرف کرد که شاهراه حیاتی شیلا برای ارتباط با چین به شمار می رفت. با این حال شیلا حمایت سفت و سختی از جانب سلسله چینی تانگ (۶۱۸-۹۰۷) داشت که این موقعیت را فرصتی برای خود به منظور تامین منافعش در کره و تصرف پادشاهی های تضعیف شده بکجه و گوگوریو می دید.
بکجه در جلب حمایت از جانب ژاپن ناکام ماند و نتوانست از سقوط سابی در زمانیکه کشور در سال ۶۶۰ از زمین و دریا مورد تهاجم قرار گرفت جلوگیری کند. ارتشی پنجاه هزار نفره از شیلا به رهبری ژنرال کیم یوشین و نیرویی دریایی شامل ۱۳۰۰۰۰ هزار نفر که توسط امپراطور تانگ گائوژونگ فرستاده شده بود، برای نابودی ارتش بکجه بیش از حد به نظر می آمدند. ارتش بسیار کم تعداد بکجه به رهبری ژنرال گی بک در نبرد هوانگ سان بول در نزدیکی نونسان شکست خوردند. اویجا (حگومت: ۶۴۱-۶۶۰) که به عنوان آخرین پادشاه بکجه از کار درآمد، به همراه پسرش بویو یونگ اسیر گرفته شده و به همراه دوازده هزار نفر از ملازمینش با کشتی به چین برده شد.
نیروهای بکجه در تلاش برای جنبش احیای مختصری برآمدند ولی با قوای مشترک شیلا و تانگ روبرو شدند. راهبی بودائی به نام دوچیم و ژنرال سابق بکجه بویو بوکسین در تلاشی برای احیای بکجه برخواستند. آنها از بازگشت شاهزاده بکجه بویو پونگ از ژاپن و ایفای نقش وی به عنوان پادشاه استقبال کردند، در حالیکه جوریو ( در سوچون امروزی، جنوب چانگ چونگ) را به عنوان مقر خود برگزیده بودند. آنان ژنرال تانگ لیو رینیوان را در سابی تحت محاصره قرار دادند. امپراطور گائوژونگ ژنرال لیو رینگی را که قبلا به علت رنجاندن لیو ییفو تنزل رتبه یافته بود، با یک ارتش کمکی به میدان نبرد فرستاد. لیو رینگی و لیو رینیوان قادر بودند تا در برابر حملات نیروهای مقاومت بکجه به پیکار بپردازند ولی قوای آنها برای فرونشاندن شورش کافی نبود و به همین دلیل در برخی مواقع ارتش های طرفین به بن بست می خوردند.
بکجه کمک ژاپنی ها را طلبید و پادشاه پونگ با تقریبا پنج هزار سرباز به بکجه بازگشت. قبل از رسیدن کشتی ها از ژاپن، نیروهای وی در شهر اونگجین با قوای تانگ نبردی انجام دادند.
در سال ۶۶۳، نیروهای انقلابی بکجه و یک ناوگان دریایی ژاپنی در جنوب بکجه به منظور مقابله با نیروهای شیلا در نبرد بک گنگ دور هم گرد آمدند. همچنین سلسله تانگ هفت هزار سرباز و ۱۷۰ کشتی فرستاد. بعد از پنج رودرویی دریایی که در آگوست ۶۶۳ در بک گنگ (این مکان به عنوان کرانه پائین رودخانه گوم یا رودخانه دونگجین در نظر گرفته می شود) اتفاق افتاد، نیروهای تانگ – شیلا پیروز از میدان بیرون آمدند و بویو پونگ به گوگوریو فرار کرد.
ساختار سیاسی و اجتماعی:
اغلب بنیان گذاری یک دولت متمرکز در بکجه به دوران سلطنت پادشاه گوی باز میگردد که شاید برای اولین بار جانشینی موروثی را بنا نهاده باشد. به مانند بیشتر سلطنت ها، بخش عمده ای از قدرت در اختیار اشراف قرار داشت. به عنوان مثال پادشاه سونگ قدرت سلطنتی را مستحکم کرد ولی بعد از اینکه وی در یک پیکار فاجعه آمیز در برابر شیلا کشته شد، اشراف بیشتر آن قدرت را از پسرش گرفتند.
خاندان های هه و جین نمایانگر خانواده های سلطنتی بودند که قدرت قابل توجهی از اوایل دوران بکجه داشته و به مدت چندین نسل ملکه های زیادی برای پادشاهان فراهم می نمودند. احتمالا خاندان هه قبل از اینکه خاندان بویو جانشین آن شود در جایگاه خانواده سلطنتی قرار داشت و هر دو طائفه به عنوان نواده هایی از نسل بویو و گوگوریو ظاهر شدند. ” هشت خانواده بزرگ ” (سا، یون، هیوپ، هه، جین، گوک، موک و بک) اشراف قدرتمند در دوران سابی بودند که نامشان در منابع چینی به مانند تونگدیان نیز آمده است.
مقامات دولت مرکزی به ۱۶ رده تقسیم می شدند. شش عضو رده بالا نوعی کابینه را تشکیل می دادند در حالیکه بالاترین مقام هر سه سال یکبار انتخاب می شد. در طبقه سول، مقامات اول (جوا پیونگ) تا ششم (نِسول) سیاستمداران، مدیران و فرماندهان نظامی بودند. در طبقه دوک، مقامات هفتم (جانگ دوک) تا یازدهم ( ته دوک) ممکن است روسای هریک از عرصه ها باشند. موندوک، مودوک، جواگون، جینمو و گوکو نیز که مقامات طبقه دوازده تا شانزده را تشکیل می دادند، ممکن است در رده مدیران نظامی قرار داشته باشند. مقامات در مرتبه سول لباس ارغوانی، مرتبه دوک لباس قرمز و مرتبه موندوک به پائین لباس درباری آبی رنگ می پوشیدند.
