طولانی ترین جنگ های تاریخ بشریت که از آنها بی خبرید!
بشر از دیرباز تا کنون بر سر مسائل مختلف، درگیر جنگ بوده است؛ گاه برای تصرف کشوری جدید و گاه برای نمایش قدرت خود. خوی جاهطلبی انسان، همواره موجب بروز مشکلاتی مانند شرکت در جنگ برای او شده است.
حتی کوتاهترین جنگها نیز ممکن است در راستای اهداف طرفین مقابل، به جنگهای طولانی تبدیل شوند. کسانی که در جنگهای فهرست ما حضور داشتهاند، متأسفانه مجبور به ادامهی جنگ به مدت چند دهه یا حتی چند قرن بودهاند. در برخی موارد، سربازانی وجود دارند که تمام طول عمر خود را بدون این که خود بخواهند یا تصمیمی بر این موضوع داشته باشند، به جنگیدن پرداختهاند؛ بعضی از این افراد، پیش از شروع جنگ به دنیا آمده و قبل از پایان آن از دنیا رفتهاند. در ادامه، با برخی از طولانیترین جنگها و نبردهای تاریخ بشریت آشنا خواهیم شد.
۱۰. جنگ کارن (شروع از سال ۱۹۴۹ میلادی تا کنون؛ ۶۷ سال جنگ)
جنگ کارن، طولانیترین جنگ داخلی جهان است که از سال ۱۹۴۹ میلادی آغاز شده و تاکنون نیز ادامه داشته است. مردم کارن که در جنوب کشورهای میانمار و تایلند زندگی میکنند، یکی از بزرگترین اقوام نژادی جنوب شرقی آسیا هستند که مدتها است برای جدایی و استقلال خود از میانمار، درگیر جنگ بودهاند. دو طرف مهم این جنگ داخلی، متشکل از «اتحاد ملی کارن» و «نیروهای مسلح تاتماداو میانمار» است. طرف اول، تشکلی سیاسی از مردم کارن است که توسط یک جناح مسلح به نام «ارتش آزادی ملی کارن» حمایت میشود. طرف دوم یا تاتماداو نیز نیروی مسلح رسمی میانمار است. این جنگ داخلی در ایالت کارن میانمار در حال وقوع است که توسط دولت این کشور در سال ۱۹۵۲ بنیانگذاری شد. این جنگ موجب مرگ هزاران نفر و فرار بسیاری از مردم کارن به کشورهای همسایه شد.
۹. جنگ استقلال هلند (شروع از ۱۵۶۸ تا ۱۶۴۸ میلادی؛ ۸۰ سال جنگ)
جنگ استقلال هلند که با نام «جنگ هشتاد ساله» نیز شناخته میشود، مابین سالهای ۱۵۶۸ تا ۱۶۴۸ میلادی به وقوع پیوست و دورهای ۸۰ ساله را شامل میشود. این جنگ با قیام هفده ایالت هلند بر علیه شاه فیلیپ دوم اسپانیا شروع شد. در ابتدای جنگ، نیروهای شاه فیلیپ دوم، موفق به مدیریت جنگ و سرکوبی شورشیان شدند. با این حال، شورشیان قویتر شده و در سال ۱۵۷۲ موفق به فتح منطقهی بریله شدند که خود نشان از شکست بزرگ اسپانیا بود. در نهایت، در سال ۱۶۴۸، هفده ایالت شورشی توانستند به عنوان «ایالتهای متحد» هلند مستقل شوند که بعدها با نام جمهوری هلند شناخته شد.
۸. جنگهای ایران و سلوکیان (شروع از ۲۳۸ سال پیش از میلاد مسیح تا ۱۲۹ سال پیش از میلاد مسیح؛ ۱۰۹ سال جنگ)
جنگهای ایران و سلوکیان، مجموعه جنگهایی است که بین امپراطوری سلوکیان و اشکانیان (پارتیان) ایران رخ داد و در نهایت به شکست سخت سلوکیان و خروج آنان از ایران منجر شد. این موضوع موجب شکلگیری پادشاهی اشکانیان در ایران شد. در ابتدا، امپراطوری سلوکیان از سوریه تا رود سند امتداد یافته بود. حفظ چنین قلمروی بزرگی کار سادهای نبود؛ سلوکیان همواره با مشکلاتی از سوی یونانیها از سمت غرب و ایرانیها از سمت شرق رو بهرو بودند. دو حاکم سلوکی در باختران و پارت، با سو استفاده از آشوبهایی که وجود داشت، استانهای خود را به عنوان ایالات مستقل اعلام کردند.
