تاریخچه کشور پاکستان از عصر سنگ تا کنون
پاکستان در تاریخ ۱۴ آگست سال ۱۹۴۷ بر روی نقشه جهان ظاهر شد. این ریشه ها به دور از گذشته است. پاکستان دارای صنایع مختلفی از جمله صنایع نساجی، پوست، غذایی و الکترونیکی است. همچنین، پاکستان دارای مناظر طبیعی زیبا و جاذبههای گردشگری متعددی است که هر ساله گردشگران زیادی را به خود جذب میکند.
استقرار آن، نقطه اوج مبارزه مسلمانان جنوب شبه قاره آسیابرای سرزمین جداگانه ای از خودشان بود و پایه آن زمانی بود که محمد بن قاسم در سال ۷۱۱ میلادی سند را تحت تسلط خود در آورد تا در از دزدان دریایی که در پناهگاه پادشاهی راجا دار پناه گرفته بودند، انتقام بگیرد. ظهور اسلام، فردیت تاریخی را در مناطقی که اکنون پاکستان را تشکیل می دهند و فراتر از مرزهای آن، تقویت می کند.
عصر سنگ
بعضی از اولین آثار سن انسانی در شبه قاره در دره سوآن منطقه پوتوار در نزدیکی راولپندی، با عظمت احتمالی حدود ۵۰۰۰۰۰ ساله، یافت شده است. هیچ اسکلتی انسانی از چنین دوران قدیم در این منطقه هنوز کشف نشده است، اما سنگ های خام ساخته شده از تراس های بهبود حجاب از کار و زندگی انسان در این بخش از جهان به دوره بین یخبندان است. این مردان سن سنگی ابزارهای خود را در روش کافی متجانس کردند تا توجیه گروه خود را از نظر فرهنگی به نام فرهنگ سوآن یاد کنند. حدود ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد، در میان دره های بادوام و پائین بلوچستان، جوامع روستایی کوچک توسعه یافتند و شروع به اولین گام های تردید به سوی تمدن کردند. در اینجا، یک داستان پیوسته در مورد فعالیت های انسانی، هر چند هنوز در عصر حجر است. این مردان پیش از تاریخ، شهرداری های خود را، هر دو به عنوان دامداران و به عنوان کشاورزان، در دره ها و یا در حومه دشت ها با گاو خود را کشت جو و کشت دیگر محصولات را انجام می دادند.
فرهنگ قرمز و بافر
حفاری های دقیق از کوه های پیش از تاریخی در این مناطق و طبقه بندی محتویات آنها، لایه های آنها را به دو دسته اصلی رید وییر و بافر وییر (ابزار سرخ و بافر) طبقه بندی شده اند.
از فرهنگ سرخ پوش و فرهنگ این سومی به عنوان فرهنگ ژوب بلوچ شمالی شناخته می شود، در حالی که این دومین فرهنگ های کویته، امری نال و کولی را از سند و بلوچستان جنوبی تشکیل می دهد. بعضی از روستاها یا شهرهای آمریال، برای اهداف دفاعی، دیوارهای سنگی و بتنی داشتند و خانه هایشان پایه های سنگی داشتند. ، یک گورستان گسترده ای از این فرهنگ شامل حدود ۱۰۰ قبر است. یکی از ویژگی های مهم این فرهنگ کامپوزیت این است که در (امری) و برخی از ساحات دیگر، آن را در زیر فرهنگ بسیار ویژه یافت می شود. از سوی دیگر، مهر و موم های استاتیکی نال و مس، پیاده سازی و برخی از انواع دکوراسیون گلدان نشان می دهد که همپوشانی جزئی بین این دو است. این احتمالا یکی از جوامع محلی است که محیط زیست برای رشد تمدن دره اندوس را تشکیل می دهد. ساحه ی پیش از تاریخ کوت دجی در استان سند، اطلاعاتی از اهمیت زیادی برای بازسازی یک داستان متصل دارد که از حدود ۲۵۰۰ سال قبل از میلاد تاکنون منشاء این تمدن را از طریق ۳۰۰ تا ۵۰۰ سال به عقب بازگرداند.
به حداقل ۲۸۰۰ سال قبل از میلاد برسد. شواهدی از عناصر فرهنگی جدیدی از دوران قبل از هیرپاپان در این زمینه پیش بینی شده است.
