پاگوداها و کاخها در چین
معماری – برج چینی نانکینگ – پاگودای یشمی پکن – معبد کنفوسیوس – معبد و مذبح آسمان – کاخهای قبلای قاآن – یک خانه چینی – داخل آن – رنگ و شکل آن
در چین، هنر ساختاری یا معماری از جمله هنرهای فرعی بود. از این رو معماران بزرگی
نمونههایی از این تندیسها در موزه هنری مترپلیتن یافت میشود.
که از آن دیار برخاستند، بندرت از خود نامی به جای گذاشتند و ظاهراً کمتر از سفالگران بزرگ محبوبیت یافتند. در چین، عمارتهای عظیم، حتی برای تعظیم خدایان، بوفور ساخته نمیشد. عمارات قدیمی معدودند و منحصر به معابدی که ساختمان آنها پیش از قرن شانزدهم انجام گرفته است. معماران عصر سونگ در سال ۱۱۰۳ میلادی هشت جلد کتاب مصور زیبا – روشهای معماری – انتشار دادند. ولی از عمارات چوبینی که از روی تصویرها و طرحهای آنان ساخته شد، هیچ گونه اثری به جا نمانده است. تصویرهای خانهها و معبدهای عهد کنفوسیوس که در کتابخانه ملی پاریس وجود دارد، نشان میدهد که معماری چین، در طی زمانی بالغ بر بیست و سه قرن، تغییر مهمی نکرده است. شاید بتوان گفت که چینیان به سبب حساسیت هنری خود، از ساختمانهای تناور روی برتافتهاند یا، به علت توجه خود به فعالیتهای عقلی، در حوزه معماری از تخیل بهره نجستهاند. تقریباً در میان همه ملتهای کهن، سه عامل اصلی هنر معماری را به پیش رانده است: اشرافیت موروثی، دستگاه روحانی نیرومند، و حکومت متمرکز توانای فراخدست. آثار هنری بزرگ پیشین – معبدها، کاخها، اپراها، دیوارهای منقش پرشکوه، و مقبرههای پرمجسمه – همه به میانجیگری این سه عامل به وجود آمده است – و چه بختیار است چین که از این سه عامل محروم بوده است!
آیین بودایی چند گاهی بر چینیان چیره شد و به ساختن معبدهای بزرگی که خرابههای آنها اخیراً در ترکستان کشف شده است، همت گمارد. معبدهای بودایی نسبتاً مجلل در سراسر چین خودنمایی میکند؛ اما البته در برابر معبدهای هندوستان جلوهای ندارد. معبدها به راههای طبیعی زیبایی که معمولا از سرازیریهای پیچاپیچ میگذرد و به دروازههایی مزین به نام «پایلوس» میرسد، منتهی میشود. در مدخل برخی از معبدها، برای رمانیدن شیاطین بیگانه، صورتهایی کراهت انگیز کشیدهاند. یکی از بهترین زیارتگاههای بودایی، معبد «بودای خفته» است که نزدیک «کاخ تابستانی» در خارج پکن قرار دارد و به نظر فرگوسن «والاترین اثر معماری چین» است.
ساختمانهای دینی بودایی موسوم به پاگودا تقریباً در همه شهرهای چین به چشم میخورند و نمودار یکی از وجوه دلربای معماری خاور دورند. خرافات آیین تائو، که در دین بودا رخنه کرد، در این ساختمانها نیز راه یافت، به دیده چینیان، پاگودا نه تنها کانون تشریفات دینی بود، بلکه مرکز «غیبگویی هندسی» یعنی پیشگویی آینده از روی خطوط و شکافهای زمین به شمار میرفت. مردم ساده باور داشتند که پاگودا باد و سیل را وا میگرداند و ارواح خبیث را رام میکند و نیکروزی میآورد. پاگودا به شکل برجی هشت ضلعی بود. آن را از آجر، ولی برپایههایی سنگی، میساختند و، چون عددهای زوج را منحوس میانگاشتند، تعداد اشکوبهای آن را معمولا به پنج یا هفت یا نه یا سیزده میرساندند. قدیمترین پاگودای موجود، که بر فراز کوه مقدس سونگ شان
تجیر لاککاری از کانگ شی، موزه ویکتوریا و آلبرت
محققان درباره منشأ واژه «پاگودا» همداستان نیستند. کسانی آن را صورتی از واژه هند و ایرانی «بتکده» شمردهاند، اما کسان دیگر آن را چینی اصیل یا متخذ از نام زوایای مقدس هندوان دانستهاند.