البته قبایلی ایرانی از آسیای مرکزی در تلافی این کار، به پارت حمله و آن را فتح کردند، سپس نام «پارتها» را برای اقوام خود انتخاب کردند. در این میان، سلوکیان به قدری درگیر جنگ با بطلمیوسیان مصری بودند که قسمتهای بسیار بزرگی از قلمرو خود در ایران و سرزمین ماد را از دست دادند. یکی از پادشاهان جاهطلب سلوکی به نام انتیاکوس سوم در ۲۰۹ سال پیش از میلاد مسیح، خود را برای باز پسگیری قلمرو از دست رفتهی اجدادش آماده کرد. او موفق شد پارتها را شکست داده و آنان را در سرزمین خود به رعیتی برگزیند. البته بعدها با شکست انتیاکوس از رومیها در نبرد ماگنزی، سلوکیان بار دیگر بسیاری از قلمروهای خود را از دست دادند. از این زمان به بعد، کنترل سرزمین پارت، به دست پادشاهان اشکانی افتاد که شروع به فتح قلمروهای سلوکیان کردند. در ۱۳۹ سال پیش از میلاد مسیح، سلوکیان در نبردی بزرگ علیه اشکانیان شکست خوردند که با اسارت پادشاه سلوکیان، یعنی دیمتریوس سوم پایان یافته و به شکلگیری حکومت اشکانیان منجر شد.
۷. جنگ صد ساله (شروع از ۱۳۳۷ تا ۱۴۵۳ میلادی؛ ۱۱۶ سال جنگ)
جنگ صد ساله، نبردی میان دو خاندان اشرافی بود که هر یک ادعای جانشینی سلطنت فرانسه را داشتند. این جنگ با از بین رفتن پادشاهان خاندان کاپتی فرانسه آغاز شد که موجب شد سلطنت فرانسه بدون فرمانروا بماند. دو طرف اصلی این جنگ، شامل خاندان پلانتاجنت و رقیبش، خاندان والوا بود. طرف اول، فرمانروایان انگلستان در قرن ۱۲ دوازدهم میلادی بودند که اصالتی فرانسوی متعلق به مناطق آنژو و نورماندی داشتند. در مقابل، خاندان والوا قرار داشت که ادعای فرمانروایی انگلستان و فرانسه را داشت. پنج نسل از پادشاهان این دو خاندان برای تصاحب تاج و تخت فرانسه، مابین سالهای ۱۳۳۷ تا ۱۴۵۳ میلادی در برابر یکدیگر جنگیدند که هریک متحمل پیروزی و شکستهای چندینباره شدند. در پایان این جنگ، «ژاندارک» نقش بسیار مهمی در تجدید و احیای خاندان والوا ایفا کرد. ژاندارک پس از تلاشهای فراوانش، روحیهی جنگاوری در شاهزاده چارلز را برانگیخت و او را بر تخت پادشاهی نشاند؛ سپس اورلئان که محل تاجگذاری سنتی خاندان والوا بود را از دست انگلیسیها پس گرفت. بعدها، ژاندارک به اسارت انگلیسیها درآمد و به جرم جادوگری در سال ۱۴۳۱ میلادی به آتش کشیده شد. با این حال، تلاشهای ژاندارک به هدر نرفت و چارلز توانست، حکومت خود را حفظ کند. در آن زمان و تا سال ۱۴۵۳، نیروهای انگلیسی از فرانسه بیرون رانده شدند.
