آزمایشهایی در سوسیالیسم چین

Qinshihuang.jpg (1744×2420)

هرج و مرج و فقر – دودمان هان – اصلاحات وو تی – مالیات بر درآمد – اقتصاد منظم وانگ مانگ – انهدام آن – هجوم تاتارها

مرگ شی هوانگ تی، مانند مرگ هر سلطان خودکام دیگر، اغتشاشاتی در پی داشت. براستی تنها یک فرد جاوید می‌تواند واقعاً قدرت را انحصار کند! پسر شی هوانگ تی وزیر پدر، لی‌سو، را کشت. پس، مردم بر او شوریدند و به هلاکتش رسانیدند و، پنج سال پس از مرگ بنیادگذار دودمان چین، به آن پایان دادند. امیران رقیب حکومتهایی مستقل برپا کردند، و بار دیگر بی‌نظمی پدید آمد. سپس راهزنی زرنگ، به نام کائوتسو، تاج و تخت را ربود و حکومت چهارصد ساله سلسله هان را،‌ که چند بار دچار وقفه شد و پایتخت آن تغییر کرد، استوار گردانید. ون تی (۱۷۹ – ۵۷ ق م) آزادی گفتن و نوشتن را به مردم باز داد و فرمان شی هوانگ تی را، که به موجب آن انتقاد از حکومت ممنوع بود،‌ بی‌اعتبار ساخت؛ سیاستی صلحدوستانه پیش گرفت و رسم کرد که سرداران خصم را با تقدیم هدایا شکست دهند!

بزرگترین فغفور هان، وو تی بود،‌که در مدتی بیش از نیم قرن (۱۴۰ – ۸۷ ق‌م) بربرهای مهاجم را پس راند و سلطه چین را به کره و منچوری و آنام و هندوچین و ترکستان رسانید. وسعتی که برای چین می‌شناسیم، از این زمان تحقق یافت. وو تی شیوه سوسیالیسم (جامعه‌گرایی) را مورد آزمایش قرار داد، به این معنی که مالکیت منابع طبیعی را از آن دولت دانست تا دستهای خصوصی نتوانند «ثروتهای کوهها و دریاها را، منحصراً، مطابق مصلحت خود به کار برند و دارا شوند و طبقات پایین را زیر دست خود سازند.» همچنین تولید نمک و آهن و تهیه و فروش نوشابه‌های تخمیری را در انحصار دولت در آورد. معاصر او، سوماچی‌ین، خبر می‌دهد که وی دستگاهی برای حمل و مبادله کالا به وجود آورد و، برای جلوگیری از تغییر سریع قیمتها، تجارت را زیر نظارت گرفت تا قدرت دلالان و سفته‌بازان، «کسانی که به نسیه می‌خرند و وام می‌گیرند، آنان که می‌خرند و در شهرها انبار می‌کنند، آنان که همه نوع کالا را روی هم می‌ریزند»، از میان برود. کارگران دولتی وسایل حمل کالاها را برای سراسر خطه شاهنشاهی فراهم می‌آوردند. حکومت کالاهای اضافی را ذخیره می‌کرد، و هرگاه قیمتها با سرعت زیاد بالا می‌رفت، دست به فروش کالا می‌زد، و هنگامی که قیمتها پایین می‌آمد، به خرید کالا می‌پرداخت. سوما چی‌ین می‌گوید‌: به این طریق، «بازرگانان توانگر و کاسبان فراخدست از سودهای هنگفت محروم شدند،… و قیمتها در سراسر شاهنشاهی انتظام یافت.»

پایتخت دودمان هان باختری (۲۰۶ ق‌م-۲۴ میلادی) لویانگ، یعنی شهر کنونی هونان‌فو بود، و پایتخت دودمان هان‌خاوری (۲۴-۲۲۱ میلادی) چانگان، یعنی شهر کنونی سیان‌فو بود. چینیان هنوز خود را «فرزندان هان» می‌نامند.

هر کس موظف بود که میزان درآمد خود را به حکومت خبر دهد و پنج درصد آن را به نام مالیات تسلیم کند. برای آنکه خریداری و مصرف کالاها آسان صورت گیرد، فغفور، با ضرب مسکوکاتی از نقره آمیخته با قلع،‌ بر حجم پول رایج افزود. به امر او، دولت برای میلیونها بیکاری که در مؤسسات صنعتی خصوصی راهی نداشتند، کار ایجاد کرد، روی رودهای چین پلهای فراوان ساخت و برای پیوستن رودها و آبیاری کشتزارها ترعه‌های بسیار کند.