قیل از هاراپان
هنگامی که جوامع روستایی اولیه در منطقه بلوچستان هنوز در برابر یک محیط دشوار بود، مردم کورکورانه تلاش می کردند خود را در کوت دجی، یکی از پیشرفته ترین تمدن های شهری جهان باستان که بین سال های ۲۵۰۰ و ۱۵۰۰ در سایت های دره اندوس ومونجودرو اثبات کنند. پیش از میلاد مردم این دره ایندوس دارای استانداردهای بالا از هنر و صنایع دستی و سیستم پیشرفته ای از نوشتن شبه تصویری بودند که با وجود تلاش های مداوم هنوز مشخص نشده است. ویرانه های اعمال شده از شهرهای معینیودارو و هارپپا به خوبی برنامه ریزی شده است و شواهد واضح نشان می دهد که وحدت مردم دارای یک نوع زندگی و استفاده از ابزار مشابه است. در واقع، ساختمان های آجری مردم عادی، حمام عمومی، جاده ها و سیستم های زهکشی پوشیده شده تصویر تصویری از مردم خوشحال و دلسوز را نشان می دهد..
تمدن اریایی
در حدود ۱۵۰۰ سال قبل از میلاد، آریایی ها بر پنجاب فرود آمدند و در (سپتاسندو) مستقر شدند، که نشان دهنده دشت ایندوس است. آنها یک جامعه روستایی را توسعه دادند که به تمدن (ریګویدا) تبدیل شد. ریګویدا با سرودهای ستایش برای این منطقه تکمیل شده است، که آنها را به عنوان (ګاد فیشند) توصیف می کنند. همچنین روشن است که تا زمانی که هسته اصلی تمدن آریایی باقی بماند، از سیستم کاستی آزاد بود. موسسه کست و آیین قربانی های پیچیده در دره گنگیک شکل گرفت. شکی نیست که تمدن اندوس به پیشرفت تمدن آریایی کمک زیادی کرد.
فرهنگ گاندهرا
کشف فرهنگ قبر گاندره در دیر و سوات طولانی مدت خواهد بود تا نور تاریخ دوره فرهنگی پاکستان را از بین پایان فرهنگ اندوس در ۱۵۰۰ سال قبل از میلاد و آغاز دوره تاریخی زیر هخامنشیان در قرن ششم به تصویر بکشد به نظر میرسد اسطورهشناسی هندوها و سنتهای سانسکریت ادبیات تخریب تمدن هندو را به آریاییها نشان میدهد، اما آنچه که واقعا اتفاق افتاده است، رمز و راز باقی مانده است. فرهنگ گورستان ګندهارا دوره میراث فرهنگی پاکستان را باز کرد: یکی از عصر برنز و دیگری عصر آهن. این به همین دلیل نامیده می شود زیرا این الگو، الگوی زندگی عادی در مناطق تپه ای منطقه گندره را نشان می دهد که در گورها نشان داده شده است. این فرهنگ با فرهنگ اندوس متفاوت است و روابط کمی با فرهنگ روستای بلوچستان دارد. استراتژی و همچنین مصنوعاتی که از این منطقه کشف شده اند، نشان می دهد که آریایی ها در این بخش از جهان بین ۱۵۰۰ و ۶۰۰ سال قبل از میلاد نقل مکان کرده اند. در قرن ششم قبل از میلاد، بودا تعالیم خود را آغاز کرد، که بعدا در سراسر بخش شمال آسیا شبه قاره در پایان این قرن نیز، داریوش اول از ایران، سند و پنجاب را به عنوان بیستمین ساتراپی امپراطوری خود سازماندهی کرد.
بین سازمان های این امپراطوری بزرگ و امپراتوری موریان قرن سوم قبل از میلاد، شباهت های قابل توجهی وجود دارد، در حالی که (ارتشستلا کاتیلیا) همچنین یک نفوذ قوی فارسی را نشان می دهد، اسکندر مقدونیه پس از شکست دادن داریوش سوم در ۳۳۰ سال قبل از میلاد، همچنین از طریق جنوب قاره آسیا ی جنوبی به سوی رودخانه بیاس، اما تأثیر یونان در منطقه به نظر می رسد محدود به کمکی به ایجاد امپراتوری (موریان) شده است. امپراطوری بزرگ که آسوکا، نوه چاندراگپتا موریا، ساخته شده در شبه قاره، تنها بخشی از حوضه ایندوس است که در حال حاضر به عنوان شمال پنجاب شناخته شده است. بقیه مناطق حیرت زده (اندوس) توسط او تحت تعقیب قرار گرفتند. این مناطق، که اکنون بخش قابل توجهی از پاکستان را تشکیل می دهند، عملا مستقل از زمان گپتاس در قرن چهارم میلادی تا ظهور سلطنت دهلی در قرن سیزدهم بود. هنر گاندهرا هنر هنر گاندهرا، یکی از پرنفوذ ترین املاک پاکستان، در دوره ای از ۵۰۰ سال (از قرن اول تا پنجم میلادی) در دره ای از پیشاور و مناطق تپه ای مجاور سوات، بونر و باجور رونق گرفت. این هنر یک مرحله جداگانه از رنسانس فرهنگی منطقه است. این محصول ترکیبی از مجسمه های هند، بودایی و گرین و روم بود.