۶. جنگهای بیزانسیها و عثمانیان (شروع از ۱۲۶۵ تا ۱۴۷۹ میلادی؛ ۲۱۴ سال جنگ)
جنگهای بین بیزانسیها و عثمانیان، نبردهایی بسیار سرنوشتساز بودند که از ۱۲۶۵ آغاز و تا ۱۴۷۹ به مدت ۲۱۴ سال به طول انجامید. این جنگ در نهایت به سقوط امپراطوری بیزانس و قدرتگیری امپراطوری عثمانیان در قلمرو بیزانسیها منجر شد. تا سال ۱۲۰۴ میلادی، پایتخت بیزانس، یعنی قسطنطنیه آبستن جنگ صلیبی چهارم شده بود. سلجوقیان روم، از این فرصت برای محاصرهی قلمرو بیزانس در غرب آسیای صغیر استفاده کردند. البته امپراطوری نیسا در سال ۱۲۶۱ میلادی، موفق به باز پسگیری قسطنطنیه از امپراطوری لاتین شد. امپراطوری بیزانس در این دوره، با خطرات بسیاری مواجه شد که یکی از بزرگترین این خطرات از سمت یکی از «بیکهای ترک» به نام عثمان اول ایجاد شد. بیک در ترکیه قدیم، به شاه یا فرمانروا گفته میشد. عثمان اول نام خود را به عنوان بنیانگذار امپراطوری عثمانی، در تاریخ ثبت کرد. عثمان اول در ابتدا، خود را سلطان عثمانی نامیده و تا سال ۱۳۸۰ میلادی، شهر تراس بیزانس را به محاصرهی خود در آورد. تا سال ۱۴۰۰ میلادی، قلمروهای امپراطوری بیزانس به شدت کاهش یافت و به سرزمینی کوچک تبدیل شد و تا سال ۱۴۷۹ میلادی، با پایان جنگهای بیزانسیها و عثمانیان، امپراطوری عثمانی به خوبی در سرتاسر نواحی شرقی دریای مدیترانه مستقر شد.
۵. جنگهای بیزانسیها و سلجوقیان (شروع از ۱۰۴۸ تا ۱۳۰۸ میلادی؛ ۲۶۰ سال جنگ)
جنگهای بین بیزانسیها و سلجوقیان، نبردهایی را در بر میگرفت که ۲۶۰ سال به طول انجامید و موجب انتقال قدرت از امپراطوری بیزانس به ترکهای سلجوقی در نواحی آسیای صغیر و سوریه شد. این جنگها، شروعی بر دورهی جنگهای صلیبی بود. ترکها پس از فتح بغداد در سال ۱۰۵۵ میلادی، قلمرو خود را به سمت غرب گسترش دادند و در سال ۱۰۶۴ میلادی، یکی از سلاطین سلجوقی به نام الب ارسلان، سرزمین ارمنستان بیزانس را تحت تصرف خود در آورد. در سال ۱۰۶۷ میلادی، هنگامی که ترکها قصد حمله به آسیای صغیر را داشتند، با یک ضد حمله از سوی بیزانسیها، عقبنشینی کردند. البته ترکهای سلجوقی طی نبرد ملازگرد در سال ۱۰۷۱ میلادی، با شکست نیروهای بیزانسی و دستگیری امپراطور بیزانس، به پیروزی بزرگی دست یافتند. علیرغم این پیروزی بزرگ، حکومت بیزانسیها در آسیای صغیر ادامه یافت و ترکها پس از ۲۰ سال موفق شدند به طور کامل، شبهجزیرهی آناتولی را تحت کنترل خود درآورند. اولین جنگ صلیبی، زمانی شروع شد که ترکهای سلجوقی تصمیم به محاصرهی اورشلیم گرفتند. تقریبا صد سال پس از نبرد ملازگرد، سلجوقیان در پی اولین جنگ صلیبی از نواحی ساحلی آسیای صغیر بیرون رانده شده و بیزانسیها موفق شدند کنترل بخشهایی از قلمروهای از دست رفتهی خود را بار دیگر به دست آورند. با این حال، صدمات جنگهای صلیبی بعدی، بیشتر از خدمات آن برای بیزانس بود؛ چرا که مسیحیان و جنگجویان شرکت کننده در جنگهای صلیبی، با نادیده گرفتن متحدان خود اقدام به غارت شهرها و روستاهای بیزانسی کردند.