در سونگ یوئهسو از ایالت هونان واقع است، در ۵۲۳ میلادی پدید آمد. پاگودای «کاخ تابستانی» یکی از زیباترین پاگوداهای چین است. پاگودای یشمی پکن و پاگودای کوزهای شکل وو تای شان هم از پاگوداهای زیبا به شمار میروند. اما هیچ یک از اینها همچون پاگودای برج چینی نانکینگ از شهرت برخوردار نیست. چینیان این برج را، که نمای خارجی آن از چینی است، از سال ۱۴۱۲ تا سال ۱۴۳۱ ساختند و در شورش تایپینگ بسرعت ویران کردند.
دلاویزترین معبدهای چین، آنهایی است که به دین رسمی کشور – دین کنفوسیوسی – تعلق دارد. معبد کنفوسیوس در پکن، که در قرن سیزدهم ساخته و کراراً بازسازی شده است، از لحاظ دینی و نه هنری، پرارزش است، هر چند که طاقنمای باشکوه آن شامل کنده کاریهای بسیار ظریف است. بانیان معبد، مذبح اصلی آن را وقف کنفوسیوس، «استاد و سرمشق ده هزار نسل» کردهاند؛ در آنجا، بر لوحهای که روی پایهای چوبین استوار است، چنین میخوانیم: «لوحه روح استاد اقدس نیاکان، کنفوسیوس». پکن دارای معابد بزرگ دیگر نیز هست. «معبد آسمان» و «مذبح آسمان»، که در نزدیک دیوار جنوبی شهر واقعند، از این جملهاند. مذبح دارای محوطهها و پلکانهای مرمرینی است که تعداد و ترتیب آنها بر معانی مرموز دلالت میکند. معبد آسمان، که در اصل پاگودایی سه اشکوبه بوده است، ساختمانی است از آجر و کاشی، و روی صحنی مرمرین قرار دارد. در اینجاست که فغفوران چین به مناسبت سال نو، سه ساعت پس از نیمشب، برای موفقیت دودمان و سعادت ملت خود دعا میخواندند و در راه خدای مخنثی که چینیان البته از او چشم یاری داشتند، قربانی میکردند. در سال ۱۸۸۹ معبد آسمان بر اثر برقزدگی آسیب فراوان دید.
کاخهای ظریف و آراسته، که روزگاری امیران و دیوانسالاران پکن را در خود جای میداد، از نیایشگاههای گرانسنگ فریباتر است. در اوان سلطنت چنگ تسو (۱۴۰۳ – 25) نبوغ معماران درخشیدن گرفت، و در نتیجه، «تالار بزرگ» در محل مقبره فغفورهای دودمان مینگ برپا شد و، در همان موضع که دو قرن پیش قصرهای قبلای قاآن دیدگان مارکوپولو را خیره کرده بود، در محوطهای که «شهر ممنوع» نام گرفته است، کاخهای شاهانه جدیدی پدید آمد. راهی زیبا صحن مرمرپوش کاخها را به خارج «شهر ممنوع» میپیوندد. نردههایی از مرمر و شیرهایی از سنگ در دو طرف این راه به چشم میخورند. در انتهای صحن مرمرپوش، عمارات درباری و تالارهای پذیرایی قرار دارند. سراهای مجلل خاندان سلطنتی و بستگان و ملازمان و زنان و خواجهسرایان آن در گوشه و کنار «شهر ممنوع» ساخته شده است. میان قصرها تفاوت بارزی نیست. در همه آنها ستونها باریک است، پنجرهها مشبک و زیباست، سردرها دارای نقش و نگار و کندهکاری و رنگهای درخشان است، و لبه بامها پیش آمده است و رو به بالا انحنا دارد. در چند کیلومتری «شهر ممنوع» کاخ تابستانی دیده میشود. این کاخ به قصرهای «شهر ممنوع» ماننده است، ولی بر روی هم موزونتر و، از لحاظ نقش و نگار ظریفتر است.