مقامات بالاتر کلاه ابریشمی با گل های نقره ای به سر می کردند در حالیکه پادشاه کلاه مشابهی داشته ولی تزئینات گلی آن از جنس طلا بود.
بر اساس سامگوک یوسا، رئیس الوزرای بکجه (جه سانگ) در خلال دوران سابی با سیستم منحصر به فردی انتخاب می شد. نام چندین نامزد در زیر یک تخته سنگ (چون جونگ ته) در نزدیکی معبد هوامسا قرا می گرفت. تخته سنگ بعد از چندین روز حرکت می کرد و نامزدی که نام وی علامت مخصوصی داشت، به عنوان رئیس الوزرای جدید انتخاب می شد. در اینکه این طریقه روش گزینشی بر اساس قرعه بوده یا انتخابی پوشیده بر اساس شایستگی می باشد، بحث هایی در جریان است.
روسای محلی در ایالت ها بر روستاها حکمرانی می کردند در حالیکه بر آنها نیز یک قاضی منصوب شده توسط دولت (کونجانگ) نظارت می نمود. اکثریت مردم کشاورزان بودند و از آنها انتظار می رفت تا به دولت مالیات پرداخت کنند. حتی آنها گاها نیروی کار خود را پیشکش کرده یا به خدمت نظام وظیفه می رفتند. در زیر طبقه رعایا برده ها (اغلب زندانیان جنگی و مجرمان) قرار داشتند که در زمین های اشراف به خدمت می پرداختند.
پادشاهی به ۲۲ منطقه یا تامنو تقسیم می شد که هریک توسط عضوی از اعضای خانواده سلطنتی اداره می گشت. همچنین بکجه دارای پنج ناحیه مدیریتی بود.
زبان و فرهنگ:
بکجه توسط گروهی از مهاجرین گوگوریو تاسیس شد که زبانی را صحبت می کردند که می تواند زبان بویو باشد. این زبان گروهی فرضیست که زبان های گوچوسون، بویو، گوگوریو و بکجه را به هم مرتبط می ساخت. در مورد دو زبان گونگی، مردمان بومی سامهان که در موجی اولیه از منطقه ای مشابهه مهاجرت کرده بودند، ممکن است گونه یا لهجه ای از زبانی مشابهه را صحبت می کردند.
هنرمندان بکجه تاثیرات زیادی از چینی ها گرفته و این تاثیرات را در سنت هنری یکتایی ترکیب می نمودند. موضوعات بودایی در آثار هنری بکجه حضور بسیار قدرتمندی دارند. لبخند سعادت آمیز بکجه که در بسیاری از پیکر تراشی های بودایی یافت می شود، ملایم ترین نوع از هنر بکجه را به نمایش می گذارد. اثر گذاری های تائویی نیز گسترده است. هنرمندان چینی در سال ۵۴۱ توسط سلسله لیانگ به پادشاهی فرستاده شدند و این موضوع می تواند دلیل افزایش تاثیرات رو به فزونی هنر چینی در دوران سابی باشد.
گفته می شود که مردمان سلسله بکجه در رفتار خود مهربان بودند. جهان هنری آنها با شکوه و جلال و حالت اسرار آمیزی زندگی می کرد که با هر دوران دیگری غیر قابل مقایسه می باشد.
اگرچه مقبره پادشاه موریونگ (۵۰۱-۵۲۳) بر اساس آرامگاه های آجری چینی مدل سازی شده و برخی از اشیای وارداتی چینی را ارزانی داشته است، اما این مقبره بسیاری از اشیای تدفینی متعلق به سنت بکجه به مانند تاج طلایی تزئینی، کمربند طلایی و گوشواره های طلایی را نیز در خود جای داده بود. همچنین رسوم تدفین نیز از یک سنت منحصر به فرد بکجه تبعیت می کرد. این مقبره نمایانگر مقابر دوران اونگجین می باشد.
طراحی های ظریف لوتوس در کاشی های سقفی، الگوهای پیچیده آجر، منحنی های سبک سفال و نوشته های سیال و زیبای وفاتنامه ها از جمله مشخصات فرهنگ بکجه می باشند. پیکرتراشی های بودایی و پاگوداهای مهذب نیز خلافیت الهام گرفته از دین را به نمایش می گذارند. یک مشعل بخور دان برنزی زرد اندود شده باشکوه که از مکان معبد باستانی بودایی در نونگسان ری کشف شده بود، به خوبی هنر بکجه را به تصویر می کشد.
در مورد موسیقی بکجه اطلاعات اندکی در دسترس می باشد ولی موسیقی دانان محلی در قرن هفتم با ماموریت های تکریمی به چین فرستاده می شدند که نشان از یک سنت موسیقیایی متمایز می دهد که تا آن زمان گسترش یافته بود.
هنر و معماری بکجه:
هنر و معماری پادشاهی بکجه غالبا به عنوان زیباترین نوع در میان سه پادشاهی در نظر گرفته می شود اما نکته تاسف آور برای آیندگان این است که آنها در گذر قرن ها و به علت جنگ هایی با شیلا، گوگوریو و چین گرفتار بزرگترین نابودی ها شده اند. یک هم بخشی هنری مشهور پادشاهی بکجه کاشی های آنها می باشد که با نقاشی های منظره ای زیبا تزئین گشته اند. همچنین در مورد سفال ها نیز سفالگران بکجه دو نوع ظرف متمایز تولید می کردند: سنگ های قیمتی شدیدا حرارت دیده و کوزه گری کم گرما دیده که رنگ آن قهوه ای بود. سبوهای پیازی، ظروف پایه دار و سه پایه ها از اشکال متداول به شمار می رفتند. تزئین متداول بکجه استفاده از تمبرهای برات است. دیگر تولید سفالگران کاشی های سقفی بود که با گلبرگ های لوتوس تزئین شده اند. شاید پیکر تراشی بکجه در مجسمه های برنزی زر اندود شده بودا و چهره های حکاکی شده بر روی تخته سنگ در سوسان به خوبی مشاهده گردد.
