شعر در ژاپن باستان
مانیوشو- کوکینشو- مشخصات شعر ژاپنی- چند نمونه- شعربازی- شرطبندی و قمار
کهنترین بخش ادب ژاپنی که به ما رسیده است، شعر است، و شعر قدیم در نظر محققان ژاپنی بهترین شعر آن سرزمین است. یکی از کهنهترین و نامورترین کتابهای ژاپنی مجموعهای است شامل بیست دفتر و مرکب از ۴۵۰۰ قطعه شعر که مانیوشو (کتاب دههزار برگی) نام دارد و در ظرف چهار قرن سروده شده و دو ویراستار آن را گرد آوردهاند. آثار هیتومارو و آکاهیتو، مفاخر دوره عظمت نارا، در این مجموعه جلبنظر میکند. وقتی که معشوقه هیتومارو درگذشت و جسد او سوخته شد و دود آن در میان تپهها به هوا رفت، هیتومارو مرثیهای سرود که از لحاظ کوتاهی به هیچ وجه با مرثیههایی از قبیل مرثیه طولانی «یادبود» اثر تنیسن انگلیسی قابل سنجش نیست:
اوه، آیا محبوب من است
آن ابر سرگردان
در شکاف کوه سخت دورافتاده هاتسوسه؟
امپراطور دایگو نیز برای حفظ شعر ژاپنی از دستبرد زمان کوششی کرد و یک هزار و یکصد قطعه از اشعار متعلق به یکصدو پنجاه سال پیش از خود را در مجموعهای به نام کوکینشو (اشعار قدیم و جدید) گرد آورد. در این کار، تسورایوکی شاعر و محقق، دستیار او بود و مقدمهای بر این کتاب نوشت. مقدمه او بیش از اصل کتاب به چشم ما دلپذیر مینماید:
شعر ژاپنی بذری است که از دل آدمی سربرمیآورد و برگهای بیشماری تنیده از زبان میآفریند. … انسان، در این جهان آکنده از اشیا، میکوشد که برای ابراز تأثراتی که از دیدن و شنیدن در دلش برمیخیزد، کلمه بیابد. … برای ابراز سروری که از زیبایی شکوفهها مییابد، حیرتی که از آواز پرندگان به او دست میدهد، شوق لطیفی که به هنگام مناظر غرقه در مه احساس میکند، و همچنین همدردی سوگآوری که شبنم زودگذر بامدادی در او پدید میآورد، در دل خود جویای کلمات میشود. … شاعران، در بامدادان بهاری، که زمین را براثر رگبار برفآسای شکوفههای گیلاس، سفید مییافتند، یا در شبهای خزانی که خش خش فروافتادن برگها را میشنیدند، یا در جریان سالها که در آیینه به انعکاس غمانگیز بیداد زمان خیره میشدند، یا آنگاه که از دیدن ارتعاش قطرات شبنم برتیغه پرمروارید علف برخود میلرزیدند، به شور درمیآمدند.