اگر بخواهیم ویژگیهای کلی منازل چینی را به اختصار بیان کنیم، باید بگوییم که آنچه در وهله اول به نظر میرسد، دیوار ناخوشایندی است که منزل را احاطه و از خارج منزل جدا میکند. به اقتضای ناامنی دیرینه سال چین، دیوارهای خارجی خانهها، مخصوصاً در کویهای فقیرنشین، متصل و ممتدند. در اطراف حیاط یا محوطه میان دیوارهای خانه، اطاقهای مجزا یا مجموعههایی مرکب از چند اطاق ساخته شده است، و درها و پنجرههای مشبک، آنها را به حیاط پیوند میدهد.
خانههای تنگدستان غم انگیز است. درها، حتی درهای ورودی، کوچک است، راهروها تنگ است، و سقفها کوتاه است. کف اطاقها، همانند کف حیاط، خاکی است. در بسیاری از این گونه خانهها، مرد و زن و کودک، با ماکیان و سگ و خوک خود، در اطاق یا کلبهای زندگی میکنند که از باد و باران گزند فراوان دیده است. مردمی که نوایی دارند، کف اطاقهای خود را با آجر یا حصیر میپوشانند. سراهای توانگران از حوض آب و باغچه گل برخوردار است، و معمولا در میان باغی پر درخت و مصفا قرار دارد. در این باغها به خیابانهایی که در حاشیه آنها به طور منظم لاله و پامچال کاشته باشند، برنمیخوریم و از باغچههای گرد و چارگوش و هشتبر، که پوشیده از چمن یا گل باشد، اثری نمیبینیم. باغ چینی پهنهای است پردرخت که با پوشش سبز شاخه و برگ، ساختمانها را میپوشاند. شبکهای از راههای ناراست باریک، که گاهی از فراز آبگیرهای سنگچین شده، و گاهی از کنار جویبارهای پیچاپیچ، و گاهی از میان درختان میگذرند، سطح باغ را فرا میگیرد.
خانه چینی، حتی اگر قصر باشد، با هیمنه نیست و بیش از یک اشکوب ندارد. خانواده مرفه، اگر خود را نیازمند اطاق یابد، به جای توسعه ساختمان یا ساختمانهای موجود، بنای مجزای جدیدی میسازد. بنابراین، سرای چینی مشتمل بریک واحد ساختمانی همبسته نیست، بلکه شامل چند ساختمان است. ساختمانهای اصلی در مقابل در ورودی، و ساختمانهای فرعی در دو طرف دیگر حیاط قرار دارند. مواد ساختمانی اساساً آجر و چوب است. سنگ برای پی به کار میرود. نمای بیرونی ساختمان از آجر، سقف از خشت خام، و ستونها و دیوارها از چوب ساخته میشود. دیوار اطاقها را با رنگهای روشن میپوشانند. در بالای دیوارها گچبری میکنند. بام بر دیوارها یا ستونها استوار نیست، بلکه بر تیرهای چوبی اسکلت اطاق تکیه دارد و از لحاظ چینیان در خور اهمیت بسیار است. پوشش بام آجر کاشی است. برای بامهایی که بر سرهای شاهانه سایه میافکنند، کاشیهای زردفام به کار میبرند، و برای بامهای دیگران کاشی سبز، ارغوانی، سرخ، یا آبی. از این رو بامها – چه در دامن گشاده روستاها و چه در صحنه درهم شهرها – چشمان را نوازش میکند. در خاور دور، قرنیز بام به شکلی دلاویز رو به بالا پیچ میخورد. احتمالا پیشامدگی خیزرانهایی که سابقاً بر بام خیمهها کار میگذاشتند، منشأ این ویژگی است. این نیز محتمل است که محافظت خانه در برابر باران چنین قرنیزی را ایجاب میکند، زیرا اگر بام دارای قرنیز نباشد، باران از کاغذ کرهای و روزنههای مشبکی که برای نورگیری در دیوارهای اطاق تعبیه شدهاند، به داخل اطاق رخنه میکند.