در مورد معماری، معبد قرن هفتمی میروک (که حال دیگر وجود ندارد) در ایکسان توسط پادشاه مو (حکومت: ۶۰۰ – ۶۴۱ میلادی) ساخته شده بود. آن بزرگترین معبد بودایی در شرق آسیا به شمار رفته و ۲ پاگودای سنگی و یک پاگودای چوبی داشت. یک پاگودای سنگی از آن باقی مانده است، هر چند تنها شش طبقه از هفت تا نه طبقه اصلی آن به حیات خود ادامه می دهند. تنها پاگودای دیگر باقی مانده بکجه که آن نیز از سنگ است، معبد چونگ نیم در بویو می باشد. سرانجام، مولفه های طراحی معماری بکجه می تواند در بسیاری از بناهای چوبی باقی مانده در ژاپن مشاهده شود، از این روی که تعداد زیادی از صنعتگران بکجه در زمانی که سلسله ژاپنی وا متحد آنها بود، به آنجا رفتند.
آرامگاه های بکجه در ابتدا ساختاری هرمی شکل داشتند که از سنگ ساخته می شدند و گاها جسد متوفا در داخل دو بستوی سفالی قرار می گرفت که به صورت دهانه به دهانه واقع می شدند. اما بعدها تحت تاثیر چین، این ساختارها به شکل آجری و مقبره های اتاقکی سنگی پوشیده با تپه های خاکی ارتقا یافتند. بسیاری از دیوارهای داخلی با نقاشی های دیواری تزئین می گشتند. شاید یکی از شگفت انگیزترین این مقبره ها متعلق به پادشاه موریونگ وانگ (حکومت: ۵۰۱ – ۵۲۳ میلادی) باشد. این مقبره در داخل تپه خاکی عظیم خود یک طاق نیم دایره ای دارد که با صدها آجر قالب گیری شده پوشش داده شده است. بسیاری از این آجرها با گل های لوتوس و طرح های هندسی تزئین گردیده اند. تاریخ ساخت این بنا که در نزدیکی گونگجو واقع است، آنچنان که لوح کتیبه داخل مقبره نشان می دهد به سال ۵۲۵ بر می گردد. ملکه در سال ۵۲۹ در داخل آرامگاه به شوهرش ملحق شد.
علی رغم استثنایی که در مقبره موریونگ وجود دارد، ورودی افقی آرامگاه های بکجه غارت آنها را نسبت به مقبره های کاملا محصور شیلا راحت تر نموده است. در نتیجه به طرز نا امید کننده ای تعداد اندکی از مصنوعات ممتاز باقی مانده از یکی از متمایزترین پادشاهی های کره ای وجود دارد. اما یک قطعه فوق العاده که از مهارت های هنرمندان بکجه شهادت می دهد، مشعل بخور دان برنزی زرد اندود شده نام دارد که از نزدیکی سابی کشف شده و تنها نمونه از این دست از کره باستان به حساب می آید. پایه این مصنوع به شکل اژدهایی است که تکیه گاهی برای یک کوه به شکل تخم مرغ می باشد که با موجودات آسمانی و ابرها تزئین شده است. کل مجموعه در راس به یک کلاهک می رسد که با ققنوسی تزئین شده است.
حضور بکجه در شبه قاره:
اگرچه این موضوع مورد بحث می باشد، برخی از منابع چینی و کره ای نشان می دهند که قلمرو بکجه بخش هایی از چین امروزی در عرض دریای زرد را در بر می گرفت. بر اساس کتاب سونگ : ” گوگوریو اقدام به غلبه و تصرف لیائودونگ کرده و بکجه به تصرف لیائوژی ( در تانگشان امروزی در منطقه هه بِی) مبادرت ورزید. مکانی که توسط بکجه اداره می گشت، ناحیه جینپینگ یا استان جینپینگ نامیده می شد. ”
منابع کتاب جین در باب مورونگ هوانگ بر این مطلب اشاره می کنند که اتحاد گوگوریو، بکجه و یک قبیله ژیانبی اقدامی نظامی انجام دادند. سامگوک ساگی این موضوع که این نبردها در خلال سلطنت پادشاه میچون از گوگوریو اتفاق افتاده بود را ثبت کرده است.
بر اساس کتاب لیانگ: ” در زمان سلسله جین (۲۶۵- ۴۲۰)، گوگوریو لیائودونگ را اشغال کرده و بکجه نیز لیائوژی و جینپینگ را به تصرف خود در آورد و ایالت های بکجه را تاسیس نمود.” کتاب زیژی توگجیان که توسط سیما گوانگ (۱۰۱۹- ۱۰۸۶) از سلسله سونگ (۹۶۰ – ۱۲۷۹) تدوین شده بود، تصریح می کند که بکجه در سال ۳۴۶ به بویو که در لوشان قرار داشت حمله کرده و در نتیجه مردم کشور به سمت یان در غرب پراکنده گشتند. این اتفاق در خلال اولین سال سلطنت پادشاه گیون چوگو (۳۴۶-۳۷۵) در بکجه به وقوع پیوست.
