کمبوجیه به خاطر یک زن به مصر لشکر کشید؟!
کمبوجیه دوم، دومین شاه دودمان هخامنشی و آغازکنندهٔ دودمان بیست و هفتم مصر و فرزند ارشد کوروش بزرگ و کاساندان است. مهمترین اتفاق دوران فرمانروایی وی، فتح مصر بود
داستان لشکر کشی کمبوجیه به مصر
میدانیم که کمبوجیه در سال ۵۲۵ میلادی به مصر لشکر کشید و به سلطنت سلسله بیستوپنجم فراعنه پایان داد و فراعنه سلسله بیستوششم را بنیان نهاد. شاهان هخامنشی از آن زمان به بعد مصر را به یک ساتراپی پارس تبدیل کردند و استانداری به اداره آن ایالت گماردند که معروفترین آنها ساتراپ آرشام نام دارد. بسیاری از وقایع مهم و مؤثر در تاریخ باستانی ایران بعد از ورود کمبوجیه یا کامبیز در مصر رخ داده است؛ از جمله ماجرای بردیای دروغین که منجر به توطئه داریوش و دوستانش و سلطنت داریوش شد.
میدانیم داریوش از دریای سرخ به شاخهای از رودخانه نیل کانالی کشید که کشتیهای مبادله مالالتجاره میان ایران و مصر یا خلیجفارس و مدیترانه از طریق دریای سرخ وارد آن کانال میشدند و از آن کانال به شاخه نیل و سپس نیل اصلی وارد و از مصب نیل و اسکندریه وارد مدیترانه میشدند یا مسیر برعکس را میپیمودند. سنگنبشته داریوش که در قرن گذشته پیدا شد، مکان آن کانال را نشان میدهد که آثاری هم از آن باقی است.
به چه دلیل کمبوجیه از ایران به مصر لشکرکشی کرده بود؟
باری، برای نگارنده همیشه این پرسش مطرح بود که به چه دلیل کمبوجیه از ایران به مصر لشکرکشی کرده بود، زیرا مصر کشوری بود وابسته به دره نیل که مانند امروز از جنوب به آبشارها و جنگلهای قاره سیاه میپیوست و در شرق آن دریای سرخ بود و در شمال به صحرای سینا و مدیترانه و در غرب به صحرای لیبی میپیوست. وضعیت طبیعی دره نیل موجب شده بود مصر کشوری درونگرا باشد، و ضمنا با ایران تماسی دورادور داشت و حتی همسایه هم نبود که برخوردهایی پیش آید که موجب چنان جنگی شود و به سلطنت سلسله بیستوپنجم پایان دهد.
هنگامی که کتاب «پرسیکا» یا «داستانهای مشرقزمین» اثر کتِسیاس یا کتزیاس کنیدوسی تنظیمشده توسط لوید لِوِلین جونز را ترجمه میکردم، پاسخی به این پرسش یافتم. کتزیاس پزشک دربار اردشیر دوم هخامنشی خودش کتاب پرسیکا را نزدیک ۲۵۰۰ سال پیش نوشته است و مطلبی را شرح میدهد که صد سال پیش از او در دربار هخامنشی رخ داده بود. از اینرو و با توجه به اینکه در همه تواریخ باستانی مبالغه و توهم و افسانه و حقیقت به هم آمیختهاند، نمیتوانیم صحت تاریخی آن را تضمین کنیم! اما از آنجا که دلیل و توضیح دیگری درباره دلیل حمله کمبوجیه به مصر ندیدهایم، شاید احتمالا آثاری از حقیقت در آن روایت وجود داشته باشد.
کتسیاس در کتاب «پرسیکا» یا «داستانهای مشرقزمین» میگوید:
«لشکرکشی کمبوجیه به مصر به خاطر یک زن رخ داد. زیرا وقتی کمبوجیه آگاه شد که زنان مصری در عشقورزیدن برتر از دیگراناند، نزد آماسیس پادشاه مصر فرستاد، و از یکی از دخترانش برای ازدواج خواستگاری کرد. اما پادشاه دختری از خودش به او نداد، زیرا از آن بیم داشت که مبادا با او نه در شأن همسر، بلکه در شأن کنیز رفتار شود. پس نئیتِتیس، دختر آپریاس را فرستاد. سردار آپریاس را به خاطر شکستی که از قیروانیها خورده بود از مملکت مصر تبعید کرده و او را به دستور آماسیس کشته بودند و کمبوجیه که از نئیتِتیس خشنود بود، کل داستان را از او شنیده بود و پیوسته از سوی او تحریک میشد، و وقتی نئیتِتیس از او خواست که انتقام قتل آپریاس را بستاند، او نیز ترغیب شد که با مصریان وارد جنگ شود».
خواستگاری کمبوجیه از شاهزاده مصری
به عبارت دیگر کمبوجیه که فرزند کوروش بزرگ بود، در شأن خود میدید که با شاهزاده خانمی والاتبار ازدواج کند و فرعون که از تبار خدا-شاهان قدیمی بود، شاید این سلسله نوپا را در شأن خود نمیدانست، و ضمنا میدانست که شاهان ایران در نگاهداری همدمان در حکم همسران صیغه و کنیزکان استعدادی دارند، نگران آن بود که مبادا با دخترش به گونهای رفتار شود که در شأن او نباشد. پس دختر یک سردار پیشین را که لابد تربیتی اعیانی داشت به جای دختر خود روانه میکند که از قضا بر کام کمبوجیه شیرین میآید و دخترک با شرح ماجرای خود انتقام خون پدر را از او میخواهد.
کتسیاس داستان خود را چنین ادامه میدهد که «کمبوجیه برای جنگ با آمیرتائوس [آماسیس]پادشاه مصر به آن کشور لشکر کشید و کُومبافیس خواجه که بیش از همه نزد پادشاه مصر نفوذ داشت پُلهای مصر را (به همراه هرچیز دیگر) تسلیم میکند به شرط آنکه فرماندار مصر شود و این اتفاقی است که رخ داد: کمبوجیه با کمک آیزابات، پسرعموی کومبافیس ترتیب این کار را داد و بعدا خودش با او صحبت کرد و پس از آنکه آمیرتائوس زنده دستگیر شد، با او کاری نکرد جز اینکه او را به همراه ۶۰۰۰ مصری که خودش آنها را برگزیده بود به شوش تبعید کرد و تمام مصر را در اختیار خود گرفت؛ در آن نبرد ۵۰۰۰۰ مصری و ۷۰۰۰ پارسی مردند».
بهاین ترتیب ملاحظه میشود که کمبوجیه که گویا از گرفتن مصر راضی بوده به هر دلیل با فرعون با خشونت رفتار نکرده و او را به اسارتی محترمانه گرفته و برای تنها نبودنش ششهزار مصری از دوستان برگزیدهاش را هم همراه او به پایتخت هخامنشی در شوش فرستاده است که احتمالا فرزندانشان هنوز هم در آن اطراف به کسبوکار مشغولاند!