هنر گاندهرا
نخستین پیروان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، برای در خاک شبه قاره آسیای جنوبی قدم گذاشتند، کسان بودند که پیشه ی تجارت از سرزمین های ساحلی عربستان و خلیج فارس،را انجام میدادند. این وقت به زودی پس از سپیده دم اسلام در اوایل قرن هفتم بود.
سپیده دم اسلام (ظهور اسلام)
در مراحل اولیه آن، حامی کانیشکا، حاکم کوشان بزرگ، که در طول حاکمیت آن مسیر راه ابریشم را از طریق پیشاور و دره ایندوس گذرانده بود، رفاه را به کل منطقه برد. نخستین مسلمان دائمی مسلمانان در شبه قاره، با تسلط محمد بن قاسم در سند در سال ۷۱۱ میلادی به دست آمد. یک کشور مستقل مسلمان با امویید، و بعد از آن، خلیفه ابوبصید با صلاحیت رسیدگی به مناطق جنوبی و مرکزی پاکستان تأسیس شد. چندین شهر جدید ایجاد شد و عربی به عنوان زبان رسمی معرفی شد. در زمان محمود غزنوی، حکومت مسلمان هر چند در قالب ضعیف در مولتان و برخی مناطق دیگر وجود داشت. غزنویدها (۹۷۶-۱۱۴۸) و جانشینان آنها، قوای (۱۲۰۶-۱۱۴۸)، آسیای مرکزی بودند که منشأ آنها بود و سرزمین خود را که اکثریت مناطق پاکستان حاضر را از پایتختهای خارج از هند پوشش می داد، تصویب کردند. در اوایل قرن سیزدهم این که پایه های حکومت مسلمان در هند با مرزهای گسترده و دهلی به عنوان پایتخت قرار داشت. از سال ۱۲۰۶ تا ۱۵۲۶ میلادی، پنج سلسله های مختلف تحت تاثیر قرار گرفتند. سپس دوران قیام مغول (۱۵۲۶-۱۷۰۷) دنبال شد و حکومت آنها تا سال ۱۸۵۷، تا حدی به طور رسمی ادامه یافت. از زمان غزنویان، زبان فارسی بیشتر به عنوان زبان رسمی عربی جایگزین شد. مؤسسات اقتصادی، سیاسی و مذهبی که توسط مسلمانان توسعه یافتند، تأثیر منفی خود را به نمایش گذاشتند. قانون ایالتی بر اساس شریعت بود و در اصل حاکمان مجبور بودند آن را اجرا کنند. هر دوره طولانی سستی معمولا با تقویت این قوانین تحت فشار عمومی دنبال می شود. تأثیر اسلام بر جنوب شبه قاره آسیا عمیق و دور از دسترس بود. اسلام نه تنها یک دین جدید، بلکه یک تمدن جدید، یک شیوه جدید زندگی و مجموعه جدید ارزشها را معرفی کرد. سنت های اسلامی از هنر و ادبیات، فرهنگ و پالایش، موسسه اجتماعی و رفاهی، توسط حاکمان مسلمان در سراسر شبه قاره ساخته شده است. یک زبان جدید، اردو، عمدتا از واژگان عربی و فارسی و پذیرش اصطلاحات و اصطلاحات بومی سخنرانی و نوشته شده توسط مسلمانان بود و در میان سایر مردم هند، پول دریافت کرد.
زبان ملی پاکستان
اردو زبان ملی پاکستان است. به غیر از مذهب، اردو نیز در طول دوره قیام خود جامعه مسلمان را برای حفظ هویت جداگانه خود در شبه قاره ادامه داد. هویت مسلمان – مسئله هویت مسلمانان، با این حال جدی در طول کاهش قدرت مسلمانان در آسیای جنوبی به تصویب رسید. نخستین فردی که توانست به شدت درک کند، دانشمند علمی، شاه ولی الله (۱۷۰۳-۶۲) بود. او پایه و اساس رنسانس (دوره جدیدی ادبی و فرهنګی) اسلامی را در شبه قاره گذاشت و الهام بخش تقریبا تمام جنبشهای اصلاح اجتماعی و مذهبی پس از قرن نوزدهم و بیستم بود. جانشینان فوری او، با الهام از آموزه های او، سعی کردند یک کشور اسلامی مدیترانه ای را در شمال غرب هند ایجاد کنند و آنها تحت رهبری سید احمد شهید بریلوی (۱۸۳۱-۱۷۸۶) در این مسیر پایبند شدند.