۴. جنگ اروکانی (شروع از ۱۵۳۶ تا ۱۸۱۸ میلادی؛ ۲۸۲ سال جنگ)
جنگ اروکانی که از ۱۵۳۶ تا ۱۸۱۸ میلادی و به مدت ۲۸۲ سال به طول انجامید، یکی از طولانیترین جنگهای تاریخ بشریت محسوب میشود. اسپانیاییها با تلاش برای فرمانروایی بر آمریکای جنوبی، چندین بار اقدام به استعمار مردم ماپوچه که ساکنان بومی آن منطقه بودند، کردند. در سال ۱۵۳۶ میلادی، یعنی زمانی که اسپانیاییها در حال جستجوی تنگهی ماژلان بودند، مردم ماپوچه مانع از ادامهی کار آنها شده و به ارتش کوچک آنان حمله کردند. اگرچه اسپانیاییها تعدادشان کمتر بود اما به دلیل این که سلاحهای پیشرفتهتری داشتند، بسیاری از مردم ماپوچه را کشتند و کسانی که زنده مانده بودند را نیز مجبور به عقبنشینی کردند. این نبردها تا سالها ادامه یافت و مردم ماپوچه توانستند با کمک موانع طبیعی که بر سر راه اسپانیاییها قرار داشت، استقلال خود را حفظ کنند. البته علیرغم این جنگها، مبادلات تجاری نیز بین دو طرف صورت میگرفت. طی جنگ استقلال شیلی، اسپانیاییها از مردم شیلی شکست خورده و برای همیشه از این کشور بیرون رفتند که به نوعی، به پایان جنگ اسپانیاییها و مردم ماپوچه نیز منتهی شد. البته مردم ماپوچه از این انتقال قدرت ناراضی بودند، چرا که بزرگترین ترس آنها به واقعیت تبدیل شده و حکومت شیلی نیز آنان را از کشور بیرون راند که موجب فلج شدن اقتصاد ماپوچه و مرگ هزاران نفر از مردم آنان در پی گرسنگی و بیماری شد.
۳. جنگ هلند و سیلی (شروع از ۱۶۵۱ تا ۱۹۸۶ میلادی؛ ۳۳۵ سال جنگ)
یکی از طولانیترین و عجیبترین نبردهای جهان، «جنگ سیصد و سی و پنج ساله» است که بدون جنگ و خونریزی به وقوع پیوست. این جنگ در ۳۰ ماه مارس سال ۱۶۵۱ میلادی شروع شد که در واقع یکی از پیامدهای جنگ داخلی انگلستان بود. هلندیها که به مدت طولانی همپیمان انگلیسیها بودند، تصمیم به هواداری پارلمان گرفتند. هواداران شاهزاده چارلز اول که هلندیها سابقا با آنان روابط دوستانهای داشتند، این موضوع را به عنوان خیانت تلقی کرده و در عوض، با خشم تمام به کشتیهای هلندیها یورش بردند. البته هواداران چارلز اول تا سال ۱۶۵۱ میلادی، از کل انگلستان، به جز برخی از جزایر کوچک از جمله «مجمعالجزایر سیلی»، بیرون رانده شدند. هلندیها که متحمل خسارت و زیانهای مالی بسیار زیادی از سوی هواداران چارلز شده بودند، تصمیم گرفتند با فرستادن نیروهای دریایی خود به سمت هواداران شاهزاده، درس مهمی به آنان دهند. ترامپ، فرمانروای هلندی اجازه داشت تا در صورت عدم پرداخت پول و خراج از سوی هواداران، بر علیه آنان اعلان جنگ کند. طبق گفتههای موجود، هواداران از پرداخت خراج سر باز زدند که موجب شد ترامپ بر علیه آنان اعلان جنگ کند. البته، با وجود کاهش شدید نیروهای هواداران شاهزاده و نیز احتمال بسیار پایین کسب پول از آنان، ترامپ از تصمیم خود منصرف شده و هیچ جنگی صورت نگرفت. چیزی نگذشت که هواداران شاهزاده خود را تسلیم پارلمانیها کرده و هلندیهای نیز موضوع اعلان جنگ خود را فراموش کردند. پس از گذشت سه قرن از این اتفاقات، یک مورخ محلی به نام «روی دانکن»، به طور اتفاقی نوشتهای تاریخی در رابطه با جنگ مجمعالجزایر سیلی پیدا کرد و سفیران هلند را به بریتانیا فراخواند تا در مورد آتشبسی موقت، مذاکره کنند. معاهدهی صلحی در تاریخ ۱۷ آوریل ۱۹۸۶ میلادی امضا شد که به موجب آن، «جنگ صوری» بین هلند و مجمعالجزایر سیلی پایان یافت.