نظم نو چندگاهی بخوبی پیش رفت: کالاهای بازرگانی افزایش و تنوع یافت. بر دامنه مبادلات افزوده شد، و چین، در عرصه تجارت، به ملل دور افتاده خاور نزدیک پیوند خورد. پایتخت، لویانگ، از حیث جمعیت و ثروت ترقی کرد،‌ و خزانه‌های حکومت از پول مالیات مالامال شد. علم و شعر به راه تکامل افتاد،‌ و سفالگری چینی با زیبایی پیوند خورد. در کتابخانه سلطنتی ۳۱۲۳ جلد درباره آثار کلاسیک، ۲۷۰۵ جلد در فلسفه، ۱۳۱۸ جلد درباره شعر، ۲۵۶۸ جلد درباره ریاضیات، ۸۶۸ جلد درباره پزشکی، و ۷۹۰ جلد کتاب درباره جنگ وجود داشت. تنها کسانی به مقامات حکومتی گمارده می‌شدند که از عهده امتحانات مخصوص بر می‌آمدند، ولی هر کس می‌توانست در این امتحانات شرکت کند. چین هیچ‌گاه تا آن پایه پیشرفت نکرده بود.

اما این آزمایش تهور آمیز بر اثر نکبتهای طبیعی و مفاسد بشری قطع شد. سیلها و خشکسالیها قیمتها را از نظارت حکومت خارج ساخت. مردم، که از گرانی هزینه خوراک و پوشاک به زحمت افتادند، نغمه‌ بازگشت به گذشته را، که بر اثر مرور زمان زیبا می‌نمود،‌ ساز کردند و خواستار شدند که مبتکر نظم جدید، زنده،‌ در آب جوشان افکنده شود. سوداگران اعتراض نمودند که دخالت حکومت مانع ابتکار و رقابت سالم است، و سپس از پرداخت مالیاتهای سنگینی که برای آزمایشهای حکومت لازم بود، استنکاف ورزیدند. زنان به دادگاهها راه یافتند، صاحبان مقام را تحت تأثیر خود قرار دادند و بر مفاسدی که پس از مرگ فغفور دامنه‌دار شد، افزودند.‌ جاعلان چنان با مهارت به جعل مسکوکات جدید پرداختند که حکومت ناچار از جمع کردن آنها شد. کارفرمایان تازه‌ای پدید آمدند و استثمار ضعفا را از سر گرفتند. مدت یک قرن اصلاحات وو تی فراموش شد یا مورد لعن و طعن قرار گرفت.

در آغاز عصر میلادی، یعنی هشتادوچهار سال پس از مرگ وو تی، اصلاح طلب دیگری

گرانت می‌گوید: «وضعی… انقلابی بود. اگر فغفور وو هم روحی انقلابی داشت، می‌توانست از آن وضع سود جوید و به دولت چین نظام اجتماعی تازه‌ای بخشد. …اما ففغور تنها متوجه حوایج آنی بود. چنین به نظر می‌رسد که وی از عمال خود تنها استفاده‌ای موقت می‌کرد، و به محض آنکه از آنان ملول می‌شد، به کنارشان می‌زد؛ همچنین افراد جدید را، چون به قدرت می‌رسیدند، قربانی می‌کرد. بی‌آرامی سلطان مستبد و کوته‌بینی قانون‌گذاران امپراطوری سبب شد که چین این مجال شگرف را از کف دهد و به صورتی دولتی یگانه و منظم در نیاید.»

بر اورنگ سلطنت چین جلوس کرد. وانگ مانگ،‌ که نخست نایب‌السلطنه و بعداً فغفور گردید، از ارجدارترین آزادمردان چین است. با آنکه خداوند زر بود، باز با اعتدال و حتی امساک می‌زیست و درآمد خود را میان دوستان و تهیدستان پخش می‌کرد. همواره در سامان دادن به حیات اقتصادی کشورش مجاهده می‌ورزید. وانگهی، نه تنها کمر به حمایت علم و ادب بست، بلکه خود را نیز به زیور دانش آراست. چون به قدرت رسید،‌ به جای سیاست بازان، مردان آزموده فلسفه و ادب را گرد خود آورد. دشمنانش نامرادیهای او را به این گروه نسبت می‌دهند، ‌و دوستانش آنان را مایه ‌کامیابیهای او می‌دانند.