مدخل اصلی خانه بر جبهه جنوبی آن قرار دارد، و معمولا در پشت در مزین ورودی؛ دیوار یا تجیری میکشند، تا از سویی بیرونیان درون خانه را نبینند، و از سوی دیگر، راه ارواح خبیث، که همواره به خط مستقیم پیش میروند، سد گردد! سرسراها و اطاقها کم نورند، زیرا شبکهها و پوششهای کاغذی روزنهها سخت از شدت نور آفتاب میکاهند. تهویه درون ساختمان مورد نظر نیست. چینیان در اطاقها با اجاقهای آجری یا مجمرهای قابل حمل به گرم کردن خود میپردازند، ولی برای خروج دود تدبیری نمیکنند و حتی دودکش نمیسازند. همگان – دارا و نادار – از سرما در عذابند و، بدون بیرون آوردن جامههای خود، به بستر میروند. اگر بیگانهای از چینیان بپرسد «احساس سرما میکنید؟» پاسخ ایشان معمولا «البته» است. در اطاقها فانوسهای کاغذین پر زرق و برق میآویزند و دیوارها را با کاغذهای خوشنگار و پارچههای ابریشمین منقش یا
گلدوزی شده میپوشانند یا با مرکب نقشهایی بر دیوارها میکشند. لوازم اطاقها را از چوب میسازند و کندهکاری میکنند و بر آنها رنگ آبنوسی میزنند. برای ساختن خانه افزارهای ظریف، گاهی از لاک بهره میجویند. مردم چین تنها ملت شرقی هستند که بر صندلی مینشینند. با این وصف، لمیدن یا چمباته زدن را خوش دارند. ظرفهای خاص قربانی و نذر را، که برای آمرزش نیاکان به کار میرود، روی میز یا طاقچهای مینهند. حجرههای زنان در عقب ساختمانها قرار دارد. گاهی اطاق یا ساختمانی را به کتابخانه یا درسگاه اختصاص میدهند.
بیگانگان، یا کسانی که از دیدگاه تخصصی به معماری چینی نمینگرند، آن را واجد جذابیتی کممایه میبینند، رنگ بر شکل غالب است، و زیبایی عاری از شکوه است. معبد یا قصر بر طبیعت سلطه نمیورزد، بلکه با طبیعت همنوایی میکند. عنصر استحکام و امنیت و دوام در ساختمانها دیده نمیشود، توگویی معماران انتظار میبرند که دسترنجشان با زلزلهای از میان برود. ساختمانهای چینی همپایه ساختمانهای مصری کرنک یا ساختمانهای تخت جمشید در ایران یا ساختمانهای آکروپولیس در یونان یا معماری غربی نیست، بلکه مجموعهای است از چوبهای کندهکاری شده و آجرهای کاشی و مجسمههای سنگی. میتوان آن را در شمار چینیسازی و یشم تراشی آورد، و نه در ردیف بناهای معظمی که، به برکت آمیختن مهندسی و معماری، در هند و بینالنهرین و روم سر برافراشتند. میتوانیم بگوییم که معماری چین یکی از وجوه طبیعی هنر چینی و از جذابترین جلوههای هنر انسانی است، مشروط بر آنکه چشمداشت عظمت و استحکام از آن نداشته باشیم و آن را صرفاً انعکاس لطیفترین قریحهها در شکنندهترین صور ساختمانی بدانیم.
منبع : تاریخ تمدن , جلد اول : مشرق زمین
نویسنده : ویل دورانت
نشر الکترونیکی سایت تاریخ ما