در جزایر ژاپن، که آتشفشانها مناظر زیبایی به وجود آوردهاند و باران فراوان زمین را سرسبز ساخته است، موضوع اصلی شعر تجلیات و تحولات و شکفتن و پژمردن طبیعت است، و تسورایوکی در این زمینه بخوبی مطلب را ادا کرده است. برشهایی از طبیعت، برشهای کماهمیتی از منظره مزرعهها و جنگلها و دریاها، شاعران ژاپنی را سرمست میگرداند- یک
ماهی در دل یک نهر کوهستانی میجنبد، قورباغهای ناگهان به برکههای خاموش میجهد، دریا باری دور از طغیان امواج، تپهای پوشیده در مه بیجنب و جوش، قطرهای باران، لؤلؤوار، روی یک تیغه علف… کراراً موضوع عشق را با نیایش دنیایی که در راه کمال است میآمیزند، یا بر زودگذری گل و عشق و آدمی مرثیه میسرایند. این ملت جنگجو شعر رزمی کم میگوید و سرودهای روحانی هم بفراوانی نسروده است. پس از عصر عظمت نارا، اکثر شاعران به کوتهگویی رغبت نمودند. از میان یکهزار و یکصد قطعه شعری که در مجموعه کوکینشو گرد آمده است، همه، جز پنج قطعه، به صورت «تانکا» سروده شده است. «تانکا» شامل پنج مصرع است؛ مصرعها بترتیب پنج و هفت و پنج و هفت و هفت هجا دارند. در آن، اثری از قافیه نیست، زیرا تقریباً همه کلمات ژاپنی در پایان خود دارای حرفی باصدا هستند و بدشواری در تنگنای مقیدات قافیه قرار میگیرند. همچنین عامل نوا و تکیه و کمیت نیز در شعر ژاپنی راه ندارد. در عوض اینها، لطایفالحیل خاصی در کار است: برای خوشآهنگی شعر، پیشوندهایی بیمعنی میآورند؛ برای ایجاد نظام صوری شعر، عباراتی بر آن میافزایند؛ برای وصل کردن جملهای به جمله دیگر، کلمات مخصوصی که مفاهیم بیشمار از آنها گرفته میشود به کار میبرند. این لطایف، مانند جناس لفظی و قافیه که مورد اعتنای انگلیسیزبانان است، برای مردم ژاپن دلپسندند. ولی مردمپسند بودن آنها هیچ گاه شاعر ژاپنی را به راه ابتذال نمیکشد. شعر اصیل (کلاسیک) ژاپنی لفظاً و معناً اشرافی است. شاعران، به اقتضای زندگی درباری، به جای تازگی معنی، به کمال صوری توجه میکنند؛ به جای ابراز هیجانها، در اختفای آنها میکوشند؛ و آنچنان مغرورند که جز به اختصار سخن نمیگویند. ولی در هیچ کشوری، اهل سخن، در عین کمگویی، تا این اندازه گویا نبودهاند. ظاهراً شاعران ژاپن اصرار دارند که درازنویسی و گزافهگویی مورخان خود را با اندکگویی خویش جبران کنند. میگویند که سه صفحه درباره باد غربی نوشتن چیزی جز الفاظی عامیانه نیست، و هنرمند حقیقی را نباید هدفی جز این باشد که خواننده را به تفکر برانگیزد. برای برانگیختن تمام ادراکات و عواطفی که شاعر غربی در تشریح آنها اصرار میورزد، شاعر ژاپنی به کشف و بیان مفهومی تازه و جاندار بسنده میکند. در نظر ژاپنیان، هر شعر سند الهامی است که در یک لحظه گذرا روی داده است.
بنابراین، اگر بخواهیم در کوکینشو یا هیاکونین ایشو (اشعار منفرد از صد تن)، که معادل گنجینه زرین انگلیسیزبانان است، حماسههای پهلوانی یا رزمی و تغزلات دامنهدار بیابیم، راه خطا پیمودهایم. شاعران این دیار سر آن دارند که، مانند نکتهپردازان میکده مرمید، زندگی خود را در بیتی منعکس گردانند. وقتی که سایگیو هوشی عزیزترین دوست خود را از
میکدهای که شکسپیر و بسیاری از هنرمندان عصر او در آن گرد میآمدند.-م.
کف داد و راهب شد و برای تسلای خویش به زیارتگاه ایسه پناه برد، منظومهای مانند آدونیس اثر شلی یا حتی لیسیداس اثرمیلتن نساخت، بلکه تنها این ابیات ساده را سرود:
چیست
که در اینجا هست؟
نمیدانم.
با این وصف، دلم از سپاس سرشار است،
و اشک فرو میریزد؟
چون بانو کاگا نوچییو به مرگ شوهر ماتمدار شد، فقط چنین نگاشت:
آنچه به نظر میآید
نیست، مگر
رؤیایی. …
میخوابم. … بیدار میشوم. …
چه وسیع است
بستر، بیهمبستر!