توسعۀ انگلستان و مقاومت اسلامی
در همین حال، با شروع از شرکت هند شرقی، بریتانیا به عنوان نیروی غالب در جنوب آسیا ظاهر شد. ظهور قدرت آنها به تدریج طی یک دوره تقریبا صد سال طول کشید. آنها شریعت را با آنچه آنها به عنوان قانون انگلو محمدی نامیده اند. جایگزین کردند در حالی که اردو به عنوان زبان رسمی انگلیسی جایگزین شد. این و سایر تحولات، تاثیرات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بخصوص بر مسلمانان آسیای جنوبی داشتند. قیام ۱۸۵۷، توسط مسلمانان به عنوان جنګ استقلال و شور هند نامیده می شد، تلاش ناامیدانه برای تغییر مسیر بدی از وقایع بود.
موسسات مذهبی
شکست در جنگ استقلال ۱۸۵۷، عواقب فاجعه بار برای مسلمانان را به عهده داشت، زیرا بریتانیا تمام مسئولیت این رویداد را بر آنها گذاشت. بریتانیا به طور اتفاقی یک سیاستمدار سرکوبگر علیه مسلمانان را متعهد کرد تا در آینده از چنین عودتی جلوگیری کند. املاک و مستغلات کسانی که حتی از راه دور با مبارزان آزادی همراه بودند مصادره شد و تلاش های آگاهانه برای بستن تمام راه های زندگی صادقانه برای آنها ایجاد شد. واکنش مسلمانان به این وضعیت، دشواری های آنها را نیز تشدید کرد. رهبران مذهبی آنها، که کاملا فعال بودند، از جریان اصلی زندگی اجتماعی کنار گذاشتند و خود را به طور انحصاری برای ترویج آموزش مذهبی اختصاص دادند. گرچه آکادمی های مذهبی به ویژه آنهایی که از دئباند، فارابی مالک و رئی بالی استفاده می کردند، توسط علما تأسیس شد، به مسلمانان کمک کرد تا هویت خود را حفظ کنند؛ آموزش هایی که در این مؤسسات ارائه شده بود، به سختی آنها را برای چالش های جدید مجهز کرد.
اصلاحات آموزشی
مسلمانان خود را از تحصیلات غربی و همچنین خدمات دولتی حفظ کردند. اما، همتایان خود، هندوها، این کار را انجام ندادند و حاکمان جدید را بدون هیچ گونه نظری پذیرفتند. آنها تحصیلات غربی را به دست آوردند، فرهنگ جدید را جذب کردند و موقعیت هایی را که تا کنون توسط مسلمانان پر شده بود، دستگیر کردند. اگر این وضعیت طولانی بود، مسلمانان آسیب جبران ناپذیری خواهند داشت. مردی که متوجه خطر احتمالی آن شد سر سید احمد خان (۱۸۱۷-۱۸۱۷) بود، شاهد وقایع غم انگیز ۱۸۵۷ است. او برای کمک به هماهنگ کردن روابط مسلمانان بریتانیا، خود را به انجام رساند. ارزیابی او این بود که ایمنی مسلمانان در دستیابی به آموزش و دانش غربی قرار دارد. او چند گام مثبت برای رسیدن به این هدف گرفت. او یک کالج در(علی ګار) را تاسیس کرد تا تحصیلات خود را در خطوط غربی به ارمغان بیاورد. از اهمیتی مشابه، کنفرانس آموزشی (انګلو-محمد)، که در سالز۱۸۸۶ برگزار شد، برای ارائه یک انجمن فکری به مسلمانان برای انتشار دیدگاه ها در حمایت از آموزش و پرورش و اصلاحات اجتماعی در غرب بود. اهداف انجمن ادبیات محمد (ص) ، که توسط نواب عبدالطیف (۱۸۲۸-۹۳) تأسیس شد و در بنگال فعال بود، تلاش های سر سید احمد خان، به یک جنبش تبدیل شد، که به عنوان جنبش علی اصغر شناخته می شد، و اثر آن بر مسلمانان هر بخشی از شبه قاره آسیایی جنوبی. تحت الهام بخش، جوامع در سراسر شبه قاره تاسیس شد که موسسات آموزشی را برای ترویج آموزش به مسلمانان تأسیس کرد.