منبع تقریبا معاصر از کتاب ژی و همچنین بعدتر کتاب زیژی تونگ جیان نیز بر این باورند که ارتش وی شمالی (۳۸۶- ۵۳۴) که شامل صد هزار سواره نظام می شد، در سال ۴۸۸ به بکجه حمله نمود ولی محتمل شکست گردید. سامگوک ساگی زمان وقوع این اتفاق را در دهمین سال سلطنت پادشاه دونگ سونگ (۴۸۸) می داند که بر آن منبع نیز منطبق است. به دلیل اینکه سفر یک ارتش از شمال چین به گوشه جنوب غربی شبه جزیره کره مستلزم عبور از کشور متخاصم و قدرتمند گوگوریو (در زمان پادشاه جانگسو از گوگوریو) بود، فقدان اشاره به این مطلب در تاریخ نگاری های معاصر این معنی را می دهد که ” بکجه ” در آن منابع بایست به حضور این کشور در سوی دیگر گوگوریو در لیائوژی برگردد. همچنین کتاب ژی می گوید که در سال ۴۹۵ پادشاه دونگ سونگ از بکجه عناوین افتخاری برای ژنرال هایی که حمله وی را دفع نموده بودند درخواست کرد. عناوین توسط دربار ژی جنوبی اعطا شده بود و نام حوزه های تحت تسلط آنها را به همراه داشت که صداهایی شبیه برخی مناطق لیائوژی را به مانند گوانگلینگ، ژینگه، چنگ یانگ و … می دادند.
بخش سرزمینی کتاب مانژو یوانلیو کائو ( ” ملاحظاتی در باب ریشه مانچو “) نیز قلمروهای بکجه را خلاصه سازی می کند که به وضوح بخشی از لیائوژی را نیز در بر می گیرد:
مرز بکجه از مناطق گوانگ نینگ و جین یی امروزی در شمال غربی شروع شده و سپس در عرض دریا در جهتی شرقی به مناطق هوانگ هه، چانگ چونگ، چولا و ….. چوسون می رسید. قلمرو بکجه در جهت شرقی به غربی باریک به نظر می رسد ولی آن در جهت شمالی به جنوبی طولانی است. بنابراین اگر کسی به قلمرو بکجه از مناطق لیوچنگ و بیپینگ نگاه کند، شیلا در جنوب شرقی بکجه قرار می گیرد. اما اگر شخصی از مناطق گیونگ سانگ و اونگجین بکجه نگاه کند، شیلا در شمال شرقی واقع می شود. بکجه همچنین مرزهایی مشترک با موهه در شمال داشت. پایتخت سلطنتی آن دو قلعه را در دو مکان مختلف در شرق و غرب به خود می دید. هر دوی این قلعه ها ” گوما ” نامیده می شدند. کتاب سونگ بر این باور است که منطقه اداره شده توسط بکجه با نام ناحیه جینپینگ از استان جینپینگ مورد خطاب قرار می گرفت. تونگ گائو می گوید که منطقه جینپینگ در میان لیوچنگ و بیپینگ از دوران تانگ واقع بود. بنابراین بکجه پایتختی در ” لیائوژی ” و پایتخت دیگری در منطقه ” چوسون ” داشت.
در خلال سلطنت امپراطور وو از لیانگ بود که بکجه پایتخت خود را به جنوب کره منتقل نمود. هر دوی کتاب های تاریخ قدیم و جدید تانگ بر این باورند که قلمروهای قدیم بکجه توسط شیلا و بالهه تصرف و تقسیم گشتند. اگر بکجه به گوشه جنوب غربی شبه جزیره کره تقسیم می شد، آنگاه برای بالهه غیر ممکن بود که هر بخشی از قلمروهای قدیمی بکجه را تصرف کند. محقق شیلایی چوی چی ون (۸۵۷-؟) نوشته است که ” گوگوریو و بکجه در اوج قدرت خویش ارتش هایی قدرتمند با تعداد یک ملیون سرباز را در اختیار داشتند. آنها به یوئه و وو در جنوب و یو، یان، ژی و لو در شمال سرزمین اصلی چین حمله کرده و دردسرهای بزرگی را برای پادشاهی میانه ایجاد نمودند. ” بر اساس آن منابع، بکجه بایست منطقه لیائوژی را برای مدت بیش از صد سال در اختیار داشته باشد.
روابط خارجی:
روابط با چین:
پادشاه گیون چوگو در سال ۳۷۲ به سلسله جین که در حوضه رودخانه یانگ تسه قرار داشت خراج پرداخت. بعد از سقوط جین و تاسیس سلسله سونگ در سال ۴۲۰، بکجه فرستاده هایی به منظور جستجوی کالاهای فرهنگی و فنون فرستاد.
بکجه برای اولین بار در سال ۴۷۲ فرستاده به وِی شمالی از سلسله های شمالی گسیل کرده و پادشاه گائرو به منظور حمله به گوگوریو کمک نظامی خواست. پادشاهان موریونگ و سونگ چندین مرتبه فرستاده هایی به سلسله لیانگ گسیل کرده و عناوین اشرافی دریافت نمودند.
مقبره پادشاه موریونگ با آجر و بر اساس سبک آرامگاه های لیانگ ساخته شده بود.
تاثیر چین در اتخاذ عنوان وانگ (پادشاه) توسط سلاطین بکجه ای از اواخر قرن سوم میلادی به بعد مشهود است. دیگر نمونه های تاثیر چینی ها در آموزش، نوشتار ( وفق داده شده به زبان کره ای)، سفالگری، هنرها ، سنت های تدفین و غیره دیده می شود. از دیگر زمینه های تاثیر پذیری می توان از محبوبیت اولیه تائوئیسم و حتی کنفسیوسیسم به صورت اعلی تر نام برد.
در سال ۳۸۴ و در خلال سلطنت پادشاه چیمنیو، بودائیت بعد از اینکه آن توسط راهبی هندی به کشور معرفی شد، توسط پادشاهی بکجه به عنوان دین رسمی کشوری اتخاذ گردید. این دین جایگزین سیستم اعتقادی قبلی شد که بر پایه این ایده قرار داشت که پادشاه پسر خداوند می باشد.