همین شاعر بعداً در مرگ فرزند نیز دو خط بیشتر نسرود:
آیا امروز تا کجا رفته است
آن صیاد دلیر سنجاقکها؟
در مجامع سلطنتی نارا و کیوتو، ساختن شعر تانکا نوعی تفنن اشرافی به شمار میرفت. عصمت زنان، که در هند قدیم در برابر یک فیل خریداری میشد، در این دربارها غالباً به وسیله یک شعر ماهرانه سی و یک هجایی فراچنگ میآمد. رسم بر این بود که امپراطور برای سرگرم کردن مهمانان خود کلماتی به آنان ارائه کند و بخواهد که با آن الفاظ شعری بسازند. در ادب این دوره، از مردمی نام آمده است که با شعر موشح با یکدیگر سخن میگفتند یا، هنگام عبور از گذرگاهها، تانکا میخواندند. در اوج عصر هیان، امپراطور گاهگاه مجالس مسابقه برپا میکرد. در این مجالس، جمعی از شاعران، که تعدادشان به یک هزار و پانصد میرسید، در حضور داوران دانا، تانکا میساختند. در سال ۹۵۱، برای رتق و فتق مسابقهها، «اداره شعر» تأسیس شد و به بایگانی کردن قطعات برنده پرداخت.
در قرن شانزدهم، ژاپنیان تانکا را دراز شمردند و در صدد کوتاه کردن و تبدیل کردن آن به «هوککو» برآمدند. «هوککو» شعری متضمن یک «بیان واحد» هفده هجایی، و شامل سه مصرع بود. مصرع اول پنج هجا، مصرع دوم هفت هجا، و مصرع سوم پنج هجا داشت. مردم ژاپن، که مانند امریکاییان بین دو قطب ادراک و عاطفه در نوسانند و از این رو بآسانی از سبکی به سبکی دیگر میگرایند، دیوانهوار از شعر جدید استقبال کردند. در عصر گنروکو
(۱۶۸۸-۱۷۰۴)، ساختن «هوککو» در همهجا معمول شد. پس، مردان وزنان، بازرگانان وجنگجویان، و پیشهوران و کشاورزان دست از کار کشیدند و به مسابقات بدیههگویی روی آوردند. ژاپنیان، چون به قمار باختن شوق بسیار دارند، چندان در مجالس مسابقه «هوککو» شرطبندی کردند که برخی از سودجویان تشکیل این مجالس را حرفه خود ساختند و به خالی کردن جیبهای هزاران تن پرداختند. عاقبت، حکومت مداخله کرد، به این پایگاههای شعری تاخت، و آن هنر کاسبانه را از رونق انداخت. مشهورترین استاد «هوک کو» ماتسوراباشو (۱۶۴۳-۱۶۹۴) بود، که یونهنوگوچی ولادت او را «بزرگترین حادثه» در تاریخ ژاپن میداند. با اینکه از طبقه سامورای بود، در جوانی چنان ازمرگ خداوندگار و استاد خود متأثر شد که زندگی درباری را ترک گفت، از همه لذات جسمانی روی برتافت، آوارگی و تفکر و تعلیم پیش گرفت، و فلسفه آرامشپسند خود را با وصف طبیعت آمیخت و به زبان شعر بازگفت. ژاپنیان با فرهنگ شعر او را نمونه کامل القای مجمل و فشرده میپندارند.
یک نمونه:
برکه قدیمی،
آری، و صدای غوکی که در آب میجهد.
نمونه دیگر:
ساقه علف، که از روی آن
یک سنجاقک برای فرود آمدن کوشید.
منبع : تاریخ تمدن , جلد اول : مشرق زمین
نویسنده : ویل دورانت
نشر الکترونیکی سایت تاریخ ما