سر سید احمد خان از این ایده مشارکت مسلمانان در هر فعالیت سیاسی سیاسی برخوردار بود که، از نظر وی، می توانست خصومت انگلیس را نسبت به آنها احیا کند. او همکاری مشترک مسلمانان هندو را در هر سرمایه گذاری مشترک نپذیرفت. سرخوردگی او در این زمینه اساسا بر اساس اختلافات هندی هندی در اواخر دهه ۱۸۶۰ بود که مشتاقان هندو به شدت از علت هندی برای جایگزینی اردو دفاع می کردند. بنابراین، او در سال ۱۸۸۵، هنگامی که در سال ۱۸۸۵ تاسیس شد، مخالف کنگره ملی هند بود و به مسلمانان توصیه کرد که از فعالیت هایش پرهیز کنند. معاصر و محقق برجسته اسلام، سید امیر علی (۱۸۹۸-۱۸۹۹)، نظرات خود را دربارۀ کنگره به اشتراک گذاشت، اما مخالف آن نبود که مسلمانان خود را از لحاظ سیاسی سازماندهی کنند. در واقع، او اولین سازمان سیاسی مهم مسلمانان، انجمن مرکزی ملی محمد را سازماندهی کرد. گرچه عضو آن محدود بود، بیش از ۵۰ شاخه در بخش های مختلف شبه قاره داشت و کارهای خوبی برای پیشرفت تحصیلی و سیاسی مسلمانان انجام می داد. اما فعالیت های آن به پایان قرن نوزدهم ختم شد.
مسلم لیگ (لیگ مسلمان)
در خلال قرن بیستم، تعدادی از عوامل مسلمانان را به نیاز به داشتن یک سازمان سیاسی مؤثر متقاعد ساخت. بنابراین، در اکتبر ۱۹۰۶، یک فرماندهی که شامل ۳۵ رهبر مسلمان بود با ماموریت بریتانیا در سیملا ملاقات کرد و خواستار انتخابات مجزا شد. سه ماه بعد، اتحادیه اسلامی مسلمانان توسط نواب سلیم الله خان در داکا، عمدتا با هدف حفاظت از حقوق سیاسی و منافع مسلمانان، تاسیس شد. بریتانیا تصویب انتخابات مجزا در قانون دولت هند از سال ۱۹۰۹ که موضع لیگ مسلمان را به عنوان یک حزب تمام هند تایید کرد،.
تلاش برای اتحاد وحدت مسلمان هندوستان.
روند قابل مشاهده دو جوامع عمده که در جهت مخالف پیشرفت می کنند، نگرانی عمیقی را نسبت به رهبران سرزمین های هند به وجود آورده است.
آنها تلاش کردند تا کنگره و لیگ مسلمان را بر روی یک پلت فرم قرار دهند. قاید اعظم محمد علی جناح (۱۸۴۸-۱۹۴۸) یکی از چهره های برجسته در میان آنها بود. مسلمانان پس از لغو تقسیمات بنگال و طرح های تهاجمی قدرت های اروپایی علیه امپراتوری عثمانی و شمال آفریقا، به ایده همکاری با هندوها علیه حاکمان بریتانیا پذیرفتند. در سال های ۱۹۱۶، جلسات رهبری دو حزب در مجلس شورای اسلامی، روابط نزدیک به مجلس شورای اسلامی و طرح مشترک اصلاحات به تصویب رسید. در پیمان لاکونو. همانطور که این طرح به طور معمول به آن اشاره شد، کنگره اصل انتخاب کنندگان انتخابی را پذیرفت و مسلمانان در عوض «بهای سنگینی» برای مسلمانان استان های اقلیت مسلمان، توافق کردند که اکثریت نهایی خود را در پنجاب و بنگال تسلیم کنند. پس از پیروزی در دوره پیمان لقمان، شاهد تمدن مسلمان هندو بودیم و دو حزب جلسات سالانه خود را در یک شهر برگزار کردند و قطعنامه های یکسان را به تصویب رساندند.