روابط با ژاپن:
تاثیر فرهنگی و کمک نظامی:
پادشاهی بکجه به خاطر فرهنگ بالایش مشهور می باشد که بسیاری از جنبه های آن به متحدش ژاپن صادر گردیده است. محققین ژاپنی در پی آموزش و فرهنگ به بکجه می آمدند در حالیکه اساتید، معماران، پیکرتراشان، کوزه گران و مهاجرین بکجه ای به ژاپن سفر کرده و عمیقا در توسعه فرهنگ، دین و تکنولوژی ژاپنی به ایفای نقش پرداختند. مهاجرین بکجه به انتشار کانجی و کلمات بیگانه در ژاپن کمک کردند.
بسیاری از موارد به مانند جعبه های لاک الکلی، سفال، صفحه های تاشو و بخصوص جواهرات پر جزئیات سبک ملیله دوزی شده با ژاپن هم پیوند بوده و تحت تاثیر سبک ها و فنون بکجه که از طریق تجارت به ژاپن آورده شده بود قرار داشتند.
به منظور مقابله با فشار نظامی گوگوریو از شمال و شیلا از شرق، بکجه (کودارا در ژاپنی) روابط نزدیکی با ژاپن پایه ریزی کرد. بر اساس کتاب تاریخی کره ای سامگوک ساگی، بکجه و شیلا برخی از شاهزاده های خود را به عنوان گروگان به دربار ژاپن می فرستادند. در اینکه فرستادن شاهزاده ها بایست به عنوان دیپلمات هایی در مجموعه یک هیئت اعزامی یا گروگان های واقعی تفسیر شود، بحث های در جریان است. به دلیل سردرگمی در مورد ماهیت دقیق این رابطه (سوال در مورد اینکه آیا کره ای های بکجه خانواده یا حداقل نزدیک به خاندان سلطنتی ژاپن بودند یا آنان گروگان به شمار می رفتند) و توجه به این حقیقت که که نیهون شوگی، منبع مادی اصلی برای این رابطه، تدوینی از افسانه هاست، ارزیابی این مسئله را سخت می کند.
سامگوک ساگی نیز که به این مورد استناد می کند، می تواند به روش های مختلفی تفسیر شود و در هر صورت این کتاب در قرن سیزدهم میلادی بازنویسی شده است که حداقل هفت یا هشت قرن بعد از وقوع این وقایع خاص می باشد. بعلاوه کشف ” شمشیر اینارییاما ” و همچنین سایر شمشیر های مشابه که در ژاپن یافت شده و از سیستم نوشتاری کره ای ” ایدو ” بهره برده اند، بر این سردرگمی ها افزوده است. این شمشیرها اصالتی از بکجه داشته و پادشاهانی که اسم آنها بر روی شمشیر حکاکی شده است، به جای پادشاهان ژاپنی پادشاهان بکجه می باشند. ظاهرا فنون ساخت این شمشیرها شبیه به سبک هایی از کره و مخصوصا از بکجه است. در ژاپن تفسیر گروگان غالب می باشد.
دیگر تاریخ دانان به مانند آنهایی که در نوشتن ” بکجه کره و ریشه یاماتو ژاپن ” همکاری داشتند و همچنین جاناتان دبلیو بست که در ترجمه آنچه از تاریخچه بکجه باقی مانده بود یاری رساند، به این مسئله اشاره کرده اند که این شاهزاده ها مدارسی در یاماتو ژاپن بنیان نهاده و کنترل نیروهای دریایی ژاپن را در خلال جنگ با گوگوریو در دست گرفتند. از این مطلب می توان به این مسئله استناد کرد که آن شاهزاده ها چیزی فراتر از ردیف هایی از دیپلمات ها بودند در حالیکه نوعی رابطه خانوادگی با خاندان سلطنتی ژاپن داشتند. همچنین این مطلب به عنوان مدرکی در برابر هرگونه حالت گروگانی استفاده می شود. بعلاوه، ترجمه مستندات تاریخی دشوار است زیرا در گذشته واژه ” وا ” حالتی موهن داشته و معنی ” ریزه ” یا ” کوتوله ” را می داد که به میانگین قامت ملاحظه شده کوتاه تر ژاپنی ها در زمان های باستان باز می گشت. در نتیجه، ارزیابی چیزی که به درستی اظهار شده است سخت می باشد، خصوصا در منابعی که بعد از سقوط بکجه در کره نوشته شده بود زیرا اشاره به یاماتو وا (ژاپن) می تواند یک بیان ناخوشایند توسط یک کشور رقیب (خصوصا شیلا) باشد.
به دلیل کثرت تواریخ طولانی مدت و منابع رقیب، چیز بسیار اندکی را می توان با قاطعیت نتیجه گیری کرد. تحقیقات بیشتر سخت شده است که بخشی از آن به دلیل محدودیت سال ۱۹۷۶ در مورد مطالعه مقبره های سلطنتی در ژاپن (شامل مقبره هایی به مانند آرامگاه گوساشی که ادعا شده مقبره شهبانو جینگو است) می باشد. قبل از سال ۱۹۷۶ محققان خارجی دسترسی داشتند و برخی از آنها مصنوعات کره ای را در محل مکان های حفاری ژاپنی یافتند. اخیرا و در سال ۲۰۰۸، ژاپن دسترسی کنترل شده محدودی را به باستان شناسان خارجی داد ولی جامعه جهانی همچنان سوالات بی پاسخ فراوانی دارد. نشنال جئوگرافیک در مورد ژاپن نوشته است : ” آژانس دسترسی به مقبره ها را محدود نگه داشته و به شایعات ترس مقامات از برملا شدن ارتباط خونی مابین خانواده خالص سلطنتی و کره دامن زده است — یا اینکه برخی از مقبره ها هیچ بقایای سلطنتی در خود ندارند. “
در هر صورت این کره ای ها چه دیپلمات و خویشاوند سلطنتی باشند یا نباشند، با خود دانش سیستم نوشتاری چینی، بودائیت، پردازش آهن برای سلاح و دیگر فنون را به ژاپن آوردند. در عوض ژاپن حمایت نظامی فراهم کرد.