۲. جنگهای ایران و روم (شروع از ۹۲ سال پیش از میلاد مسیح تا ۶۲۹ پس از میلاد؛ ۷۲۱ سال جنگ)
جنگهای ایران و روم، سلسله جنگهایی است که بین امپراطوری روم و دو امپراطوری متوالی ایران به نامهای اشکانیان و ساسانیان به وقوع پیوست. این جنگها ۷۲۱ سال به طول انجامید. اولین نبرد این جنگها در ۹۲ سال پیش از میلاد مسیح و با جنگ میان امپراطوری روم و اشکانیان آغاز شد. رومیها پس از پایان جنگشان با اشکانیان، نبردهای خود را با ساسانیان از سر گرفتند. این جنگ با حملهی اعراب در سال ۶۲۹ پس از میلاد پایان یافت. عربها هر دو امپراطوری روم شرقی و امپراطوری ساسانیان را در هم کوبیدند. طی این جنگ گسترده بین ایرانیها و رومیها، بیشتر قسمتهای مرزی امن و باثبات بودند اما شهرها، قلعهها و استانهای نزدیک مرز، به طور پیوسته توسط دو امپراطوری یاد شده، محاصره و آزاد میشدند. با این حال، جنگهای مذکور تاثیرات بسیار بدی بر اقتصاد ایران و روم گذاشت که آنان را در مقابل حملات ناگهانی اعراب بسیار آسیبپذیر کرد.
۱. جنگهای مذهبی ایبری (شروع از سال ۷۱۱ تا ۱۴۹۲ میلادی؛ ۷۸۱ سال جنگ)
جنگهای مذهبی ایبری یا «بازپسگیری آندلس»، شامل جنگهایی در تاریخ مجمعالجزایر ایبری است که به مدت ۷۸۱ سال به طول انجامید. جزایر ایبری، اسپانیا و پرتغال امروز را در بر میگیرد. این جنگها، عمدتا میان مورها (مسلمانان آفریقایی-اسپانیایی) و قلمروهای مسیحی بر سر تصاحب شبهجزیرهی ایبری به وقوع پیوست. در سال ۷۱۱ میلادی، مورها که مسلمانان ساکن شمال آفریقا (بخشهایی از مراکش و الجزیرهی کنونی) بودند، با عبور از دریای مدیترانه به اروپا رسیدند و هر جایی که میتوانستند را فتح میکردند. شروع اصلی جنگهای مذهبی ایبری با نبرد کووادونگا در سال ۷۱۸ آغاز شد؛ یعنی زمانی که شاه کریستین ویزیگات، مسلمانان را در آلکاما شکست داد. در قرنهای آینده، جنگهای دیگری بین مورها و مسیحیان شکل گرفت که حاصل آن، چندین شکست و پیروزی برای هر دو طرف بود. پس از گذشت چند سال از وقوع جنگهای مذهبی ایبری، کلیسای کاتولیک از این نبردها با عنوان «جنگ مقدس» یاد کرد که آن را مانند جنگهای صلیبی میدانست. حتی چندین سرباز والارتبهی کلیسای کاتولیک نیز در این جنگها شرکت کردند. تا اوایل صدهی ۱۴۰۰ میلادی، قلمروهای کمی تحت تملک مورها باقی مانده بود. در سال ۱۴۶۹ میلادی، ازدواجی تاریخی بین شاه فردیناند از آراگون و ملکه ایزابل اول از کاستیا صورت گرفت که به جنگهای مذهبی ایبری پایان بخشید. پس از این ازدواج، نیروهای مسلح فردیناند و ایزابل بر علیه مورها جنگیدند. آنها با بازپسگیری گرنادا از مورها در سال ۱۴۹۲، به این جنگها پایان دادند.