جنبش خلیفات
اتحاد اسلامگرائی هندو در زمان خلیفات و جنبش های غیر همکاری به اوج خود رسید. مسلمانان فریبنده، تحت رهبری علی برادران، مولانا محمد علی و مولانا شاکات علی، پس از جنگ جهانی اول را به راه انداختند تا از امپراتوری عثمانی محافظت کنند. محندان کرامچند گاندی (۱۹۴۸-۱۸۶۹) مسئله سواراج را با مسئله خیلفات مرتبط ساخت تا هندوها را با جنبش مرتبط کند. جنبش پس از آن اولین جنبش مردمی در سراسر کشور بود. اگرچه جنبش در اهدافش شکست خورده بود، اما تاثیرات گسترده ای بر مسلمانان جنوب آسیا داشت. پس از مدت ها طول کشیدند و اقدامات متحدانه ای بر یک مسئله صرفا اسلامی داشتند که لحظه به لحظه همبستگی را میان آنها ایجاد کرد. این گروه همچنین گروهی از رهبران مسلمان را در سازماندهی و بسیج عمومی ایجاد کرد. این تجربه برای مسلمانان در طول جنبش پاکستان بسیار ارزشمند بود. فروپاشی جنبش خیلفات به دنبال یک دوره تضاد آتلانتیس مسلمان هندو بود.
هندوها دو جنبش بسیار ضد مسلمان، شودشی و سناتان را سازمان دادند. جنبش سابق به منظور تبدیل مسلمانان به هندوئیسم طراحی شد و این امر به منظور ایجاد همبستگی میان هندوها در مواجهه منازعات جمعی صورت گرفت. مسلمانان با انتقام جویی ازسازمان های تبلیغی و تنظیم برای مقابله با تأثیرات شودیه و سناتان حمایت کردند. در دهه ۱۹۲۰، شورش های جمعی بی سابقه بود. چندین کنفرانس وحدت هندو-مسلمان برگزار شد تا علل مناقشات را برطرف کند، اما به نظر می رسید هیچ چیزی نمی تواند شدت کمونیسم را کاهش دهد.
تقاضای حمایتی مسلمانان
با توجه به این وضعیت، مسلمانان تقاضای قانون اساسی خود را تجدید نظر کردند. آنها اکنون خواستار حفظ اکثریت عددی خود در پنجاب و بنگال، جدایی سند از بمبئی، ساختن بلوچستان به عنوان یک ایالت جداگانه و معرفی اصلاحات قانون اساسی در خیبرپختونخوا بودند. بخشی از این تقاضا ها را مطرح کرد که یک بخش از لیګ مسلمان همه هند با کمیسیون قانونی فرستاده شده توسط دولت بریتانیا تحت سرپرستی سر جان سایمون در سال ۱۹۲۷ همکاری کرد.
کمیسیون سیمون
بخش دیگری از لیگ که کمیسیون سیمون را برای کاراکتر تمام سفید خود تحریم کرد، با کمیته نهرو، که توسط کنفرانس همه طرف ها منصوب شد، برای ایجاد یک قانون اساسی برای هند، همکاری کرد. گزارش نهرو به شدت به ضد تعارض با مسلمانان و رد رهبری کنگره مبادرت ورزید و حتی مسلمانان معتدل را ناامید کرد.
علامه محمد اقبال
چندین رهبر و متفکر، با درک این موضوع از اسلام هندو، تفکیک مسلمانان هند را پیشنهاد کردند. با این حال، روشن ترین نمایشگاه احساس درونی جامعه مسلمان توسط علامه محمد اقبال (۱۸۷۷-۱۹۳۸) در آدرس ریاست جمهوری وی در نشست اتحاد جماهیر اسلامی مسلمانان در الله آباد در سال ۱۹۳۰ داده شد. وی پیشنهاد کرد که برای توسعه سالم اسلام در جنوب آسیا، ضرورت داشتن یک کشور مسلمان جداگانه حداقل در مناطق اکثریت مسلمان شمال غرب. بعدها، در مکاتبه با قاید اعظم محمد علی جناح، او همچنین مناطق اکثریت مسلمان در شمال شرقی را نیز در کشور مسلمان پیشنهاد کرد. سه سال بعد از آدرس الله آباد، گروهی از دانشجویان مسلمان در کمبریج تحت رهبری چودهری رحمت علی، جزوه ای را نوشتند که اکنون یا هرگز، که در آن حروف الفبا از نامهای مناطق اکثریت مسلمان نوشته شده است، آنها نامگذاری (پاکستان) را به دولت پیشنهاد شده. حتی در میان مسلمانان هم این ایده در آن زمان استقبال نشد. این یک دهه برای مسلمانان بود تا تقاضای یک کشور مسلمان جداگانه را بپذیرند.