بر اساس شرحی افسانه ای در کتاب بحث برانگیز نیهون شوگی، شهبانو جینگو از پادشاهان بکجه، شیلا و گوگوریو خراج گرفته و قسم وفاداری دریافت نمود. در اوج ملی گرایی ژاپنی در اوایل قرن بیستم میلادی، تاریخ دانان ژاپنی از این شرح های افسانه ای به همراه مدخلی در ستون یادبود گوانگتو برای بنیان گذاری یک منطق ایدئولوژیکی در راستای بیداد امپرالیستی برای حمله به کره سود بردند. دیگر تاریخدانان بر این موضوع اشاره می کنند که هیچ مدرکی مبنی بر این شرح ژاپنی در هیچ کجای کره وجود ندارد، بعلاوه در هیچ کدام از متون قابل اعتماد کره ای و چینی این موضوع به چشم نمی خورد. در مورد ستون یادبود گوانگتو نیز ذکر این مطلب ضروری است که به دلیل فقدان علم نحو و نشان گذاری، متن می تواند در چهار حالت متفاوت تفسیر گردد. یکی از این حالت ها آن است که کره از دریا عبور کرده و یاماتو را تحت انقیاد خود درآورد. هیچ چیزی به خاطر این مشکل در تفسیر نمی تواند نتیجه گیری شود. همچنین پیچیدگی موضوع در این است که از شخصی کره ای به نام آمنوهیبوکو در نیهون شوگی به عنوان جد مادری تاجیما – نو – موروسوکو نام برده شده است. این موضوع به شدت متناقض بوده و تفسیر صحیح آن سخت می باشد.
محققین معتقدند که تاریخ اعلامی نیهون شوگی در مورد حمله به شیلا و بکجه در اواخر قرن چهارم میلادی است. اما ژاپن در آن زمان اتحادیه ای از قبایل محلی بدون سلاح های آهنی پیچیده بود، در حالی که سه پادشاهی کره ای قدرت های متمرکز کاملا توسعه یافته ای به حساب می آمدند که سلاح های آهنی به روزی داشته و از اسب ها برای جنگ بهره می بردند. بسیار غیر محتمل است که کشور در حال توسعه ای به مانند یاماتو پتانسیل عبور از دریا و درگیری در نبرد با بکجه و شیلا را داشته باشد. نیهون شوگی به طور گسترده ای به عنوان یک منبع اطلاعاتی غیر قابل اتکا و جانبدار در مورد روابط اولیه با کره در نظر گرفته می شود زیرا آن مقدار زیادی حدسیات و افسانه را با حقایق آمیخته است.
برخی از محققین ژاپنی ستون یادبود گوانگتو را که در سال ۴۱۴ توسط پادشاه جانگسو از گوگوریو بر پا شده بود، به عنوان توصیقی برای یک حمله از سوی ژاپنی ها به بخش های جنوبی شبه جزیره کره تشریح می کنند. اما موهان اعتقاد دارد که گوگوریو تهاجم ژاپن را برای توجیه فتوحات خود در بکجه جعل کرده است. اگر این ستون یادبود برای یک پادشاه کره ای وقف شده باشد، می توان بر این موضوع استدلال نمود که منطقا بایست فتوحات کره را برجسته کند و به یک رخداد بیگانه در ارتباط با ژاپن اختصاص نداشته باشد. در هر صورت به دلیل این تفاسیر احتمالی و مختلف، تفاصیل پیرامون ستون یادبود همچنان محل بحث و جدل های بی پایان است.
محققین چینی در مطالعه ستون یادبود در دهه ۱۹۸۰ میلادی مشارکت داشتند. وانگ جیان ژون با کشاورزان محلی مصاحبه کرده و نتیجه گرفت که هیچ جعل عمدی اتفاق نیفتاده است. او اضافه می کند که آهک موجود بر روی ستون یادبود توسط کارگران رونوشت ساز به منظور افزایش خوانایی به آن چسبانده شده است. ژو جیان ژین از آکادمی چینی علوم اجتماعی اولیه ترین رونوشت سائیده شده ای که قبل از سال ۱۸۸۱ ساخته شده بود را پیدا کرد. او نیز به این نتیجه رسید که که هیچ مدرکی دال بر اقدام عمدی ژاپنی ها در آسیب رساندن به هر کدام از حروف موجود بر روی ستون یادبود وجود ندارد.
امروزه بسیاری از محققین چینی و ژاپنی بر پایه مطالعه خود ستون یادبود با فرضیه های توطئه مخالفت و از مداخله ژاپن در آن عصر پشتیبانی می کنند، اگرچه اندازه و تاثیر آن مورد بحث و جدل می باشد.
کیم ته سیک از دانشگاه هونگیک در پروژه نوشتن یک کتاب درسی تاریخی عمومی فرضیه ژاپن را رد کرده است. اما کوساکو هامادا از دانشگاه کیوشو تفاسیر آنها را از متن ستون یادبود گوانگتو ارائه داد که هیچکدام از آنها بر فرضیه صدمه دیدن عمدی ستون یادبود منطبق نبود.
سقوط بکجه و حمایت نظامی از جانب ژاپن:
برخی از اعضای اشراف و خاندان سلطنتی بکجه حتی قبل از سقوط این کشور به ژاپن مهاجرت کردند. ژاپن در پاسخ به درخواست بکجه در سال ۶۶۳ ژنرال آبه نو هیرافو را با بیست هزار سرباز و هزار کشتی به منظور احیای بکجه فرستاد. بویو پونگ (که در ژاپنی هوشو نامیده می شد) پسر پادشاه اویجا که به عنوان فرستاده در ژاپن حضور داشت نیز این نیروها را همراهی می کرد. در حدود آگوست سال ۶۶۱، ده هزار سرباز و صد و هفتاد کشتی به رهبری آبه نو هیرافو به مقصد رسیدند. نیروهای تقویتی ژاپنی بیشتری که شامل ۲۷۰۰۰ سرباز به رهبری کامیتسوکنو ده کیمی واکاکو و ده هزار سرباز به رهبری لوهارا نو کیمی در سال ۶۶۲ در بکجه پیاده شدند.