وانگ مانگ،‌که از توسعه بردگی در املاک بزرگ دلگیر و بیزار بود،‌ در همان آغاز سلطنت خود،‌ با ملی کردن زمین،‌ هم بردگی و هم مالکیت عمده را برانداخت. زمین را به قطعات مساوی تقسیم و میان دهقانان توزیع کرد و،‌ برای جلوگیری از تمرکز مجدد ثروت،‌ فروش و خرید زمین را ممنوع ساخت. همچنان نمک و آهن را در انحصار حکومت نگاه داشت و مالکیت معادن را نیز از آن دولت کرد و معاملات شراب را زیر نظارت گرفت. مانند وو تی،‌ با تثبیت بهای کالاها، کشتکاران و مصرف کنندگان را در برابر بازرگانان حمایت کرد. حکومت، به هنگام وفور، فراورده‌های کشاورزی را می‌خرید و،‌ در وقت کمیابی،‌ می‌فروخت،‌ و با نرخی نازل به صاحبان کارهای تولیدی وام می‌داد.

وانگ سیاست خود را بر اصول دنیای اقتصاد استوار ساخته و از طبع انسانی غافل شده بود. با آنکه شب و روز برای بی‌نیازی و کامرانی ملت تلاش می‌کرد،‌ بزودی دریافت که در عهد او بیسامانی اجتماعی دامنه‌دارتر گردیده است، پس دلشکسته شد. سوانح طبیعی، مانند خشکسالی و سیل،‌ در کار اقتصاد سنجیده و منظم او اخلال وارد می‌آورد؛ همه‌ گروههایی که اصلاحات او بر آز آنها مهار زده بود،‌ بر ضد او همداستان گردیدند؛‌ مردم پولدار طبقات بالا چند بار دست به شورش زدند. وانگ، که از این ناسپاسیها به حیرت افتاده بود، ‌کوشید که بر شورشها راه بندد. در آن میانه،‌ اقوامی که یوغ بندگی امارت چین را بر گردن داشتند، آن را به دور انداختند و بر اعتبار وانگ لطمه دیگری وارد ساختند. حتی اقوام بربری شیونگ نو ولایات شمالی را گرفتند. سپس خاندان توانگر لی یو شورشی عمومی برانگیخت، چانگان را فتح کرد،‌ وانگ مانگ را به قتل رسانید، و اصلاحات او را خنثی کرد. جامعه به صورت پیشین بازگشت.

با ظهور چند فغفور ناتوان، سلطه ‌دودمان هان پایان پذیرفت. پس، دودمانهای کوچک و دولتهای مجزا استقرار یافتند، و کشور به هرج و مرج افتاد. با وجود دیوار بزرگ،‌ تاتارها به چین ریختند، نواحی پهناور شمال را گشودند، زندگانی چینیان را مغشوش کردند، و چند گاه

ولی شایع است که خانواده مانگ، در سال پنجم میلادی، فغفور را، که کودکی بیش نبود، مسموم کردند.

گسترش تمدن را موقوف داشتند – درست همچنان که هونها سازمان امپراطوری روم را درهم شکستند و، به نوبه خود،‌ راه قرون وسطی یا عصر ظلمت اروپا را کوبیدند. چون در نظر بگیریم که مزاحمت تاتارها در چین بمراتب از تسلط وحشیان بر روم کوتاهتر و کم عمقتر بود،‌ به قدرت نژاد و خصایص فرهنگ چینی پی می‌بریم. جنگ و آشوب و اختلاط چینیان با مهاجمان مدتی ادامه یافت. ولی،‌ پس از آن،‌ تمدن چین به خود آمد و از رستاخیز درخشانی برخوردار شد. شاید خود تاتارها در احیای ملتی که به کهولت رسیده بود،‌ مؤثر افتاد. چینیان فاتحان را پذیرفتند،‌ با آنان وصلت کردند،‌ آنان را متمدن ساختند و به سوی عالیترین دوره‌ تاریخ خود پیش رفتند.

منبع : , جلد اول : مشرق زمین

نویسنده :

نشر الکترونیکی سایت

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