قاید اعظم محمد علی جناح
در همین حال، سه کنفرانس میز گرد در لندن در طول ۱۹۳۰-۳۲ تشکیل شد تا مشکلات قانون اساسی هند حل شود. رهبران هندو و مسلمان که به این کنفرانسها دعوت شدند، نمیتوانستند یک فرمول توافق شده را تهیه کنند و دولت انگلیس مجبور به اعلام یک «جایزه کمونال» شد که در قانون حکومت هند در سال ۱۹۳۵ گنجانده شد. قبل از انتخابات تحت این قانون ، لیګ مسلمان تمام هند، که مدتها باقی مانده بود، توسط قاید اعظم محمد علی جناح، که در سال ۱۹۳۴ به هند بازگشته بود، پس از عدم وجود نزدیک به پنج سال در انگلستان، دوباره سازماندهی شد. لیگ مسلمان نمی تواند اکثریت کرسی های مسلمان را از آنجایی که هنوز به طور موثر سازماندهی نشده است، برنده شود. با این حال، این رضایت را داشت که عملکرد کنگره ملی هند در حوزه های انتخاباتی مسلمان بد است. پس از انتخابات، نگرش رهبری کنگره متکبر و غالب بود. مثال کلاسیک امتناع از تشکیل یک دولت ائتلافی با لیگ مسلمان در استانهای متحد بود. در عوض، از رهبران لیگ خواستند حزب پارلمان خود را در مجلس استان رها کنند و به کنگره پیوستند. یکی دیگر از کنگره های مهم پس از انتخابات ۱۹۳۷ حرکت جنبش توده ای مسلمانان بود تا مسلمانان را مجبور به پیوستن به کنگره و نه لیگ مسلمان کنند. یکی از رهبران آن، جواهرلنهرو حتی اعلام کرد که تنها دو نیرو در هند، بریتانیا و کنگره وجود دارد. همه این کارها را بدون هیچ مشکلی انجام دادند. محمد علی جناح مخالف این بود که نیروهای سوم در جنوب آسیا تشکیل دهنده مسلمانان بودند. لیگ مسلمانان تمام هند، تحت رهبری با استعداد خود، به تدریج و به طرز ماهرانه ای سازماندهی مسلمانان را بر روی یک پلت فرم آغاز کرد.
به سوی یک سرزمین جداگانه مسلمان.
دهه ۱۹۳۰ شاهد آگاهی مسلمانان از هویت جداگانه خود و اضطراب آنها در حفظ محدوده مجازات های جداگانه بود. یکی از عناصر مهمی که این ملیگرایی مسلمان سرسبز را به طور کامل به ارمغان آورد، ویژگی حکومت کنگره در استان های اقلیت مسلمان در طول ۱۹۳۷-۳۹ بود. سیاست های کنگره در این استان ها به حساسیت های مسلمانان آسیب می رساند. اهداف محاسبه شده برای از بین بردن مسلمانان به عنوان واحد فرهنگی جداگانه وجود دارد. مسلمانان در حال حاضر به دنبال تدابیر امنیتی هستند و به طور جدی خواستار یک کشور مسلمان جداگانه را در نظر گرفته اند. در طول ۱۹۳۷-۳۹ چندین رهبر و متفکر مسلمان، با الهام از ایده های علامه محمد اقبال، طرح های دقیق را برای تقسیم قاره تحت نظر بر اساس نظریه دو ملیتی ارائه کردند.
قطعنامه پاکستان
مسلم لیګ تمام هند (اتحادیه مسلمانان تمام هند) به زودی این طرح ها را مورد توجه قرار داد و در نهایت، در ۲۳ مارچ ۱۹۴۰، اتحادیۀ مسلمان تمام هند، با قطعنامه، در جلسه تاریخی خود در لاهور، خواستار یک میهن جداگانه برای مسلمانان در مناطق اکثریت مسلمان شد از شبه قاره این قطعنامه عموما به عنوان قطعنامه پاکستان نامگذاری شده است. تقاضای پاکستان برای مسلمانان هر گونه تحریک پذیری عالی بود. خاطراتی از بزرگی گذشته خود را به ارمغان آورد و به جلال وعده داده شد. بنابراین، آنها بلافاصله به این درخواست پاسخ دادند،
جنبش پاکستان
تقاضای پاکستان در طول جنگ جهانی دوم محبوب شد. هر بخش جامعه مسلمان – مردان، زنان، دانشجویان، علما و بازرگانان – تحت پرچم مسلم لیګ هند قرار گرفت. شاخه های حزب حتی در گوشه های دور افتاده شبه قاره باز شد. ادبیات در قالب جزوه ها، کتاب ها، مجلات و روزنامه ها برای توضیح تقاضای پاکستان و به طور گسترده ای پخش شده است. پشتیبانی پس از شکست کنفرانس سیملا که در سال ۱۹۴۵ توسط ویکتوریو، لرد ووول برگزار شد، مورد حمایت مسلم لیګ هند قرار گرفت و تقاضای آن برای پاکستان مورد آزمایش قرار گرفت. انتخابات به منظور تعیین قدرت مربوط به احزاب سیاسی مورد حمایت قرار گرفت. کمپین انتخابات در سراسر هند بر اساس تقاضای پاکستان بود. جامعه مسلمان به این شیوه بی سابقه پاسخ داد. به موجب کنگره، تعداد زیادی احزاب مسلمان به تشکیل هیئت مجلس متحد تشکیل شدند تا مخالفت با لیگ مسلمانان. اما اتحادیه مسلمانان هند (مسلم لیګ) تمام سی کرسی را در مجلس مرکزی و همچنین در انتخابات استانی پیروز شد. پس از انتخابات، در تاریخ ۸-۹ اپریل سال ۱۹۴۶، اتحاد مسلمانان هند، کنوانسیون اعضای تازه انتخاب شده در مجلس مرکزی و مجلس دهلی را به عهده گرفت. این کنوانسیون که تقریبا یک مؤسسه نماینده مسلمانان آسیای جنوبی بود، بر اساس حرکت وزیر ارشد بنگال، حسین شهید سهروردی، خواستار پاکستان را در شرایط واضح تکرار کرد.