اما این تلاش در نبرد بک گنگ با شکست مواجه شد و شاهزاده به گوگوریو فرار کرد. بر اساس نیهون شوگی، ۴۰۰ کشتی ژاپنی در نبردها نابود شدند. تنها نیمی از سربازان توانستند به ژاپن بازگردند.
ارتش ژاپن با بسیاری از پناهنده های بکجه به ژاپن عقب نشینی نمودند. با اعضای سابق خانواده سلطنتی در ابتدا به عنوان ” مهمانان خارجی ” رفتار شده و برای مدتی در داخل سیستم سیاسی ژاپن وارد نمی گشتند. برادر جوان تر بویو پونگ که سونگ وانگ (زنگو در ژاپنی) نام داشت، نام خانوادگی کودارا نو کونیکیشی (” پادشاه بکجه “) را برای خود برگزید (همچنین آنها خاندان کودارا نامیده می شدند، زیرا بکجه در ژاپنی کودارا نام داشت).
میراث:
بکجه در دوران سه پادشاهی جدید به موازات سقوط شیلا متحد مختصرا احیا شد. ژنرال گیون هوان در سال ۸۹۲ هوبکجه ( ” بکجه جدید ” ) را در وانسان (جونجو کنونی) تاسیس کرد. هوبکجه در سال ۹۳۶ توسط پادشاه تجو از گوریو برانداخته شد.
آثار باستانی بکجه در کره جنوبی معاصر غالبا نمادی از فرهنگ های منطقه جنوب غربی به خصوص چونگنام و جولا به شمار می روند. به عنوان مثال مشعل بخور دان برنزی زرد اندود شده نمادی کلیدی از شهر بویو و مجسمه سازی بودایی سنگی دوران بکجه نمادی مهم از شهر سوسان می باشند.
اوچی کیمیو از خاندان اوچی به منظور ادای احترام به اجداد بکجه ای خود در هفدهم آوریل سال ۲۰۰۹ از شهر ایکسان کره بازدید کرد. خاندان اوچی نواده ای از شاهزاده ایمسونگ هستند.
سرزمین فرهنگی بکجه در سال ۲۰۱۰ به روی بازدید کنندگان گشوده شد. هدف از ایجاد این پارک محافظت از معماری و فرهنگ بکجه می باشد.
نواحی تاریخی بکجه که موقعیت های آنان با بقایای آن دوران ترکیب شده اند، در سال ۲۰۱۵ در فهرست مکان های میراث جهانی یونسکو ثبت گردید. این حوزه به عنوان مرکز خلاقیت و نبوغ فرهنگی به ایفای نقش می پردازد.
لییار عالی و کامل بود ممنونم????
بسیار عالی
در مورد گیبک کم نوشته بودید
سلام. بیریو و اونجو فرزند جومونگ هستن؟
سلام.روایت های مختلفی در این زمینه وجود داره. ولی روایت قوی این هست که بیریو و اونجو فرزندان اوته بودن.
سلام من مطالعه خوبی داشتم.
تاریخ کره رو پس از نابودی باکجه در ۳۰ ثانیه برای شما توضیح میدم.
پس از فروپاشی گوگوریو توسط تانگ، سپاه متفق و آزادی بخش گوگوریو و باکجه تشکیل میشه. (بیش از ۳۰ هزار سرباز)
و برای انتقام از شیلا کاملا اراده قوی داشتند.
شیلا به طور کامل توسط سپاه متفق متلاشی میشه و تا آخرین نفر (حتی زن و بچه) همه کشته میشن.
و نام شیلا از تاریخ پاک میشه.
نام گوگوریو به گوریو تغییر پیدا میکنه.
و باکجه هم توسط گوگوریو از بین میره.
گوریو پس از یک تفرقه داخلی و تجزیه به کره شمالی و جنوبی تقسیم شد.
موفق باشید.
نمیدونم جدی گفتین یا نه ولی اطلاعاتتون به شدت اشتباه بود.
کجاش اشتباه بود؟
همشون از تاریخ محو میشن
فقط گوگوریو با نام گوریو باقی میمونه.
که پس از تقسیم به کره شمالی و جنوبی تقسیم میشه.
میشه پس یه توضیح مختصر بدید در ویکی پدیا که نوشته دست اشخاصه این طور ذکر شده.
اولا که فرمودین شیلا به طور کامل توسط سپاه نابود میشه که درست نیست و شیلا ۳۰۰ سال دیگه عمر میکنه.
نام گوگوریو هم به گوریو تغییر نمیکنه. حدود سیصد سال بعدش گوریو خودش از ضعف شیلا استفاده میکنه و حکومتی رو بر پا میکنه.
بکجه هم توسط ارتش متحد شیلا و تانگ از بین رفت نه شیلا.
گوریو هم مستقیما به دو کره تبدیل نمیشه. اولا بعد از گوریو سلسله چوسون حکومت میکنه. و دوما بعد از نابودی چوسون ژاپنی ها کره رو مستعمره میکنن و در اخر دو کره تشکیل میشن.