طرح کابینه
در اوایل سال ۱۹۴۶، دولت بریتانیا یک مأموریت کابینه را به شبه قاره فرستاد تا حلقه لویی قانون اساسی را حل کند. این مأموریت مذاکرات با احزاب مختلف سیاسی را انجام داد، اما تحریم یک فرمول توافق نشد. سرانجام، مأموریت کابینه طرح خود را اعلام کرد که در میان مقررات دیگر، سه گروه فدرال را تصویب کرد که دو نفر از آنها شامل ولایات مسلمانان هستند و در مرکز در یک فدراسیون آزاد با سه موضوع مرتبط هستند. لیګ مسلمان این طرح را به عنوان یک حرکت استراتژیک پذیرفت و انتظار داشت که در آینده ای نه چندان دور به هدف خود برسد. کنگره همه هند نیز به این طرح موافقت کرد، اما، به زودی متوجه پیامدهای آن شد، رهبران کنگره شروع به تفسیر آن کردند تا توسط نویسندگان طرح تجسم نکنند. این امر به اتحادیه مسلمانان هند را بهانه ای برای پذیرش برنامه و حزب دیدار ۱۶ آګست به عنوان «روز اقدام مستقیم» برای نشان دادن همبستگی مسلمانان در حمایت از تقاضای پاکستان دانست.
طرح پارتیشن
در اکتبر ۱۹۴۶ یک دولت موقت تشکیل شد. لیگ مسلمان نماینده خود را تحت رهبری دبیر کل خود آقای لیاقت علی خان فرستاد و هدف آن مبارزه برای هدف حزب در داخل دولت موقت بود. پس از یک زمان کوتاه، وضعیت درون دولت موقت و خارج، رهبری کنگره را متقاعد کرد تا پاکستان را تنها راه حل مشکل مشترک بپذیرد. دولت انگلیس پس از تلاش آخرین برای نجات طرح مأموریت کابینه در دسامبر ۱۹۴۶، به طرح دیگری برای تقسیم هند رفت. آخرین مأموریت بریتانیا، لرد لوئیس مونت بلاتن، با یک وظیفه واضح به منظور پیش نویس برنامه ای برای انتقال قدرت به تصویب رسید. پس از برگزاری مذاکرات با رهبران سیاسی و احزاب، او طرح پارتیشن برای انتقال قدرت را تهیه کرد که پس از تصویب دولت انگلیس در۳ جون ۱۹۴۷ اعلام شد.
ظهور پاکستان
کنگره و مجلس مسلمان این طرح را پذیرفتند. دو استان بزرگ اکثر مسلمانان، بنگال و پنجاب، تقسیم شدند. مأموریت های پنجاب غرب، شرق بنگال و سند و در بلوچستان، شهرداری کویته و شاهی جرگه برای پاکستان رای دادند. رفراندوم در خیبر پختونخوا و ناحیه سیلحیت در آسام برگزار شد که منجر به رای اکثریت برای پاکستان شد. در نتیجه، در ۱۴ آګست ۱۹۴۷ ، دولت جدید پاکستان به وجود آمد.
پاکستان کشوری جعلی می باشد که مردم پنجاب آن از قوم هندو می باشند و سرزمین های غرب رود سند را که خاک ایران می باشد را استعمار کرده و به اشغال خود در آورده