دوست عزیز ،منظور اون دوست گرامی از سپاه متفق یعنی همون نوادگان بکجه و گوگوریو هست ک بعد از ۲۶۷ سال شیلا رو نابود میکنن و از تاریخ محوش میکنن ،برعکس کاملأ درست گفت ، بکجه جدید و گوگوریوی جدید پدید میان و باهم سپاه متفق تشکیل میدن و ب شیلا حمله میکنن ،بعد از نابودی شیلا گوگوریوی جدید ک در جنوب بالهه پدید آمده بود نام خود را به گوریو تغییر میده و همین گوریو باعث نابودی بکجه جدید هم میشه و بالهه هم ک تجزیه میشه و تنها پادشاهی شبه جزیره گوریو میشه و تا حمله ژاپن هم ادامه میده به حیاتش ،با سپاس
داداش نام گوریو هنوز هم همون گوریو هست و باقی مونده ،چون ریشه نام گوریو در لاتین ک امروزه ما آن را کره میخوانیم ،قشنگ مشهوده korea کرهای ها این رو همون گوریو میخوانن،یا بهتره بگم همون گوگوریو میدونن ،باسپاس هموطن ، در ضمن دوست عزیز ،زیاد ب حرف ابلهانی ک هیچ مطالعه و درکی از تاریخ ندارن توجهی نکن چون فقط میان زر مفت میزنن و میرن جوری ک اگه حرف نزنن انگار کسی میخواد بهشون بگه ک لالی ،پس با این جماعت بحث نکن داداش گلم ،ولش کن
هرچی بود دیگه نابود شد تمام
اون قضیه تو سال های ۹۰۰ اتفاق افتاد هرکس بخواد یدونه چه اتفاقی بعد مرگ کی بک افتاد بدونه باید فرمان روایان بزرگ رو ببینه هرکس م دلش میخواد بدونه چی بلایی بعد بکجه سرشون اومد فیلم ته چویانگ خوبه بکجه بعد تر متلاشی توسط ژاپن حمایت میشه ولی خب شکست میخورن بعد از نابودی گوگوریو ژنرال ته از گوگوریو و میموسا از بکجه با کمک هم بعد نابود کردن ارتش ۲۰۰هزار نفر تانگ حکومت بالهه جانشین گوگوریو درست میکنن که دویست سال دوام میاره که بعد نابود کره به چند قسمت میشه شیلا بکجه جدید گوگوریو جدید که ی ژنرال از گوگوریو جدید میاد هم بکجه شیلا و گوگوریو رو تاسیس میکنه که بهش میگفتن تاجو موسس گوریو راجب این قضیه فیلم عاشقان ماه بهترین فیلم هست با اینکه عاشقانه اس ولی قسمتی از تاریخ اون زمان رو نشون میده دوست عزیز
باتشکر ولی منابع حرف بنده رو تصدیق میکنه.
منبع :
اگر سرچ کنید باکجه جدید هم همه چی میاد. نمونش:
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%DA%A9%D8%AC%D9%87_%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF
امپراطوری باکجه در سال ۹۰۲ میلادی پس از نابودی کامل شیلا و تلاش های جنگاوران باکجه دوباره پایه گذاری شد.
و پایتخت آن در جئونجو، در استان جئولابوک-دو امروزی بود.
و باکجه جدید در آخر توسط گوریو نابود شد.
2 الی ۴ امپراطور بر باکجه جدید حکومت کردند.
این رو که دیگه نمیتونید تکذیب کنید کل اهل تاریخ این رو خوندن.
خواهشاً این جمله کلیشه ای رو تکرار نکن
اهل تاریخ دیگه چیه باو
مگر ۴ نفر که ۲ تا خط خوندن که ببینند یک کشور چطور نابود شد
تاریخ شناس هستند؟
تازه حالا خوبه کل بازدید این صفحه ۲۰ هزار تا هم نیست
اکثراً هم که ۴ خط میخونند و خارج میشن حوصله بیشتر خوندن هم ندارند
باکجه یک کشور بیگانه خارجی بود به ماهم هیچ ربطی نداره
نابود شد تمام شد
به درک
چه قدر خشن و بی اعصابی حالا
حیف شد توسط شیلاو تانگ تصرف شد.
خب وقتی ارتش مهاجم دشمن سپاهی تازه نفس باشه که تعدادشون هم بیش از ۱۸۰ هزار سرباز هستش که از زمین و دریا حمله میکنند که متحد هم هستند
و ارتش دفاعی بکجه فقط ۱۵ هزار سرباز خسته و درمانده و از هم پاشیده بیچاره باشه
انتظار پیروزی هم نیست
فقط یکی از فرماندهان باکجه به اسم گیبک که یک سوم ارتش رو داشت به خوبی جنگید که اون هم زیاد دوام نیاورد..
در نتیجه باکجه سقوط کرد. شهر هایش در آتش سوخت و فقط نامی ازش در کتب تاریخی باقی موند
حالا چه اهمیتی داره بیخیال
به درک که باکجه از بین رفت
خود باکجه هم اندازه ۴ تا روستای قدیمی بودش
سلام وقت شما بخیر ، من برام عجیبه، لیائوژی که ازش داخل سریال امپراطور گون چوگو نام میبرن دقیقا کجا بوده؟ و اینکه یان و ژیانبی دقیقا چی بودن؟ سریال ها یه چیز دیگه میگن، درباره مناطق جغرافیایی ولی توی سایت ها یه چیز دیگه نوشته شده، البته من فکر کنم سریال امپراطور گون چوگو کلا اشتباهیه، چون سوسانو رو از یه قبیله دیگه معرفی میکنه و کلا داستانش فرق داره، خیلی به هم وره.
اینها که اونموقع در کل بر منطقه ای که اندازه یکی دو استانه ایران الان بوده تسلط داشتن بهش میگفتن امپراتوری . اگر بر کشوری به گستردگی و تنوع نژاد و قومیت یا ملیت ها همانند هخامنشیان مسلط بودن چی میگفتن…
زیاد خودت رو دست بالا نگیر. بیشتر از ۹۰ درصد ایران صحرا و بیابان خشک بی آب بدردنخور هستش که حتی آب برای خوردن پرندگان هم ندارد
حکومت بهش افتخاری هم نداشته
برو بمیر